Search
Close this search box.

علل‌ تجدید حیات‌ مهرپرستی‌ در زمان‌ هخامنشیان‌

mehr parastiدرباره‌ی‌ آیین‌ هخامنشیان‌ و دیانت‌ در عصر هخامنشی‌، چه‌ در آغاز و چه‌ در مرحله‌ی‌ میانگین‌ آن‌، موردی‌ است‌ بسیار دشوار و مستلزم‌ مطالعاتی‌ بسیار. در آغاز پرستش‌ و احترام‌ شدید اورمزد، البته‌ نه‌ به‌‌عنوان‌ خدایی‌ یکتا، بلکه‌ سرور مطلق‌ خدایان‌ رواج‌ داشت‌ و پس‌ از آن‌ کم‌ کم‌ خدایان‌ آریایی‌ که‌ زرتشت‌ آنها را و مراسم‌ پرستششان‌ را منع‌ کرده‌ بود، شروع‌ به‌ تظاهر بیشتری‌ کردند. هخامنشیان‌ در آغاز بی‌شک‌ به‌ اصول‌ زرتشتی‌ پایبندی‌ بیشتری‌ داشتند، امّا هر چه‌ زمان‌ می‌گذشت‌ و ملل‌ و اقوام‌ بیشتری‌ تحت‌ لوای‌ پرچم‌ شاهنشاهی‌ در می‌آمدند، ترکیب‌ و اختلاط‌ عقاید بیشتر می‌شد و در این‌ میان‌ نقش‌ طبقه‌ی‌ مغان‌ در دیگرگونی‌ دین‌ زرتشت‌ از عناصر دیگر بیشتر بود.

هر چند که‌ هرودوت‌ پارسیان‌ را دارای‌ معابدی‌ نمی‌دانست‌، امّا آنچه‌ از کاوش‌های‌ باستانی‌ تاکنون‌ برمی‌آید، سه‌ معبد از زمان‌ هخامنشیان‌ کشف‌ شده‌ است‌: یکی‌ در پاسارگاد که‌ تاکنون‌ آثار بهتر و روشن‌تری‌ از آن‌ بر جای‌ مانده‌ است‌. این‌ به‌ امر کوروش‌ ساخته‌ شده‌، امّا برای‌ ادّعای‌ هرودوت‌ نیز نشان‌هایی‌ در دست‌ است‌، چون‌ نقش‌ برجسته‌ی‌ آرامگاهی‌ در نقش‌ رستم‌، شاه‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ در برابر یک‌ آدُریان‌ مراسم‌ ستایش‌ انجام‌ می‌دهد، در حالی‌ که‌ اَهورامَزْدا با همان‌ نقش‌ معروف‌اش‌ در جهت‌ بالاتری‌ نموده‌ شده‌ است‌ و از این‌ نقش‌ برمی‌آید که‌ مراسم‌ مذهبی‌ در هوای‌ آزاد انجام‌ می‌گرفته‌ است‌.

