فصل اوّل (كلّيات)
الف: تأويل
تأويل، واژهای قرآنی و اصطلاحی در علوم قرآنی، تفسير، حديث و سپس اصول فقه، كلام، فلسفه و عرفان است. كاربرد نسبتاً فراوان آن در قرآن و حديث، در وجوه و مرادات مختلف، اين واژه را موضوع مباحث و مناقشات علمی قرار داده و اين مباحث، خود منشأ ابراز ديدگاههای متفاوت دربارهی قرآن و متون دينی، به ويژه از حيث معنی و فهم درونی آيات و احاديث (در برابر معنی و فهم ظاهری) و تأسيس علم تأويل نزد اهل عرفان شده است.
۱. معنای لغوی
همهی لغتنويسان و لغتشناسان تأويل را از مادهی (أ و ل) میدانند. به نوشتهی ابن فارِس، اين ريشه دو معنای اصلی دارد: آغاز يک چيز و پايان آن. كلمهی اوّل از معنای نخست اشتقاق يافته و فعل آلَ يؤُول به معنای رَجَعَ (بازگشت) به معنای دوم راجع است. تأويل (بر وزن تفعيل) نيز با معنای دوم پيوند دارد و تأويل كلام بدان باز میگردد. لغتشناسانِ پيش از ابن فارس و پس از او، غالباً همين توضيح را دربارهی تأويل دارند. كسانی چون جوهری در صحاح اللّغة، ازهری در تهذيب اللّغة، ابن اثير در النهاية في غريب الحديث و الأثر، راغب اصفهانی در مفردات الفاظ القرآن، فيروزآبادی در بصائر ذوي التمييز، ابن منظور در لسان العرب و شريف رضی در حقايق التأويل اين پيوند معنايی را تأييد كرده و با تعبيراتی چون اِبداءُ عاقبةِ الشيئ (آشكار كردن سرانجام يک چيز)، ما يؤولُ إليه الشيئ (آنچه يک چيز بدان باز میگردد) و ما يؤول إليه أمرهم (آنچه سرانجامِ كارشان بدان باز میگردد) كوشيدهاند تا معنای مراد از واژهی تأويل را بيان كنند.
۲. معنای اصطلاحی
تأويل در اصطلاح، نقل و صَرف كلام از معنای ظاهر آن به معنايی محتمل است مشروط بر اينكه با دليل صورت گيرد و موافق با كتاب و سنّت باشد. مثلاً دربارهی آيهی يخرجُ الحي من الميت گفته شده است كه خارج كردن پرنده از تخم، تفسير و پيدا آوردن مؤمن از كافر يا عالم از جاهل، تأويل اين آيه است.
با توجه به اين توضيحات، در قياس با الفاظ غربی، تأويل از لحاظ معنی با reducere و reductum لاتين هم معنی است اما از لحاظ اصطلاح و برخی معاني آن مانند: معنی و ترجمه، با Hermes و hermeneuein يونانی به معنای بيان كردن، تفسير كردن و ترجمه كردن نزديک است و بنابراين علم تأويل با hermeneutics در زبانهای اروپايی، قابل تطبيق است.
۳. كاربرد قرآنی
واژهی تأويل در قرآن هفده بار به كار رفته است. تنوع كاربرد واژهی تأويل در قرآن، آن را در كانون مباحثات لغت شناسان و مفسّران قرار داده و به ويژه نويسندگان كتابهای وجوه قرآن، به مناسبت بحث از واژهی تأويل به توضيح مرادات قرآنی از اين واژه پرداختهاند. به عنوان مثال مُقاتل بن سليمان برای واژهی تأويل در قرآن، پنج وجه معنايی ذكر كرده است: سرانجام و عاقبت، تعبير خواب، تحقق عينی، دوران سلطنت و بقای يک قوم يا شخص (مثلاً مدت بقای اسلام)، انواع غذاها با رنگهای گوناگون. اين وجوه معنايی را افراد ديگری چون دامغانی، فيروزآبادی و ابن جوزی نيز با اندكی تفاوت ذكر كردهاند.
