حضرت ادریس علیهالسلام پس از آدم و شیث علیهماالسلام به مقام پیامبری برگزیده شد.
او همواره مردم را به پرستش خدای یگانه و دوری از گناه دعوت میکرد و پیروانش را به ظهور پیامبران بعدی به ویژه خاتمالانبیاء، محمد مصطفی «صلی الله علیه و آله» بشارت میداد.
قرآن کریم درباره او میفرماید:
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ اِدْریسَ اِنَّهُ کَانَ صِدّیقا نَبِیّا وَ رَفَعْنَاهُ مَکَانا عَلِیّا»؛(۱) «و در کتاب از ادریس یاد کن! او بسیار راستگو و پیامبر [بزرگی] بود و ما او را به مقام والایی رساندیم.»
«وَ اِسْمَاعِیلَ وَ اِدْریسَ وَ ذَ الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرینَ وَ اَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ»؛(۲) «و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [به یاد آور] که همه از صابران بودند و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختیم؛ چرا که آنها از صالحان بودند.»
نام حضرت
گروهی نامش را اخنوع و لقبش را ادریس علیهالسلام (۳) دانسته و دستهای ادریس را معرَّب اوزریس خواندهاند.(۴) و در تورات اخنوع(۵) یا خنوع(۶) ثبت شده است. علامه طباطبایی بر این باور است که نام ایشان به زبان یونانی طرمیس و در زبان عربی اخنوع گفته شده و خداوند در قرآن ایشان را ادریس نامیده است.(۷)
ولادت و دوران کودکی ادریس علیهالسلام
علامه طباطبایی میفرماید: «پیرامون مکان ولادت ادریس علیهالسلام اختلاف شده است. گروهی بر این باورند که او در شهر منف مصر به دنیا آمده(۸) و در آنجا وی را هرمس الهرامسه خواندهاند و گروهی زادگاه وی را بابل میدانند.»(۹)
علامه در ادامه میفرماید: «کسی درباره زندگی این شخص چیزی نگفته است. فقط گفتهاند که او یکی از انبیاء یونان و مصر بوده است. یونانیها و مصریها ادریس را «اورین سوم» میخواندند.»(۱۰)
ویژگیهای ادریس علیهالسلام
علاوه بر ویژگیهای ادریس علیهالسلام در قرآن (صدیق بودن، مقام و رفعت معنوی، استواری بر عمل صالح و بردباری در حوادث)، آن حضرت به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهی مشهور بود و بدین سبب، وی را ادریس نامیدند.(۱۱) او نخستین کسی بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستارهشناسی و حکمت نظر کرد. خداوند وی را از اسرار و چگونگی ترکیب فلک و نقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضی و هیئت را به او آموخت.(۱۲) به این ویژگی، در یکی از دعاهای مختص ماه مبارک رجب نیز اشاره شده است: «اَللهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ… وَ مُعَلِّمَ اِدْرِیسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسَابِ وَ السِّنِینَ وَ الشُّهُورِ وَ اَوْقَاتِ الْاَزْمَانِ…(۱۳)؛ خداوندا! از تو درخواست میکنم به حق نامت… و معلّم ادریس [که به او درس] عدد ستارگان و حساب و سالها و ماهها و وقت و زمانها [آموخت]….»
هنگام بعثت ادریس علیهالسلام مردم دنیا به هفتاد و دو زبان سخن میگفتند و خداوند همه آن لغات را به وی تعلیم داد.(۱۴) او نخستین کسی است که حرفه و هنر دوزندگی داشت و لباس میدوخت. قبل از وی مردم پوست بر تن میکردند. ادریس علیهالسلام خیاط بود و در مسجد سهله به این کار اشتغال داشت.(۱۵) آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه به جنگ دشمنان (فرزندان قابیل) رفت(۱۶) و یکی از فرزندان قابیل را به اسارت درآورد.(۱۷)
عبادت ادریس علیهالسلام
ابن عباس میگوید: «حضرت ادریس علیهالسلام روزها را به روزهداری و شبها را به عبادت مشغول بود. کردار نیک وی هر روز به آسمان میرفت؛ به گونهای که با اعمال صالح همه مردم زمانش برابر بود.(۱۸) حضرت ادریس علیهالسلام هنگام دوختن لباس به حمد و تسبیح، تمجید، تکبیر و توحید خداوند لب میگشود.»(۱۹)
فرزندان آن حضرت
طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر علیهالسلام فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ(۲۰) (متوشلح)(۲۱)، ناخورا(۲۲) و حرقاسیل(۲۳) در کتابها ثبت شده است.
