Search
Close this search box.

اخلاق محمدی (قسمت اول)

خلاصه: 

mohammad nabi payambarپیامبر هدف بعثت خود را تتمیم و تکمیل اخلاق ذکر کرده است، رسالتی اخلاقی. محسن کدیور با استناد به وصایای پیامبر به امام علی و معاذ بن جبل کوشید طی چند قسمت مصادیقی از مکارم اخلاق را از زبان خود پیامبر معرفی کند. بحث از تشریح محبت در تعالیم پیامبر و اسلام آغاز شد، محبت به خدا و انسان‌ها. در گام دوم نوبت به معرفی منابع میراث اخلاقی پیامبر رسید. کدیور در گام سوم «قاعده طلائی اخلاق» را در صدر مکارم اخلاق محمدی تبیین کرد. آنچه را که برای خودت می‌پسندی برای دیگران بپسند، آنچه را برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند. در گام چهارم سه معیار سعادت اخروی از زبان پیامبر معرفی شد، علاوه بر قاعده طلایی اخلاق، در نظر گرفتن رضایت و خشم خداوند در انجام هر عملی، و بالاخره کسی که خواست از عیب دیگری انتقاد کند قبلاً آن عیب را از جان خودش زائل کرده باشد. در گام پنجم وصایای هفده‌گانه پیامبر (ص) به معاذ بن جبل که همگی جان‌مایه اخلاقی دارند توضیح داده شده است. کدیور در گام ششم تلازم سلطه و استبداد در کلام نبوی را تشریح کرده است. اگر می‌خواهید قدرت استبداد و فساد نیاورد، قدرت را تحت نظارت در آورید. در گام هفتم سه مصداق اعلای مکارم اخلاق تذکر داده می‌شود: آنکه از تو گسست بپیوند؛ هر که محرومت کرد برخوردارش کن، هر که به تو ظلم کرد عفوش کن. در گام هشتم علائم مؤمنان، متکلفان، ستمکاران، ریاکاران و منافقان از زبان پیامبر تبیین شده است. منافق کسی است که خلف وعده می‌کند، خیانت در امانت می‌کند و دروغ می‌گوید.

«لقد کان لکم فی رسول‌الله اسوة حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا» (احزاب ۲۱)
برای شما در پیامبر خدا الگوی نیکوئی است، برای کسی که به خداوند و آخرت امیدوار است و خداوند را فراوان یاد می‌کند.

در روز مهمی خدمت شما می‌رسم، ۲۸ صفر روز رحلت رسول رحمت حضرت ختمی‌مرتبت محمدبن عبدالله (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) سبط اکبر ایشان. این روز برای مسلمانان غم انگیز‌ترین است، با اینکه دقیقاً ۱۴۲۰ سال از رحلت جانگداز پیامبر ما می‌گذرد، همین که باز دور هم جمع شده‌ایم، می‌خواهیم یاد پیامبر خود را گرامی بداریم و آن پیام هنوز در میان ما زنده است، دلالت بر عظمت آن بزرگوار می‌کند. خدا به ما توفیق بده که قدردان نعمتی باشیم که به ما مرحمت کرده است، نعمت معرفت قرآنش، نعمت شناخت پیامبرش، نعمت شناخت اهل بیت و نعمت عمل به وظایف دینیمان.

عنوان بحث امشب من «اخلاق محمدی» است، یعنی اینکه می‌خواهیم از محضر ایشان بیاموزیم که با چه خُلقی، با چه روشی با خودمان، با خدایمان، با هم‌نوعانمان رفتار کنیم. پیامبر وقتی می‌خواست خودش را معرفی کند، می‌فرمود: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» من مبعوث شده‌ام تا کرامتهای اخلاقی را تمام و کامل کنم، به عبارت ساده‌تر پیامبر هدف بعثت خود را تتمیم و تکمیل اخلاق ذکر کرده است. پیامبر رسالت اخلاقی برای خود ذکر کرده است.
باید ببینیم که آیا توانسته‌ایم نمایندگان خوبی برای پیامبر خود باشیم یا نه؟ هر جا که از ما مسلمانان یاد می‌شود به یاد آن فضائل و مکارم اخلاقی که پیامبر ما به ما آموخته است می‌افتند و یا خدای ناکرده برعکس است و ما به هیچ وجه نمایندگان خوبی برای آن پیامبر بزرگوار نبوده‌ایم؟ بحثم شامل هشت گام است بسوی تحقق اخلاق محمدی، به این امید که همگی بتوانیم این درسهای ارزشمند اخلاقی را در خود محقق کنیم.

گام اول: دینداری با محبت آغاز می‌شود

هر یک از انبیاء صفتی دارند، یکی کلیم‌الله است، یکی خلیل‌الله است، یکی روح‌الله است، و محمد (ص) حبیب‌الله است، دین ما با محبت آغاز شده است، محمد (ص) حبیب خدا است، همچنان که می‌گوئیم مصطفی برگزیده خداوند است، حبیب الله دوست خدا است، حبیب از محبوب و حب است، یعنی پایه دین من و تو عشق است. امام صادق عالم‌ترین و بالا‌ترین شاگرد این مکتب می‌فرماید: «هل الدین الا الحب؟» آیا دین غیر از دوست داشتن است؟ ما با عشق به خدا ایمانمان را آغاز کرده‌ایم، ما با عشق به پیامبر دینداری خود را اثبات می‌کنیم. چقدر زشت است دینی که عصاره و محور آن محبت است به عناوینی مثل خشونت و قساوت معرفی شود.

