اخلاق محمدی (قسمت دوم)

گام چهارم: سه معیار سعادت اخروی

mohammad nabi payambar

در جای دیگر پیامبر به امام علی می‌فرماید:
«ثلاثه تحت ظل العرش یوم القیامه: [۱] رجل احب لاخیه ما احب لنفسه؛ [۲] و رجل بلغه امر فلم یتقدم فیه و لم یتاخر حتی یعلم ان ذلک الامر لله رضی او سخط؛ [۳] و رجل لم یعب اخاه حتی یصلح ذلک العیب من نفسه فانه کلما اصلح من نفسه عیبا بدا له منها آخر، و کفی بالمرء فی نفسه شغلا.»
سه نفر هستند که در روز قیامت در سایه عرش الهی (مسرور) هستند:
(اول) کسی که آنچه را که برای خود دوست دارد، برای برادرش دوست دارد. 
(دوم) فردی که کاری برایش پیش می‌آید، او آن کار را نه جلو می‌اندازد و نه به تأخیر می‌اندازد (انجام نمی‌دهد) تا اینکه بداند که آن کار مورد رضایت یا غضب خداوند است.
و (سوم) کسی که از برادرش عیبجوئی نمی‌کند، مگر اینکه آن عیب را از جان خود اصلاح کرده باشد، این گونه است که هرگاه عیبی از خود می‌زداید، عیب دیگری بر او بروز می‌کند، اگر انسان به (اصلاح) خود مشغول باشد، او را کافی است.

پیامبر مکارم اخلاق را برشمرد. اول، قاعده طلائی اخلاق‌‌ همان را که بر دیگران پسندیدی بر خود بپسند. دوم، در انجام هر کاری معیار را رضایت و خشم خداوند بدان. به عبارت دیگر شرط دینداری این است که هر کاری را که می‌خواهیم انجام بدهیم، بپرسیم که غیر از رضایت من و طرف عقدم آیا رضایت خداوند در آنجا لحاظ شده است یا نه؟ خدا این کار را می‌پسندد یا نمی‌پسندد؟ اگر می‌پسندد انجام دهم و اگر نمی‌پسندد از آن کار پرهیز کنم و انجام ندهم. مؤمن کسی نیست جز اینکه در هر کاری رضایت محبوب را در نظر می‌گیرد.

وقتی دو نفر نامزد می‌کنند، می‌پرسد چه لباسی بپوشم؟ می‌گوید آنچه محبوبم دوست دارد، چه غذایی بخورم؟ آنچه او دوست دارد، کجا بروم؟ آنجا که او بپسندد. اگر بنده خدا هستی وقتی کاری می‌کنی می‌باید از خودت بپرسی، آیا او می‌پسندد یا نه؟ دینداری معنایی جز جلب محبت خدا را ندارد، اگر چنین کردی آن روز نزد خدا خندان خواهی بود. مگر قرار نیست ما در روز قیامت در جایی قرار بگیریم که شایستگی آن را داشته باشیم و محبوب خدا باشیم؟ راهش همین است.

سوم، کسی که اگر خواست از عیب دیگری انتقاد کند قبلاً آن عیب را از جان خودش زائل کرده باشد. یک سوزن به خود یک جوالدوز به دیگران. این سخن عیسی مسیح در سنگسار زن بدکار است: سنگ اول را کسی بیندازد که خود دامن آلوده نکرده باشد.
از شرایط نفوذ امر به معروف و نهی از منکر این است که قبل از بیان معروف و منکر برای دیگران لطفاً خودتان اقدام کنید، اگر درست است، خودت عمل می‌کردی، وقتی خودت عمل نمی‌کنی حتماً خبری نیست و می‌شود آن را به کناری گذاشت! برای همین است که فرزندان ما به زبان ما نگاه نمی‌کنند، بلکه به عمل ما نگاه می‌کنند. اگر دیدند که در عمل چیزی را رفتار کردیم، قبول می‌کنند و در غیر این صورت هر چه آن‌ها را نصیحت کنیم نمی‌پذیرند. می‌گویند پدر و مادر ما خودشان به این امور باور ندارند، اگر باور داشتند که عمل می‌کردند.

