Search
Close this search box.

مبانی تأویل آیات الأحکام در تفسیر بیان‌السّعادة فی مقامات‌العبادة (قسمت هفدهم)

۵mabani tavil. اعمال انسان در عالم آخرت برحسب خوبی و بدی تجسّم می‌یابند.

به اعتقاد عارفان مسلمان هر کدام از اعمال انسان، علاوه بر صورت دنیوی دارای یک صورت اخروی نیز هست که از انظار پنهان است. این صورت اخروی در جهان دیگر برای انسان آشکار می‌شود. اگر این عمل، نیک و شایسته باشد به صورتی نیکو و اگر عملی بد باشد به صورتی ناپسند درمی‌آید چنانکه گفته‌اند: بالجمله صورت بهشت و جهنّم جسمانی‌‌ همان صور اعمال و افعال حسنه و سیئه‌ی بنی‌آدم است که در آن عالم به آن‌ها رجوع کنند چنانچه در آیات شریفه نیز به آن اشاره و تلویح شده مثل قول خدای تعالی: «و وَجَدُوا ما عملوا حاضرًا».

سلطان‌علیشاه نیز معتقد است که هر عملی که انسان در زندگی دنیوی انجام دهد تجسّم یافته به صورت جوهر نفسانی او در خواهد آمد: بدانکه نفوس بشرى با هر فعلیّتى از اعمال بدنى و ریاضت‌هاى نفسى، فعلیّتى را کسب مى‏‌کند که آن فعلیّت علیرغم آنچه بعضى گمان کرده‌‏اند کیفیّت عرضى نیست بلکه آن کیفیّت طبق آنچه که در فلسفه از حرکات جوهرى تحقیق شده است شأنى جوهری از شئون نفس است و شأن آن کیفیّت این است که پس از برداشته شدن حجاب‌هاى طبیعت، به سبب مرگ اختیارى یا اضطرارى براى نفس باقى مى‏‌ماند بدینگونه که آن کیفیّت به صورت مجسّم ظاهر شده، تمثّل پیدا مى‏‌کند به وسیله صورتى که موافق و مملوک نفس باشد و همین معناى تجسّم اعمال است و خداوند ـ در صورتى که آن اعمال نیک باشد ـ بر طبق آن صورت، بر صاحب آن اعمال تفضّل مى‏‌کند و یا اینکه بر طبق آن صورت ـ اگر بد باشد ـ عذابش را دو یا چند برابر مى‏‌کند و این امر بر طبق اختلافى است که در کسب اعمال او وجود دارد.

و در جای دیگر چنین گفته است: خداى تعالى به سبب عمل عبد، از جسم‌هاى اُخروى، آنچه را که بخواهد ایجاد مى‏‌کند، از نهر‌ها و درختان و میوه‏‌ها و حور و قصور به این معنى که اعمال، مادّهٔ این چیز‌ها قرار مى‏‌گیرند.

فصل پنجم

تطبیق و نتیجه‌گیری

در این فصل نقش و تأثیر مبانی مطرح شده در فصل‌های پیش، در تأویل مفسّر از آیات‌ الأحکام بررسی می‌شود. ذکر این نکته ضروری است که‌ گاه مفسّر در ذیل آیه‌ای که از آیات ‌الأحکام محسوب نمی‌شود به بیان مطالبی پرداخته است که به احکام دین مربوط می‌شود. در این فصل آیات مؤوّل به ترتیب ابواب کتاب‌های فقهی (از طهارت تا دیات) آمده و در ذیل آن‌ها به بیان مطالب مرتبط با هر یک از عناوین پرداخته شده است.

۱. طهارت

از آنجا که در نگاه سلطان‌علیشاه، مفهوم طهارت ـ که در کتاب و سنّت مطرح شده و بخش قابل توجّهی از آیات و بخصوص روایات را به خود اختصاص داده است ـ تنها به طهارت ظاهری و کالبدی محدود نمی‌شود و شامل طهارت قلب و روح از آلودگی‌ها و نجاسات معنوی و باطنی نیز می‌شود، در ذیل آیهٔ ۲۲۲ سورهٔ بقره به این معنی اشاره کرده و طهارت را به طهارت از پلیدی‌های نفسانی و شیطانی تأویل کرده است. در این آیه غسل به شستشوی نفس با آبی که پاک‌کننده است و از چشمهٔ ولایت تکوینی و تکلیفی جاری می‌گردد تأویل شده است. این تأویل مبتنی بر اعتقاد سلطان‌علیشاه به ولایت و اهمّیت آن در طهارت از اقسام گناهان (از گناهان عوامّ الناس تا گناه خواصّ مانند گناه و ذنب وجود) است.

در ذیل آیه‌ی شش سورهٔ مائده، تطهیر و پاکیزگی، به غسل اعضای باطنی با انجام توبه نزد اهلش ـ یعنی انسان کامل ـ تأویل شده است. این تأویل ناشی از اعتقاد به این معنی است که امام ـ علیه السلام ـ مظهر تمام صفات و اسماء الهی است و نیز بر اساس این معنی است که انسان کامل کسی است که خداوند به واسطهٔ او توبهٔ دیگران و از جمله سالک مبتدی را می‌پذیرد.

