دکتر محسن جعفریمذهب
حضور پررنگ فرزانگان ایرانی در تاریخ مسیحیت و تمدن غرب، به روز تولد مسیح برمیگردد که در دهکده بیت لحم حضور یافتند و هدایایی تقدیم او نمودند. در آغاز انجیل متّی (باب، ۲ آیات ۱ تا ۱۲) میخوانیم: «چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده، گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم. اما هیرودیس پادشاه چون این را شنید، مضطرب شد و تمام اورشلیم با وی. پس همه رؤسای کَهنه و کاتبان قوم را جمع کرده، پرسید که: مسیح کجا باید متولد شود؟ بدو گفتند: در بیت لحم یهودیه، زیرا که از نبی چنین مکتوب است: و تو ای بیت لحم در زمین یهودا از سایر سرداران یهودا هرگز کوچکتر نیستی؛ زیرا که از تو پیشوایی به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایت خواهد نمود. آنگاه هیرودیس مجوسیان را در خلوت خوانده، وقت ظهور ستاره را از ایشان تحقیق کرد. پس ایشان را به بیت لحم روانه نموده، گفت: بروید از احوال آن طفل به تدقیق تفحص کنید و چون یافتید، مرا خبر دهید تا من نیز آمده او را پرستش نمایم. چون سخن پادشاه را شنیدند، روانه شدند که ناگاه آن ستاره که در مشرق دیده بودند، پیش روی ایشان میرفت تا فوق آنجایی که طفل بود، رسیده، بایستاد و چون ستاره را دیدند، بینهایت شاد و خوشحال گشتند و به خانه آمده، طفل را با مادرش مریم یافتند و بر روی در افتاده، او را پرستش کردند و ذخایر خود را گشوده، هدایا و طلا و کُندر و مُرّ به وی گذرانیدند و چون در خواب وحی بدیشان رسید که به نزد هیرودیس بازگشت نکنند، پس از راه دیگر به وطن خویش مراجعت کردند.»
قرنها بعد، مارکوپولو ادعا میکند که گور این سه نفر را در ساوه دیده است که: «هنوز میتوان سه اسکلت را با موهای و ریشهایشان که باقی مانده است، دید. نام این سه: بالتازار، گاسپار و ملکیور بوده است.» در سنتهای کلیسای غرب عبارت «مجوسیای چند» را به قرینه «هدایای سهگانه: طلا، کندر، و مُر»، سه نفر میدانند. کلیسای شرق آنان را دوازده نفر میداند و ترتولین (ح ۱۶۰ ـ۲۲۰م) آنان را پادشاه میدانست. تصاویر این سه نفر در بعضی تصاویر کلیسایی کهن به صورت مهرپرستان نقش بسته است که شاید نمادی از نفوذ فرهنگی میترایی ایرانی در دین مسیح باشد و این افراد در قرون وسطی (شاید به استناد عبارت «باشد که پادشاهان او را سجده کنند»، در مزمور ۷۲ آیه ۱۱) به «سه شاه» شهرت داشتند.
تا سده هشتم میلادی نامی به این سه نفر داده نشده بود. هرچند در سنت کلیسای غربی، نام این سه را بالتازار، گاسپار و ملکیور نامیدهاند: بالتازار پادشاه عرب، ملکیور پادشاه پارس، و گاسپار پادشاه هند به شمار رفتهاند؛ اما در اسناد شرقی و سُریانی نامهای ایرانی لرونداد، گشنسب و هرمزد آمده است. بدا (Beda) کشیش انگلیسی (۶۷۳ ـ ۷۳۵م) این سه نفر را نماینده سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا میدانست و از آن زمان تصویرگران کلیسایی ایشان را به صورت سفیدپوست (اروپایی)، رنگینپوست (آسیایی)، و سیاهپوست (آفریقایی) ترسیم کردهاند. البته در اسناد تصویری (موزاییک، نقش برجسته، مجسمه، کارهای چوبی، و نقاشیهای دیواری و نسخ خطی) چهره آنان همیشه سفید و ایرانی است. این افراد ظاهراً به سرزمین خود بازگشتهاند؛ اما شایعاتی هم در مورد کشتهشدن این افراد به دست نیروهای هیرودیس وجود داشت. در این صورت آنان نخستین شهیدان مسیحی محسوب میشوند.
در سده چهارم میلادی هنگامی که کنستانتین امپراتور روم (حکومت: ۳۰۶ ـ ۳۳۷ م) و مادرش هلن مسیحی شدند، هلن که برای زیارت و گردآوری اشیای مقدس مسیحیت به فلسطین رفته بود، بقایای اجساد این سه تن را در سال ۳۲۷ م به کنستانتینوپل (قسطنطنیهر استانبول) منتقل کرد. کلیسای جامع ایاصوفیه بر فراز این اجساد بنا شده است. اوستورگیوس اسقف میلان از امپراتور روم شرقی ـ کنستانت ـ درخواست اشیایی مقدس کرد تا خاک شمال ایتالیا را متبارک کند؛ لذا در سال ۳۴۴م این بقایا را به میلان منتقل کرد و کلیسای جامع میلان بر فراز آن بنا شد. در سال ۱۱۶۲م فردریک بارباروسا ـ امپراتور رم مقدس ـ که خاک آلمان را فاقد اشیای مقدس میدانست، بقایای اجساد این سه نفر را از کلیسای میلان منتقل کرد و به اسقف اعظم شهر کلن سپرد و در ۶ ژانویه ۱۱۶۴ در آنجا دفن کردند و کلیسای جامع کلن بر فراز آن بنا شد. در تقویم کلیسای کاتولیک ۶ ژانویه به این سه مجوس اختصاص دارد. مسیحیان شرقی ۲۵ دسامبر را روز آنان میدانند. امروزه مدفن آنان با نام «مزار سه شاه» (Dreik؟ nigsschrein) در کلیسای جامع کلن آلمان، زیارتگاه مسیحیان جهان است و کهنترین ارتباط بین دو ملت (ایران و آلمان) را نشان میدهد.
