Search
Close this search box.

بررسی انتساب کتاب حدیقة الشیعه به مقدس اردبیلی (قسمت سوم)

ahadise soofiyeچهارم – گواهی شاه محمّد دارابی

وی ادعا کرده است که در هند شاهد تألیف کتاب یاد شده از سوی ملا معز اردستانی بوده است. (۱۳۰) این گواهی می‌توانست کمک خوبی برای ختم دعوا باشد، اما برخی درستی آن را رد کرده (۱۳۱) و گفته‌اند دیدار وی که «در سال ۱۱۰۴ ق دیده در اصفهان این کتاب به اسم ملا [اردبیلی نسبت داده] شده» هر چند با توجه به مسافرت وی به هندوستان و بی‌خبری او از شهرت کتاب به نام مقدس اردبیلی، عذر وی در این بی‌اطلاعی پذیرفته است، اما شهرت کتاب پیش از آن تاریخ بوده است؛ زیرا هم کتاب انساب النواب وهم کتاب الاثنی عشریه که هر دو در سال ۱۰۷۶ ه. ق تألیف شده‌اند از این کتاب یاد کرده‌اند. (۱۳۲)

درباره این مناقشه باید گفت اولاً: یاد کردن انساب النواصب از حدیقة الشیعه محل تأمل است؛ زیرا برخی از نسخه‌های خطی موجود نشان می‌دهند که استرآبادی در کتابش (انساب النواصب)، نامی از حدیقة الشیعه نبرده است و به عکس، از کاشف الحق فراوان نام برده و بدان استناد کرده است. اگر حدیقة الشیعه نیز نزد وی موجود بود و اعتبار می‌داشت، باید به جای کاشف الحق به آن استناد می‌کرد. اینکه در برخی دیگر از نسخه‌های خطی، کتاب مزبور از حدیقة الشیعه نام برده شده است، می‌تواند ناشی از افزودگی ناسخان آن باشد؛ (۱۳۳) ثانیاً: به لحاظ تاریخی استبعادی ندارد که دارابی، اردستانی را دیده باشد؛ زیرا سال تألیف کاشف الحق ۱۰۵۸ ق و سال وفات دارابی (اندکی زود‌تر از) ۱۱۳۰ ق است. (۱۳۴) این بدان معناست که دارابی (حدود) ۷۲ سال پس از تألیف کتاب در گذشته است. اگر سن دارابی را به هنگام نگارش کتاب مزبور ۲۰ سال در نظر بگیریم، تازه وی هنگام وفاتش ۹۲ ساله بوده است که چنین سنی دور از انتظار نیست و بدین ترتیب، سن وی نه تنها بیشتر از صد سال نمی‌شود، بلکه به صد سال هم نمی‌رسد تا موجب استبعاد شود.

گفتنی است در تراجم دو نفر به اسم «شاه محمّد دارابی» معروف‌اند. یکی «مولی شاه محمّد بن محمّد دارابی اصطهباناتی شیرازی» از عالمان صاحب نام و دارای آثاری در حدیث، حکمت، تصوّف و اشعار عرفانی که در شیراز مقیم بوده و در همانجا نزدیک به سال ۱۱۳۰ ق از دنیا رفته است. وی در اشعارش به «عارف» تخلص می‌کرده است؛ (۱۳۵) دیگری «مولی شاه محمّد دارابی» صاحب تذکره الشعراء که مقیم هند بود و در شعر به «شاه» تخلص می‌کرد و همانجا به شهادت رسیده است. (۱۳۶)

مراد از مولی محمّد دارابی که از کتاب ملا معز اردستانی گزارش کرده است همین فرد دوم است که او ساکن هند بوده و به ایران سفر کرده است. مولی محمّد اولی که در اصطهبانات متولد شد و مقیم شیراز بود در‌‌ همان جا از دنیا رفته است، به ظاهر از ایران خارج نشده و هیچ منبعی به مسافرت وی به خارج از ایران اشاره‌ای نکرده است. برعکس، از سکونت وی در شیراز و سپس وفات او در همانجا سخن به میان آمده است. (۱۳۷)