در آیات ۷۷، ۷۸ و ۷۹ سورهٔ واقعه نیز، مفسّر مراد از طهارت را، مفهومی بیش از طهارت ظاهری دانسته است و پرهیز از مسّ قرآن بدون طهارت را چنین تأویل کرده که فرد، تا زمانی که از حدث و پلیدی‌های نفسانی پاک نشود نمی‌تواند به معارف و مفاهیم باطنی قرآن دست یابد. این تأویل بر اساس اعتقاد به بطون قرآن و نیز این مبنا که فهم باطن و حقیقت آن مختصّ به انسان‌های کامل (و در درجهٔ اوّل شخص پیامبر اسلام و امامان شیعه علیهم السّلام) است بیان شده است.

۲. صلات

سلطان‌علیشاه با توجه به این مبنا که وجود انسان دارای مراتب مختلف و برای او در هر کدام از مراتبش نمازی متناسب با‌‌ همان مرتبه وجود دارد به تأویل آیات مربوط به صلات پرداخته است.در آیهٔ ۱۱۴ سورهٔ بقره، مسجد به انسان کامل، یعنی پیامبر اسلام و امامان شیعه ـ علیهم السّلام ـ و نیز اوصیای امام تأویل شده که این تأویل بر مبنای اعتقاد به مفهوم انسان کامل است.

سلطان‌علیشاه، علاوه بر آیهٔ فوق، آیهٔ ۲۹ سورهٔ اعراف، آیهٔ ۱۸ سورهٔ توبه، آیهٔ ۵۶ سورهٔ احزاب و آیهٔ ۱۸ سورهٔ جنّ را ـ که مضمونی مشابه دربارهٔ توجّه به مسجد الحرام و رو سوی قبله کردن در هنگام نماز دارند ـ را به توجّه به معنای باطنی مسجدالحرام یعنی انسان کامل و لزوم تبعیت از وی تأویل کرده است.

از جملهٔ آیات دیگر مربوط به نماز که سلطان‌علیشاه به تأویل آن پرداخته است، آیهٔ ۱۱۵ سورهٔ بقره است. مفسّر در تأویل آیهٔ مذکور با شرح مقام احدیت یا غیب مطلق و پس از آن با شرح مقام واحدیت که‌‌ همان مقام ظهور خداوند است نتیجه گرفته که ظهوری برای چیزی نیست مگر اینکه خداوند ظهور آن چیز است و به این دلیل، انسان به هر سو که رو کند، رو به خدا کرده است زیرا در حقیقت ظهوری جز او وجود ندارد. این سخن بر مبنای اعتقاد به مقام احدیت و واحدیت و نیز بر مبنای اعتقاد مفسّر به وحدت وجود است.از دیگر آیات مربوط به صلات، آیهٔ ۱۴۳ سورهٔ بقره است که سلطان‌علیشاه در این آیه «اُمّةً وَسَطاً» را به امامان شیعه ـ علیهم السّلام ـ تأویل کرده است.

آیهٔ ۴۳ سورهٔ نساء نیز از آیات مربوط به صلات است و صلات در آن به ذکر قلبی ـ که از معصوم ـ علیهم السلام ـ و یا نمایندگان وی اخذ می‌شود‌ ـ تأویل شده است. این تأویل، از اعتقاد به معنای مصطلح ذکر نزد صوفیه و اخذ آن‌ ـ با آداب و شرایط مخصوص ـ ناشی شده است. همچنین صلات به صاحب اجازهٔ الهیّه [که‌‌ همان نبی یا ولی یا وصی است] و بر صورت مثالی‌ای که از امام ‌ـ علیه السلام ـ در اثر مداومت بر ذکر ـ برای سالک متمثّل می‌شود تأویل شده است. تأویلات مذکور همگی مبتنی بر اعتقاد مفسّر به مبانی خاصّ وی از جمله لزوم شناخت و پیروی از انسان کامل و نیز لزوم تلقین ذکر و فکر از او جهت طی منازل سیر و سلوک است.

در آیهٔ ۱۰۱ سورهٔ نساء، نیز سلطان‌علیشاه نماز را چیزی دانسته که به سبب آن، توجّه و روی آوردن به خداوند ممکن می‌شود و اصل در آن را محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و علی ـ علیه‌السّلام ـ و پذیرش ولایت و خلافت او دانسته است. این تأویل نیز براساس اعتقاد وی به نقش محوری انسان کامل و ولایت او در ایصال و رساندن دیگران به خداوند است. اعتقاد به انسان کامل مبنای تأویل آیهٔ ۱۵ سورهٔ طه نیز بوده است، چنانکه سلطان‌علیشاه در این آیه «ساعة» را بر اساس اعتقاد به وجود انسان کامل [امام زمان علیه‌السّلام] در جهان، به زمان ظهور او تأویل کرده است.در ذیل آیهٔ ۱۱۰ سورهٔ اسراء، نماز حقیقی به ولایت تأویل شده است و در آیهٔ ۷۷ سورهٔ حجّ، «ارکعوا» به سفر اوّل سالک، «اسجدوا» به سفر دوم، «اُعبدوا ربّکم» به سفر سوم و «افعلوا الخیر» به چهارمین سفر از اسفار اربعهٔ عرفانی تأویل شده‌ است. در ذیل آیهٔ ۱۱۴ سورهٔ هود، ذاکرین به کسانی که ولایت را قبول کرده‌اند تأویل شده است. تأویل مزبور بر مبنای اعتقاد به ولایت بیان شده است.