Search
Close this search box.

مبانی تأویل آیات الأحکام در تفسیر بیان‌السّعادة فی مقامات‌العبادة (قسمت چهاردهم)

mabani tavilفصل چهارم

مبانی عرفانی خدا‌شناسی و معاد‌شناسی

مبانی عرفانی خدا‌شناسی سلطان‌علیشاه با توجّه به سال‌ها تلمّذ نزد استادش، حکیم نامور، حاج ملّا هادی سبزواری ـ رحمه الله ـ و تلقّی آراء وی، مطابق با مبانی شناخت خداوند و اسماء و صفات او ـ جلّ جلاله ـ در حکمت متعالیه است که آن نیز متأثّر از آثار ابن عربی است. سبک بیان مطالب عرفانی در آثار سلطان‌علیشاه نیز در بسیاری اوقات به سبک عرفان محیی‌الدّینی است به طوری که آثار وی ـ و از جمله تفسیر بیان‌السعادة ـ آکنده از اصطلاحاتی چون: مقام احدیت، واحدیت، غیب مطلق، عماء، کنز مخفی، فیض اقدس، تجلّی، حقیقت محمّدیه و مانند آن است. بنابراین اطلاع از مبانی عرفانی خدا‌شناسی سلطان‌علیشاه، متوقف بر اطلاع از آراء عارفان و محقّقان بلندمرتبه‌ای چون شیخ اکبر، محیی‌الدّین ابن عربی و اتباع و شارحان آثار وی مانند: صدرالدّین قونوی، مؤیدالدّین جَندی، سعدالدّین فرغانی، فخرالدّین عراقی و مانند ایشان است. جز آنکه سلطان‌علیشاه در حالی که از سویی مبانی حکمی خدا‌شناسی، جهان‌شناسی و انسان‌شناسی خویش را در عالم تعلیم و تعلّم و درس و بحث از شیخ اکبر و اتباع وی گرفته است، از سوی دیگر از سرچشمهٔ دیگری نیز اشراب می‌شود و آن تعالیم مشایخ طریقتی وی یعنی اقطاب سلسلهٔ نعمت‌اللّهیه‌اند. بدینسان که ریاضت‌های طریقتی و دستورات سلوکی‌ای که او از استاد خویش اخذ می‌کرده، قلب وی را مستعدّ و مهیای تجربه‌ها‌ی دینی و دریافت‌هایی شخصی و‌ گاه غیر قابل انتقال به دیگران می‌کرده است و او در این حال به مشاهدهٔ حقایق و دریافت معارفی نائل می‌شده که به فهم بهتر و کامل‌تر معارف اکتسابی و به عبارت بهتر به رؤیت عیانی معارف مذکور و عبور از علم‌الیقین به عین‌الیقین می‌انجامیده است. عمده‌ترین مبانی خدا‌شناسی و معاد‌شناسی سلطان‌علیشاه عبارتند از:

الف – راه شناخت خداوند، تهذیب نفس در سایهٔ ارشاد انسان کامل و اولیای الهی است و صرف آموختن حکمت، سالک را به جایی نمی‌رساند.

سلطان‌علیشاه همچون سایر عارفان و صوفیان شریعتمدار معتقد است که راه رسیدن به معرفت و شناخت خداوند سبحان تا آنجا که برای انسان ممکن و مقدور است، تهذیب نفس و قدم نهادن در مسیر مجاهدهٔ با نفس امّاره و التزام به احکام شریعت و آداب طریقت در سایهٔ راهنمایی و دلالت انسانی کامل، راه رفته و به مقصد رسیده است. او اکتفاء به مباحث نظری حکمی و عرفانی را لازم ولی هرگز کافی نمی‌داند و قائل است به وسیلهٔ عقل تنها نمی‌توان به شناخت خداوند دست یافت و عقل ابزار مناسبی برای این کار نیست چنانکه در این باره می‌گوید:عقل، کثرت بین و غایب‌شناس است. اگر سالک بخواهد به عقل خود نظر کند به سوی معرفت ربوبیت، یعنی معرفت ربوبیت را اگر خواهد به عقل خود تحصیل کند، غیر حیرت برای او چیزی نخواهد بود چنانکه شیوهٔ حکماء و متکلّمین است که می‌خواهند به استدلال عقل، شناسای حقّ شوند و از حقّ دور می‌شوند.