دیگری‌ در نزدیک‌ مقبره‌ی‌ داریوش‌ که‌ آتشگاهی‌ است‌ و شاید به‌ دستور خود داریوش‌ بنا شده‌ باشد. همچنین‌ جایگاهی‌ دیگر که‌ شایع‌ است‌ «مگوش‌ / مغ‌ = گَئومات‌» آن‌ را ویران‌ کرد و داریوش‌ دوباره‌ ساخت‌. یکی‌ نیز در شوش‌ یافت‌ شده‌ که‌ از قرائن‌ برمی‌آید که‌ متعلّق‌ به‌ زمان‌ اردشیر دوم‌ بوده‌ است‌. این‌ آتشگاه‌ها اغلب‌ بسیار ساده‌ و از اطاقی‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ به‌ شکل‌ برجی‌ مکعب‌ که‌ به‌ وسیله‌ی‌ پلکان‌ به‌ آن‌ وارد می‌شدند و در آنجا مغُ، آتش‌ مقدّس‌ را در حال‌ فروزش‌ نگاه‌ می‌داشت‌. امّا بایستی‌ توجّه‌ داشت‌ که‌ اینها تنها آتشگاه‌هایی‌ بوده‌اند محدود و ساده‌ و بدون‌ تشریفات‌، چون‌ مطابق‌ با گفته‌ی‌ هرودوت‌ مراسم‌ مذهبی‌ در هوای‌ آزاد انجام‌ می‌گرفته‌ است‌. این‌ احتمال‌ هست‌ که‌ در بنای‌ این‌ چهارتاقی‌ها مقصودی‌ دیگر در نظر بوده‌ باشد و آتشگاه‌ عبادت‌ نبوده‌ است‌. تمامی‌ قربانگاه‌هایی‌ که‌ تاکنون‌ یافت‌ شده‌ در مسافتی‌ دور از این‌ معابد بوده‌ است‌. بنابر گفته‌ی‌ کِسِنُوفون‌ Xenophon اینها جاهایی‌ بوده‌اند که‌ حیوانات‌ قربانی‌ و گردونه‌‌هایی‌ را که‌ به‌ اسبان‌ مقدّس‌ ایزد خورشید بسته‌ بودند، از آنجا حرکت‌ می‌دادند و سپس‌ مراسم‌ قربانی‌ در برابر شاه‌ انجام‌ می‌گرفت‌.

زمان‌ هخامنشیان‌ انحراف‌ از آن‌ دینی‌ که‌ زرتشت‌ شارع‌ آن‌ بود کم‌‌ کم‌ محسوس‌ می‌شد، امّا با تمام‌ این‌ احوال‌ پارس‌ها و هخامنشی‌ها در این‌ عصر به‌ دین‌ زرتشت‌ نزدیک‌تر از دیگران‌ بودند. میان‌ این‌ شاهان‌ داریوش‌ از همه‌ مؤمن‌تر به‌ طریق‌ به‌ نظر می‌رسد، و در نوشته‌های‌ آرامگاهش‌، چنان‌ است‌ که‌ تکّه‌‌هایی‌ از گاتاها را می‌خوانیم‌، امّا نه‌ داریوش‌ و نه‌ جانشینانش‌ هیچ‌‌کدام‌ آموزه‌ها و هسته‌ی‌ اساسی‌ تعالیم‌ پیغمبر را درنیافته‌ بودند. در حالی‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ به‌ نوعی‌ نزدیک‌ به‌ یکتاپرستی‌ باور دارند و از بَغان‌ دیگر نیز نام‌ می‌برند. ممکن‌ است‌ این‌ به‌ گمان‌ برخی‌ برخی‌ کسان‌ سیاستی‌ تلقّی‌ شود در داخل‌ کشور، از برای‌ آرام‌ ساختنِ کسانی‌ زیادی‌ که‌ سخت‌ به‌ بَغان‌ گذشته‌ وفادار بودند و اسکاتشان‌، امّا در کتیبه‌هایی‌ دیگر نیز که‌ برای‌ سراسر شاهنشاهی‌ ارسال‌ می‌شد، اَهورْمَزْدا تنها و یکتا خدا نبود، بلکه‌ بزرگ‌ترین‌ بَغان‌ به‌ شمار می‌رفت‌.

