لذا اگر انسان در هر نقطه از عالم بر مبنای فطرت حركت كند، به مباحث مشترك میرسد و چون عرفان حقيقت و لباللباب درون انسان و نياز روحی و وجودی انسان و برآشفته از فطرت پاك و سليم انسانهاست، لذا اگر همه انسانها پليدیها را كنار بگذارند كه البته پليدیها هم وجه مشترك بين انسانهاست و همه انسانها هم میدانند كه زنا، قتل و … بد است، به صفای درونی میرسند، لذا حقايق و گوهرهايی كه در درون خود آدمی يافت میشود، گوهرهای مشتركی است
گروه انديشه: عرفان روح و حقيقت هر دين است و هر دينی عرفان دارد، همانگونه كه هر دينی شريعت و اخلاق دارد. اعمال شريعت، بدون روح عرفان، اعمالی است كه ما را به حقيقت نمیرساند.
«علی رافعی»، عضو هيئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در گفتوگو با سرويسانديشه خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، در مورد جايگاه عرفان اصيل در اسلام، با اشاره به مطلب فوق گفت: در احاديث داريم كه «الصلاة معراج المؤمن»، «الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنكر»، حال آيا با نمازهايی كه ما به جا میآوريم، به معراج میرويم؟! واضح است كه صرف نماز ظاهری مقصود حضرت حق نبوده است، بلكه اين عمل بايد ما را به نتيجهای برساند و نتيجه نماز عروجی است كه با آن به سوی خداوند داريم و اين نتيجه پاك شدن از زشتیهاست.
اين شاگرد عرفانی علامه جعفری در ادامه افزود: شريعت وسيله است كه ما را به روح و حقيقت يك عمل عبادی میرساند، لذا همه، نماز میخوانند، ولی نماز اميرالمؤمنين(ع) آيا قابل مقايسه با نماز ديگران است؟! آنچه باعث تمايز نماز امام علی(ع) با ديگران میشود، عرفان ايشان است. شناخت واقعی و عشق و محبت به حضرت حق، به اعمال عبادی روح میدهد كه نهايت شناخت و محبت به حضرت حق به امام علی(ع) صدق میكند.
مؤلف «تكاپوگر انديشه» اظهار كرد: تمام اديان الهی و غير الهی عرفانی دارند؛ بودايی ،شينتوئيزم، اسلام، مسيحيت و … دارای عرفان هستند. در اسلام عرفان دقيقا گرفته شده از قرآن و كلام و سيره رسولالله(ص) و ائمه(ع) است. لذا بدين علت است كه مجموعهها و سلسلههای عرفانی خوشان را منتسب به اميرالمؤمنين(ع) میدانند؛ اعم از اينكه اين فرقهها سنی و يا شيعه باشند، به عنوان مثال «جنيد بغدادی» می گويد كه: «اگر علی(ع) يك سخن به كرامت نگفتی پيران طريقت چگونه راه رفتندی»؛ يعنی جنيد میگويد ما هر چه داريم از اميرالمؤمنين(ع) است.
مدرس دانشگاه اديان در مورد تأثيرپذيری عرفا از قرآن خاطرنشان كرد: اگر به كتب عرفا رجوع كنيم، تأثيرپذيری ايشان از قرآن كاملا مشهود است، چنانكه به عنوان مثال در«منازلالسائرين»، خواجه عبدالله انصاری 100 مقام را مطرح می كند كه در اول هر مقام، حتی اسم مقام را از قرآن گرفته است و با اسم مقام كه از آيه است، شروع به تفسير مقام میكند. در ديگر كتب مانند «احياءالعلوم»، «التعرف لمذهب التصوف» و … همين رويه رؤيت میشود.
مدير گروه سابق فلسفه و عرفان دانشگاه مذاهب اسلامی در ادامه سخنانش گفت: كتاب عرفانیای ديده نمیشود كه مقام و يا حالی از احوال عرفا را مطرح كندو استناد به قرآن و احاديث نبوی و ائمه طاهرين(ع) نداشته باشد، چون زيربنای تمام حقايق عرفانی در خود قرآن مجيد است و اگر به عمل و گفتار پيامبر اكرم(ص) و ائمه هدی(ع) رجوع كنيم، بدين علت است كه ايشان در عمل و گفتار خويش جز شرح و تفسير قرآن چيز ديگری را طی نكردهاند، لذا همين عرفان كه از قرآن نشأت میگيرد، در قول و فعل نبوی و ائمه طاهرين(ع) ظهورپيدا كرده است.
