۷. امر به معروف و نهی از منکر
در آیه ۱۰۴ سورهٔ آلعمران، سلطانعلیشاه، فلاحِ «مفلحون» را در نتیجهٔ رسیدن به مقام بقاء بالله بعد از نیل به فناء فی الله دانسته است و قائل شده که دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر، شایسته و مقام کسانی است که به این درجه رسیدهاند.
۸. معاملات
از جملهٔ این آیات، آیهٔ ۲۹ سورهٔ نساء است. سلطانعلیشاه در تأویل این آیه، باطل را به طریقی که شارع آن را تأسیس و تشریع نکرده و نیز به طریقی که مبدأ آن نفس و شیطان است تأویل کرده است. او سپس برای مفهوم «اکل بالباطل»، معناهای گوناگونی را محتمل دانسته که از جملهٔ این معانی، میتوان به افعال تکلیفى قالبى نبوى و یا اعمال قلبی ولوی، با مبدأ یا با غرض باطل اشاره کرد. همچنین او در ذیل همین آیه، اموال را به علوم تأویل کرده و بر همین اساس از اخذ و گرفتن علوم از راه باطل نهی کرده است. تأویل اخیر مبتنی بر لزوم شناخت امام و پیروی از او است زیرا عدم شناخت امام سبب میشود شخص به افرادی که صلاحیت و شایستگی رهبری ندارند روی آورد و به تبع آن، علوم را از کسی که اهلیت ندارند اخذ کند.
آیهٔ دیگری که در این بخش جای میگیرد آیهٔ اوّل سورهٔ مائده است. سلطانعلیشاه با تأویل این آیه چنین نتیجه گرفته است که ایمان چه عامّ باشد و چه خاصّ، جز از طریق انجام بیعت با پیامبر یا امام و یا خلفاء ایشان متحقّق نمیشود. این تأویل براساس اعتقاد به لزوم انجام بیعت عامّ و خاصّ برای نیل به مقامات و کمالات انسانی است.
سلطانعلیشاه در مورد کلّ سورهٔ مائده و همچنین سورهٔ نساء معتقد است که این دو سوره دربارهٔ امام علی ـ علیهالسّلام ـ نازل شده است و خداوند در آنها مردم را به خلافت او ترغیب و از مخالفت با او نهی کرده است. به این ترتیب در این دو سوره، هر آنچه از امر و نهی، حلال و حرام، پاداش و عقاب، داستان و حکایت آمده است، در ارتباط با معنای ولایت است چه صراحتاً ذکر شده باشد و چه به صورت کنایه و در نتیجه بسیاری از سخنان مفسّر در این دو سوره، تأویلاتیاند که از اعتقاد به ولایت و خلافت امام علی ـ علیهالسّلام ـ ناشی میشود. به عنوان نمونه او در تأویل وفای به عقود چنین گفته است:
مقصود این است که ای کسانی که با محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیعت کردهاید، با ارتداد از اسلام یا ایمان، بیعت خود را از گردن باز نکنید و با مخالفت با نبىّ ـ صلّی الله علیه و آله ـ در امر ولایت، شرایط آن را ترک نکنید.
این تأویل نیز مانند بسیاری از تأویلات مفسّر ناشی از اعتقاد به امامت و خلافت الهی امام علی ـ علیهالسّلام ـ و ولایت او است. در این آیه حلّیت هر حلالی منوط به قبول ولایت امام علی ـ علیهالسّلام ـ دانسته شده است. به این معنی که هر کس ولایت او را قبول نکند و در عین حال از قبول آن اعراض هم نکند دربارهاش نه میتوان حکم به حلال بودن چیزی کرد و نه حکم به حرام بودن چیزی لکن فردی که از ولایت اعراض کند هر چیزی بر او حرام است. در مقابل، کسی که ولایت را قبول کند حق تمتّع و استفاده از چیزهای حلال را خواهد داشت و به عبارت دیگر تحقّق حلّیت اشیاء برای افراد، منوط به پذیرش ولایت امام علی ـ علیهالسّلام ـ توسط آنان است.
در آیهٔ ۲ سورهٔ نساء لفظ «أیتام» به کسانی تأویل شده است که به دلیل مرگ امام ـ که پدر معنوی آنها است ـ و یا به دلایل دیگر، نمیتوانند امام خود را ببینند. ندیدن نیز، خود به نوعی دچار تأویل شده است و دربارهٔ آن گفته شده که: یتیم فردی است که به دلیل عدم استعداد رسیدن به حالت روحانی حضور و یا به دلیل محروم ماندن از فکر مصطلح صوفیه، مثال ملکوتی امام در صدرش متمثّل نمیشود و صورت مثالی او را به چشم بصیرت نمیبیند. چنین کسی در نگاه سلطانعلیشاه از امامش منقطع و یتیم است و حقّ چنین یتیمی، مواسات، محبّت و نصیحت است. آنچه گفته شد تأویل یتیم در عالم کبیر است اما سلطانعلیشاه، یتیم در عالم صغیر را کسی میداند که به واسطهٔ تبعیّت از نفس به لذّت مشاهدهٔ شیخ نایل نشده است.
این تأویل بر مبنای اعتقاد به وجود پیوند ابوّت میان پیامبر اکرم و اوصیای او ـ علیهمالسّلام ـ با مؤمنان بیان شده است.
در آیهٔ ۵ سورهٔ نساء «سفیه» به کسی که امام خود را نمیشناسد و تحت ولایت او درنمیآید و از درک منافع و مضارّ خود عاجز است تأویل شده است و در مقابل، ملاک عاقل بودن، شناخت امام و پذیرش بیعت خاصّ و دعوت باطنی او دانسته شده است.
