واعظ به منبر آمد و بیهوده ساز کرد//
در حق هر گروه سر حرف باز کرد//
ملا به مدرس آمد و درس دقیق گفت//
حق را زغیر حق بگمان امتیاز کرد//
خالی ز معرفت چو ریاست پناه شد//
انکار بر معارف ارباب راز کرد//
زاهد در انتظار نعیم بهشت ماند//
عابد نماز را به تکلف دراز کرد//
مغرور شد بعزت تقدیم د ر نماز//
آن جاه دوست کو به امامت نماز کرد
واعظ به منبر آمد و بیهوده ساز کرد
در حق هر گروه سر حرف باز کرد
ملا به مدرس آمد و درس دقیق گفت
حق را زغیر حق بگمان امتیاز کرد
خالی ز معرفت چو ریاست پناه شد
انکار بر معارف ارباب راز کرد
زاهد در انتظار نعیم بهشت ماند
عابد نماز را به تکلف دراز کرد
مغرور شد بعزت تقدیم د ر نماز
آن جاه دوست کو به امامت نماز کرد
صوفی به خانقاه درآمد بوجد و شور
جمع مرید را به لقا سر فراز کرد
بر مسند محاکمه قاضی چو پا نهاد
دست نهفته گیر بهر سو دراز کرد
آنکو میان قاضی و خصمین واسطه است
بنهاد دام مکرو سر حیله باز کرد
فتوی پناه هیچ مدان عمامه کوه
بر وفق مدعای کسان مکر ساز کرد
حاکم چو برسریر حکومت قرار یافت
بر بیکسان شهر در ، ظلم باز کرد
رشوت گرفت محتسب و نرخ را فزود
از لقمه حرام ، در عیش باز کرد
کوتاه کرد دست فقیران زمال وقف
آن میرزا که دست تصدی دراز کرد
مستوفی از زبان قلم حرف می زند
خود داند وخدا سر دفتر چو باز کرد
دانا چو دید روی زمین را گرفت ظلم
کنجی خزید و در برخ خود فراز کرد
فیض از فریب شعبده ی اهل روزگار
با حق پناه برد و زخلق احتراز کرد
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
زاهدا گر ترا ریاست لذیذ
من دلداه را خداست لذیذ
گر ترا عافیت بود مطلوب
من دیوانه را بلاست لذیذ
گر ترا جوی شیر خوش آید
نزد من اشک بی بهاست لذیذ
گرتو با جوی خمرخوش داری
مر مرا خون دیده هاست لذیذ
گر ترا انگبین دهد لذت
حرف شیرین او مراست لذیذ
گر تو حور و قصور می خواهی
عاشقانرا ازو لقاست لذیذ
فیض با زاهدان جدال مکن
عشق نزد خسان کجاست لذیذ؟؟!!