با آنکه‌ زرتشت‌ پرستش‌ خدایانِ «دیوان‌» دیگر را نهی‌ کرده‌ بود، با این‌ همه‌ مهر بعضیشان‌ در دل‌ مردم‌ سخت‌ بازمانده‌ بود، و از آن‌ جمله‌ بود میثْرَه‌ و اَناهیتا Anahita . مهر، ایزد روشنایی‌ و راستی‌ و داد، جنبه‌یی‌ کاملاً اخلاقی‌ داشت‌ و چنان‌ که‌ به‌ اختصار توضیح‌ داده‌ شد قبل‌ از زرتشت‌ دارای‌ اهمیّت‌ و مقامی‌ بود. امّا یکی‌ از اصول‌ اصلاحی‌ زرتشت‌ پالودن‌ پیکرِ بَغان‌پرستی‌ بود و چون‌ مهر از جمع‌ بغان‌ دارای‌ اهمیّتی‌ بسیار بود، او را از مقامش‌ فروافکند و به‌ طور صریح‌ گفت‌ اهورامزدا خداوند یکتا می‌باشد. در این‌ اصلاح‌ حیت‌ مهر در زُمره‌ امشاسپندان‌ نیز قرار نگرفت‌ و چنین‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ زرتشت‌ بر آن‌ بوده‌ تا توجّه‌ خلق‌ را کاملاً از جنبه‌ی‌ خدایگان‌ بخشی‌ آسمان‌ و نگاره‌های‌ آسمانی‌ بازدارد. برای‌ نزدیکی‌ به‌ وحدت‌، برافکندنِ مظاهر کثرت‌ لازم‌ می‌نمود و به‌ همین‌ جهت‌ در این‌ دین‌، مجمع‌ خدایان‌ در هم‌ ریخته‌ شد و اهورامزدا خالق‌ مهر و ماه‌ و ستارگان‌ و زمین‌ و آسمان‌ و… معرفی‌ شد.
هرگاه‌ توجّهی‌ به‌ اجتماع‌ و اخلاق‌ عصر هخامنشی‌ بیفکنیم‌ متوجّه‌ خواهیم‌ شد که‌ برای‌ چه‌ مهر دگرباره‌ تجدید حیات‌ نمود.

مهر مظهر پیمان‌، دوستی‌ و مودّت‌، شجاعت‌ و قهرمانی‌، راستی‌ و راست‌واری‌، توانایی‌ و پهلوانی‌ بود و شاهنشاهیِ‌ هخامنشی‌ و مردم‌ آن‌ زمان‌ به‌ چنین‌ خدایی‌ نیاز داشتند، ایزدی‌ که‌ اقوامِ‌ به‌ هم‌ آمده‌ و انبوه‌ سپاهیان‌ را که‌ در اکثریتی‌ قابل‌ توجّه‌ بودند حفظ‌ کند، چنان‌ که‌ در اروپا نیز مهرپرستی‌ به‌ وسیله‌ی‌ سپاهیان‌ رومی‌ که‌ در آسیای‌ کوچک‌ بودند رواج‌ یافت‌. به‌ هر انجام‌ این‌ آغازی‌ بود از برای‌ کارهای‌ بعدی‌ و دیگرگونی‌هایی‌ که‌ در دین‌ زرتشتی‌ حاصل‌ می‌بایستی‌ شد. مبدأی‌ بود از برای‌ سروده‌شدن‌ و تألیف‌ یَشتها و بازگشت‌ به‌ دوران‌ بَغان‌پرستی‌ پس‌ از اصلاح‌ و یکتاپرستی‌. گروه‌ نظامی‌ در زمان‌ هخامنشی‌ به‌ این‌ ایزد رغبتی‌ نشان‌ داد و دین‌ زرتشت‌ کم‌ کم‌ از مسیر اصلی‌اش‌ منحرف‌ می‌شد. البته‌ اَهورامَزْدا مهتر خدایی‌ بود، امّا با صفاتی‌ که‌ از برای‌ مهر برمی‌شمردند، دیگر جایی‌ از برایش‌ جز یک‌ یاد کرد باقی‌ نمی‌ماند.

مهرایزد روشنایی‌، بخشایشگر نعمت‌ و فراوانی‌، نماد توانایی‌ و پهلوانی‌ و قهرمانی‌، ایزد پیمان‌دوستی‌ و راستی‌ و صفا و پاکی‌ بود، – مهرایزد و خداوند دشت‌ها و بوستان‌های‌ پهن‌، خدایگان‌ و برآرنده‌ی‌ سبزه‌ها، گیاهان‌، شکوفندگی‌ و بالش‌دهنده‌ی‌ درخت‌ها و برآرنده‌ آب‌ها از سنگ‌ها، پرورش‌گر چارپایان‌، ایزد تندرستی‌ و نگاه‌دار آفریدگان‌ اهورمزدا بود، مهر ایزدی‌ رزمنده‌ و توفنده‌ بود، رزم‌جویی‌ که‌ حریف‌ سرسختی‌ از برای‌ دیوان‌ محسوب‌ می‌شد، مبارز سرسختِ دیو تاریکی‌ بود که‌ همواره‌ دروغ‌، غفلت‌، جهل‌ و سرما در جهان‌ می‌پراکند، مهر تباه‌ کننده‌ی‌ دیوانی‌ بود که‌ دشمن‌ ایرانیان‌ بودند و دیوانی‌ را که‌ خشکسالی‌، ویرانی‌، ناپاکی‌ و دروغ‌ را سرپرستی‌ داشتند نابود می‌کرد.

