از هانری کربن، فیلسوف فرانسوی، علاوه بر آثار متعدد، مجموعه نامهنگاریهایی نیز باقی مانده که برای درک جایگاه او در فلسفهی قرن بیستم ضروری است.
گسترهی نامهنگاریها متنوع است: از هایدگر که کربن نخستین مترجم او به زبان فرانسه بوده، تا کارل یاسپرس، گرشم شولم، اوژن یونسکو و حتی رنه مگریت. ترجمهی این نامهها با هدف قراردادن کربن در متن سنت فکری فلسلفهی فرانسه قرن بیستم صورت گرفته است و میتواند در رفع کجفهمی از کربن راهگشا باشد. نامهها از یادنامه هانری کربن (در مجموعه یادنامههای «لرن» L» Herne) انتخاب شدهاند.
*******
هایدگر به کربن
جناب آقای کربن
اینک که کار ترجمهتان به پایان رسیده، لازم است قبل از هر چیز از شما تشکر کنم و بابت این موفقیت به شما تبریک بگویم. اگر نظر مرا بخواهید، این کار به بهترین شکل ممکن انجام شده است. من همچنین دو ترجمهتان از «متافیزیک چیست؟» را خط به خط مقابله کردم؛ و از پیشرفتی که در آن داشتید شگفتزده شدم. این پیشرفت بیش از آنکه به دلیل انتقال «تحتاللفظی» واژگان باشد، مرهون عمل مستقل بازآفرینی و انتقال ساختاری سبک است.
دیباچهتان عالی است، چنانکه هیچ نیازی به دخل و تصرف من نبود. جایز دانستم پارهای توضیحات تکمیلی پیشنهاد کنم که میتوانید آنها را بهآسانی در متنتان بگنجانید. بهاینترتیب هرآنچه را که میشود بهسادگی در مقدمه آوردهایم.
میخواهم دیباچهام را در چند جمله خلاصه کنم، وگرنه یا میبایست وارد تمام جزئیات تفاسیر غلط موجود شوم، که تمایلی به آن ندارم، و یا باید مسائل را از خیلی پیشتر بازگو کنم، که جایش در دیباچه نیست. از همه بهتر این میبود که خود شما سخنرانیتان [دربارهی کانت و هایدگر] در همایش دکارت را منتشر کنید. اما ظاهراً شدنی نیست. بحثتان به زعم من بسیار شفاف و سنجیده، و خصوصاً مرتبط با سؤالات کلیدی همایش است.
شاید هنوز هم بشود خیلی کوتاه به دو نکته اشاره کنیم تا از سوء تفاهمات انسانشناسانه جلوگیری کرده باشیم: ۱. تأکید بر «هستی» (بهطور کلی) و «زمان» (نه «وجود» و زمان). به توضیحاتم در شماره ۳ دیباچه رجوع کنید. ۲. تشریح اینکه عمل فهمیدن همواره و اساساً نوعی طرحافکندن است. منظورم این است که حقیقت هستی همواره کل را هدف میگیرد، اگرچه این حقیقت هربار چشماندازی «در حرکت» است؛ هرگز به صورت مطلق و بهمثابه چیزی زمانگریز اعتبار ندارد، بلکه مطلقبودنش درست به این اعتبار است که در موقعیت تاریخی «واقعی» الزامآور است، الزامآور فقط برای این موقعیت و به شکل پیشینی.
من کنفرانسهای فرانکفورتم را زودتر از موعد چاپ نخواهم کرد. اما شاید وقتی با همسرتان این تابستان به فرایبورگ آمدید، که امیدوارم چنین بشود، بتوانید یک نسخه از آن را مطالعه کنید. ترم زمستانی بسیار رضایتبخش بود، و کلاس نیچه را در تابستان پی خواهم گرفت. شرحهایی که از مابعدالطبیعه نیچه داریم هنوز یکسره مغلوط و نابسندهاند. برای اینکه تغییری در این حوزه داده شود، باید تمام آثار نیچه را که بعدها با عنوان «اراده معطوف به قدرت» چاپ شده، از منظرهای دیگر و با ترتیب دیگری از نو تدوین کرد. کارهای مقدماتی از این دست برای آرشیو نیچه بسیار طاقتفرسا است و کل تابستانم را خواهد گرفت.
