Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح چهارشنبه خانم‌ها ۹۵/۱۰/۸ تهنیت تولد عیسی مسیح(ع)

Hhdnat majzoobaalishah44بسم الله الرحمن الرحیم

شاعری [سعدی] می‌گوید که:

هر دم از عمر می‌رود نفسی                                 چون نگه می‌کنم نمانده بسی

اولاً نگاه می‌کنم ببینیم چه جوری نگاه می‌کند؟ این اشعاری که خیلی متداول است توی همه، خواستم این نکته را بگویم: زندگی به قول بعضی‌ها می‌گویند: «زندگی یک مرحله‌ای است از عمر، چیز خاصی نیست.» کما اینکه شما فرض کنید کودکی را نگاه می‌کنید؛ این کودک اول یک جاندار کوچک است، یک حیوانی است که جان دارد و طبق قاعدهٔ طبیعت و طبق امری که خداوند مقدر کرده برای این‌ها، مادر باید از این مواظبت کند. اگر اینجوری بود خب تا آخر دیگر تمام شده بود ولی از اینجا خداوند دخالت می‌کند. خداوند در هر جایی که لازم بداند دخالت می‌کند، نه دخالت مثل فضولی بکند نه! یک دستور خاصی می‌دهد. کما اینکه در این مورد هم قاعدتاً فرزند نسبت به مادر یا پدر تعهدی ندارد بلکه آن‌ها نسبت به این تعهد دارند ولی مع‌ذلک چون خداوند آن‌ها را مأمورِ ایجادِ فرزند کرده؛ فرزند هم موظف است وقتی که ایجاد شد، به وجود آمد از آن به بعد خدای خودش را، خدای کوچک خودش را، دم‌دستی‌اش را، مادر و پدر بداند. کما اینکه بچهٔ کوچک چه‌بسا یا بچه‌ای کوچک در قبایل وحشی این‌ها خدایی نمی‌شناسند – به این عنوانی که ما می‌گوییم: خدا – ولی همهٔ این اختیارات را برای پدرشان و مادرشان قائل هستند. ما همین جور که در مسیر تاریخ آمدیم – اول از طرف پدر و مادر بوجود آمدیم با آن شرایطی که می‌دانید بعد که به دنیا آمد – اول شیرخور است و هیچی نمی‌فهمد، هیچ قدرتی ندارد کم کم چیز می‌شود. همهٔ این مراحل را دیدیم ولی همهٔ این مراحل یک جزئی است از زندگی. یعنی نمی‌شود زندگی را بدون این‌ها فرض کرد. زندگی می‌شود مثل بدون کودک، نه! وقتی زندگی آمد می‌شود فکر کرد کودکی نداشته باشد، نه! آن هم نمی‌شود. حتماً یک مدتی… همین جریان بوده است که برای عده‌ای چون الان به مناسبت حضرت عیسی مناقبت‌هایی هست،‌‌ همان اول هم که عیسی به وجود آمد خیلی اختلافات بین مردم بود.‌‌ همان جور که همه سرکوفت به پدرِ مریم یعنی پدربزرگ چیز یا به خودِ مریم می‌زدند ولی نداریم بعداً که عیسی (ع) بزرگ شد و چیز شد او را اذیت کرده باشند … و حتی آنهایی که معتقد به این نحوه ایجاد نیستند یعنی می‌گویند که: عیسی (ع) به این نحوه ایجاد نشده، آن‌ها هم بعداً که عیسی بزرگ شد به عیسی یک احتراماتی می‌گذاشتند. او را جزء خانوادهٔ روحانیت می‌دانستند، چون زکریا یک پسر داشت به نام یحیی – یعنی دختری داشت و آنکه بعد یک دختر هم داشت مریم – یعنی عیسی و مریم با عیسی و یحیی پسرخاله تقریباً می‌شوند. ولی یک عدهٔ خیلی کمی می‌توانستند این داستان حضرت عیسی را باور کنند. ولی خب بعداً شرایط زندگی جوری شد که موجباتش فراهم شد. البته چندین کتاب‌هایی در همین زمینهٔ این اختلافات نوشته شده که خیلی‌ها عیسی (ع) را موجب به اصطلاح «شخص انقلابی‌خواهی» می‌دانستند که با دولت روم مخالفت داشت، این هم شاید درست باشد ولی خب دلیل این کار نیست، کمااینکه پیغمبر با بت‌پرستان به اصطلاح «دشمن» بود ولی حتی قبل از اینکه صحبتِ خدا بشود، دشمن بودند با آن چیز و یک حزبی چیزی بود بنام «حلف الفضول». یعنی قسم می‌خوردند که به اشخاص ضعیف و ناتوان کمک کنند، که پیغمبر هم جزء این‌ها بود ولی مع‌ذلک چون «خلوص نیت پیغمبر» از همه بیشتر بود خداوند او را به پیغمبری برگزید. نمی‌شود گفت در راه مخالفت با بت‌پرست‌ها – یعنی رجال آن وقت – برای اینکه رجال آن وقتِ مملکتشان، همه بت‌پرست بودند. به هر جهت عیسی (ع) به دنیا آمد و بزرگ شد ولی دشمنانش هر چه کردند نتوانستند از بین ببرند. خداوند همین وضعیت را تقریباً برای پیغمبرِ ما فراهم کرد. نسبت به پیغمبر هم این زحمات می‌کشیدند که اذیت کنند و خب نشد. به هر جهت این روز‌ها مشهور، یکی از روزهای تولد عیسی حساب می‌شود وَاِلا روزهای متفاوتی گفتند برای این تولد. به هر جهت این روز برای ما هم جشن است چون ما هم در آیهٔ قرآن … به همه‌شان ایمان داریم، یعنی همهٔ حرف‌ها، همهٔ حرف‌های عیسی درست است، موسی درست است، منتهی اگر تفاوتی می‌بینید در بین این‌ها هست برای اینکه اجتماعِ آن وقت، اجتماع زمان خودشون نمی‌پسندید. به هر جهت ما این عید را هر روزی باشد به همهٔ مسلمانان و عیسویان جهان تهنیت می‌گوییم ان‌شاءالله. ان‌شاءالله خداوند ما را هم در ردیف پیروان عیسی که بعداً تبدیل شدند به پیروان محمد [قرار دهد]. خود عیسی هم دست تمام امتش را گرفت آورد جلوی محمد در آنجا همه تسلیم. ولی ما منتهی پیروان عیسی مثل همهٔ پیروان، همهٔ بشر‌ها دارای تعصب و ناراحتی بودند که قبول نکردند؛ یک عده‌ای قبول کردند، یک عده‌ای نه. به هر جهت ما امروز را می‌گیریم و به همه تبریک می‌گوییم.