قرائن فراوانی در اثبات ایرانی بودن این افراد وجود دارد. درباره دین آنها تردیدهایی هست. البته بیگمان زرتشتی نیستند؛ زیرا موعود زرتشتیان نه از فلسطین، بلکه از شرق ایران ظهور خواهد کرد. گمان میرود به قرینهی جستجوکردن ایشان از «ستاره حقیقت»، آنها مهرپرست باشند و شاید هم کسانی که بعداً «صابی» (صُبّی، مغتسله، مندایی) نام گرفتند. به هر حال این واقعه نشان میدهد که فرزانگان حقیقتجوی ایرانی، پیش از ظهور مسیحیت و مسیحیان، در پی نور هدایت مسیح تا فلسطین رفتهاند، نخستین کسانی بودهاند که مسیح بودن حضرت عیسی(ع) را تأیید کردهاند؛ نخستین کسانی بودهاند که تولد او را به مادرش تبریک گفتهاند؛ نخستین کسانی بودهاند که هدایایی به او اهدا کردهاند، و شاید نخستین کسانی بودند که در راه او شهید شدهاند.
«و بکفرهم و قولهم على مریم بهتاناً عظیما» قرآن کریم یکی از گناهان بزرگ جمعی از یهودیان را که همانند کفر شناسانده شده، اتهامی شمرده که برخی از آنان به حضرت مریم عذرا(س) زدند. در زمانی که حضرت عیسی(ع) به عنوان پسری بیپدر و حضرت مریم(س) به عنوان مادری بیهمسر، مورد آزار و اتهام همشهریان متعصب خود قرار گرفتند، به اهمیت نقش این ایرانیان فرزانه در تأیید و اثبات قداست آن دو بزرگوار و حمایت مالی از آنان پی میبریم و مآلا تأثیری که در پرورش و بالندگی مسیح(ع)، و به تبع آن در دل و جان و خاک مسیحیان داشتند؛ لذا ایرانیان را باید نخستین یاریگران مسیح نامید.
هنوز کودکان مسیحی کاتولیک و ارتدکس در آستانه هر سال نوی مسیحی، در انتظار فرزانگان ایرانی هستند تا همان گونه که به مسیح هدایای ارزشمند دادند، به آنان نیز هدایای عید سال نو را برسانند و در شب عید در همین خیال میخوابند. متأسفانه به دلیل تسلط نظام تبلیغاتی انگلوساکسونی پروتستان و انگلیسیزبان، بابا نوئل نوردیک جای فرزانگان ایرانی را گرفته است؛ پیرمردی که با لباس گرم و سوار بر سورتمهی گوزنکش از سرزمینهای برفی و کاجدار شمال اروپا میآید تا هدایای سال نو را به کودکان مسیحی بدهد. ایرانیان بهراحتی این فرصت و موهبت را فراموش کردهاند و اصلاً توجهی بدان ندارند!
ممکن است در داستان فرزانگان ایرانی تردیدهایی باشد؛ همچنان که در همه داستانهای آیینی و تاریخی جای تردید علمی هست و اسناد مثبته به دلیل دوری شاهدان از سنت و امکان کتابت و ثبت، بهسختی به دست میآید؛ اما یادمان باشد که اقرار به حضور این فرزانگان در زمان تولد حضرت مسیح(ع)، نه ادعایی ایرانی، بلکه در نخستین انجیل مورد قبول تمام مسیحیان در طول تاریخ آمده است و ما نباید موضوع یادآوری حضور فرزانگان ایرانی در سرنوشت مسیح و مسیحیت را به دست فراموشی بسپاریم.
سرای ایرانشناسی از سال ۱۳۹۲خر ۲۰۱۳م پیشنهاد برگزاری میزگرد «۸۵۰ سال آرامش فرزانگان ایرانی در کلن» را در سال ۲۰۱۴ داد که در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار گردد؛ اما به دلایل فراوانی، از جمله تغییرات سیاسی در کشور و تغییرات اداری در سازمان، انجام نشد. در خرداد ۱۳۹۳ انجمن ایرانی تاریخ از این پیشنهاد استقبال کرد و به همین مناسبت، در آغاز ماه زایش مهر و روزی پس از سالروز ولادت حضرت عیسی مسیح(ع) (به روایت کلیسای غربی) و دو روز پیش از سالروز تولد پیامبر اسلام(ص)، سرای ایرانشناسی با همکاری انجمن ایرانی تاریخ نشستی را در هفدهم دی ۱۳۹۳ شمسیر هفتم ژانویه ۲۰۱۵ میلادی ۱۵ ربیعالاول ۱۴۳۶ قمری برگزار کرد، تا پلی فرهنگی بین مذاهب سهگانه زرتشتی، مسیحی و اسلام از سویی، و پلی تمدنی بین تمدن ایرانی و تمدنهای سهگانه بیزانسی، رومی و ژرمنی از سوی دیگر ایجاد گردد. در این نشست مقدماتی بین ادیانی ـ بین تمدنی و بین فرهنگی، به برخی از قرائن ایرانی بودن این افراد اشاره شد. سرای ایرانشناسی همچنین پیشنهاد داشته و دارد که این یادآوری در تاریخ ۶ ژانویه هر سال تکرار شود و امیدوار است پرونده ثبت این میراث ایرانی در قلب اروپا و نیز جهان مسیحی را پیگیری کند.
منبع: روزنامه اطلاعات