اما اینکه دارابی ادعا کرده است که بعد‌ها در اصفهان دیده است که این کتاب دفعه واحده جلوه ظهور یافته است، این ادعا زیانی به ادعای قبلی وی وارد نمی‌کند؛ زیرا به گفته مستشکل، (۱۳۸) این می‌تواند به جهت بی‌خبری وی از موقعیت جدید یعنی اصفهان بوده است که وی در آنجا حضور نداشته است و چون چنین اتفاقی را تصور نمی‌کرد، این امر به نظر بدیع آمده است. با همه این‌ها اینکه ۲۸ سال پیش نام این کتاب در اثنی عشریه یا انساب النواصب؟! (۱۳۹) آمده است، دلیل نمی‌شود که ادعای دارابی که در سال ۱۰۵۸ دیده که ملا معز اردستانی آن را نوشته است، (۱۴۰) درست نباشد؛ زیرا صرف آمدن نام کتاب در دو اثر یاد شده دلیل غلط بودن ادعای دارابی نمی‌تواند باشد. اما اینکه در زمان تألیف اثنی عشریه، انتساب این کتاب به اردبیلی مشهور بوده است، چندان قابل اعتماد نمی‌تواند باشد؛ زیرا در‌‌ همان زمان محقق سبزواری (م۱۰۹۰ق) و ملا محمود خراسانی (۱۴۱) که از معاصران حرّ عاملی بودند، این انتساب را انکار کرده‌اند. (۱۴۲) علاوه بر این، از متن اثنی عشریه (۱۴۳) بر می‌آید که حرّ عاملی به آن دسترسی داشته باشد و مستقیم از آن نقل کند؛ در حالی که در‌‌ همان زمان حرّ عاملی خود کتاب حدیقة الشیعه را ندیده است. نقل با واسطه حرّ عاملی از حدیقة الشیعه نشان می‌دهد که نسخه‌های این کتاب در آن زمان حتی در حدی نبود که عاملی به آن دسترسی داشته باشد و به طور مستقیم از آن نقل کند؛ در حالی که‌‌ همان زمان استرآبادی در انساب النواصب بار‌ها از کاشف الحق به طور مستقیم نقل کرده است. (۱۴۴) این بدان معناست که شهرت کاشف الحق در‌‌ همان زمان (۱۰۷۶ ق) بیشتر از حدیقة الشیعه بوده است؛ زیرا با توجه به اعتبار و وجهٔ علمی و شهرت مردمی مقدس اردبیلی، در مقابل گمنامی و ضعف علمی نویسنده کاشف الحق، سزاوار و ضرورت می‌نمود که استرآبادی از حدیقه الشیعه به جای کاشف الحق استفاده کند؛ در حالی که چنین نکرده است و این به جز شهرت نداشتن حدیقة الشیعه و یا تردید در نسبت آن به مقدس اردبیلی معنای دیگری نمی‌تواند داشته باشد.

اما این ادعا که دارابی با ملا معز اردستانی ملاقات کرده و دیده است که او این کتاب را می‌نویسد، ولی متوجه نبوده که این کتاب را از روی حدیقه الشیعه می‌نویسد، (۱۴۵) باید بر شاهد قابل قبولی استوار باشد تا بتوان آن را پذیرفت و البته چنین شاهدی وجود ندارد. در مقابل، می‌توان ادعا کرد که ملا معز کتاب را از خود نوشته است. از قضا این ادعا با شواهد زیادی همراه است که در این نوشتار به قدر کافی به آن‌ها اشاره شد.

دیدگاه دیگران دربارهٔ حدیقة الشیعه

میزان اعتبار دیدگاه دیگران درباره این کتاب، اگر با ذکر شواهد همراه باشد، به‌‌ همان میزان اعتبار شواهد آن خواهد بود و اگر شواهد ذکر نشود صرف ابراز نظر در جایی که نظر مخالف وجود دارد، نمی‌تواند گره گشا باشد و نمی‌شود آن را بر نظر مخالف برگزید. در این موضوع نیز، برخی بدون شواهد حدیقه الشیعه را به مقدس اردبیلی نسبت داده‌اند و در مقابل، برخی دیگر به همین روش آن را انکار کرده‌اند. البته آن‌ها که به اثبات و انکار متوسل می‌شوند، بی‌گمان شواهدی برای خود دارند، اما تا وقتی آن شواهد بیان نشوند قضاوت درباره میزان اعتبار این دیدگاه‌ها دشوار خواهد بود. به ویژه اگر اظهار نظر کننده خود طرف دعوا باشد، ولی اگر اظهار نظر وی در جهت مقابل ادعایش و به نفع طرف مقابل باشد و یا دست کم در شواهد و ادله‌ای که به نفع خود وی است، تردید نماید، در این موارد اگر شواهد هم بیان نشود، مفید خواهد بود.