در اين ميان، آيهی ۷ سورهی آلعمران كه واژهی تأويل دو بار در آن به كار رفته، موجب بيشترين مباحثات شده است. در اين آيه آمده كه قرآن مشتمل بر دو نوع آيه (محكم و متشابه) است و كسانی كه قلبهايشان كژی دارد، آيات متشابه را دنبال میكنند و به استناد آنها بر اثبات ديدگاههای خود احتجاج میكنند و در جستجوی تأويل آن آياتاند. تفاوت اين آيه با موارد ديگر در اين است كه در اينجا قرآن (همه يا بخشی از آن) دارای تأويل معرفی شده است.
در اينجا اين پرسش پيش میآيد كه: مراد از تأويلِ قرآن چيست؟ و چه نسبتي با آيات محكم و متشابه دارد؟ و البته پاسخهای متفاوت به اين پرسش، معانی جديد اصطلاحی براي تأويل قرآنی پديد آورده است. به نظر مفسّران قديم، اين آيه از تلاش باطل يهود (و بنابر برخی منابع منافقان) برای آگاهی از زمانِ پايان يافتن دورهی امت اسلامی و به تعبير ديگر مدت دوام دين اسلام خبر داده است. نظر ديگر آن است كه مراد از تأويل در اين آيه مانند برخی آيات ديگر، حقيقت قيامت و زنده شدن مردگان است. طبق اين معانی، تأويل قرآن اساساً ناظر به يک امر خارجی است و نسبت به بعضی آيات (يا همهی آنها) مطرح است و آن امر خارجي به حسب مورد تغيير میكند. به عبارت ديگر، تأويل در اين آيه در معنای لغوی و وجوه كاربردی آن به كار رفته و معنای جديدی ارائه نشده است. برخی ديگر با التفات به نسبتی كه در اين آيه بين تأويل و آيات متشابه ارائه شده، بر اين عقيده شدند كه تأويل به معنای تفسير است و دربارهی آيات متشابه ـ كه چند معنی برای آن متصوّر است ـ به كار میرود. در واقع برخی از آيات قرآن در قالب و با الفاظی نازل شده است كه فهم مراد آنها، به سبب احتمال چند معنای متفاوت، نياز به رفع ابهام دارد و به معنای حاصل از اين رفع ابهام، تأويل گفته میشود. اين نظر نزد لغت شناسان متقدم نيز سابقه داشته است. معنای مذكور به تدريج براي همهی قرآن به كار رفت و حتی لغتشناسان نيز دو واژهی تأويل و تفسير را مترادف خواندند. بر همين اساس طبری در تفسير خود (جامع البيان عن تأويل آي القرآن)، برای توضيح آيات از عنوان تأويل استفاده كرده و شيخ طوسی و فخر رازی نيز تأويل را در قرآن معادل با تفسير و معنی دانستهاند.
معنای ديگری كه برای تأويل قرآن مطرح شده، بيانها و برداشتهای مخالف با ظاهر لفظ است. فيروزآبادی تأويل را بيان مراد و مقصود حقيقی آيه دانسته كه در ظاهر لفظ آيه نيست و در عين حال با سياق آياتِ پيش و پس سازگار است. ابن جوزی نيز تأويل را فاصله گرفتن از معنای ظاهری لفظ، به استناد دليل و قرينه دانسته از آن رو كه معنای ظاهری لفظ پذيرفتنی نيست. به نظر علاّمهی طباطبائی اين معنای تأويل به تدريج شايع و تقريباً جانشين معنای اصلی شد. گفتنی است كه برخی مفسّران، معنای اخير تأويل را نشأتگرفته از وجود حقايقي تو در تو میدانند كه در آيات متشابه يا همهی قرآن ارائه شده است و بنابراين، ضمن پذيرش معنای ظاهری، از معنی يا معناهای درونی (معان مترتبة في الطول) نيز سراغ میگيرند. در اين تبيين، روش انتقال از لفظ به معانی درونی و چگونگی ارتباط معنای لفظی با برداشتهای درونی مورد بحث و مناقشه بوده و هست. گرايشهای باطنی و عرفانی نسبت به فهم قرآن غالباً بر پايهی همين نگرش به قرآن و تأويل آن شكل گرفته است، همچنانكه بسياری از فرقهها، مطابق با آموزههای خود به توجيه آيات متشابه روی آوردند و چه بسا پيدايی شماری از فرقهها ناشی از همين رويكرد بوده است.
