مواظب ايمانتان باشيد و نگوييد که ما نميتوانيم. نه خير! آن قدرتي که چنين طوفاني را ايجاد کرده – حالا در جوامع بشري آن طوفان وجود دارد – آن قدرت به شما اين توان را داده که جلوي چنين طوفاني بايستيد، به هرجهت از اين طوفانها شکست نخوريد. شياطين جن و انس را دفع کنيد و اين دفع نبايد موجبات اختلاف و تفرقه بين فقرا را ايجاد کند. هيچيک از فقرا حق ندارند که ديگري را طرد کنند، اين رسم شده که برخي ميگويند فلانکس چنين يا چنان است نه! ولي خودتان مراقب باشيد و ايمان خودتان را حفظ کنيد و بدانيد که خدا هر کسي را که آفريده، به او علاقهمند است
بسمالله الرّحمن الرّحيم. مطالبي هست که از شدت اينکه بديهي است، ما در فهم آن دچار اشتباه ميشويم؛ مثلاً در اين روزهاي برفي و باراني با اينکه در روز هم مثل شب، هوا تاريک است، ولي براي ما بديهي است که الآن روز است. حالا بعضي مسايل هم، همينطور است.
مثلاً فقرا در فاتحةالاولياء براي ترويح ارواح مشايخ ائمهي اثنيعشر فاتحه ميخوانند. چون ميگوييم ائمهياثنيعشر، پس ديگران اين را بايد بفهمند که ما معتقد به دوازده امام هستيم و امام سيزدهمي نداريم و بدانند که در زمان غيبت امام، هر يک از اقطاب بهعنوان يکي از مشايخ اثنيعشر محسوب ميشوند. اولين شيخ در دوران غيبت، جُنيد بغدادي بود و بعد از او مشايخ ديگر بودند که اينها مشايخ ائمهي اثنيعشر هستند. يعني همهي اينها، ازآن بزرگواري که يا چشم ما طاقت ديدنش را ندارد، يا خدايي نکرده لياقت ديدنش را نداريم، نيابت دارند.
همچنين در زمان غيبت امام در بيشتر ايام و خصوصاً اين دوران، فرامين صادره براي مشايخ فقر و تصوف علني بوده، خصوصاً از فقرا اين موضوع مخفي نيست. مشايخي که هستند همهي فقرا ميشناسند و براي اينکه بعداً هم دچار اشتباه نشوند، غالباً فرمانهاي کتبي صادر ميشود و حال آنکه قديمترها صِرف فرمان شفاهي، همان اعتبار کتبي بودن و نوشتن را داشت، چون فرمان مکتوب صرفاً نشان ميدهد که چنين سمتي هست، والّا اصل سمت با آن فرمان و بياني بود که بزرگ وقت – قطب – صادر ميکرد. بنابراين ما مشايخ مخفي نداريم، اگر کسي چنين حرفي بزند چه اينکه خودش بگويد يا دربارهاش بگويند، انشاءالله فقط اشتباه است و چون اشتباه است، همان اول بايد اين خطا را به او تذکر بدهيد که ديگران نيز اين اشتباه را نکنند. اگر به خطا ادامه داد، بايد به دهانش زد، ولي نه اينکه فقير ديگري به دهان فقيري بزند. بايد اطلاع بدهيد دهانش زده خواهد شد. حالا به چه نحوي؟ آن را خدا ميداند! مشايخ که تعيين ميشوند، ظاهراً با يک تشريفاتي است که همه ببينند و همه بدانند و به هيچکس هم اجازهي خاصي داده نميشود که ديگران ندانند و هيچکس هم نميتواند بگويد که من شيخ مخفي هستم.
اگر شيخ مخفي باشد خودش خلافش را رفتار کرده که اين موضوع را آشکار ميکند، پس خيلي بترسيد؛ از شياطين جنّ و انس بايد ترسيد: «الَّذي يوَسوِسُ في صُدورِ النّاسِ مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاس»[2] بهطورکلي به هر چيزي که نسبت به حواس ظاهري ما پوشيده باشد «جن» گفته ميشود مراقب ايمانتان و صحت آن باشيد. در روايات فرمودهاند: نگهداشتن ايمان مشکلتر از آن است که کسي در شب تاريک و طوفاني شمعي را روشن کند و آن را از مشرق به مغرب ببرد و بخواهد که اين شمع خاموش نشود. مشکل است! مواظب ايمانتان باشيد و نگوييد که ما نميتوانيم. نه خير! آن قدرتي که چنين طوفاني را ايجاد کرده – حالا در جوامع بشري آن طوفان وجود دارد – آن قدرت به شما اين توان را داده که جلوي چنين طوفاني بايستيد، به هرجهت از اين طوفانها شکست نخوريد. شياطين جن و انس را دفع کنيد و اين دفع نبايد موجبات اختلاف و تفرقه بين فقرا را ايجاد کند. هيچيک از فقرا حق ندارند که ديگري را طرد کنند، اين رسم شده که برخي ميگويند فلانکس چنين يا چنان است نه! ولي خودتان مراقب باشيد و ايمان خودتان را حفظ کنيد و بدانيد که خدا هر کسي را که آفريده، به او علاقهمند است. حتي در روايات آمده است که خداوند از موسي (ع) پرسيد: تو که هزاران نفر را کُشتي! دلت نسوخت؟ موسي گفت: خدايا به فرمان تو کردم. اينها آنهايي بودند که بت پرستيده بودند، خودت فرمودي، پس کشتم! خداوند گفت: بله من گفتم، ولي فکر نکردي که من به همانها هم علاقهمندم! دلت تکان نخورد؟ جدّ حضرت موسي (ع)؛ يعني حضرت ابراهيم (ع) فرشتگاني را که ميخواستند قوم لوط را مجازات کنند، جلوي آنها را گرفت و نزد خدا وساطت کرد؛ يعني دلش سوخت. حالا همهي ما به هر فقيري که نگاه ميکنيم بايد فکر کنيم که او مصنوع خداوند است.
عاشق صنع خدا با فر بود (به عنوان اينکه صنع خداست) عاشق مصنوع حق کافر بود[3]
مطالب زيادي وجود دارد که محتاج به بيان نيست، بايد خودتان با فکر کردن به آنها پي ببريد.