نتیجه گیری

با توجه به شواهد ارائه شده نمی‌توان کتاب حدیقه الشیعه را به محقق اردبیلی نسبت داد. ساختار به هم ریخته کتاب و در مقابل، ساختار منسجم کاشف الحق، داخل شدن ناشیانه نام مقدس اردبیلی در کتاب، تناقض‌ها و ضعف‌های ناشی از ناتوانی علمی نویسنده، ذکر وصیت مخدوم شریفی در حدیقه، یافت نشدن نسخه‌ای از حدیقه پیش از تحریر کاشف الحق و نیز یافت نشدن نشانی از جلد اول ادعایی حدیقه با وجود فراوانی نسخه‌های جلد دوم آن، تردید مجلسی درباره انتساب حدیقه الحقیقه به اردبیلی و نیاوردن روایت‌های آن در بحار الانوار هیچ کدام اجازه نمی‌دهند که ما انتساب کتاب یاد شده را به مقدس اردبیلی بپذیریم. این کتاب در اصل از آن ملا معز اردستانی و برخی برای مقاصد خاص، رساله‌ای را که به ظاهر آن هم به طور جداگانه به نام مقدس اردبیلی جعل شده است، به کتاب مزبور افزوده‌اند و با حذف و اضافاتی چند آن را به نام محقق اردبیلی جا انداخته‌اند.

 