از دیدنتان در این تابستان خیلی خوشحال خواهم شد. پس از این ترجمهی حیرتانگیز، حقتان است که حسابی استراحت کنید.
بار دیگر از صمیم قلب بابت کارتان از شما تشکر میکنم و بهترینها را برای شما و خانمتان آرزومندم. ارادتمند شما
مارتین هایدگر
١۵ مارس ١٩٣٧ – فرایبورگ
یاسپرس به کربن
جناب آقای کربن
نمیدانم چگونه بابت نامهی کمنظیری که برایم نوشتهاید از شما تشکر کنم. نوشتهتان هم مملو از احساسات گرم بود و هم بهشدت پربار. دیدار سال گذشتهمان هرچند کوتاه بود، اما پیوندی میانمان برقرار کرد که هنگام جدایی به آن پی بردم. باشد که دوباره همدیگر را در «کلیسای نامرئی» ملاقات کنیم.
از خواندن کارتان دربارهی «کیرکگور-کانت» و ارتباطاتی که میان هرمنوتیک و انسانشناسی برقرار کردهاید لذت بردم. کلاسهای «هامان- لوتر»تان یحتمل باز مرکز اندیشهی اسرارآمیز فلسفی آلمانیمان را نشانه خواهد رفت – به باور من هردویشان عمق بیهمتایی دارند – هرچند اقرار میکنم علیرغم اینکه بسیار مرا برمیانگیزند، علاقهای بهشان ندارم.
دکارتم مورد تأییدتان واقع شد. و بسیار خشنود شدم. نظرتان برایم ارزشمند است، علیالخصوص که هربار نگران نظراتی که از فرانسه میرسد هستم. در نگاهشان همیشه دکارت مردی با سرنوشتی بزرگ و آنچنان والا است که نمیتوان سخنی دربارهاش به زبان آورد.
علاقهی ویژهتان را به پروژهی ترجمه با آغوش باز پذیرا هستم و همچنین بابت نکات و جزئیاتی که برایم میفرستید سپاسگزارم. امیدوارم با پروفسور پولنوف به توافق برسید. من که جرأت مداخله ندارم.
برای آنکه اندیشهام را تصویر کرده باشم، این را بگویم که بحث میان گابریل مارسل و برونشویگ در فضایی برقرار است که واژهی «تعالی» در آن بهخوبی درک نشده. خب گابریل مارسل عزیز! برو و از جناب کربن هرآنچه را که برای یادگیری واژه لازم است، از نو بیاموز!
باز هم از شما کمال سپاسگزاری را دارم.
و برایتان بهترینها را آرزو میکنم.
هایدلبرگ، ١۴ اکتبر ١٩٣٧
کارل یاسپرس
مگریت به کربن
جناب آقای کربن
از شما بسیار سپاسگزارم که مقالهی «سمبولیسم در تمثیل عرفانی ابنسینا» را بدین شیوایی نگاشته و در یک مجلهی بلژیکی به چاپ رساندید. «دست تقدیر» مرا با آن آشنا کرد. از شما آنگونه سپاسگزارم که در مقابل خالق بینقص زیباییها باید شکرگزار بود. در نوشتهی شما با بیان دقیق بسیاری از ایدههای احساسی مواجه شدم که خود به سختی میتوانم با زبان گفتار و نوشتار بیانشان کنم. مسئلهی حیاتی به نظر من آن احساسی است که دو گونه مرگ را از هم تمییز میدهد. پیش از خواندن متنتان آن را به این سیاق ترجمه میکردم: آگاهی (اگر جهل را هم برافروزد) سرّ را برنمیافروزد – سرّ است که آگاهی را برمیافروزد – یا: ما در مرگ زندگی میکنیم (اکنون چنین زندگی میکنیم). نقاشیام که نامش را «پری جاهل» نهادهام، منطبق با احساسی است که رابطه نور- زندگی و تاریکی- مرگ را وارونه میکند. شاید تمایل داشته باشید آن را در نمایشگاهی که اکنون در پاریس دارم مشاهده کنید. در این تصویر، این تاریکی است که صور نور را مشخص (و یا نمایان) میکند. این صور در نور نامرئیاند و آتشدان تاریکی است که آنها را نمایان میسازد. از اینکه نظرتان را در مورد آثارم بدانم بسیار خرسند خواهم شد، چراکه رأی شما برای مریدتان بسیار ارزشمند است.