مسألهی تأويل به اعتبار پيوند وثيق آن با آيات قرآن، در كتابهای علوم قرآنی نيز مطرح شد و مباحثات مفسّران و لغتشناسان از همان آغاز به اين آثار راه يافت. زركشی از نخستين پديدآورندگان آثار علوم قرآنی در البرهان في علوم القرآن فصلی را به معرفة تفسيره و تأويله و معناه اختصاص داده و معنای اصطلاحي تأويل قرآن را با انتساب آن به برخی عالمان آورده كه عبارت است از ذكر يک معنی به طريق استنباط برای آيه كه اين معنی با سياق آن همخوانی دارد و با كتاب و سنّت ناسازگار نيست. او پيش از بيان اين معنای اصطلاحی، توضيح داده است كه برخی تأويل را كشف پيچيدگیهای معنايی عبارت دانستهاند، برخلاف تفسير كه ناظر به خود لفظ است. زركشی سپس نمونههايی از تأويلها را كه برای آيات بيان شده گزارش و آن را تأييد كرده همچنانكه نمونهای از تأويل ناصواب را با توجه به همان تعريف اصطلاحی ذكر كرده است. از نظر وی خاستگاه تأويل قرآن، عمق معنايی آيات اين كتاب آسمانی است به گونهای كه هر آيهی آن، چندين وجه معنايی دارد. شاهد او بر اين ديدگاه حديث مشهور منسوب به پيامبر اسلام ـ صلّی الله عليه و آله ـ است كه طبق آن قرآن بر هفت حرف نازل شده و هر آيه¬ي قرآن ظهر و بطن دارد. جلال الدين سيوطي نيز با توجه به منقولات و بيانات زركشي، باب تأويل را در الاتقان گشوده و به اين نظريه كه تأويل، كوششی فرامتنی برای دريافت معاني درونی آيات است گراييده است اما زرقانی ـ استاد علوم قرآنی مصری معاصر ـ در مناهل العرفان ضمن اشاره به آراء مفسّران، تأويل را از نظر لغوی، مترادف تفسير دانسته و گفته است كه كاربرد قرآنی آن در همهی موارد به معنای بيان و كشف و ايضاح است.
علاّمهی طباطبائی ـ صاحب تفسير الميزان ـ معتقد است كه تأويل در قرآن مفهومی از مفاهيم كه آيه بر آن دلالت كند نيست بلكه از قبيل امور خارجي است. البته نه بدين معنی كه هر امر خارجي را مصداق تأويل آن بدانيم بلكه امر خارجی مخصوص به كلام، مانند نسبت ممثَّل به مَثَل و باطن به ظاهر. تأويل ناظر به امور عينی و بلندتر از آن است كه شبكههای الفاظ به آن احاطه يابد بلكه خداوند آنها را برای تقريبشان به ذهن ما به قيد الفاظ مقيد كرده است. مانند مَثَل كه مقاصد را توسط آن بيان میكنند. به اين ترتيب، تأويل اختصاص به متشابهات ندارد بلكه در محكمات نيز وجود دارد. اگر كلام خدا حكم انشائی مانند امر و نهی باشد، تأويلِ آن، مصلحتی است كه موجب انشای حكم و جعل و تشريع آن شده است. مثلاً تأويل أقيموا الصّلوة، حالت نورانی خارجي است كه در نفس نمازگزار ايجاد میشود و او را از فحشا و منكر باز میدارد و اگر كلام، خبر باشد، در اين صورت چنانچه اِخبار از حوادث گذشته باشد، تأويل آيه، نفس حوادثی است كه در گذشته اتفاق افتاده است و اگر اِخبار از حال و آينده باشد، مانند پيشگويی غلبهی روم بر ايران يا اِخبار از امور مربوط به قيامت، تأويل آن، نفس اتفاقاتی كه در آينده به وقوع میپيوندد خواهد بود.