زبان ادریس علیهالسلام
ابن عباس زبان ادریس را سریانی (یونانی) میداند.(۲۴)
چندمین پیامبر؟
مشهور این است که حضرت ادریس علیهالسلام سومین پیامبر بود و پس از آدم و شیث علیهماالسلام بدین مقام برگزیده شد.(۲۵) گروهی وی را دومین،(۲۶) دستهای نوح علیهالسلام را دومین(۲۷) و برخی نیز ادریس علیهالسلام را یکی از انبیاء بنیاسرائیل دانستهاند؛(۲۸) هر چند مورخین این سخن را بیپایه و اساس میدانند.(۲۹)
الیاس و ادریس علیهماالسلام
در نقلی آمده که الیاس علیهالسلام همان ادریس علیهالسلام بوده است؛(۳۰) ولی طبق کتب معتبر تاریخی(۳۱) الیاس از فرزندان نوح علیهالسلام و ادریس جد پدری نوح علیهالسلام است و این دو قابل جمع نیستند.
سیمای پیامبر اسلام و علی علیهالسلام در مصحف ادریس
در مصحف ادریس علیهالسلام، پیامبر اسلام به نام «بهیائیل» خوانده شده(۳۲) و چنین آمده است: «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلبهایشان را امتحان کردهام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کردهام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کردهام.»(۳۳)
نکته به دست آمده این است که حضرت ادریس علیهالسلام علاوه بر بشارت ظهور پیامبر اسلام، جانشینی امام علی علیهالسلام را نیز تصریح میکند.
ادریس علیهالسلام و ستمگران
پادشاه ستمگری بر قوم ادریس علیهالسلام حکومت میکرد. روزی پادشاه برای تفریح از شهر خارج شد و در راه به چمنزاری رسید. از اطرافیان خود پرسید: این چمنزار از آنِ کیست؟ گفتند: از آن مردی خداپرست است. شاه آن مرد بینوا را احضار کرد و از او خواست زمین را به دربار واگذار کند. وی گفت: خانوادهام به این زمین از تو نیازمندترند. صاحب زمین در برابر اصرارهای شاه حاضر به فروش زمین نشد. شاه با عصبانیت بازگشت و به فکر فرو رفت. همسر ناپاک شاه پس از اطلاع از جریان، دستور داد عدهای نزد شاه گواهی دروغ به ارتداد مالک زمین دهند. به گواهی آنان مالک زمین کشته شد و زمین به تصرف شاه درآمد.
در برابر این جنایت بزرگ، ادریس علیهالسلام به امر خداوند نزد پادشاه رفت و به وی هشدار داد که حکومت تو ویران و پیکر همسرت طعمهی سگان خواهد شد. شاه، ادریس علیهالسلام را به مرگ تهدید کرد و او را از دربار بیرون انداخت. به دستور همسر پادشاه، گروهی به تعقیب ادریس علیهالسلام پرداختند. ادریس علیهالسلام به فرمان خداوند از شهر خارج شد و خود را پنهان ساخت و فرمود: «خداوندا! باران رحمتت را بر این شهر نازل مفرما تا من درخواست کنم.»