٣ ژانویه ١٩۵۶
رنه مگریت
یونسکو به کربن
دوست عزیز و گرامی
خواندن «عقل سرخ» [اثر سهروردی] مرا به شگفتی میآورد. شما یکی از بزرگترین و خارقالعادهترین متون زندگی معنوی را به غرب شناساندهاید.
بیشک بار دیگر او را به خاطرِ ایرانیان نیز آوردهاید. متن دشوار است و نمیشود هر زمان آن را خواند. باید بگذاریم ساعت همایونی دل فرا رسد. اما یادداشتها و توضیحاتتان از مسیری که در آن گمگشته بودم نجاتم میدهد و به سرمنزل مقصود میرساند. فیالواقع دیگر تا پایان عمر نیاز به مطالعهی چیز دیگری ندارم. کافی است این را بارها و بارها بخوانم. از صمیم قلبم از شما سپاسگزارم. ارادتمند شما
اوژن یونسکو
پاریس، یکم ژوییه ١٩٧۶
شولم به کربن
دوست عزیزم
از طرف خودم و فانیا میخواهم ۷۰سالگیات را که همین روزها است، از صمیم قلب تبریک بگویم. از آشناییمان ۲۵ سال میگذرد، و من از اینکه از موهبت آشنایی با شما برخوردار بودهام بسیار خرسندم. شما از معدود فرزانگانی هستید که بهراستی گسترهی دانششان معنوی است و اندیشهشان از کشف کائنات، سراسر نورانی. کربن عزیز، شما در زمرهی تاریخشناسان دینی انگشتشماری هستید که واقعاً به آنچه میدانند اشراف دارند. و گذشته از آن، بزرگواری و انسانیتی که در امور انسانی از خود بروز میدهید همواره مرا تحت تأثیر قرار داده است. شما و استلا (همسر هانری کربن) به آن دسته از افراد تعلق دارید که همواره از داشتن روابط اصیل انسانی با آنها، ورای هر رابطهی بیرونی، اطمینان داشتهام. از فرصتی که در اختیارم قرار گرفت تا با نوشتهی کوتاهم، به شکل مینیاتوری هم که شده، در مجموعهای که در بزرگداشت شما چاپ شد دستی داشته باشم، شادمانم. بدینشکل توانستهام جلوی همگان دوستی و اخلاصم را به شما نمایش دهم. امیدوارم این «مجموعه کربن» در زمان مقتضی چاپ شود. چشمبهراه آن هستیم که ژانویه یا فوریه ۷۴ در مسیرتان به سمت تهران، هنگام رفت و شاید هم برگشت، با استلا سری به اورشلیم بزنید. پیشاپیش از آمدنتان مسروریم. در این فاصله، انشاءالله ماه اوت هم در آسکونا همدیگر را ملاقات خواهیم کرد. جلد سوم و چهارم اثرتان «اسلام ایرانی» به دستم رسید. متأسفانه به دو مجلد اول آن دسترسی ندارم. امیدوارم ترجمهی فرانسوی کتابی را که با موضوع «تفکر مسیحی در یهودیت» به انگلیسی نگاشتهام سریعتر دوباره بهدست بگیرم. روی ماه هردویتان را میبوسم و برایتان آرزوی سلامتی و بهروزی دارم. ارادتمند شما
گرشم شولم
اورشلیم ۶ آوریل ١٩٧٣
ترجمه: پویا استادپور
منبع: روزنامه شرق