۲. معاد، جسمانی و روحانی است
سلطانعلیشاه در ابتدای تفسیر بیانالسعادة، به حقیقت داشتن هر دو معاد (جسمانی و روحانی) اقرار میکند. البته واضح است که منظور از معاد جسمانى این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت مىکند، بلکه منظور این است که روح و جسم توأمان مبعوث مىشوند و به تعبیر دیگر، بازگشت روح مسلّم است. گفتگو از بازگشت جسم است.
در هر حال سلطانعلیشاه عارف و حکیم متشرّعی است که به هر دو معاد باور داشته و به آن تصریح کرده است. از این گذشته حکمائی که او نزد آنها تلمّذ کرده به ویژه حاج ملّا هادی سبزواری که وی نیز متأثّر از مکتب ملاصدرا بوده ـ علیهم الرّحمة و الرّضوان ـ نیز بر همین مشی سیر کردهاند، چنانکه ملاصدرا در این باره فرموده است: چگونه آیات و نصوص قرآنی را دربارهٔ احوال معاد بر امور روحانی حمل میکنند در حالی که در این آیات چندان مبالغه و تأکید وجود دارد که راهی برای حمل نکردن آنها بر امور جسمانی باقی نمیماند.
ملّا هادی سبزواری نیز در این باره فرموده است:
من قصّر المعاد فی الرّوحانی قصّر کالحاصر فی الجسمانی
و جـــامعٌ بینهمـا جا فائزاً و قصبات السّبق کان حائزاً
۳. مراتب بهشت و جهنم به شمارهٔ مؤمنان و کافران است
سلطانعلیشاه قائل است که انسانها به حسب تعدادشان دارای درجات مختلف هستند و هر یک از آنها در مرتبهای خاصّ قرار دارند که با مرتبهٔ افراد دیگر متفاوت است. این تقسیمبندی در بهشت و جهنم نیز وجود دارد چنانکه گفته است: عالم پاک ارواح، عالمی وسیع و داراى مراتب و درجات است همچنین عالم ارواح خبیث که در آن جهنّم و رنجهاى آن است و هر کس که به یکى از این دو عالم متّصل شود در مرتبهاى از آن محقّق شده است. چنین نیست که افراد متّصل به عالم ارواح پاک، در مرتبه و درجه مساوى باشند چنانکه کسانى که به عالم ارواح خبیث متّصل هستند نیز در درجه، مساوى نیستند بلکه براى هر یک درجه و مرتبهاى است که آن درجه، براى دیگرى که آن شأن و مرتبه را ندارد، موجود نیست. بلى، اگر جماعتى در طاعت و سلوک یا در مخالفت و معصیّت از جمیع جهات با هم مساوى باشند، در درجه و مرتبه نیز موافق مىشوند و هر کس که به درجهاى از درجات بهشت پیوسته شود یا به مراتبى از مراتب پست جهنم متّصل شود، به درجات یا درکات قبل از خود نیز متّصل است و هر کس که متّصل به درجهاى شد متحقّق به همان درجه مىشود. از این رو صحیح است بگوییم که: مؤمنین به اندازهٔ عدد افرادشان داراى درجاتى هستند یعنى هر یک از آنها درجهاى از بهشت هستند و همچنین صحیح است گفته شود: هر یک از آنها به حسب سعهٔ وجودى خود درجاتى از بهشت هستند و آنهایى که در آتش معذّب هستند به حسب تعداد افرادشان درکاتی از جهنّم هستند.
۴. حقیقتِ میزان، پیامبر اسلام و امامان شیعه ـ علیهم السّلام ـ هستند
به عقیدهٔ سلطانعلیشاه مراد از میزان در عالم آخرت، پیامبر اسلام و امامان شیعه ـ علیهم السّلام ـ هستند و اتصال به آنها نقش مهمّی در سنگینی اعمال انسان (ارزش داشتن آن) در معاد ایفاء میکند. او در آیات مختلف، میزان را به امام معصوم تأویل کرده است: میزان [ارزش] اعمال در معاد، عبارت است از اتّصال به نبىّ… به سبب بیعت عامّ نبوى و اینکه آن اعمال، از جهت آن اتّصالِ زائد صادر شود نه اینکه ناشى از تصرّفات خیال و شیطان باشد. امّا سنگینى این میزان به این است که اعمال به نبّى یا جانشین او متّصل باشد و بتواند نبىّ را به طرف عمل کننده جذب کند یا عمل کننده را به سوى نبىّ یا خلیفهاش جذب کند و سبکى این میزان به این است که از این مقدار که گفتیم منقطع شود و نبىّ یا خلیفهاش را به سوى عامل جذب نکند… پس تعجّبى نیست که آن دو جهت در روز عرضه کردن به صورت دو کفّه ظاهر شود و مَثَل آن در آخرت ظاهر گردد.
او در این زمینه به نقل روایتی پرداخته که در آن از امام رضا ـ علیهالسّلام ـ دربارهٔ تفسیر میزان در آیهٔ «والسّماء رفعها و وضع المیزان» سؤال شد. امام فرمود: میزان، امیرالمؤمنین ـ علیهالسّلام ـ است که خداوند او را براى خلق خود نصب کرده است. گفته شد: «ألاّ تطغوا فی المیزان» یعنى چه؟ فرمود: یعنى امام را نافرمانى نکنید… و در پاسخ به «و لاتُخسروا المیزان» فرمود: یعنى حقّ امام را با عدل اقامه کنید.
سلطانعلیشاه میزان را به ولایت نیز تأویل کرده است، چنانکه گفته است: میزانى که مردم با آن به عدل و قسط قیام کنند عبارت از ولایت و قبول آن و احکام آن و خود ولىّ امر است.
۵. تأویل ساعت به زمان مرگ و نیز هنگام ظهور امام علیهالسّلام
در تفسیر بیانالسعادة، ساعت به امور مختلفی تأویل شده است. به عنوان مثال در ذیل آیهٔ «إنّ زلزلة السّاعة» آمده:مقصود از ساعت، ظاهر شدن امام قائم ـ عجّل الله فرجه ـ در احتضار و فرارسیدن مرگ اختیارى یا اضطرارى و ساعت قیامت صغرى یا ساعت قیامت کبرى و ظهور ولایت کلیّه است چنانچه به همهٔ اینها در خبر اشاره شده است.
سلطانعلیشاه این مبنا را در تأویل آیهٔ «أقم الصّلاة لذکری» نیز به کار گرفته و گفته است: «إنّ السّاعة آتیة» [یعنی بعد از معرفت به توحید و یکتایی خداوند بدانکه] محقّقاً هنگام قیامت خواهد رسید. این جمله تعلیل قول خدا «أقم الصّلاة لذکری» است زیرا ساعت در اخبار به ساعت ظهور قائم ـ عجّل الله فرجه ـ و به ساعت مرگ و قیامت تفسیر شده است و این سه تا در عالم صغیر متّحدند زیرا ظهور امام با ملکوتش نمىشود مگر هنگام مرگ اختیارى چنانچه مرگ اختیارى محقّق نمىشود مگر وقت ظهور امام. [از سویی] هنگام مرگ، قیامت صغرى به پا مىشود و ظهور امام همانطور که در هنگام مرگ اختیارى انجام مىگیرد در مرگ اضطرارى نیز محقّق مىشود چنانچه در اخبار آمده است. بنابراین معناى آیه چنین مىشود: نماز را به پادار در حالى که منتظر ظهور امام با ملکوتش باشى چون قطعاً ساعت ظهور او خواهد آمد پس منتظر آن ساعت باش.