گام پنجم: وصایای پیامبر (ص) به معاذ بن جبل

پیامبر وصیتی دارد به معاذ بن جبل، معاذ فرستاده پیامبر به یمن بوده است به عنوان معلم دین. این وصیت در بسیاری کتابهای شیعه و سنی نقل شده است. اکثر نکات این وصیت ارزنده اخلاقی است. مرحوم اقبال لاهوری می‌گفت اینگونه قرآن بخوانید که آیات به شما وحی شده است. وقتی اینگونه بخوانید تلاوت و طراوت دیگری دارد و زنده‌تر می‌شود. حال در این مورد هم فرض کنیم پیامبر من و ترا به جایی می‌فرستاد و این وصیت را به دست ما می‌داد و می‌گفت به این‌ها مورد به مورد عمل کن.

«اوصیک بتقوی الله و صدق الحدیث و الوفاء بالعهد و اداء الامانه و ترک الخیانه و لین الکلام و بذل السلام و حفظ الجار و رحمه الیتیم و حسن العمل و قصر الامل و حب الآخره و الجزع من الحساب و لزوم الایمان و الفقه فی القرآن و کظم الغیظ و خفض الجناح.» 

ای معاذ ترا به تقوای الهی و راستگوئی و وفای عهد و امانتداری و ترک خیانت و گفتار نرم و افشاندن سلام و رعایت همسایه و مهربانی با یتیمان و درستکاری و کوتاهی آرزو و دوست داشتن آخرت و پروای حساب و همراهی با ایمان و فکر دقیق در قرآن و فرو خوردن خشم و فروتنی سفارش می‌کنم.

مکارم اخلاق از جمله این هفده سفارش نبوی است. در درجه اول خداترسی، تقوا داشتن یعنی ترمز داشتن، یعنی خط قرمز داشتن. مؤمن کسی است که ترمز دارد، گمرک دارد، زبانش هر حرفی نمی‌زند، چشمش هر جایی را نگاه نمی‌کند، گوشش هر چیزی را نمی‌شنود، دستش به هر جایی دراز نمی‌شود، و با پا‌هایش به هر مکانی نمی‌رود، کنترل دارد، ترمز دارد، این امور نام دینیش تقوا است، کسی که از خدا حیا می‌کند، کسی که اگر می‌خواهد کاری بکند بلافاصله از خود می‌پرسد ناظری هست که مرا ببیند؟

در فلسفه اخلاق ناظر بیرونی امر مهمی است که آن ناظر وجدان و در نزد دینداران خداوند است. کسانی که نتوانسته‌اند به محضر خدا نائل شوند، در توصیف این ناظر بیرونی که مهم‌ترین عامل اخلاقی یک فعل است، درمی‌مانند. مهم‌ترین پشتوانه اخلاق، دین است، به خاطر ناظری به نام خداوند. هر جا می‌روی در نظر داشته باش که تو در محضر اوئی. اگر بدانیم و مطمئن باشیم که او همه هست کار تمام است. یک تعبیری را امام علی بکار می‌برد و می‌گوید یادت باشد که در محضر دادگاهی می‌روی که «الحاکم هو الشاهد»، قاضی خودش شاهد عمل تو بوده است. یعنی تو در آنجا دیگر نمی‌توانی انکار کنی، نمی‌توانی دروغ بگوئی، خودش دیده است وخودش قضاوت می‌کند، قضاوت آن هم با قاضی عادلی است، قاضی خداوند است، این نامش تقوا است که بالا‌ترین صفت دینی ما است. «ان اکرمکم عندالله اتقیکم».

نکته دوم که به معاذ فرمودند: «صدق الحدیث» راستگویی. پیامبر نسبت به دروغ‌گویی بسیار حساس است. همه گناهان در یک اتاق نهاده شده است که کلید آن اتاق دروغ است، و در صورتی که می‌خواهید آن را باز کنید، دروغ بگویید، همه گناهان دیگر مجاز می‌شوند، و اگر می‌خواهید درستکار باشید با راستگویی آغاز کنید. و انصافاً از خودمان بپرسیم نرخ دروغ‌گویی بین ما مسلمانان چقدر نازل است! شرمنده خواهیم بود که بگوئیم که پیامبر ما بعد از تقوا مهم‌ترین توصیه‌اش صدق حدیث و راستگویی است و ما هزار دلیل سرهم می‌کنیم که راست نگوئیم، حال یا خدعه شرعی است یا تربیت عرفی است یا درد بی‌درمان دیگری است! در کمتر شرایطی حق دروغ داریم، دروغ را تنها در اصلاح ذات البین گفته‌اند مجاز است، قرار است با حرف راست من میانه دو نفر به هم بخورد، یا بین زن و شوهری به هم بخورد در اینجا را می‌گویند یا سکوت کن و ‌‌نهایت آن این است که مجوز می‌دهند که اینجا می‌توانید خلاف واقع بگوئید تا اصلاح ذات البین کنید.