اگر در اینترنت اسلام را جستجو کنید، خواهید دید که بیشتر مواردی که آمد با ترور و خشونت همراه است. ظاهراً هنوز نتوانسته‌ایم به دنیا اثبات کنیم که دین ما، دین رحمت است و نه دین قساوت وخشونت و ترور، چه سبک‌مغزانی که به نام اسلام افعالی خلاف شرع انجام می‌دهند و آبروی پیامبر را می‌برند و چه بدخواهانی که چشم ندارند ببینند که هنوز بعد از گذشت ۱۴۲۰ سال از وفات پیامبر، بیشترین نرخ تغییر دین، تغییر به اسلام است، علیرغم این همه اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی و با عرض معذرت، بداخلاقی ما مسلمانان. در کتاب خدا و سنت رسولش چنان جاذبه‌هایی هست که هنوز در حال جذب است، اگر چه که ما نمایندگان خوبی نیستیم و باید عذر تقصیر به پیشگاه پیامبر خود بیاوریم. در کتاب خدا، قرآن کریم حقانیتی نهفته است که علی رغم همه این مشکلات حق‌جویان آن را می‌پذیرند و به سوی این دین اقبال نشان می‌دهند و جالب اینجا است که مطابق آمار موجود بانوان از آقایان در این تغییر دین به اسلام بیشترند.

به یاد پیامبرمان می‌پرسیم ایشان که بود؟ چه کرد؟ و از ما چه خواست؟ عنوان مکارم اخلاق، عنوانی کلی است. خداوند پیامبر را به عنوان الگو و اسوه به ما معرفی کرده است. اسوه یعنی آن کسی که به او تأسی می‌کنند، تأسی کردن یعنی جا پای او گذاشتن، وقتی روی برف راه می‌رویم، جای پای ما روی برف قرار می‌گیرد، اگر فردی به دنبال من راه افتاد و دقیقاً پایش را‌‌ همان جا گذاشت که من گذاشته‌ام، می‌گویند به من تأسی شده است. قرار است که ما به پیامبر تأسی و اقتدا کنیم و او الگوی ما باشد و ما او را به عنوان سرمشق رفتاری خود بپذیریم و این سرمشق رفتاری را خدا به ما توصیه کرده است، برای کسی که ایمان دارد، عمل صالح انجام می‌دهد و فراوان یاد خدا می‌کند.

گام دوم: میراث اخلاقی پیامبر (ص)

پیامبر چه میراثی برای ما نهاده است تا ما از آن به عنوان مکارم اخلاق یاد کنیم؟ هر سال وقتی که این ایام فرا می‌رسد، کوشش می‌کنم بیشتر برای یاد گرفتن خودم میراث پیامبر (ص) را دوره کنم. فکر می‌کنم در هر یک از اعیاد و وفیات و مناسبتهای دینی همه ما چنین کنیم، بعد از اینکه عمری از ما گذشت، از مجموعه این روز‌ها برای زندگی بهتر و آخرت نیکو‌تر توشه‌ای فراهم آورده‌ایم.

از جمله مواردی که می‌توان به عنوان میراث اخلاقی پیامبر یاد کرد، موارد متعددی است که به نام احادیث نبوی در کتابهای فریقین، شیعه و سنی به جا مانده است، پیامبر وصایای متعددی به اصحاب خود کرده است و این وصایا در کتابهای روائی برای ما به یادگار مانده است. از جمله این کتب ابن شعبه بحرانی در کتاب تحف العقول عن اخبار آل الرسول است. هر فصل این کتاب به یکی از اولیاء دین اختصاص دارد. این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است. منبع معتبر دیگر آخر کتاب من لایحضره الفقیه شیخ صدوق است. به هر حال احادیث اخلاقی پیامبر تفسیر عبارت «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» ایشان و ترجمان آیه شریفه «انک لعلی خلقٍ عظیمٍ» سوره قلم است.

اگر از ما بپرسند شما که می‌خواهید جا پای پیامبرتان بگذارید، می‌باید چه خصلت‌هایی را در خودتان متجلی کنید؟ مواردی است که هر انسانی که می‌خواهد سعادتمند باشد می‌باید در خودش بازسازی کند. اخلاق اکتسابی است و می‌باید اخلاق را در خودمان ایجاد کنیم. می‌باید روی خودمان کار کنیم. ورزشکارانی که در المپیک شرکت می‌کنند، شاید یک کشتی گرفتن نُه دقیقه بیشتر نباشد، اما برای این چند دقیقه کشتی گرفتن، چند سال روی بدن خود کار کرده است تا بتواند آن نه دقیقه را در تشک درست کشتی بگیرد.