بعد از آن او به غاری پناه برد و با حمایت فرشتهای که همهشب غذایش را میآورد، به زندگی ادامه داد. پروردگار شاه را سرنگون و شهر را ویران و همسرش را طعمه سگان ساخت. پس از گذشت بیست سال از نفرین ادریس علیهالسلام حتی یک قطره باران نیز بر آن سرزمین نبارید. مردم گفتند: سختی و بدبختی ما به سبب نفرین ادریس علیهالسلام است. به درگاه خدا رفته، از گناهان خود اظهار پشیمانی کردند و خاک ندامت بر سر ریختند. خداوند توبه آنان را پذیرفت و ادریس علیهالسلام را به شهر بازگرداند و باران رحمت را بر آنان فرو فرستاد.(۳۴)
رسالت ادریس علیهالسلام
بعد از جریان پادشاه و توبه مردم، حضرت ادریس علیهالسلام به دستور خداوند مأمور هدایت قوم بتپرست «بنی قابیل» شد. ادریس علیهالسلام سه روز هفته را برای ارشاد بنی قابیل و پیروانش قرار داد و آنها را از مخالفت با آیین آدم و شیث علیهماالسلام باز داشت تا اینکه به دستور خداوند به جنگ آنها شتافت و خود را به لقب «هرمس الهرامسه» آراست.(۳۵)
حاکمیت ادریس علیهالسلام
ادریس علیهالسلام به مصر آمد و در آنجا سکونت گزید، مردم را به اطاعت از حق فرا خواند و امر به معروف و نهی از منکر کرد. او به مردم سیاست، آداب تمدن، قوانین مملکتی و طرز اداره شهرها را آموخت. در اثر تعلیمات آن حضرت، ۱۸۸ شهر روی زمین بنا گردید که کوچکترین آنها «رهایااورفا»(۳۶) بود.(۳۷)
آیینها و قوانینی متناسب با سرزمینهای مختلف وضع و از نظر اداری، سرزمین تحت حکومت را به چهار بخش تقسیم کرد و برای هر قسمت حاکمی قرار داد تا به امور سیاسی و اداری مردم بپردازند.
علامه نام این چهار تن را چنین ذکر میکند: «پادشاه اول، ایلاوس؛ دوم، اوس؛ سوم، سقلبیوس؛ و چهارم از آنها اوس آمون.»(۳۸)
مراد از «مکانا علیا»
پیرامون آیه ۵۷ از سوره مریم که در ابتدای مقاله بیان شد، تفاسیر گوناگونی مطرح شده که در یک نگاه کلی، اقوال به دو صورت تقسیم میشود:
۱. مراد از آیه، رفعت مکانی است؛ به این معنا که خداوند ایشان را به آسمانها برد و به خاطر رفتن به آسمان، رفعت مکانی پیدا کرد. گروهی این نظر (عروج به آسمان) را پذیرفته و در ذیل این آیه، عروج ادریس علیهالسلام را مطرح کردهاند، مانند: انس، ابو سعید خدری، کعب، مجاهد،(۳۹) ابن عربی(۴۰) و فخر رازی.(۴۱)
۲. بعضی دیگر بر این باورند که منظور از آیه، رفعت مکانتی و برتری معنوی است که در این قول دو نظر است: بعضی این برتری معنوی را به خاطر شرف و اعطاء نبوت به وی میدانند، مانند: علامه طبرسی،(۴۲) شیخ طوسی،(۴۳) علامه طباطبایی،(۴۴) و بعضی از معاصرین برتری معنوی ادریس علیهالسلام را به خاطر توحیدش دانسته و به آیه چهلم سوره توبه: «جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلِیَا»(۴۵) استدلال کردهاند.(۴۶)
عروج ادریس علیهالسلام به آسمان
برخی روایات حاکی از عروج حضرت ادریس علیهالسلام به آسمان است؛ گرچه در این مسئله اختلافنظر است و نظر قطعی وجود ندارد. به برخی روایات در این زمینه توجه کنید:
از پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» درباره پنجشنبه پرسیدند، فرمود: «پنجمین روز دنیاست و پنجشنبه روز انیسی است؛ چرا که در آن روز ابلیس لعن شده و ادریس به آسمان رفته است.»(۴۷)
