Search
Close this search box.

پیامبران – قسمت سوم: حضرت ادریس

payambaranحضرت ادریس علیه‌‏السلام پس از آدم و شیث علیهماالسلام به مقام پیامبری برگزیده شد.

او همواره مردم را به پرستش خدای یگانه و دوری از گناه دعوت می‌‏کرد و پیروانش را به ظهور پیامبران بعدی به ویژه خاتم‌الانبیاء، محمد مصطفی «صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله» بشارت می‏‌داد.

 قرآن کریم درباره او می‏‌فرماید:
«وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ اِدْریسَ اِنَّهُ کَانَ صِدّیقا نَبِیّا وَ رَفَعْنَاهُ مَکَانا عَلِیّا»؛(۱) «و در کتاب از ادریس یاد کن! او بسیار راستگو و پیامبر [بزرگی] بود و ما او را به مقام والایی رساندیم.»

«وَ اِسْمَاعِیلَ وَ اِدْریسَ وَ ذَ الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرینَ وَ اَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِینَ»؛(۲) «و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [به یاد آور] که همه از صابران بودند و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختیم؛ چرا که آنها از صالحان بودند.»

نام حضرت

گروهی نامش را اخنوع و لقبش را ادریس علیه‌‏السلام (۳) دانسته و دست‌ه‏ای ادریس را معرَّب اوزریس خوانده‌‏اند.(۴) و در تورات اخنوع(۵) یا خنوع(۶) ثبت شده است. علامه طباطبایی بر این باور است که نام ایشان به زبان یونانی طرمیس و در زبان عربی اخنوع گفته شده و خداوند در قرآن ایشان را ادریس نامیده است.(۷)

ولادت و دوران کودکی ادریس علیه‌‏السلام

علامه طباطبایی می‏‌فرماید: «پیرامون مکان ولادت ادریس علیه‏‌السلام اختلاف شده است. گروهی بر این باورند که او در شهر منف مصر به دنیا آمده(۸) و در آنجا وی را هرمس الهرامسه خوانده‌‏اند و گروهی زادگاه وی را بابل می‌‏دانند.»(۹)
علامه در ادامه می‌‏فرماید: «کسی درباره زندگی این شخص چیزی نگفته است. فقط گفته‏‌اند که او یکی از انبیاء یونان و مصر بوده است. یونانی‌ها و مصری‌ها ادریس را «اورین سوم» می‏‌خواندند.»(۱۰)

ویژگی‌های ادریس علیه‌‏السلام

 علاوه بر ویژگی‌های ادریس علیه‌‏السلام در قرآن (صدیق بودن، مقام و رفعت معنوی، استواری بر عمل صالح و بردباری در حوادث)، آن حضرت به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهی مشهور بود و بدین سبب، وی را ادریس نامیدند.(۱۱) او نخستین کسی بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستاره‌‏شناسی و حکمت نظر کرد. خداوند وی را از اسرار و چگونگی ترکیب فلک و نقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سال‌ها و دانش ریاضی و هیئت را به او آموخت.(۱۲) به این ویژگی، در یکی از دعاهای مختص ماه مبارک رجب نیز اشاره شده است: «اَللهُمَّ اِنِّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ… وَ مُعَلِّمَ اِدْرِیسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسَابِ وَ السِّنِینَ وَ الشُّهُورِ وَ اَوْقَاتِ الْاَزْمَانِ…(۱۳)؛ خداوندا! از تو درخواست می‏‌کنم به حق نامت… و معلّم ادریس [که به او درس] عدد ستارگان و حساب و سال‌ها و ماه‌ها و وقت و زمان‌ها [آموخت]….»
هنگام بعثت ادریس علیه‏‌السلام مردم دنیا به هفتاد و دو زبان سخن می‏‌گفتند و خداوند همه آن لغات را به وی تعلیم داد.(۱۴) او نخستین کسی است که حرفه و هنر دوزندگی داشت و لباس می‏‌دوخت. قبل از وی مردم پوست بر تن می‏‌کردند. ادریس علیه‌‏السلام خیاط بود و در مسجد سهله به این کار اشتغال داشت.(۱۵) آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه به جنگ دشمنان (فرزندان قابیل) رفت(۱۶) و یکی از فرزندان قابیل را به اسارت درآورد.(۱۷)

عبادت ادریس علیه‌‏السلام

 ابن عباس می‌‏گوید: «حضرت ادریس علیه‌‏السلام روزها را به روزه‌‏داری و شب‌ها را به عبادت مشغول بود. کردار نیک وی هر روز به آسمان می‌‏رفت؛ به گونه‏‌ای که با اعمال صالح همه مردم زمانش برابر بود.(۱۸) حضرت ادریس علیه‏‌السلام هنگام دوختن لباس به حمد و تسبیح، تمجید، تکبیر و توحید خداوند لب می‏‌گشود.»(۱۹)

فرزندان آن حضرت

 طبق کتب تاریخی، ادریس پیامبر علیه‏‌السلام فرزندان متعددی داشته که فقط نام متوشلخ(۲۰) (متوشلح)(۲۱)، ناخورا(۲۲) و حرقاسیل(۲۳) در کتاب‌ها ثبت شده است.