پی نوشت‌ها

ر. ک: حر عاملی، الرساله الانثی عشریه فی الرد علی الصوفیه، عکس صفحه آخر نسخه خطی همین رساله.
حدود ۴۳ نسخه، ر. ک: زمانی‌نژاد، علی اکبر، «کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی آثار محقق اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ص ۲۲۸-۲۳۱.
ر. ک: محمّدجعفر بن صفر مجذوبعلیشاه (کبودرآهنگی)، مرآة الحق، تصحیح: حامد ناجی اصفهانی، ص ۷۰.
کیهان اندیشه، شماره ۷، (سال ۱۳۶۵)، ص ۳۱.
زین العابدین شیروانی، حدائق السیاحه؛ ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج ۵، ص ۴۱۸.
ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج ۴، ص ۸-۹.
هر چند برخی از نسخه‌های خطی به همین نام دقیقاً مطابق نسخه کاشف الحق است؛ ر. ک: نسخه‌های شماره ۲۱/۲۱ و ۱۷/۲، کتابخانه آیت الله گلپایگانی.
ر. ک: معزالدین اردستانی، کاشف الحق، ص ۱۱، نسخه حجتیه شماره ۸۲؛ نسخه‌های خطی شماره ۱۸/۱۷، ۱۷/۲۱، ۱۷/۲ کتابخانه آیت الله گلپایگانی و نسخه‌های خطی شماره ۳۲۱۴ و ۱۶۲۸ و ۹ کتابخانه مسجد اعظم قم؛ ر. ک: همین نوشتار بخش ضمایم، فصل ۴، ضمیمه ۴-۱ و ۴-۲.
شاید دلیل ساختار و فهرست بدان جهت باشد که بخش صوفیه در این فهرست ایجاد ناهمگونی می‌کرده است.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۱۲، چاپ اسلامیه، ص ۲۰، چاپ انصاریان.
مانند نسخه خطی شماره ۳۳/۱۳، کتابخانه آیت الله گلپایگانی.
مانند نسخه خطی شماره ۳۲۱۴ کتابخانه مسجد اعظم قم و شماره ۲۱/۲۱، کتابخانه آیت الله گلپایگانی. البته عنوان این نسخه حدیقه الشیعه است، اما محتوا و ساختار آن‌‌ همان کاشف الحق است.
به ویژه نسخه حجتیه قدیمی‌ترین نسخه آن است و تنها هفت سال پس از نسخه اصلی نوشته شده است.
ر. ک: نسخه‌های خطی کاشف الحق به شماره ۸۲ حجتیه، نسخه‌های خطی شماره ۳۲/۱۴، ۲۱/۲۱، ۱۸/۱۷، ۱۷/۲۱، ۱۷/۲، کتابخانه آیت الله گلپایگانی، نسخه‌های خطی شماره ۳۲۱۴، ۱۵۹۸، ۱۶۲۸، ۹، کتابخانه مسجد اعظم قم و نسخه خطی شماره ۱۴۰۸ کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی؛ در همه این نسخه‌ها این گونه آمده است: «و این رساله انشاءالله مرتب می‌شود بر مقدمه و بابی و خاتمه» و باب را با یاء وحدت آورده است؛ یعنی کتاب یک مقدمه یک باب و یک خاتمه دارد.
حتی گاهی این اشتباه در مواردی ممکن است بیشتر از این حد باشد؛ چنان که در نسخه خطی ۳۲/۱۴ عنوان «باب» تنها در فهرست آمده و در جای خود حذف شده است.
مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۷۳۴، چاپ انصاریان.
این بخش‌های کوتاه در نسخه کاشف الحق وجود ندارد.
که خود شامل ۱۱ بحث فرعی به تناسب شرح حال یازده امام می‌شود.
به صورت ترتیب یک تا دوازده می‌باشد.
ساختار مربوط به فصل‌های دوازده گانه.
مربوط به امامت.
مربوط به بحث فرق.
آخرین کتاب مقدس اردبیلی زبده البیان است که در تاریخ ۹۹۸ ق نگاشته شده است.
برابر ذکر نام آخرین کتاب محقق اردبیلی در حدیقه الشیعه، باید این کتاب، آخرین اثر وی قلمداد شود.
نماید؛ طبق نسخه حدیقه الشیعه.
تا اینجا با نسخه خطی مزبور یکی است.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۶۰۵ و ۶۰۶، چاپ اسلامیه و ص ۸۰۳ و ۸۰۴، چاپ انصاریان.
ر. ک: ه‌مان، شماره ۲۹/۴۳ کتابخانه آیت الله گلپایگانی.
ر. ک: ه‌مان. باید گفت در گذشته، معمول بوده است که برای حفظ از به هم خوردگی صفحات کتاب، به جای شماره صفحه از روش نوشتن اولین کلمه صفحه بعد در پایین سمت چپ صفحه قبل استفاده می‌شد که در اینجا نیز از این روش بهره گرفته شده است.