بنابراین راه رسیدن به شناخت خدا، قدم نهادن در طریق سیر و سلوک و مجاهدهٔ با نفس امّاره از طریق ریاضت دادن آن به رعایت شرع انور و تهذیب و تزکیهٔ نفس و مهیا کردن آن برای تجلّیات الهی و تابش علوم و معارف غیبیهٔ الهیه است نه اکتفاء به درس و بحث و اگر کسی از طریق علوم ظاهری و اکتسابی و بحث و نظر بخواهد به شناخت حقّ تعالی دست یابد گمراه می‌شود و حقّ را نمی‌بیند بلکه با توجّه به شأن و مرتبهٔ خویش، آینه‌ای می‌سازد و صورتی را که خود ساخته است در آن آینه می‌بیند و گمان می‌کند که آنچه دیده، حقّ است در حالی که اینگونه نیست. سالک باید از طریق به جا آوردن تکالیف شرعی و رعایت آداب خودسازی مانند مراقبه، محاسبه و التزام به ذکر و فکر به سوی مطلوب که‌‌ همان لقاء خداوند است گام بردارد و حجاب‌ها را یکی پس از دیگری رفع نماید و به مطلوب برسد.

ناگفته نماند که در تعالیم صوفیان، آداب مذکور را البته باید از عالِم وقت یعنی انسان کامل مکمّلی دریافت کرد که مصداق چنین انسان کاملی در مرتبهٔ اوّل پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و جانشینان آن حضرت ـ علیهم السّلام ـ یعنی امامان دوازده‌گانهٔ شیعه و پس از آن‌ها تربیت‌شدگان آن‌ها و کسانی‌اند که از سوی ایشان ـ علیهم السّلام ـ مجاز و مأذون در دستگیری از خلق و ارائهٔ راه خدا به آن‌ها هستند.

ب- امام علی علیه‌السّلام بزرگ‌ترین نشانهٔ وجود خداوند است.

پیش‌تر گفته شد که در نگاه عارفان تمامی موجودات، اسماء الهی هستند و در میان موجودات، انسان و در میان انسان‌ها، انسانِ کامل مظهر تمام اسماء و صفات الهی است. سلطان‌علیشاه بر این اساس، امام علی ـ علیه‌السّلام ـ را جامع همهٔ اسماء و صفات خداوند و بزرگ‌ترین آیه و نشانهٔ او می‌داند. به این ترتیب، علی ـ علیه‌السّلام ـ آشکار‌ترین ظهور خداوند (ربّ مطلق) است که به وسیلهٔ او از خداوند خبر داده می‌شود و به عبارت دیگر از راه شناخت علی ـ علیه‌السّلام ـ می‌توان به شناخت خداوند دست یافت. سلطان‌علیشاه بر همین اساس در بسیاری از آیات قرآن، «ربّ» را به «ربّ مضاف» تأویل کرده است. به عنوان نمونه در ذیل آیهٔ «یا أیّها النّاس اُعبُدُوا ربّکم الّذی خَلَقَکُم و الّذین مِن قبلکم لعلّکُم تتّقون» چنین آمده است:

کلمهٔ «ربّ» گاهى به ربّ الارباب که واجب‌الوجود بالذّات و معبود مطلق است و گاهى به ربّ مضاف و نسبتى که علویّت على ـ علیه‌السّلام ـ را مى‏‌رساند اطلاق مى‏‌شود زیرا على ـ علیه‌السّلام ـ ظهور ربّ مطلق و عنوان او و چیزى است که به وسیلهٔ او از خدا خبر داده مى‏ شود. زیرا خداى بزرگ، غیر از این ظهور و نمود، خبر و اسم و نشانه‌‏اى [در این اندازه که مرآت و مجلای اتمّ ذات او و صفات کمالیه‌اش باشد] ندارد. پس اگر این ظهور [یعنی علی علیه‌السّلام] نبود، از آن ذات اقدس اسمی و خبری نبود و تبعاً چون شناخته نمی‌شد، مورد عبادت نیز واقع نمى ‏شد. ولى پس از ظهور حضرت احدیّت به این عنوان و نمود، از آن خبر داده مى‏‌شود و مورد پرستش قرار مى‌گیرد و این عنوان چون ظهور ربّ مطلق بوده و به خلق نسبت داده شده است به ربّ مضاف موسوم است.

ناگفته نماند هرچند سلطان‌علیشاه، امام علی ـ علیه‌السّلام ـ را انسان کامل و ربّ مضاف دانسته و در جاهای بسیاری از تفسیرش بر همین روش مشی کرده است ولی انسان کامل در نظر او تنها شخص امام علی ـ علیه‌السّلام ـ نیست بلکه او پیامبر اسلام و امامان دیگر ـ علیهم السّلام ـ را نیز مظهر اسماء الهی دانسته و معتقد است که در این زمان، انسان کامل مذکور، حضرت محمّد بن الحسن ملقّب به مهدی ـ عجّل الله فرجه ـ است.