در روایات‌ و ادبیات‌ آن‌ قدر پاکی‌ها و امور خوب‌ و نیکو را تحت‌ سرپرستی‌ مهر قرار داده‌اند که‌ علّت‌ گرایش‌ تمام‌ طبقات‌ مردم‌ را بدان‌ توضیح‌ می‌دهد و باز می‌گوید که‌ چگونه‌ مذهبی‌ جهانگیر شد و به‌ هنگامی‌ که‌ مُرد، چگونه‌ تمامی‌ باورها و آداب‌ و رسوم‌ ویژه‌ی‌ خود را به‌ ادیان‌ و مذاهب‌ دیگر به‌ وام‌ داد. از دین‌ زرتشتی‌ تا تصوّف‌ و عرفان‌ اسلامی‌ ایرانی‌ و هر چه‌ که‌ از مذاهب‌ و ادیان‌ در میان‌ این‌ دو قطب‌ گذشته‌ و پدید آمده‌اند، از مهرپرستی‌ عناصری‌ به‌ وام‌ گرفته‌اند که‌ تنها در صورت‌ تحقیق‌ روشن‌ می‌شوند. از زمان‌ اردشیر اوّل‌ به‌ روشنی‌ از مهر یاد می‌شود. داریوش‌ می‌گفت‌ اهورمزدا و دیگر بَغان‌، و اردشیر از این‌ دیگر بغان‌، پس‌ از اهورامزدا بلافاصله‌ مهر را یاد می‌کند.

در اینجا بایستی‌ تذکّر دهیم‌ که‌ ممکن‌ است‌ روش‌ خورشیدپرستی‌ بابلی‌ و مصری‌ نیز در تجدید حیات‌ مهر در زمان‌ هخامنشیان‌ بی‌تأثیر نبوده‌ باشد. امّا مهرایزد خورشید نیست‌، بلکه‌ در ادبیات‌ اوستایی‌ جدا از مهر که‌ صفاتش‌ ذکر شد، ایزد خورشیدی‌ نیز داریم‌ و قوانینی‌ روشن‌ هست‌ که‌ به‌ هیچ‌وجه‌ منظور از مهر خورشید نمی‌باشد. در ضمن‌ مباحث‌ آینده‌ از این‌ ایزد و گاه‌ بَغْ دگرباره‌ یاد می‌کنیم‌، امّا اندکی‌ از زمان‌ اردشیر اوّل‌ نگذشت‌ که‌ توجّهی‌ به‌ یک‌ بغ‌بانو، یعنی‌ آناهیتا جلب‌ شد. آناهیتا Anahita را اغلب‌ با آرته‌میس‌ Artemis ایزدبانوی‌ یونانی‌ یکی‌ می‌دانستند امّا بعدها در فهم‌ این‌ بغ‌بانو انحطاطی‌ رخ‌ داد و او را با ایشتار Ishtar زن‌ خدای‌ بابلی‌، الاهه‌ی‌ عشق‌ و شهوت‌ و آفرودیته‌ Aphrodite یونانی‌ یا وِنوس‌ Venus مقایسه‌ کردند. باری‌ اردشیر دوم‌ به‌ این‌ بَغ‌‌بانو علاقه‌یی‌ بسیار داشت‌.