سومین توصیه، وفا به عهد است. مسلمان کسی است که به عهدش وفا می‌کند. قول نمی‌دهد اما اگر قول داد بر سر قولش ایستاده است. «المؤمنون عند شروطهم» این هم کلام پیامبر است. می‌دانی ایمان با چه تعریف می‌شود؟ اگر عهدی کردی و قراردادی نوشتی بر سر قراردادت می‌ایستی، این تضمین ایمان و علامت دینداری تو است، حتی اگر طرف تو مسلمان نباشد.

امیرالمؤمنین در عهدنامه مالک اشتر بر رعایت قراردادهایی که با غیرمسلمان‌ها امضاء کرده‌اید تأکید می‌کند. امروز تمام پایه حقوق جدید بر قرارداد است و دین ما این قرارداد را پذیرفته است. قرارداد کلیدی است که درهای متعددی با آن باز می‌شود.

مورد چهارم، «اداء الامانه»، امانت‌داری کنید، امام سجاد می‌فرماید اگر شمر آن خنجری را که با آن پدرم سیدالشهدا را با آن شهید کرد و به خون او هم رنگین بود نزد من به امانت می‌گذاشت به او پس می‌دادم. مسلمان نیست کسی که در امانت‌داری خیانت کند.

مورد پنجم، «ترک الخیانه»،‌‌ رها کنید خیانت کردن را، خیانت کردن ابعادی دارد، چه در گفتار و چه در کردار. کسی که خیانت بکند از اسلام فاصله گرفته است حال هرچند که اسم خدا و پیامبر را بیاورند، مسلمانی به عمل است ونه صرفاً به لقلقه زبان.

مورد ششم، «لین الکلام» کلام نرم، سخن تند و خشن، سخن دینی نیست. «قولا له قولاً لینا» وقتی خدا می‌خواهد موسی وهارون را نزد فرعون دیکتاتور بفرستد به آن‌ها می‌فرماید با او با زبان نرم سخن بگوئید. حال توجه کنید که در کشور ما کسانی که نماینده دین هستند و لباس پیامبر پوشیده‌اند، آیا با مردم با زبان نرم سخن می‌گویند یا با زبان خشن؟ این‌ها معالم دین ما است واین‌ها مواضعی است که پیامبر به دست ما داده است، گفته است هرکه را خواستی بدانی فردی نبوی و اسلامی و محمدی است ببین این ضوابط در رفتار او یافت می‌شود یا نه؟ اگر یافت شد راست می‌گوید و اگر یافت نمی‌شد، او دروغ می‌گوید.
اگر در نماز جمعه به جای اشاعه محبت و رحمت و بخشش در جامعه، از اعدام و کشتن مخالف و از خرد کردن دهان منتقد گفته شد، خوب چنین خطیبی پیامبر را درست نشناخته است و به جای اینکه نماینده پیامبر باشد، نماینده بنی‌امیه است. این روش آن‌ها بود که دهان خُرد می‌کردند و نه روش پیامبر ما. قول نرم این است که حتی با مخالف خودت هم با ادب و منطق سخن بگوئی. امیرالمومنین وقتی می‌خواست اصحاب جمل را توصیف کند، می‌گفت «هؤلاء اخواننا بغوا علینا»؛ این‌ها برادران ما بودند و به ما ستم کردند. حال ما می‌خواهیم در مورد مخالف قانونی خودمان سخن بگوئیم چگونه سخن می‌گوئیم؟
آیا ما پذیرفته‌ایم که ممکن است من که رهبر یا رئیس کشور هستم، کسانی باشند که با سیاستهای من مخالف باشند، اما این‌ها هم آدمهای درستی باشند، این احتمال هست که چهار تا آدم درست هم با من مخالف باشد؟ یا نه هر که بامن مخالف بود، حتماً باید در نطفه او تردید کرد؟ حتماً حرامزاده است که با من مخالفت می‌کند و اگر نه با من مخالف نبود! اگر کسی اینگونه فکر کرد نعوذ بالله او خودش را خدا می‌داند، یا خودش را معصوم می‌داند، خوب من جایزالخطا هستم و ممکن است کسی هم با من مخالف باشد، مگر من جزء اصول دین هستم؟! کسی ممکن است با من مخالف باشد و آدم کاملاً درستی هم باشد.
اصلاً مگر دموکراسی معنایش غیر از این است، معنایش این است که ممکن است کسانی با ما موافق نباشند و آدمهای بسیارخوبی هم باشند، معنای آن این نیست که هر که با من مخالف بود حتماً بد است! 