یعنی زمان تألیف آخرین اثر مقدس اردبیلی، زبده البیان. ر. ک: زبده البیان فی احکام القرآن، صفحه پایانی کتاب.
با توجه به ذکر نام زبده البیان در این کتاب می‌بایست پس از زبده البیان تألیف شده باشد؛ آن هم پیش از سال ۹۹۳ ق که سال وفات مقدس اردبیلی است.
سال ۹۸۹ ق.
ر. ک: مقدس اردبیلی، زبده البیان فی احکام القرآن، ص ۱۹۸، ۵۰۶ و ۵۱۲.
ه‌مان، ص ۱۹۸.
ر. ک: همو، حدیقه الشیعه، ص ۱۴۴، ۶، ۱۷۷، ۸۱۵.
ه‌مان، ص ۱۷۷ و ۸۱۵.
ه‌مان، ص ۶۱۵-۸۱۶.
یعنی از ۹۸۹ هـ سال تألیف زبده البیان تا ۹۹۳ هـ سال وفات مقدس اردبیلی. البته این فرض که حدیقه الشیعه در آخرین سال حیات وی تألیف شده باشد.
برای گرایش وی به تصوّف و عرفان ر. ک: اردبیلی، الحاشیه علی الهیات الشرح الجدید علی التجرید، تحقیق: احمد عابدی، ص ۹۱-۹۲.
ر. ک: نسخه خطی کاشف الحق به شماره ۱۷/۲۱ مربوط به کتابخانه آیت الله گلپایگانی.
ر. ک: نسخه‌های خطی کاشف الحق به شماره ۳۲/۱۴۵، ۲۱/۲۱، ۱۷/۲، ۱۸/۱۷ و نسخه خطی حدیقه الشیعه به شماره ۳۳/۱۳ مربوط به‌‌ همان کتابخانه و نیز نسخه‌های حدیقه الشیعه چاپ اسلامیه، ص ۷۷۰ و چاپ انصاریان ص ۱۰۱۵ و نیز نسخه‌های خطی کاشف الحق به شماره ۳۲۱۴، ۱۵۹۸، ۱۶۲۸، ۹ مربوط به کتابخانه مسجد اعظم قم.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۱۰۲۱، پاراگراف اول و دوم و ص ۱۰۲۳، چاپ انصاریان.
ر. ک: ه‌مان، ص ۱۰۲۴ و ۱۰۲۷.
آوردن عنوان «نکته‌ها» در آغاز بخش‌های مربوطه.
مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۲۴۹-۲۵۰.
نویسنده در آغاز این نقل قول بدان اشاره کرده است.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۹.
البته اینکه اصل قضیه مورد قبول و ادعای صوفیه می‌باشد، به بحث حاضر ربطی ندارد.
مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۲۵۰.
ه‌مان. در پایان نقل قول این عبارت آمده است: «تا اینجا مجملی از کلام ابن ابی الحدید است».
مقدس اردبیلی، اصول دین، ص ۱۴۱-۱۴۲.
همو، حاشیه شرح تجرید، ص ۳۳۲ و نیز ص ۳۳۴.
ر. ک: همو، ص ۱۲۸، ۱۹۶ و ۳۶۴. در نسخه کاشف الحق از این پسوند‌ها خبری نیست. اینجا است که در عین ناصبی خوانده شدن غزالی به مطلبی از وی در جهت تأیید حکایت غدیر و نصب و جانشینی حضرت امیر(ع) استناد می‌شود. ر. ک: ه‌مان، ص ۱۲۸. در صفحه ۳۶۴ نیز به مطلبی از وی برای جریان قلم و دوات خواستن پیامبر و مخالفت و گستاخی عمر نقل می‌شود.
مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۷۵۴.
ه‌مان، ص ۷۲، چاپ اسلامیه، ص ۱۰۰، چاپ انصاریان.
ه‌مان، ص ۶۷، چاپ اسلامیه، ص ۹۴ و ۵۱۵، چاپ انصاریان.
ه‌مان، ص ۹۲، چاپ اسلامیه، ص ۱۲۸، چاپ انصاریان.
ه‌مان، ص ۳۵۱، چاپ انصاریان.
ه‌مان، ص ۲۱۹.
ه‌مان، ص ۴۴۱.
. ه‌مان، ص ۴۸۷.
برای آگاهی بیشتر از آثار وی ر. ک: زمانی‌نژاد، «کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی آثار محقق اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ص ۳۰۶-۱۵۳.
. ر. ک: حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی حدیقه الشیعه»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ص ۳۵۲.
مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، چاپ انصاریان، مقدمه، صفحه چهل و چهار.
میرزا محمّدباقر خوانساری موسوی، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج ۱، ص ۸۴.
ابوالفتوح رازی، تفسیر ابوالفتوح رازی، تصحیح: محمّدجعفر یاحقی و محمّدمهدی ناصح، ج ۱، ص ۱۳.
سید محمّد علی قاضی طباطبایی، تحقیقی درباره اول اربعین حضرت سید الشهداء، ص ۱۴۵.
محمّدبن حسین حر عاملی، الاثنی عشریه، ص ۳۰.