همچنین پیامبر «صلی الله علیه و آله» میفرماید: «وقتی که به آسمان چهارم رسیدم، در آنجا مردی را دیدم، از جبرئیل پرسیدم: این کیست؟ جبرئیل گفت: همان ادریس است که خداوند مقامش را عالی و بلند قرار داد. پس به او سلام کردم و او هم به من سلام کرد.»(۴۸)
در نقل دیگر از پیامبر «صلی الله علیه و آله» آمده که آن حضرت فرمود: «وقتی به معراج رفتم، ادریس را در آسمان چهارم ملاقات کردم.»(۴۹) و در روایت دیگر آمده: «هنگامی که جبرئیل و پیامبر در شب معراج گذرشان به ادریس افتاد، ادریس به پیامبر گفت: مرحبا بر پیامبر صالح و برادر صالح! پیامبر از جبرئیل پرسید: این کیست؟ جبرئیل گفت: ادریس پیامبر است.»(۵۰)
اما گروهی از مفسران عروج ادریس علیهالسلام به آسمان را قبول ندارند و میگویند: «داستان رفتن ادریس علیهالسلام به آسمان از اسرائیلیات است.»(۵۱)
سرانجام ادریس علیهالسلام
عمر شریف وی سیصد سال و اندی بود. در این مدت سی صحیفه بر او نازل شد.(۵۲) پیرامون سرانجام ایشان اختلاف است؛ عدهای بر این باورند که ایشان زنده است و در آسمانها به حیات خویش ادامه میدهد(۵۳) و عدهای دیگر معتقدند که ادریس علیهالسلام در آسمانها قبض روح گردیده است.(۵۴)
با توجه به سست بودن روایات زنده بودن ادریس علیهالسلام در آسمانها و اینکه روند طبیعی زندگی انسان به مرگ منتهی میشود، زنده بودن ادریس علیهالسلام امری خلاف اصل است و اثبات آن نیازمند دلائل محکم میباشد و با توجه به روایات قبض روح شدن ادریس علیهالسلام در آسمانها، جاودانه بودن عمر وی بعید میباشد.
جانشین ادریس علیهالسلام
در روایتی آمده است: «هنگامی که ادریس علیهالسلام به پایان عمر خود رسید، خداوند به او وحی کرد که من میخواهم تو را به آسمانها ببرم و در آنجا قبض روح کنم. پس فرزندت را جانشین خود قرار ده! حرقاسیل نیز به سفارش پدر عمل کرد.»
گروهی(۵۵) فرزند دیگرش «متوشلح» (متوشلخ) را جانشین ادریس علیهالسلام میدانند.(۵۶) جمعی نیز «ناخورا» را جانشین آن حضرت به شمار میآورند.(۵۷)
سخنان ادریس
بعضی از کلمات حکمتآمیز آن حضرت چنین است:
۱. بهترین شکرانه نعمتهای خداوند، احسان و نیکی به بندگان اوست.
۲. به دروغ سوگند یاد نکنید و دروغگویان را سوگند ندهید.
۳. از کسبهای پست اجتناب کنید.
۴. در پیشگاه خداوند با نیتهای خالص قدم بردارید.(۵۸)
پینوشت:
۱. مریم/۵۶ و ۵۷.
۲. انبیاء/۸۵ و ۸۶.
۳. جنّات الخلود، محمد مؤمن مدرس، ص ۹.
۴. تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب، ج ۵، ص ۴۴۲؛ تفسیر القرآن، مراغی، ج ۶، ص ۶۴.
۵. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۱؛ مروج الذهب، مسعودی، ج ۱، ص ۳۵.
۶. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۱، ص ۶۶؛ الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ج ۱، ص ۴۰.
۷. المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۴، ص ۷۴.
۸. مَنْف: نام شهری است که فرعون در آن حکومت میکرد. ر. ک: معجم البلدان، یاقوت حموی، ج ۵، ص ۲۱۳.
۹. المیزان، ج ۱۴، ص ۷۴.
۱۰. همان.
۱۱. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۱۱، ص ۲۷۷.
۱۲. المیزان، ج ۱۴، ص ۷۶؛ جنات الخلود، ص ۹.
۱۳. همان، ص ۲۰۵.
۱۴. تاریخ الانبیاء، رسولی محلاتی، ج ۱، ص ۳۵.
۱۵. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۸۴ و ج ۱۳، ص ۴۵۶.
۱۶. تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج ۱، ص ۱۰۶.