اگر قرار است شب قدر اجز جزیل ببریم می‌باید آن سال را روی خودمان کار کرده باشیم و اگر می‌خواهیم آخرت نیکوئی داشته باشیم، می‌باید این فضائل را در خودمان ایجاد کرده، رذائل را از جانمان پاک سازیم، همچنانی که روزانه به حمام می‌رویم و خودمان را تطهیر و پاکیزه می‌کنیم و می‌شوئیم، روح ما نیز نیاز به حمام معنوی دارد. اخلاق حمام معنوی روح ما است. آیا برای چنین تنظیف و پاکیزگی معنوی هم برنامه‌ای تعریف کرده‌ایم؟ هر کسی می‌تواند به خودش مراجعه کند و بگوید روزانه چه مقدار روی بهداشت معنویش سرمایه‌گذاری کرده است؟ اخلاق بهداشت معنوی و مایه سلامت روح ماست. ما تا دندانمان درد می‌گیرید به دندان‌پزشک مراجعه می‌کنیم اما تا به حال شده است که لحظه‌ای از خودمان بپرسیم که روح ما هم نیاز به پزشک دارد؟
بالا‌ترین پزشک جان پیامبر ما است، این تعبیر از امیر المومنین علی (ع) است، ببیند چقدر زیبا پیامبر را در نهج‌البلاغه توصیف می‌کند: «طبیب دوار بطبه» او نمی‌نشست تا بیماران به مطب او بیایند، او خود به خانه مردم سر می‌زد، یعنی او پزشکی بود که خودش سراغ بیمارانش می‌رفت. پزشک جان بود، پزشکی جان همین فضائل اخلاقی است که می‌خواهیم دوره کنیم.

گام سوم: «قاعده طلایی اخلاق» در صدر مکارم اخلاق محمدی

شاید درخشان‌ترین نکته‌ای که در میراث اخلاقی پیامبر برای ما باقی مانده است قاعده طلایی اخلاق است. ارزش این قاعده طلایی را فیلسوفان اخلاق معاصر درک کرده‌اند و در تمام ادیان هم یافت می‌شود، در اسلام ما هم هست، در تعالیم پیامبر و نیز در تعالیم ائمه هم یافت می‌شود. قاعده طلائی اخلاق چیست؟ بسیار ساده است، آنچه را که برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند، آنچه را برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند. اگر همین یک قاعده را از همین امشب به خودمان قول بدهیم که عمل کنیم، باورکنید جامعه ما گلستان می‌شود، هر کاری که در رابطه با دیگران خواستیم انجام دهیم ببینیم این کار را راضی هستیم دیگران نسبت به ما انجام بدهند و یا این سخن را که درباره دیگران می‌گوئیم آیا می‌پسندیم که درباره دیگران هم گفته شود.
این قاعده را از زبان دوست‌ترین بنده خدا بشنویم. پیامبر این نکته را در ضمن مجموعه وصایایش به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرده است: «ما کرهته لنفسک فاکره لغیرک، و ما احببته لنفسک فاحببه لنفسک». آن چیزی را که برای خودت مکروه و ناپسند می‌دانی، برای دیگران هم نا‌پسند و مکروه بشمار و آنچه را که برای خودت دوست می‌داری برای دیگران هم دوست بدار. شبیه آن واعظ غیر متعظی نباش که منبر رفته بود و مردم را به ایثار دعوت کرده بود و گفته بود که اگر شما از هر چیزی دو تا در خانه دارید و همسایه شما یکی هم ندارد، حق ندارید هر دو را برای خود نگهدارید، باید یکی را به همسایه بدهید و بعد که به خانه بازگشت، چیزی را از همسرش خواست، همسرش پاسخ داد که خودت روی منبر گفتی که به همسایه بده، واعظ گفت: من آن را برای همسایه گفتم برای خودمان که که نگفتم!

حال اگر قرار باشد قاعده طلایی اخلاق را انجام بدهیم می‌باید از خودمان شروع کنیم، بسیاری مسائلی را که درباره دیگران می‌گوییم، بدون تعارف حاضر نیستیم در مورد خودمان گفته شود، دوست داریم همه از ما تعریف کنند، اما حاضر نیستیم که از دیگران تعریف بکنیم، از اینکه پشت سر ما حرف بزنند بدمان می‌آید اما پشت سر دیگران حرف می‌زنیم.

می‌خواهی خدا به تو بخندد؟ خنده خدا چیست؟ اینکه خدا رغبت بکند که ما را به بندگی بپذیرد. نام بهشت، رضوان است، رضوان یعنی رضایت خدا. اگر عاشق کسی باشی و او به تو پشت کند، به تو اخم کند، همه دنیا را از دست داده‌ای، و اگر به تو بخندد یعنی همه چیز، انگار دنیا را به تو داده‌اند. برای بنده خدا چیزی بالا‌تر از لبخند خدا نیست، لبخند خدا رضوان‌الله است، رضایت او است.

ادامه دارد…

محسن کدیور- ۲۸ صفر ۱۴۳۱، ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ بنیاد توحید، دالاس، تگزاس