چنان که صاحب مستدرک می‌گوید؛ ر. ک: حسین نوری،؛ خاتمه مستدرک الوسائل الشیعه، ج ۲، ص ۱۰۲.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، مقدمه، صفحه شصت و چهار.
ه‌مان، ص ۵۷۳، ۵۸۶، ۶۰۲، ۶۰۴، چاپ اسلامیه؛ ه‌مان، ص ۷۶۱، ۷۹۹، ۸۰۲، چاپ انصاریان؛ ابوالفتوح رازی، التفسیر، (مقدمه) ج ۱، ص ۱۴؛ ر. ک: حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی حدیقه الشیعه»، شرح حال محقق اردبیلی، و معرفی تألیفات او، ص ۳۶۱-۳۴۸. جالب است بدانیم که این عبارات نامناسب در‌‌ همان قسمت بخش صوفیه آمده است و این خود فرضیه افزودگی این بخش را تقویت می‌کند. مقاله «بررسی حدیقه الشیعه» با آنکه با این عبارات و اشکال منتقدین آن، پرداخته اما از کنار آن بدون پاسخ عبور کرده است و این بدان معنی است که جوابی مناسب برای آن وجود نداشته است.
تفصیل این بحث را در شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او مقاله «بررسی حدیقه الشیعه» ص ۱۳۶۱-۳۴۸ پی بگیرید.
مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۱۴۱ چاپ اسلامیه، نویسنده در این مورد داستان عوامانه‌ای را نقل می‌کند که نسبت آن با رتبه علمی محقق اردبیلی قابل پذیرش نیست.
مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۷۵۵، چاپ انصاریان، ص ۵۶۸، چاپ اسلامیه؛ برای تفصیل این بحث ر. ک: حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی حدیقه الشیعه»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ص ۳۵۳-۳۵۳.
حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی حدیقه الشیعه»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ص ۳۶۱.
ر. ک: ذاکری، «نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، مجله حوزه، شماره ۷۵، ص ۲۱۶-۱۵۷ و ۱۹۹-۱۹۵.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۱۰۲۷، چاپ انصاریان، ص ۷۸۰، چاپ اسلامیه.
ر. ک: اسکندر بیگ منشی ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۲۲۱-۲۲۴.
مصطفی عبدالله قسطنطنی رومی (معروف به حاجی خلیفه)، کشف الظنون من اسامی الکتب و الفنون، بیروت، انتشارات دارالفکر، ۱۹۹۹ م، ج ۱، ۵۲۷.
ه‌مان، ج ۲، ص ۶۱۷.
ر. ک: ذاکری، «نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، مجله حوزه، ش ۷۵، ص ۲۱۱.
ر. ک: حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی حدیقه الشیعه»، شرح حال محقق اردبیلی، و معرفی تألیفات او، ص ۳۳۹.
ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج ۵، ص ۱۹۳.
آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج ۱۵، ص ۲۴۰ و ج ۲۰، ص ۷۶ و ج ۲۴، ص ۲۹۱؛ طبقات الاعلام الشیعه، ج ۴، ص ۱۷۶ و ۲۴۶؛ کشف الظنون، ج ۵، ص ۱۸۴.
ر. ک: حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی حدیقه الشیعه»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ج ۸، ص ۳۴۰.
ر. ک: عبدالله افندی اصفهانی، تعلیقه امل الامل، ص ۳۲۸.
ر. ک: قاضی نورالله شوشتری، مصائب النواصب فی الرد علی نواقض الروافض، تحقیق: قیس العطار، ج ۲، ص ۲۷۵.
ه‌مان، ص ۶۱.
از آنجا که مخدوم شریفی در مکه وفات یافته و خبرهای مکه به اقتصا نقاط بلاد مسلمان نشین سریع‌تر از هر جای دیگری توسط حاجیان منتقل می‌شده، بنابراین خبر این واقعه نمی‌توانسته دیر‌تر از یک سال به هند برسد.
بُوَد پنجاه و هشت بعد هزار که به پایان رسید این گفتار.
ر. ک: فهرست نسخه خطی دانشگاه تهران، ج ۹، ص ۳۸۵.
ر. ک: نسخه‌های خطی شماره ۲۱/۲۱ و شماره ۱۷/۲ متعلق به کتابخانه آیت الله گلپایگانی، این امیدواری وجود دارد که با تفحص در دیگر نسخه‌های خطی حدیقه الشیعه بتوان موارد دیگری از این جابجایی‌ها را یافت.
