Search
Close this search box.

گنجینهٔ سخن

ganjine sokhan

عالَم به غفلت قائم است. 
که اگر غفلت نباشد، این عالَم نمانَد. 
اگر همهٔ آن رو نماید به کلّی، به آن عالَم رَویم و اینجا نمانیم. 
و حق‌تعالی می‌خواهد که اینجا باشیم.
تا دو عالَم باشد. 
پس دو کدخدا را نصب کرد: 
یکی غفلت و یکی بیداری، تا هر دو خانه مَعمور مانَد.

مولانا

***********

در قرون وسطی تمام املاک اروپا متعلق به پاپ بوده و هم‌اکنون در تمام شرکت‌های بزرگ جهان کلیسا بزرگ‌ترین سرمایه‌دار است و صد و پنجاه هزار کشیش در سراسر دنیا از محل همین درآمد‌ها زندگی اشرافی دارند. ویکتورهوگو می‌گوید: علم، تمام اسرار عالم و حتی ذات خدا را می‌تواند کشف کند، ولی به این راز که کشیش‌ها از کجا می‌خورند نمی‌تواند پی ببرد. آن وقت همین پاپ مُبلغِ بی‌ارزشیِ دنیا و تحقیر ثروت است.

دکتر علی شریعتی / روش شناخت اسلام

***********

پوپکم! یادت هست؟ 
در دل آن شب افسانه‌ای مهتابی
که بر آن شاخه پریدی
لحظه‌ای چند نشستی
نغمه‌ای چند سرودی
گفتم: این دشت سیه خوابگه غولان است
همه رنگ است و ریا
همه افسون و فریب
صید هم چون تویی،‌ ای پوپک خوش‌پروازم
مرغ خوش‌خوان و خوش‌آوازم
به خدا آسان است
این همه برق که روشنگر این صحرا هست
پرتو مهری نیست
نور امیدی نیست
آتشین برق نگاهی ز کمینگاهی است
همه گرگ و همه دیو
در کمین تو و زیبایی تو
پاکی و سادگی و خوبی و رعنایی تو
مرو‌ ای مرغک زیبا که به هر رهگذری
همه دیواَند کمین کرده، نبینند تو را
دور از دست وفا، پنهان از دیده عشق
نفریبند تو را، نفریبند تو را…

دکتر علی شریعتی / پوپک

***********

از نفس‌پرور، هنروری نیاید و بی‌هنر سروری را نشاید.

مکن رحم بر گاوِ بسیاربار                                که بسیارخُسبست و بسیارخوار (۱)

چو گاو ار همی بایدت فربهی                           چو خر تن به جور کسان دردهی (۲)

سعدی

از کسی که تسلیم هوای نفس خویشتن است هیچ هنر و هنرمندی حاصل نمی‌شود و کسی که هیچ هنری نداشته باشد نمی‌تواند در میان مردم بزرگ باشد.

۱- بسیار می‌خوابد و بسیار می‌خورد (یا در خواب بسر می‌برد و یا در حال خوردن است)
۲- اگر همچنان مانند گاو به شکم‌پروری ادامه دهی باید همانند خر به ظلم و تمسخر دیگران عادت کنی.

***********

و عشق جان جهان است.
که مراد از همه جهان عشق است.
جمله عالم تن است و جان عشق است.

حسین منصور حلاج

***********

جناب حسین منصور حلاج در شطح، فرماید که:
مناضلت با ابلیس و فرعون کردم، در باب فتوت. 
ابلیس گفت: اگر سجود کردمی آدم را، اسم فتوت از من بیفتادی.
فرعون گفت که اگر ایمان به رسول او بیاوردمی، اسم فتوت من از من بیفتادی.
من گفتم که اگر از دعوی خویش رجوع کردمی، از بساط فتوت بیفتادمی.
ابلیس گفت که من بهترم در آن وقت، که غیر خویش غیر ندید. نشناخت در قوم خویش ممیزی میان حق و میان خلق.
من گفتم: اگر او را نمی‌شناسد، اثرش بشناسد. 
من آن اثرم: «انا الحق». پیوسته به حق حق بودم. صاحب من و استاد من ابلیس و فرعون است.
به آتشش بترسانید ابلیس را، از دعوی بازنگشت. فرعون را به دریا غرق کردند، و از پی دعوی بازنگشت، و به وسایط مقر نشد.

روزبهان بقلی / شرح شطحیات

***********

اگر هزار دزد بیرونی بیایند، در را نتوانند باز کردن، تا از اندرون، دزدی یارِ ایشان نباشد. 
هزار سخن از بیرون گوی، تا از درون مصدّقی نباشد، سود ندارد.

مولانا / فیه ما فیه

***********

اگر حقیقت شرع بجویی پس شریعت است، و طریقت است، و حقیقت. شریعت چون شمع است. مقصود و معنی شمع آن است که جایی روی. آن‌گاه که شمع بود، به راستی بدان قناعت کنی. هی آن را فتیل می‌سازی و بر می‌کُنی و در آن می‌نگری راهی نروی، فایده کند؟

شمس تبریزی

***********

الله اکبر نماز از بهر قربان است نفس را، تا کی باشد اکبر! 
تا در تو تکبر و هستی هست، گفتن الله اکبر لازم است، و قصد قربان لازم است. 
اکنون تا کی بت در بغل گیری به نماز آیی؟ الله اکبر می‌گویی، چون منافقان بت را در بغل محکم گرفته‌ای.!

شمس تبریزی