کْلِمِنْس‌ آلِکْساندریوس‌ klemens Alexandrius که‌ از مورّخان‌ عیسوی‌ بوده‌ و در حدود سال‌ دو سد و بیست‌ میلادی‌ وفات‌ یافته‌، از بروسوس‌ Brossus مورّخ‌ معروف‌ کلدانی‌ که‌ در سده‌ی‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد می‌زیسته‌ است‌ روایت‌ کرده‌ که‌ اردشیر دوم‌ نخستین‌ پادشاه‌ هخامنشی‌ بود که‌ برای‌ آفرودیته‌ معبد بنا کرد = آنائی‌ تیس‌ Anaitis – آناهیتا [Anahita و تندیسه‌ی‌ آن‌ الاهه‌ را در نقاط‌ مختلف‌ چون‌ شوش‌، همدان‌ و بابل‌ برای‌ پرستش‌ در معبدها نهاد و هم‌ او بود که‌ پرستش‌ این‌ الاهه‌ را به‌ مردمان‌ پارس‌ و باختر آموخت‌. این‌ معنا را کتیبه‌هایی‌ که‌ یافت‌ شده‌ تصدیق‌ می‌کنند و مشاهده‌ می‌کنیم‌ که‌ برای‌ نخستین‌ بار اردشیر دوم‌ از این‌ الاهه‌ یاد کرده‌ و وی‌ را هم‌ مقام‌ اَهورامَزْدا ذکر می‌کند. در کتیبه‌ی‌ شوش‌ این‌ شاه‌ از اَهورامَزْدا و ناهید و مهر کمک‌ می‌طلبد: «این‌ آپادانا Apadana یعنی‌ ایوان‌ که‌ داریوش‌ نیای‌ بزرگ‌ من‌ بنا نهاد، و در زمان‌ نیای‌ دیگرم‌ اردشیر آتش‌ گرفت‌، من‌ به‌ تأیید اهورمزدا و آناهیتا و میثْرَه‌ دوباره‌ ساختم‌، و اهورمزدا و اَناهیتا و میثْرَه‌ مرا از همه‌ی‌ دشمنان‌ نگهداری‌ کنند.

همچنین‌ کتیبه‌ی‌ دیگری‌ بر پایه‌ی‌ ستونی‌ که‌ از همدان‌ یافته‌ شده‌ و در موزه‌ی‌ انگلستان‌ است‌، این‌ شاه‌ می‌گوید که‌: «این‌ ایوان‌ را من‌ به‌ خواست‌ اهورمزدا، آناهیتا و میترا بنا کردم‌، امیدوارم‌ که‌ اهورمزدا و اَناهیتا و میثره‌ مرا از هر بلایی‌ حفظ‌ کرده‌ و آنچه‌ را که‌ من‌ بنا کرده‌ام‌ از گزند ایّام‌ مصون‌ دارند.

اَناهیتا نیز چون‌ مهر از خدایان‌ قدیم‌ و باستانی‌ آریایی‌ است‌ و بی‌شک‌ وی‌ نیز از جمله‌ الاهه‌گانی‌ بوده‌ است‌ که‌ در اصلاحات‌ زرتشت‌ از مسند خدایگانی‌ به‌ پایین‌ کشیده‌ شده‌ بودند. به‌ نظر می‌رسد در زمان‌ هند – و ایرانیان‌ پرستش‌ عام‌ داشته‌، چون‌ در ریگ‌وِدا Rig Veda از دو زن‌ خدا به‌ نام‌های‌ سی‌ نی‌ والی‌ Sinivali و سَرَسْ واتی‌ Sarasvati یاد شده‌ که‌ شباهت‌ بسیاری‌ به‌ آناهیتا دارند.

به‌ نظر می‌رسد که‌ پس‌ از آنکه‌ این‌ بغ‌‌بانو نیز چون‌ میثْرَه‌ / میترا در زمان‌ هخامنشیان‌ به‌ تجدید حیات‌ پرداخت‌، از زمان‌ اردشیر دوم‌ پرستش‌ و ستایش‌اش‌ به‌ سایر قلمروهای‌ شاهنشاهی‌ نفوذ کرده‌ باشد. و حتی‌ در خارج‌ از قلمروهای‌ ایرانی‌ نیز دارای‌ اهمیّت‌ و موقعیت‌ و مقامی‌ گشته‌ است‌، چون‌ این‌ بغ‌‌بانو نیز چون‌ میثْرَه‌ آن‌ قدر دارای‌ مناصب‌ و صفات‌ بسیار نیکو بوده‌ که‌ در هر منطقه‌یی‌ که‌ داخل‌ می‌شده‌، صفات‌ و مناصب‌ ایزدبانویِ آن‌ منطقه‌ را نیز گرفته‌ و مورد پرستش‌ واقع‌ می‌شده‌ است‌.