زین العابدین شیروانی، حدائق السیاحه، ص ۴۱۸.
. ر. ک: علی اکبر زمانی‌نژاد، «کتاب‌شناسی و نسخه‌شناسی آثار محقق اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ج ۸، ص ۲۱۹.
بگذریم که برخی از این نسخه‌ها‌‌ همان کاشف الحق است و به اشتباه به نام حدیقه الشیعه ثبت شده است.
سال نگارش کاشف الحق.
مانند نسخه‌های خطی کتابخانه لس آنجلس مربوط به سال ۱۰۷۴ ق، کتابخانه نوربخش مربوط به سال ۱۰۸۴ ق، خانقاه نعمت اللهی، کتابخانه وزیری مربوط به سال ۱۰۹۴ ق، کتابخانه ملی مربوط به سال ۱۰۹۸ ق و کتابخانه مدرسه بروجردی مربوط به سال ۱۰۹۲؛ ر. ک: شرح حال محقق اردبیلی، ج ۸، ص ۲۲۰-۲۲۷.
مانند نسخه‌های شماره ۴۱۶۶ کتابخانه مجلس شورای اسلامی و شماره ۵۹ کتابخانه دانشکده حقوق.
تا به حال ۱۷ نسخه مربوط به این قرن شناسایی شده است، مانند نسخه سال ۱۰۶۵ ق متعلق به مدرسه حجتیه که تنها هفت سال پس از نگارش کاشف الحق به تحریر درآمده ونسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مربوط به سال ۱۰۶۹ ق، کتابخانه شیخ الشریعه مربوط به سال ۱۰۷۱ق، کتابخانه آیت الله گلپایگانی مربوط به سال ۱۰۷۵ ق، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران مربوط به سال ۱۰۸۰ ق، کتابخانه ملی مربوط به سال ۱۰۸۴ق، آستانه مقدس قم مربوط به سال ۱۰۷۷ ق، کتابخانه دانشکده الهیات و معارف تهران مربوط به سال ۱۰۸۸ ق، کتابخانه مجلس شورا (سنا) مربوط به سال ۱۰۹۰ ق، کتابخانه وزیری مربوط به سال ۱۰۹۱ ق، کتابخانه دانشگاه اصفهان مربوط به سال ۱۰۹۰ ق، کتابخانه ملک مربوط به سال ۱۰۹۲ ق، کتابخانه امیرالمؤمنین (ع) مربوط به سال ۱۰۹۲ ق، کتابخانه قدس رضوی مربوط به سال ۱۰۹۸ ق، دو نسخه از کتابخانه ملک مربوط به سده یازده، یک نسخه از کتابخانه امیرالمؤمنین (ع) مربوط به سده یازده، و یک نسخه از کتابخانه دانشکده الهیات و معارف تهران مربوط به سده مزبور.
۱۹ نسخه.
. ۵ نسخه.
با وجود انگیزه زیادی که برای رونویسی و حفظ چنین کتابی (بر اثر جو ضد صوفیانه آن زمان) وجود داشته است.
زبده البیان، تألیف ۹۸۹ ق.
یعنی سال‌های ۹۳۹ ق و ۹۹۵ ق.
یعنی نسخه‌های مربوط به سال‌های ۱۰۳۸ ق (یک نسخه)، ۱۰۷۹ ق (دو نسخه) و ۱۰۸۴ ق (یک نسخه)
. چنان که آقا بزرگ در طبقات اعلام الشیعه، جلد ۴ صفحه ۸-۹ آن را مطرح می‌کند.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، مقدمه، ص «ز»، چاپ اسلامیه.
ر. ک: حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی حدیقه الشیعه»، شرح حال محقق اردبیلی، و معرفی تألیفات او، ج ۸، ص ۳۱۲.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۴۴۷ و ۴۷۲، چاپ اسلامیه.
ه‌مان، ص ۳۷۷ و ۶۰۴.
ه‌مان، ص ۱، ۳۱۳، ۵۵۷ و ۶۰۴.
به استثناء یکی دو روایتی که منبعی غیر از حدیقه الشیعه داشته‌اند.
ر. ک: محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۱۸۳، وی درباره بحار می‌گوید: «این کتاب با توجه به وجود روایات غث و سمین در آن، نیاز به تهذیب دارد». باید یادآوری نمود که مرحوم مجلسی خود مدعی است که هر آنچه در بحار آورده، روایات معتبر بوده و روایاتی را که به آن‌ها اعتماد نداشته، نیاورده است (حسن طارمی، علامه مجلسی، ص ۱۶۶-۱۶۷ و ۱۵۸).
البته علامه مجلسی تنها در عین الحیاه (ص ۵۷۷، چاچ اسلامیه) به طور مجمل گفته که مولانا احمد اردبیلی که ردّ صوفیه کتاب نوشته است ولی نام کتاب را ذکر نکرده است و در دیگر آثارش از این کتاب یاد نکرده است. این احتمال که وی به خاطر جو ضد صوفیانه آن زمان به سخنان مخالفان صوفیه در این اظهار نظر توجه کرده باشد جدی می‌نماید.