قهراً عده‌ای به حضرت عیسی دادند و به مریم، مریم را گفتند که: «باکرهٔ مقدس» یعنی هم باکره است هم مقدس. عیسی (ع) را ما می‌گوییم که: «عیسی ابن مریم». در چیز دارد که ما عیسی هم خب پدر است می‌توانست پدری بسازد کما اینکه چیز کردند [گفتند] یوسف نجار – نامزد مریم بود و بعداً بزرگ شد یعنی قرار بود ازدواج کنند – همان را آن‌هایی که چیز کردند به‌عنوان «شوهر مریم» حساب می‌کنند. حالا ما کاری نداریم، من همین قدر که فکر می‌کنم مثلاً هر منی که «من» وجود دارم، من هیچی خبر ندارم که چطور شده من وجود دارم؟ من وجود دارم! وجودی خداوند به عیسی و به مریم داده، خودش فرموده است اینجوری وجود بهشون دادم. هر جور که فرموده «وجود دست خداوند است» هر جور که وجود داده همان جور صحیح است. خداوند می‌گوید: «…مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آَدَمَ؛ مَثل عیسی مِثل، مَثل آدم است. خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» [آل عمران: ۵۹]» در مورد آدم هست، می‌گوید: او را از خاک آفرید، بعد از آنکه او را از خاک آفرید، خودش گفت: باش. یعنی زنده باش، زنده شد. این‌‌ همان چیزی است که در عبارت دیگر می‌گوید: «نفخت فیه من روحی» از روح خودم در او دمیدم، بله! «عیسی هم از روح خودش…» به این جهت «روح‌الله» می‌گویند. لقب روح‌الله حضرت عیسی غیر از روح‌اللهی است که ما‌ها می‌گوییم. ما‌ها یک چیز دیگر می‌گوییم، هر چه می‌خواهیم بگوییم، ولی روح‌الله یعنی روح‌اللهی که خدا آفریده، حضرت عیسی (ع) است.