در مورد رجم و سنگسار من تحقیق کردم و نوشتهام این مسئله ضعیف است، اصلی ندارد ، آیهای نبوده و خود همین آیهای که ادعا شده غلط ادبی دارد وزنش با قرآن تطبیق نمیکند با قواعد نحو عربی انطباق ندارد. در فقه شیعه مستند حکم رجم ، حکم اجماع است ما روایت چندان متقنی نداریم.
لطفا کمی در خصوص سابقه تاریخی مجازات رجم توضیح بفرمایید. در چه دورهای این مجازات اعمال میشده است و آیا در دوره معصوم ما شاهد رجم بوده ایم یا نه و اساساً استناد فقهی این مجازات چیست؟ با عنایت به این که در قرآن هم نیامده است.
من شما را ارجاع میدهم به مقالهای که در این زمینه نوشتهام و در مجله فصلنامه دانشکده حقوق دانشگاه تهران چاپ شده است و در آن بیش از هشتاد منبع فقهی استفاده شده است. نظر شخصی من این است که حکم رجم در قرآن نبوده و نیست. تنها کسی که روی حکم رجم اصرار داشت خلیفه دوم عمر ابن الخطاب بود. عمر ابنالخطاب اصرار داشت که حکم رجم در قرآن بوده است و آیهای در قرآن داشتهایم و آن آیه حسب نقلی که من در آنجا کردهام هشت نوع نقل شده است در منابع حدیث اهل سنت. برخی میگویند آیه این بوده که «الشیخ و الشیخه اذا زنیا فالرجموهما» در برخی نقلها اذا زنیا را هم ندارد و عمر گفته آیه این بوده است و مستند هم.
روایتی است از عایشه که ایشان (عایشه) می گوید این آیه بر روی برگ درختی نوشته شده بود که بر روی تخت ما بود که ما میخوابیدیم با پیامبر(ص) وقتی رسول الله فوت کردند آنروز منزل شلوغ شد و نعجهای (بزغاله ) آمد و آن برگ را خورد و آیه خورده شد فلذا الان این آیه در قرآن نیست و به استناد این حرف عایشه عمر فریاد زد بالای منبر که اگر کسی بگوید که رجم در قرآن نیست من او را تازیانه میزنم .
من در آن مقاله تحقیق کردم و نوشتهام این مسئله ضعیف است، اصلی ندارد ، آیهای نبوده و خود همین آیهای که ادعا شده غلط ادبی دارد وزنش با قرآن تطبیق نمیکند با قواعد نحو عربی انطباق ندارد. در فقه شیعه مستند حکم رجم ، حکم اجماع است ما روایت چندان متقنی نداریم.
از ائمه شیعه حدیثی در تأیید حکم رجم داریم؟
از ائمه شیعه داریم اما آن روایتها معمولاً توسط فقهاء با اشکالهای سندی و دلالتی منطبق میدانند دلیل محکم در فقه شیعه حکم اجماع فقهاء است. البته امام خمینی از طریق دیگری تقریبا رجم را تعطیل کردند فرمودند اگر اینگونه مجازاتها موجب وهن اسلام میشود ما نباید آنرا اجراء بکنیم در زمان حیات ایشان رجم تعطیل شد زیرا موجب وهن اسلام تشخیص داده شد.
ظاهرا دو مرتبه عدهای گفتهاند وهن نیست و چند مورد اجراء کردهاند. از نظر من اجرای حکم رجم وهن است. هر چند بهطور کلی مبنای من این است که مجازاتهای حدود در زمان غیبت نباید اجرا شود. وانگهی تحقیقی که در مورد رجم خودم بهصورت خاص دارم از احکامی است که قابل بحث است که این یک سنت یهودی است و در سنت یهود بوده است و آن دو روایتی هم که وجود دارد در فقه شیعه یکی این است که نقل می کنند: رسول الله رجم کرد.
وقتی من تحقیق کردم فهمیدم که در موردی بوده است که زن یهودیهای با یک مرد یهودی زنا کرده بودند؛ پیامبر اسلام پرسید در تورات مجازات زنا چیست؟ گفتند در تورات ما رجم میکنیم. پیامبر فرمود به حکم خودشان عمل کنید. این احتمال هست که پیامبر به حکم خودشان این کار را کرده باشند و نه حکم اسلامی.
روایت مشهور دیگری هم هست که فردی به نام مائز ابن مالک آمد نزد رسول خدا و گفت: «زنیت طهّرنی». من زنا کردم مرا پاک بساز. پیامبر رویشان را برگرداندند و فرمودند: «لعلک قبّلت». شاید تو عمل زنا انجام ندادی، مقدماتش را انجام دادی. باز خودش را در برابر پیامبر قرار داد و گفت: نه، من واقعا زنا انجام دادم. باز پیامبر رویش را برگرداند و فرمودند: «لعلک لامست». شاید لمس کردی و زنا نکردهای. چهار بار پیامبر صورتشان را برگرداندند و این فرد آمد و باز اقرار کرد. بعد از چهارمین بار، پیامبر فرمود حالا که چهار مرتبه اقرار کردی، فرمود: «او را در حفره قرار بدهید و رجم کنید.»
این روایت از چند جهت با اشکال مواجه است. اشکال اول این است که سندش بسیار ضعیف است. اشکال دوم این است که چهار بار اقرار نیاز نبود. اگر گفته میشود علم قاضی حجت است نیاز به چهار مرتبه اقرارنبود و چرا آن فرد اقرار میکرد و برای پیامبر علم حاصل نمیشد. وانگهی اشکال مهمی که در اینجا است و اجماع فقهاء هم این است که اگر کسی که زنا کرد بجای اقرار، توبه کند، امام دیگر بر او حکم رجم جاری نمیکند.
در این روایت هم هست که پیامبر فرمود: «ایکاش این فرد توبه می کرد و اقرار نمیکرد.» و این یک تضاد و تناقض در این روایت وجود دارد. وقتی خود این فرد می گوید طّهرنی. یعنی مرا پاک کن. چه توبهای از این بالاتر. توبه در اسلام که تشریفاتی ندارد.
این روایت یک کمی بار مسیحی دارد که گویی رفتن به کلیسا میخواهد. تازه اگر رفتن به کلیسا میخواست نزد پیامبر آمده و دارد اعتراف می کند. این روایت در درونش یک نوع تناقضی است. بنا بر این، آنطور که در خاطر دارم مقدس اردبیلی در کتاب خودش چندین اشکال به این حدیث گرفته است.
منبع: رادیو زمانه