پادشاه: چرا مسألهی دشمن را آنچنان که باید و شاید جدی نمیگیرید و نگرانی لازم را در مردم ایجاد نمیکنید!!!
وزير: کدام دشمن؟؟؟!!!
پادشاه: مردک الاغ، اگر دشمن موجود بود که کار ما به این سختی نمیشد! دشمن را باید خلق کنیم تولید کنیم آن هم تولیدِ متنوع و رنگارنگ و انبوه.
دشمن یعنی کسی که شما میتوانید همهی ضعفها و کمکاریهایتان را بر گردن او بیندازید.
دشمن یعنی چیزی که شما میتوانید مردم را با آن بترسانید تا ناگزیر به آغوش شما پناه بگیرند.
دشمن یعنی کسی که اگر کاری کردید با وجود او مهمتر جلوهاش بدهید و اگر نکردید او را مقصر جلوه کنید.
دشمن یعنی کسی که وقت و بیوقت به او فحش دهید بی آنکه جواب فحش بشنوید.
دشمن یعنی کسی که حواس مردم را پرت او کنید تا هوس نکنند که از شما چیزی بخوان …
و ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ، ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪی ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ۱۲ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻘﯿﻪی ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ. ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ! ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢِ ﭘﺎﭖ ﻣﺮﺩﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺑﺰ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍنها ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩ!
ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ نه ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰﺁﻳﻨﺪ و ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ
ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺳﻂ آﻣﻮﺯﺵِ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺍﺣﻤﻖ میشوﻧﺪ!
ﺑﺰﺭگترﻳﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻯ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ.