Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح چهارشنبه ۹۵/۱۰/۲۲ خانم‌ها (منابع فقه و اخلاق؛ کتاب و سنت و عرف و عقل – شرکت در مراسم تشییع)

Hhdnat majzoobaalishah28بسم الله الرحمن الرحیم

در قرآن، منابع فقه اسلامی و حتی منابع اخلاق اسلامی را چهار مورد ذکر کرده‌اند. “کتاب” یعنی چیز پیغمبر یعنی که آورنده‌اش پیغمبر بود، یعنی “قرآن” چیزی که نوشته. “کتاب” یعنی چیزی که نوشته می‌شود. البته در عرف به یک چیز حالا ما به یک چیز، به یک کتاب بگوییم. این است که اگر هم گفتیم مثلاً قرآن کتابی نیست، به این معنی صحیح است. یعنی آن کسی که می‌گوید: اگر بگوید قرآن کتابی نیست، منظورش این است که قرآن یک رمانی است که مثل رمان‌های چیزی بخوانید کتابی است، یک کتابی بروید از کتابخانه [بگیرید]. هر آیه‌اش یک کتاب است یعنی هر آیه‌اش یک مقدار زیادی از آداب و رسوم و اعتقادات لازم بشری را ذکر کرده است. کتاب. دوم “سنت” سنت یعنی روش. روش کار را می‌گویند سنت. سنت پیغمبر و به عقیده‌ی ما امام هم چون سنت پیغمبر را تشریح می‌کند و حضرت صادق حتی می‌فرمایند: اگر خبری، چیزی از ما شنیدید برش گردانید به قرآن ملاحظه کنید اگر قرآن تأییدش می‌کند، اگر در قرآن همچین مطلبی هست، قبول کنید. اگر نیست آن حدیثِ ما را بزنید به دیوار، یعنی ولش کنید. پس تمام اینها در واقع اراده و بیان خداوند است. “سنت” که یعنی روش پیغمبر، سنت است. سوم عرف و عادت مسلمین. یعنی هر رسمی، مثلاً همین رسمی هست که بعد از هر عزا لباس سیاه بپوشید. خب این نه کتاب قرآن گفته نه چیزی. این چون رسم شده. و حتی در اول اسلام این هم رسم نبود برای اینکه پیغمبر فرمود: من از رنگ سیاه خوشم نمی‌آید، مع‌ذلک حالا همه رنگ سیاه- لباس تیره- می‌پوشند. و این چون عرف آمده، عرف یعنی “روش عمومی مردم”، به طور کلی مردم این رنگ را دوست دارند، سیاه را، شاید به خاطر این است که “لکه تاب” است یعنی لکه‌اش رویش دیده نمی‌شود و حال آنکه لباس با رنگ روشن خیلی دیده می‌شود. به هر جهت عرف. حالا در عرف برای اینکه ببینید قدرتِ عرف را، [نمونه‌اش] خب همین جریان این چندروزه که پیش آمده، فوت یکی از بزرگان مملکت و دینِ ما و مورد علاقه‌ی مردم این جوری شده است. همان جمعیت چه قدرتی دارد که کاری بخواهند بکنند می‌کنند. خودِ قدرت چیز می‌کند، اما در چهارم “عقل” است. عقلِ بشر. خداوند هر چیزی را که آفریده بر عقل عرضه می‌کند. در قرآن هم هست، در کتب آسمانی هم هست که تمام خلقتش را خداوند بر آدم عرضه کرد. حتی در تورات می‌گوید که: بعد از آنکه خداوند خلق کرد و همه چیزها انجام داد آنوقت اشیائی که آفریده بود بر آدم هم عرضه کرد. البته آدم آن روز یعنی “حضرت آدم” ولی خب به طور کلی در آن وقت چون آدم فقط یک آدم بود یعنی منظور همه… و آنها هر چه اسم گذاشتند همان اسم می‌شد، یعنی خدا گفت: مثلاً این را چه می‌گویید؟ هر چی گفتند، یا اینکه نشان داد و گفت: این به چه دردتان می‌خورد؟ هر چه آنها گفتند همان. خداوند، منظورِ تورات البته این است که خداوند تمام خلقت‌ها را در اختیار انسان قرار گذاشت. البته نه اینکه هر کار بخواهد بکند فوری بتواند بکند … ولی به طور کلی همه‌ی خلقت‌ها را در اختیار انسان گذاشت. نوعِ انسان، نه یک آدم فرضی. این است که عقل در بشر خداوند آفریده خیلی مهم است و در واقع افضل تمام مخلوقاتی است که- اشیائی است که- آفریده. خب در این فاصله، در این مطلب البته هر کدام از علما، فقها و دانشمندان یک تفسیر مخصوصی کردند؛ که چطور می‌شود بر