ر. ک: حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۲۳.
ر. ک: صادق حسن‌زاده مراغه‌ای، شرح حال محقق اردبیلی، و معرفی تألیفات او، مقاله «بررسی حدیقه الشیعه»، ص ۳۴۴-۳۴۳.
ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج ۳، ص ۲۶.
جعفر سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۵۱.
محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۱۸۳.
تألیف بحار سال ۱۰۷۲ ق آغاز شده است؛ ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۴۰.
که طبق ادعای مزبور می‌بایست در چهار سال آخر عمر وی یعنی بین سال‌های ۹۸۹ ق تا ۹۹۳ ق نوشته شده باشد.
ر. ک: محمّدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۳.
ه‌مان، ج ۱، ص ۴۲.
ه‌مان، ج ۱، ص ۲۶.
مثل کتاب العیون و المحاسن؛ ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۳۴.
این ادعا در مقدمه کتاب حدیقه الشیعه چاپ انصاریان، صفحه سی و هفت مطرح شده است.
ر. ک: محمّدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۹۳، در فصل دوم درباره این روایت بحث کردیم.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۹۷۲، چاپ انصاریان.
محمّدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۸۰ به نقل از احتجاج طبرسی.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، چاپ انصاریان، مقدمه مصحح، صفحه ۳۴؛ حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی ده دلیل دارابی در انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ج ۳، ص ۵۲۶.
ر. ک: مقدس اردبیلی، حدیقه الشیعه، ص ۳۵؛ حسن‌زاده، «بررسی ده دلیل دارابی در رد انتساب حدیقه الشیعه، مقدس اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ج ۳، ص ۵۲۶.
ر. ک: ه‌مان.
برای تفصیل بیشتر ر. ک: ذاکری، «نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، مجله حوزه، شماره ۷۵، ص ۲۰۶-۲۰۴، پاورقی ۱.
آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج ۹، ص ۹۹۶.
ر. ک: ه‌مان، ج ۸، ص ۱۲۳، ج ۱۰، ص ۲۵۷؛ ج ۱۱، ص ۳۳۰.
ر. ک: محسن امین، أعیان الشیعه، ج ۹، ص ۲۷۳؛ ج ۸، ص ۱۲۳؛ ج ۹، ص ۹۹۶.
ه‌مان، ج ۹، ص ۶۶۵ و ۹۹۷؛ ج ۱۶، ص ۲۲۹.
حسن‌زاده، «بررسی ده دلیل دارابی در رد انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، ج ۳، ص ۵۲۶.
در آغاز این بحث درباره انساب النواصب بحث کردیم.
یعنی ۴۶ سال قبل از سفر دارابی به اصفهان و به عبارتی ۱۴ سال زود‌تر از آنکه نام این کتاب در اثنی عشریه و یا انساب النواصب؟! ذکر شود.
احتمال دارد این ملامحمود‌‌ همان ملاحاجی محمود بن میرعلی میمندی مشهدی باشد که حر عاملی در تذکره المتبحرین صفحه ۹۴۹ او را از معاصرین خود ذکر کرده است و در شرح حال وی گفته است: «فاضل، صالح، عابد، ثقه، صدوق، شاعر معاصر، له رسائل فی الدعاء منها حدائل الاحباب، و القول الثابت و الکلم الطیب و سلاح المومن و المقام الامین و له حیاه القلوب فی معرفه الله و اشرف العقائد فی معرفه الله و ترجمه الصلاه و له شعر بالعربیه و الفارسیه.»
زین العابدین شیروانی، حدائق السیاحه، ص ۴۱۸.
حر عاملی، الاثنی عشریه، ص ۵۱.
ر. ک: علی اکبر ذاکری، «نادرستی انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، مجله حوزه، شماره ۷۵، ص ۲۰۶-۲۰۴، در این منبع موارد استناد شده، ذکر شده است.
صادق حسن‌زاده مراغه‌ای، «بررسی ده دلیل دارابی در ردّ انتساب حدیقه الشیعه به مقدس اردبیلی»، شرح حال محقق اردبیلی و معرفی تألیفات او، ج ۳، ص ۵۲۶.