۹. نکاح و طلاق
در آیهٔ ۲۲۱ سورهٔ بقره، «شرک» به شرک آوردن به ولایت تأویل شده است. در آیهٔ ۳۰ و ۳۱ سورهٔ نور، «مؤمنین» و «مؤمنات» به مردان و زنانی که با پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و جانشینان آن حضرت بیعت ولوی کردهاند، تأویل شده و گفته شده آنها تا زمانی که سلوکشان به پایان نرسیده است نباید به ماسوی الله توجه کنند زیرا در هنگام سلوک مُحرماند و در زمان احرام، توجّه به زینتها حرام است.
۱۰. مطاعم و مشارب
در تأویل آیهٔ ۱۶۸ سورهٔ بقره سلطانعلیشاه قائل شده است که: اگر کسی از حقّ پیروی نکند، هر چه بخورد حرام است و بدون ولایت، انسان حقّ استفاده از هیچ یک از نعمتهای خداوند را ندارد حتی اگر آن نعمتها در شریعت حلال باشند. او بر این نکته تأکید میکند که این احکام بر حسب ظاهر شریعت نیست بلکه مطابق با احکام باطن و آداب طریقتاند. او همچنین در تأویل پیروی از خطوات شیطان قائل است که: پیروى از وسوسههاى شیطانى در خوردنیها، تحصیل آنها از راههاى غیر صحیح است و در خوردن، به این ترتیب است که خوردنى را بخورد در حالى که پیرو پیشوایان گمراه یا دشمن پیشوایان حقّ و هدایت باشد و یا غافل از پیروى ائمّهٔ هُدى باشد و یا اینکه پیرو ائمّهٔ هُدى است ولى در حین خوردن از این تبعیّت و از ذکر خدا غافل است و خوردن او محض شهوت و لذّت نفس است. نیز معتقد است که وسوسههای شیطانی گاه به پیشوایان گمراهی قابل تأویلاند زیرا به نظر او، این گروه وسوسههای شیطان را تحقّق میبخشند. تأویلات مذکور بر مبنای اصل امامت و لزوم پیروی از امام در تمامی امور است.
سلطانعلیشاه در ذیل آیهٔ ۲۱۹ سورهٔ بقره درپی توضیح علّت حرمت آشامیدن خمر، یکی از معدود فتواهای خود در حرمت استعمال تریاک را اعلام کرده و علّت آن را از بین رفتن قوّهٔ عاقلهٔ انسان به واسطهٔ استعمال تریاک دانسته است.
همچنین در آیهٔ ۷۵ سورهٔ نحل، کسی که خداوند به او روزی نیکو داده است را به امام علی ـ علیهالسّلام ـ تأویل کرده و در این باره گفته است:
غیر از آن حضرت، هر کس که باشد به سبب او روزى مىخورد و یا مملوکى است که توانایى هیچ کارى را ندارد و دشمن على است.
در آیهٔ ۳ سورهٔ مائده سلطانعلیشاه «ما اُهلّ لغیر الله» را به هر عملی که از روی هوای نفس انجام شود تأویل کرده است. همچنین مفسّر در ذیل این آیه گفته است که اسلام با بیعت عامّ نبوی و قبول احکام آن حاصل میشود در حالی که اتمام دین به پذیرش ولایت امام علی ـ علیهالسّلام ـ و انجام بیعت خاصّ ولوی است. نعمت نیز در این آیه، نمادی از ولایت است و دربارهٔ آن به این نکته اشاره شده است که با ولایت، نعمت اسلام تمام میشود. همچنین اضطرار به خوردن محرّمات، به ترک توسل به امام علی ـ علیهالسّلام ـ و پیروی از او تأویل شده است. به این معنی که فرد مضطرّ میتواند پیروی از ایشان را ترک کند به شرط آنکه در آن حالت «غیر متجانف لإثم» باشد یعنی تمایل به گناه در او وجود نداشته باشد چنانکه گفته است:
چون مقصود از اضطرار مجبور شدن به پیروى از معاویه و ترک پیروى از على ـ علیهالسّلام ـ است عیبى ندارد که اثم به معاویه تفسیر شود یعنى در باطن میل به معاویه ندارد که اگر اکل حرام یا پیروى از غیر على ـ علیهالسّلام ـ ناشى از اضطرار بدون میل قلبى باشد مؤاخذه و عقوبت ندارد.
۱۱. عهد و یمین
در ذیل آیهٔ ۱۵۲ سورهٔ انعام، «عهد» به بیعت عامّ نبوی یا بیعت خاصّ ولوی تأویل شده است.
همچنین در آیه ۹۱ سورهٔ نحل وفای به عهد، به وفا به عهدها و پیمانهایی که هنگام بیعت از مؤمن گرفته میشود تأویل شده است. سلطانعلیشاه همچنین دربارهٔ نشکستن یمین (سوگند) بعد از محکم نمودن آن چنین گفته است:
بیعت نبوى را بعد از تأکید آن به بیعت ولوى مشکنید، چه بیعت اسلامى آنگاه که با بیعت ایمانى موکّد نگردد در شکستن آن توبه پذیرفته مىشود زیرا که این گونه شکستن عهد غالباً کاشف از ارتداد ملّى است ولى پس از بیعت ایمانى، شکستن عهد اغلب کاشف از ارتداد فطرى است لذا توبهٔ شکنندهٔ بیعت پذیرفته نمىشود.
در ذیل آیهٔ ۳۴ سورهٔ اسراء نیز، «عهد» به لزوم وفاداری به عهدهای بیعت عام نبوی تأویل شده است.