پیامبر با مخالفین خود چگونه سخن می‌گفت؟ پیامبر وقتی مکه را فتح کرد، چه کسانی در مقابل او بودند؟ این‌ها آن درسهایی است که باید از پیامبر خود یاد بگیریم، سال هشت هجری پیامبر به مکه وارد می‌شود. مردم گفتند «الیوم یوم الملحمه» امروز روز انتقام و خونریزی است. پیامبر دست آن‌ها را می‌گیرد «الیوم یوم المرحمه»، من پیامبر رحمت هستم «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»، مرا که برای ملحمه و انتقام نفرستاده‌اند! مرا فرستاده‌اند که رحمت بیفشانم. خانه دشمن من ابوسفیان مأمن است. همه در امان اسلام هستید. این رسم درتاریخ ماند، اگر می‌خواهید نبوی باشید باید بدنبال رحمت بروید، اگر به دنبال قساوت و خشونت و انتقام رفتید، محمدی نیستید، نبوی نیستید، سفیانی و اموی هستید.

بیست ودوم بهمن بود و می‌توانستید همه مشکلات این هشت ماه را بپیچید و بگوئید الیوم یوم المرحمه، امروز بخشش است، مملکت گلستان می‌شد. راستی چه کسی را بخشیدید؟! صرفاً مجرمین عادی و نه متهمین سیاسی را. یک مرجع تقلید بلند می‌شود بعد از هفده سال می‌رود تهران و می‌گوید من با این ویلچر با پای علیل آمده‌ام پیش شما تا بگویم به خاطر خدا به این امور پایان دهید، همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید، من این‌ها را می‌شناسم، این‌ها بدخواه مردم نیستند، در زندان‌ها را باز کنید، همه چیز حل می‌شود، دعوایی است، خوب، حَکَم قرار می‌دهیم و مسئله را خاتمه دهیم، آیا نمی‌شد چنین کرد؟ این راه پیامبر ما است راه مرحمت، شما چه کرده‌اید؟

بذل‌ السلام، افشاندن سلام. مسلمان کسی است که برای سلام گفتن از دیگران پیشی می‌گیرد. در زمان پیامبر کسی نتوانست به پیامبر (ص) در سلام سبقت بگیرد. او زود‌تر از همه سلام می‌کرد، حتی به بچه‌ها، آن‌ها پشت دیوار پنهان می‌شدند تا پیامبر را غافلگیرکنند و به ایشان سلام کنند، پیامبر (ص) سایه را می‌دید و زود‌تر به آن‌ها سلام می‌کرد، برای اینکه به من و تو یاد بدهد، نه اینکه من بزرگترم و تو باید به من سلام کنی، پیامبر بزرگ به کوچک‌تر‌ها سلام می‌کرد، تو هم سلام کن، سلام سلامتی است.

نکته بعدی حفظ الجار. «الجار ثم الدار» می‌خواهی خانه بگیری اول دقت کن که همسایه تو کیست؟ اگر همسایه گرسنه بخوابد ترا عقاب می‌کنند، چرا؟ اگر خبر نداشتی یک گناه و اگر خبر داشتی و اقدام نکردی گناه بزرگ‌تر. مسلمانی این است که با همسایه مهربان باشی، حقوق همسایه را رعایت کنی. نکته نهم رحمه الیتیم. الله الله فی الایتام. رحمت به یتیم، مسلمانی با این آغاز می‌شود، که تو دست نوازش به کسی که از سایهٔ پدر محروم شده است بکشی.

ادامه دارد…

محسن کدیور- ۲۸ صفر ۱۴۳۱، ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ بنیاد توحید، دالاس، تگزاس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

آخرین اخبار اختصاصی دراویش گنابادی