بسم الله الرحمن الرحیم
این هفتهای که در آن هستیم، هفتهٔ آخر سال قمری است. همان طور که هر سال یک نظمی دارد مثلاً میگویند سال فارسی از فروردین شروع میشود و در اسفند خاتمه پیدا میکند، سال عربی هم از محرم شروع میشود که ماه اول است و به ذیحجه که ماه آخر است ختم میشود. حالا ما یک سال قمری دیگر را گذراندیم ولی در این گذر ببینیم چه کاری انجام دادهایم؟ فقط یک مقداری غذاهای لذیذ تناول کردیم و این بدن ما که یک کارخانهای است، اینها را به چه تبدیل کرده؟ خب ما تلافی کردیم چون در مقابل اینکه این غذاها به چه تبدیل شده، یک چیزی هم هست که دیده نمیشود و آن «معنویت ماست» یعنی از این غذا چه بهرهای بردیم؟ برای اینکه خداوند بهرهٔ معنویاش را هم در خوردن گفته و هم در نخوردن! همان جور که خوردن به موقع و حلال مورد توجه و علاقهٔ خداست، به همان اندازه هم بیتوجهی ما و این الکی خوردن ما مورد نفرت خداست، یک شعری ناصر خسرو دارد – از یک کوچهای رد میشده یا از کوچه خودش – یک طرف مثل قدیم مستراحهای عمومی بود، یک طرف مسجد و رستورانها. میگوید نگاه کنید همهٔ اینهایی که اینجا، این قسمت بودند بعد از مدتی میآیند در این قسمت میافتند. ناصر خسرو میگوید:
به راهی میگذشت خرم و خندان نه چون مستانه
دید قبرستان و مبرض (مبرض=توالت) نیست قبرستان و مبرض گفتگو
بانگ بر زد گفت ای نظارگان نعمت دنیا و نعمت خواره بین
هیچ نعمت هیچ نعمت خانگان.
این طرف نعمتهای الهی را میگوید، این طرف دیگر سرنوشت آخر نعمت خوارگان است. البته همیشه نمیشود در این فکر بود ولی باید فقط فراموش نکنید که ما سرنوشتی، یک سرنوشت داریم مانند همهٔ انسانها و آن سرنوشت عبارت است از همین است که یک کارخانهای هستیم که مصرف کنیم مقداری خوراکی و مقداری نیرو بعد برویم. ولی توجه کنیم که یک مصرف دیگری هم دارد اینها و باید آن بهره وری را (داشته باشیم). اگر آن بهره را بردیم بنابراین لطمه ندیدهایم، ضرر نکردیم بلکه به همان اندازه که عمر از دست دادیم، ((عمرمان را فروختیم)) تجربه و بزرگی به دست آوردیم. حالا این چه جوری است؟ این را باید با فکر و ذهن خودمان حل کنیم. یعنی همیشه کاری بکنیم که آنچه مصرف میکنیم، با آنچه به دست میآوریم مقابله بکند. انشاءالله.