۱۷. الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۱۰۶.
۱۸. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۸.
۱۹. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج ۳، ص ۳۸.
۲۰. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۰؛ السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۱، ص ۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶.
۲۱. بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۸۰.
۲۲. همان، ج ۳۶، ص ۳۳۴.
۲۳. همان، ج ۲۳، ص ۶۲.
۲۴. همان، ج ۱۱، ص ۴۳.
۲۵. همان، ص ۲۷۰؛ قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۷؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۱.
۲۶. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۴۰؛ السیرة النبویة، ج ۱، ص ۳.
۲۷. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۲. (شاید منظور قرطبی این باشد که نوح علیهالسلام برای تمام اهل زمین مبعوث شده بود، اما ادریس و شیث علیهماالسلام برای قوم خود مبعوث شده بودند.)
۲۸. اشاره به قول ابن عباس و ابن مسعود است که ادریس علیهالسلام را یکی از انبیاء بنیاسرائیل شمردهاند. ر.ک: عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، احمد عینی، ج۱۵، ص۲۲۲.
۲۹. قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۷.
۳۰. صحیح البخاری، ج ۲، ص ۲۳۱.
۳۱. الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۱۰۶.
۳۲. همان، ج ۱۶، ص ۱۰۴.
۳۳. بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۴۰.
۳۴. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۰؛ کمالالدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲۷. شایان ذکر است که عذاب فراگیر خداوند بر قوم ادریس علیهالسلام، به خاطر سکوت مردم در مقابل ظلم و ستم پادشاه بوده است.
۳۵. تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۱۰۷؛ احسن القصص، ص ۲۳.
۳۶. رهایا اورفا نام شهری است در ترکیه که سابقه تاریخی آن به قرنها قبل از میلاد میرسد.
۳۷. تاریخ انبیاء، رسولی محلاتی، ج ۱، ص ۳۵.
۳۸. المیزان، ج ۱۴، ص ۴۵.
۳۹. مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱۹.
۴۰. تفسیر القرآن الکریم، ابن عربی، ج ۲، ص ۲۰.
۴۱. تفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۲۳۳.
۴۲. جوامع الجامع، علامه طبرسی، ج ۲، ص۴۰۰.
۴۳. التبیان، ج ۷، ص ۱۳۴.
۴۴. المیزان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ تفسیر شبّر (چاپ اسوه) ص ۴۶۳؛ تفسیر المعین، مرتضی کاشانی، ج ۲، ص ۸۰۰.
۴۵. «و گفتار کافران را پایین قرار داد و سخن خدا بالا [و پیروز] است.»
۴۶. تفسیر موضوعی قرآن کریم (سیره پیامبران)، آیة اللّه جوادی، ج ۶، ص ۲۳۳.
۴۷. تفسیر کنز الدقائق، محمد مشهدی، ج ۶، ص ۲۱۰؛ ر. ک: بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۲۸۰.
۴۸. تفسیر کنز الدقائق، ج ۶، ص ۲۱۰.
۴۹. جامع الصحیح (سنن ترمذی)، ج ۵، ص ۳۱۶.
۵۰. قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۹؛ احسن القصص، ص ۲۴.
۵۱. قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۹؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، ج۶، ص ۴۳۳.
۵۲. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۱ و ۲۸۰.
۵۳. تفسیر جامع البیان، ج ۱۶، ص ۷۲؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱۹؛ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۰؛ اطیب القرآن فی تفسیر القرآن، عبدالحسین خطیب، ج ۸، ص ۴۵؛ کشاف، زمخشری، ج ۳، ص ۲۳؛ قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۹.
۵۴. تفسیر المعین، ج ۲، ص ۸۰۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱۹؛ جامع البیان، ج ۱۶، ص ۷۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۲۶؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۷.
۵۵. بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۶۲.
۵۶. السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۰؛ الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶.
۵۷. بحاراالانوار، ج ۳۶، ص ۳۳۴.
۵۸. سعد السعود، ابن طاووس، ص۴۶.
منبع: ماهنامه مبلغان، نوشته محمدحسن طبسی