آيتالله معرفت ـ از صاحبنظران معاصر در علوم قرآنی ـ نيز به بحث دربارهی تأويل در قرآن پرداخته است. به اعتقاد وی تأويل قرآن به دو معنی است:
۱. توجيه لفظ متشابه يا كار شبههناک، با اين توضيح كه متشابه در اصطلاح قرآنی به لفظی گفته میشود كه تاب چند معنی را دارد و گويی شخص تأويلكننده، لفظ را از معنای ظاهری متشابه آن برمیگرداند و به سوی معنايی كه خاستگاه آن است میبرد (و چه بسا تشخيص او در اين خاستگاه نادرست باشد) يا حكمت كاری را كه ظاهر آن شبههناک بوده بيان میكند.
۲. بازگويی معانی درونی آيات از آن رو كه طبق حديث، قرآن ظاهر و باطن دارد. او سپس با تذكار اين نكته كه تأويل در همهی آيات قرآن جاری است، توضيح داده كه هر دو معنای اصطلاحی تأويل از قبيل معنی و مفهوم است. معنايی كه در ظاهر لفظ، پوشيده مانده و برای دستيابی به آن بايد دليل روشن و خارج از اين لفظ ارائه كرد. بر اساس اين توضيح، او نظر ابن تيميه را نقد و ردّ كرده است همچنانكه رأی علاّمهی طباطبائی را ـ كه مانند ابن تيميه تأويل قرآن را ناظر به حقيقت عينی و نه از مقولهی لفظ و معنی میداند و البته سخن او صبغهای عرفانی نيز دارد ـ نادرست خوانده است. بر اين همه بايد افزود كه به اعتقاد وی، واژهی تأويل در قرآن در دو معنای ديگر نيز به كار رفته است: تعبير رؤيا و عاقبت و فرجام امر. از اين گذشته به نظر او معنای اصطلاحی عبور از ظاهر لفظ به درون آن برای تأويل، معنايی است كه فقط در بيان عالمان سلف و در روايات به كار رفته و كاربرد قرآنی نداشته است. اين معنی برای تأويل، مبتنی بر احاديثی است كه از ظاهر زيبا و باطن ژرف قرآن خبر دادهاند، با اين برداشت كه قرآن در هر آيه پيامي جاودان دارد و آن پيام در پس پردهی ظاهر لفظ نهفته است و بنابراين، تأويل عبارت است از برداشتهای كلّی با قطع نظر از خصوصيات تنزيلی هر آيه كه از رهگذر تعمّق در آيات قرآن و فراهم بودن امكان تأويل ـ و در رأس آن، رسوخ در علم ـ حاصل میشود.
از مجموع آرای مطرح شده در آثار لغوی، تفسيری و علوم قرآنی دانسته میشود كه واژهی تأويل به تدريج از معنای آغازين لغوی فاصله گرفته و در آثار مفسّران و مؤلفان حوزههای مختلف علوم اسلامی به معنای توجيه آيات متشابه و فهم معانی درونی آيات ـ كه اين دو با يكديگر قرابت معنايی دارند ـ به كار رفته به گونهای كه كاربرد آن در معنای اصلی، منسوخ و در معنای جديد، متبادر شده است. به نظر میرسد اين واقعيت كه قرآن آكنده از حقايقی تو در تو است و هر كس درخور استعداد و كوشش خود به فهم وجوه گوناگون معنايی آن نايل میشود، از اسباب اين تحوّل معنايي بوده است و مؤلفان و محقّقان برای اشاره به لايههای معنايی يا فرآيند دستيابی به آن معانی درونی، مناسبترين واژه را تأويل يافتهاند. برخی كاربردها و مؤيدات حديثینيز در انتخاب اين واژه مؤثر افتاده است چنانكه در احاديث شيعی، مضامين فراوانی با اين مضمون وجود دارد كه: ظاهر قرآن زيبا و باطن آن ژرف و ناپيدا است. عجايب آن سپری نمیشود و غرايب آن به پايان نمیرسد و يا اينكه قرآن به زمان و مردم معينی اختصاص ندارد و اين كتاب تا روز قيامت، در هر زمانی نو و برای هر مردمی بديع و تازه است، همچنانكه در بيان برخی عالمان سلف از صحابيان و تابعيان و نسلهای بعد نيز اشاراتی به اين ويژگی شگفت قرآن ديده میشود.