امّا درباره‌ی‌ آناهیتا Anahita که‌ لفظاً با پاک‌ و بی‌آلایش‌ معنی‌ شود و هنگامی‌ که‌ با اَرَدْویسور Aredvi Sura که‌ «اَرِدْوی‌» نام‌ رودی‌ می‌باشد ترکیب‌ شده‌ و به‌ شکل‌ «اَرَدْوی‌ سورَه‌ اَناهی‌ ته‌» به‌ کار می‌رود به‌ مفهوم‌ «رود نیرومند پاک‌» یا «چشمه‌ زاینده‌ی‌ پاک‌» به‌ تعبیری‌ درمی‌آید. امّا آنچه‌ که‌ اساسی‌ و موردنظر است‌ آن‌که‌ آناهیتا بغ‌بانوی‌ بزرگ‌ آب‌ها است‌. نزد آریایی‌های‌ قدیم‌ و همچنین‌ ایرانیان‌ تا دوران‌های‌ واپسینِ امپراتوری‌شان‌ عناصر چهارگانه‌ تقدیس‌ شده‌ و مورد احترام‌ بوده‌اند. در سراسر اوستا این‌ معنا به‌ وضوح‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.

ایزدآذر مظهر و نمایانگاه‌ آتش‌ است‌ و در سراسر اوستا از این‌ عناصر با احترام‌ و بزرگداشت‌ یاد شده‌ است‌. ایزدهوا، وَیو Vayu نام‌ دارد و «رام‌ یَشْت‌» هر چند به‌ نام‌ ایزدرام‌ نامگذاری‌ شده‌، امّا همه‌اش‌ سخن‌ از ایزدهوا است‌. از نگهبان‌ و سرپرست‌ زمین‌ یا سپندارمذ نیز که‌ یکی‌ از شش‌ اَمْشاسْپَند است‌ آگاهی‌ داریم‌، و سرانجام‌ اَرِدْوی‌ سورَه‌ اَناهیتا، بَغ‌‌بانوی‌ بزرگ‌ و سرپرست‌ و ایزدآب‌، یعنی‌ عنصری‌ که‌ پس‌ از آتش‌ از عناصر دیگر قابل‌ احترام‌تر بوده‌ می‌باشد. از بیست‌ و یک‌ یَشْت‌ موجود، پنجمین‌ آنها، یعنی‌ آبان‌ یَشْت‌، ستایشی‌ است‌ خاص‌ بانو اَناهیتا. البتّه‌ در سایر بخش‌های‌ اوستا، چون‌ خرده‌ اوستا و یَسْنا نیز از این‌ ایزدبانو یاد شده‌ است‌، امّا آنچه‌ که‌ مقام‌ این‌ بغ‌بانو را بیان‌ می‌کند، یشت‌ پنجم‌ می‌باشد.

امّا در اوستا از یک‌ ایزد دیگر نیز یاد شده‌ است‌ به‌ نام‌ اَپَمْ نَپات‌ Apam Napat که‌ در یک‌ ریگ‌وِدا نیز از وی‌ یاد شده‌ امّا به‌‌عنوان‌ یک‌ خدای‌ مذکّر، و در یَسْناها و یَشْت‌ها نیز از او یاد شده‌ است‌، لیکن‌ به‌‌عنوان‌ یک‌ ایزد موکّلِ بر آب‌ در برابر اَناهیتا اهمیّتی‌ چندان‌ ندارد. در صفحات‌ گذشته‌، تحت‌ عنوان‌ آداب‌ و رسوم‌ پارسی‌ یاد شد که‌ آب‌ تا چه‌ اندازه‌ نزد ایرانیان‌ مقدّس‌ بوده‌ است‌ و هرودوت‌، مورّخی‌ که‌ این‌ چنین‌ گزارشی‌ را درباره‌ی‌ تقدیس‌ و احترام‌ و بزرگداشت‌ آب‌ نزد ایرانیان‌ می‌دهد، به‌ نظر ناباور می‌رسد که‌ گزارشش‌ درباره‌ی‌ خشایارشا و تنبیه‌ آب‌ به‌ وسیله‌ی‌ او درست‌ باشد.