حسب… وجه مشترک همه‌ی اینها و همه‌ی مخلوقات این است که خداوند عقل بشری را مسلط کرده است بر تمام موجودات. الان هم دیدیم دیگر، از اولِ خلقت بشر نمی‌دانم هر چندهزار سال می‌گذرد، از اولِ خلقت بشر تا امروز، هر روز یک اختراع جدیدی، هر روز یک نظریه‌ی جدیدی که می‌گفتند این کار باید… همه‌اش هم از روی تجربه یعنی دیده بودند. دیدند که به هر جهت این عنصر که “عقل” اسمش را گذاشتند این عنصر بر همه‌ی اینها مقدم بود، اما یک مطلبی هست که سایر منابع یعنی قرآن و سنت و اینها، اینها یک حاکمیتی دارند و به زور هم که شده باشد خودشان را تحمیل می‌کنند. یعنی انسان مجبور است قرآن یعنی کتاب، کتابِ قانون را رعایت کند، ولو دلش نخواهد، ولو از آن خوشش نیاید ولی باید اطاعت کند. اما این‌ها آخر اینجور نیست، نه. الان عرف این است که همه به تشییع جنازه بروند، شما می‌خواهید بروید می‌خواهید نروید. یک قاعده‌ای ایجاد شده است که امروز خیلی‌ها با هر چی کاری ندارد باید بروید به تشییع، ولی یک امرِ الزامی نیست. یعنی نمی‌شود کسی را مجبور کرد به این کار یا اگر نرفته بود مجازاتش کرد. البته در قضیه‌ی عرف و عادت ضروری است که همه بفهمند و اطاعت کنند. مثلاً گفته شده است که وقتی از جلوی جایی رد می‌شوید، یک جمعی- جماعتی- ایستاده‌اند به نماز، شما هم بایستید به نماز. یا اینکه گوش بدهید هر چی آن اذان می‌گوید شما هم تکرار کنید، و در همین قدر، بیشتر نه. 
از یکی نوشته بود به من که: «شما هم بهتر است یک مجلس ترحیمی بگذارید». اولاً جریان یک جوری شده است که الان بدگویی یا چیز از هر شخصی شده سیاست و ما حتی‌المقدور می‌خواهیم از جار و جنجال‌های سیاسی فرار کنیم. به علاوه همه‌ی درویش‌ها که مقلد یا دوستدار این شخص نیستند؛ اشخاصی متفرق‌اند. پیشوای اشخاص. بنابراین ما ضمن احترام به همه‌ی این‌ها که در غم هر کسی که غمناک است ما هم شریکیم اعلام می‌کنیم که ما در هیچکدام از این چیزها شرکت نمی‌کنیم و آن خب خیلی دور از واقعیت و دور از حقانیت سلسله بود که ما بخواهیم آن حرف او را… البته ما احترام می‌کنیم در این روز اگر بتوانیم. اینکه می‌گوید بتوانیم یعنی چون یک موجبات دیگری هم هست برای هر کسی. بتوانیم شرکت می‌کنیم با همه. به هر جهت آنهایی که عزادارند ما بهشان تسلیت می‌گوییم. آنهایی که نیستند با هم راه می‌رویم تا راه صحیحمان را پیدا کنیم. بله خیلی. حالا ان‌شاءالله خداوند ماها را بیامرزد. در هر خطایی هم که می‌کنیم ما را بیامرزد. از خداوند می‌خواهیم که راه صحیح را در هر مورد نه‌تنها به ما نشان بدهد بلکه دستمان را بگیرد بیاورد توی راه، اگر هم نیامدیم بزند پشت کلمه‌مان و بیندازد توی راه. برای اینکه “لا حول و لا قوة الا باالله العلی العظیم”؛ همه‌ی حرکت‌ها، همه‌ی سکون‌ها، چه حرکت چه غیر حرکت به اراده‌ی خودِ خداوند است. ما می‌گوییم: خدایا اراده‌ی تو بر این قرار بگیرد که ما را در راه راست نگه دارد. 
یا در مجلس این غیبت نمایان‌تر است و خب خوشحال شدم که پسرشان و پسر چیز به اصطلاح پسر خواهرشان و قوم و خویشانِ خودشان، بعضی‌ها توانستند آمدند و… و در هر کسالتی روحیه‌ی مریض خیلی مؤثر است. حتی بعضی کسالت‌ها هست که اصلاً مبتنی بر روحیه‌ی بیمار است. اگر خودش را تقویت کند، مدت‌ها می‌ماند. اینکه ایشان هم این وضعیت خب بوده که خوشبختانه بستگانش مراقبت کردن. ما امیدواریم که در جمع ما، چه امروز، چه دیروز، خداوند همه‌ی ما را حفظ کند و به هم محبت کنیم و به هم به‌اصطلاح همکاری و همفکری داشته باشیم.