مدير گروه سابق اديان و مذاهب دانشگاه مذاهب اسلامی در مورد اتهام تأثيرپذيری عرفان اسلامی از هند گفت: اتهام تأثيرپذيری از هند مخصوصا مباحث وحدت وجود، از سوی كسانی مطرح میشود كه تحقيق در عرفان اسلامی ندارند.
وی در مورد اشتراك ميان مباحث عرفانی تأكيد كرد: اگر موضوعی بين دو دين و يا دو مكتب عرفانی مشترك باشد، دليل اين نيست كه آن مباحث متأثر از مكاتب يكديگر باشند، مثلا موضوع وحدت وجود در عرفان هندی و بوديزم مبانی و اصولی دارد و اين غير از مبانی اسلامی ماست؛ لذا اگر چه وحدت وجود را ابنعربی و ملاصدرا هم مطرح كردهاند، ولی در تمام موارد به آيات و روايات استناد كردهاند؛ يعنی آياتی در قرآن مجيد داريم كه استناد به اين دارند كه هستی ظهور و تجلی باری تعالی است.
رافعی افزود: هستی چيزی جز او نيست؛ «فاينما تولوا فثم وجهالله». اين نمونه از آيات را وقتی يك فكر فلسفی و عرفانی چون ملاصدرا ملاحظه میكند، چيزی را میيابد كه كه فكر عادی توان كشف آن را ندارد و اين عظمت قرآن است كه تمام علوم را در خودش جا داده است؛ قرآن آيات فقهی دارد، آيات عرفانی دارد، فلسفه و استدلال هم در قرآن يافت میشود.
مدرس دانشگاه امام صادق(ع) گفت: اين جامعيت و عظمت قرآن است كه حتی مباحث عرفانی را عرفا به قرآن استناد كردهاند، لذا پر واضح است كه هيچگاه عرفای ما به كلام هندوها و يا ديگر آئينها استناد نكردهاند. بلكه به آيات قرآن استناد كردهاند و اين با يك تحقيق، كاملا بر هر منصفی مشهود و واضح میشود و لذا هيچگاه عرفا نگفتند: «قال البودا»، بلكه به آيات و روايات استناد كردهاند.
شاگرد علامه جعفری در ادامه با اشاره به اينكه آنان كه عرفان اسلامی را مورد حمله قرار میدهند و عرفان اسلامی را متأثر از قرآن و دين نمیدانند، بلكه منبعث از مكاتب ديگر میدانند، تصريح كرد: اينان بايد يك تحقيق خيلی ساده در آثار عرفای مسلمان انجام بدهند تا در مرحله بعد سخن از تأثيرپذيری يا عدم تأثيرپذيری بگويند.
وی در ادامه افزود: دين بر مبنای فطرت است و فطرت همه انسانها هم يكی است؛ «فطرةالله التی فطر الناس عليها»، بيان نشده «فطر المسلمين عليها»؛ يعنی انسانی كه در هند است و يا انسانی كه سرخپوست است و انسانی كه مسلمان است. اينان اگر بر مبنای فطرت حركت كنند، به خدا میرسند، حال فطرت اصول مشتركی دارد كه بين همه انسانها يكی است و مطابق آيات قرآن «اعوذ برب الناس»، «ملك الناس» و نگفت «رب مؤمنين». اينها نشان از اين است كه خدا انسان را در همه جای اين عالم به يك هويت ديد و وجود آن را با يك هويت خلق كرده است.
مدرس دانشگاه اديان ادامه داد: لذا اگر انسانها از راه فطرت قدم برداشتند، به مباحث مشترك میرسند. لذا اگر انسان در هر نقطه از عالم برمبنای فطرت حركت كند، به مباحث مشترك میرسد و چون عرفان حقيقت و لباللباب درون انسان و نياز روحی و وجودی انسان و برآشفته از فطرت پاك و سليم انسانهاست، لذا اگر همه انسانها پليدیها را كنار بگذارند كه البته پليدیها هم وجه مشترك بين انسانهاست و همه انسانها هم میدانند كه زنا، قتل و … بد است، به صفای درونی میرسند، لذا حقايق و گوهرهايی كه در درون خود آدمی يافت میشود، گوهرهای مشتركی است.
رافعی خاطرنشان كرد: اگر به حقيقت مشترك رسيديم، چون فطرت واحد و راه مشترك را رفتيم، لذا اينكه گفته شود عرفای مسلمان سخنانی گفتهاند كه با ديگر عرفای ديگر آئينها يكی است، لذا از آنها متأثرند، سخنی غير محققانه و غير علمی است
http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=308533