استرابو Strabo نیز درباره‌ی‌ روش‌ ایرانیان‌ در پاکیزه‌ نگاه‌ داشتن‌ آب‌ همان‌گونه‌ سخن‌ می‌دارد، و چیزی‌ که‌ اضافه‌ می‌کند روش‌ قربانی‌ کردن‌ پارس‌ها برای‌ آب‌ است‌. وی‌ می‌گوید هنگامی‌ که‌ ایرانیان‌ می‌خواهند برای‌ ایزدآب‌ قربانی‌ کنند، در کنار چشمه‌، رود و یا جویبار و ره‌گذر آب‌؛ گودالی‌ می‌کنند و با احتیاطِ‌ تمام‌ به‌ گونه‌یی‌ که‌ آب‌ به‌ خون ‌آلوده‌ نشود، مراسم‌ قربانی‌ برای‌ آب‌ را انجام‌ می‌دهند، و مراسمی‌ را که‌ استرابو در قربانی‌ شرح‌ می‌دهد، همان‌ مراسمی‌ است‌ که‌ از هرودوت‌ در صفحات‌ گذشته‌ نقل‌ کردیم‌ و این‌ موردی‌ از فرایض‌ مؤکّده‌ است‌ که‌ در شرایعِ مغان‌ و کتاب‌ وندیداد و سایر رساله‌های‌ زمان‌ ساسانیان‌ و پس‌ از آن‌ نقل‌ شده‌ است‌.

معابدی‌ که‌ از برای‌ ایزدبانو اَناهیتا ساخته‌ می‌شد بسیار مجلّل‌، باشکوه‌ و ثروتمند بوده‌ است‌. آنچه‌ که‌ از روایات‌ و گزارش‌های‌ باستان‌ برمی‌آید، این‌ آتشکده‌ها که‌ به‌ نام‌ اَناهیتا بوده‌اند بسیار باشکوه‌ و شوکت‌ بوده‌ و حتی‌ به‌ گفته‌ی‌ برخی‌ از دانشمندان‌، بعضی‌ از این‌ معابد، چون‌ معبد ناهید در همدان‌ پیش‌ از عهد هخامنشی‌، یعنی‌ در زمان‌ دومین‌ شاه‌ مادی‌، یعنی‌ هُووَخْشَتَر ۶۲۵-۵۷۵ پ‌ – م‌» بنا شده‌ است‌.

در ضمن‌ شرح‌ وقایع‌ دوران‌ اردشیر دوم‌ یاد شد که‌ کوروش‌ برادر اردشیر دوم‌ بر او شورید و سرانجام‌ در نزدیکی‌ بابل‌ در حالی‌ که‌ پیروزی‌ فرارویش‌ بود کشته‌ شد. جزو اسیرانی‌ که‌ از سپاه‌ کوروش‌ گرفته‌ شد، معشوقه‌ی‌ یونانی‌ او به‌ نام‌ آسپاسیا Aspasia جلب‌ نظر می‌کرد. به‌ نظر می‌رسد که‌ اردشیر سخت‌ به‌ این‌ بانوی‌ یونانی‌ دلبسته‌ بود امّا از بیم‌ مادرش‌ که‌ کوروش‌ را بسیار عزیز می‌داشت‌، به‌ جانب‌ وی‌ نمی‌رفت‌. سرانجام‌ اردشیر هنگامی‌ که‌ داریوش‌ پسرش‌ را به‌ جانشینی‌ برگزید، مطابق‌ با رسم‌ معهود می‌بایست‌ اوّلین‌ خواهش‌ ولیعهد را برآورد سازد، و داریوش‌ نیز که‌ دوستدار آسپاسیا بود، معشوقه‌ی‌ عمویش‌ را از پدر درخواست‌ کرد.

مطابق‌ با این‌ جریان‌ که‌ پلوتارک‌ Plotarchos از کته‌سیاس‌ Ktesias نقل‌ می‌کند، اردشیر در ظاهر خواهش‌ فرزند و ولیعهد را قبول‌ می‌کند لیکن‌ در واقع‌ از این‌ جریان‌ ناراضی‌ به‌ نظر می‌رسد و اندکی‌ نمی‌گذارد که‌ آسپاسیا را به‌ همدان‌ می‌فرستد تا در معبد اَناهیتا راهبه‌ گشته‌ و به‌ پارسایی‌ تا پایان‌ عمر زندگی‌ نماید. در اینجا نشانه‌هایی‌ از آنچه‌ که‌ بعد میان‌ مسیحیان‌ رایج‌ شد را ملاحظه‌ می‌نماییم‌، و چون‌ آسپاسیا که‌ معشوقش‌ کشته‌ شده‌ بود و به‌ این‌ جهت‌ دچار شکست‌ و ناکامی‌ گشته‌ بود و درخواست‌ خودش‌ ترک‌ دنیا کرده‌ و به‌ معبد ناهید رفته‌ بود. به‌ احتمال‌ قوی‌ می‌توان‌ منشأ این‌ چنین‌ روشی‌ را از یونان‌ دانست‌. به‌ هر انجام‌ ولیعهد که‌ از این‌ عمل‌ پدر به‌ خشم‌ آمده‌ بود، قصد جان‌ پدر را می‌کند، امّا نقشه‌اش‌ بی‌انجام‌ مانده‌ و به‌ فرمان‌ پدر به‌ قتل‌ می‌رسد.
پلی‌ نیوس‌ Plynius مورّخ‌ نامی‌ سده‌ی‌ دوم‌ پیش‌ از میلاد از عظمت‌ و شوکت‌ این‌ معبد، ضمن‌ وصف‌ همدان‌ سخن‌ بسیار می‌گوید. درهایی‌ که‌ تمام‌ از چوب‌های‌ سدر و سرو بوده‌ و جملگی‌ با رویه‌هایی‌ از طلا پوشیده‌ شده‌ بوده‌، بامی‌ که‌ از نقره‌ پوشش‌ داشته‌ و چون‌ خورشید درخشان‌ بوده‌ است‌ و بسیاری‌ دیگر از توصیفات‌، عظمت‌ ثروتی‌ را که‌ در این‌ معبد گرد آمده‌ بوده‌ و در زمان‌ حمله‌ی‌ اسکندر به‌ تاراج‌ رفته‌ است‌ بیان‌ می‌کند. پس‌ از معبد همدان‌، بایستی‌ از معبدی‌ دیگر در شوش‌ یاد کرد. به‌ گفته‌ی‌ پلی‌ نیوس‌ Plinius در این‌ معبد تندیسه‌ای‌ بسیار سنگین‌ از ایزدبانو آناهیتا قرار داشته‌ که‌ از طلای‌ خالص‌ ساخته‌ شده‌ بوده‌ است‌ و به‌ هنگامی‌ که‌ جنگی‌ میان‌ آنتونیوس‌ Antonius سردار رومی‌ و اشک‌ پانزدهم‌ یا فرهاد چهارم‌ «۳۷ – ۲ – ب‌ – م‌» درگیر می‌شود. تندیسه‌ی‌ پربهایِ ناهید به‌ تاراج‌ می‌رود. هرگاه‌ بر آن‌ باشیم‌ که‌ ادامه‌ی‌ این‌ ماجرا را بیان‌ کنیم‌، تا آخر عهد ساسانی‌ گسترش‌ پیدا می‌کند، یعنی‌ پرستش‌ و احترام‌ یا بزرگداشت‌ این‌ ایزدبانوی‌ اوستایی‌ بسیار دیرپایی‌ داشته‌ است‌ و برای‌ شناخت‌ این‌ بغ‌‌بانوی‌ ایرانی‌ بایستی‌ از روی‌ آبان‌ یَشْت‌ که‌ از جمله‌ی‌ قدیم‌ترین‌ یشت‌ها است‌ به‌ شناسایی‌ پرداخت‌.