زبان ادریس علیه‌‏السلام

 ابن عباس زبان ادریس را سریانی (یونانی) می‌‏داند.(۲۴)

چندمین پیامبر؟

 مشهور این است که حضرت ادریس علیه‌‏السلام سومین پیامبر بود و پس از آدم و شیث علیهماالسلام بدین مقام برگزیده شد.(۲۵) گروهی وی را دومین،(۲۶) دسته‌‏ای نوح علیه‌‏السلام را دومین(۲۷) و برخی نیز ادریس علیه‌‏السلام را یکی از انبیاء بنی‌اسرائیل دانسته‌‏اند؛(۲۸) هر چند مورخین این سخن را بی‌‏پایه و اساس می‌‏دانند.(۲۹)

الیاس و ادریس علیهماالسلام

 در نقلی آمده که الیاس علیه‌‏السلام همان ادریس علیه‌‏السلام بوده است؛(۳۰) ولی طبق کتب معتبر تاریخی(۳۱) الیاس از فرزندان نوح علیه‌‏السلام و ادریس جد پدری نوح علیه‏‌السلام است و این دو قابل جمع نیستند.

سیمای پیامبر اسلام و علی علیه‌‏السلام در مصحف ادریس

 در مصحف ادریس علیه‏‌السلام، پیامبر اسلام به نام «بهیائیل» خوانده شده(۳۲) و چنین آمده است: «هنگامی که خداوند ابلیس را تا روز موعود مهلت داد، به او فرمود: برای آن روز بندگانی را برگزیده و قلب‌هایشان را امتحان کرده‌‏ام. آنان دوستان من هستند. برای آنها پیامبر مصطفی و امینی چون مرتضی (علی) انتخاب کرده‏‌ام. پس مصطفی را پیامبر، و آنها (امت) را یاور و انصار قرار دادم. آنها امتی هستند که من برای پیامبرم مصطفی و امینم مرتضی اختیار کرده‌‏ام.»(۳۳)
نکته به دست آمده این است که حضرت ادریس علیه‏‌السلام علاوه بر بشارت ظهور پیامبر اسلام، جانشینی امام علی علیه‌‏السلام را نیز تصریح می‏‌کند.

ادریس علیه‌‏السلام و ستمگران

 پادشاه ستمگری بر قوم ادریس علیه‌‏السلام حکومت می‏‌کرد. روزی پادشاه برای تفریح از شهر خارج شد و در راه به چمنزاری رسید. از اطرافیان خود پرسید: این چمنزار از آنِ کیست؟ گفتند: از آن مردی خداپرست است. شاه آن مرد بینوا را احضار کرد و از او خواست زمین را به دربار واگذار کند. وی گفت: خانواده‌‏ام به این زمین از تو نیازمندترند. صاحب زمین در برابر اصرارهای شاه حاضر به فروش زمین نشد. شاه با عصبانیت بازگشت و به فکر فرو رفت. همسر ناپاک شاه پس از اطلاع از جریان، دستور داد عده‌‏ای نزد شاه گواهی دروغ به ارتداد مالک زمین دهند. به گواهی آنان مالک زمین کشته شد و زمین به تصرف شاه درآمد.
در برابر این جنایت بزرگ، ادریس علیه‏‌السلام به امر خداوند نزد پادشاه رفت و به وی هشدار داد که حکومت تو ویران و پیکر همسرت طعمه‌ی سگان خواهد شد. شاه، ادریس علیه‏‌السلام را به مرگ تهدید کرد و او را از دربار بیرون انداخت. به دستور همسر پادشاه، گروهی به تعقیب ادریس علیه‌‏السلام پرداختند. ادریس علیه‏‌السلام به فرمان خداوند از شهر خارج شد و خود را پنهان ساخت و فرمود: «خداوندا! باران رحمتت را بر این شهر نازل مفرما تا من درخواست کنم.»
بعد از آن او به غاری پناه برد و با حمایت فرشته‌‏ای که همه‌شب غذایش را می‏‌آورد، به زندگی ادامه داد. پروردگار شاه را سرنگون و شهر را ویران و همسرش را طعمه سگان ساخت. پس از گذشت بیست سال از نفرین ادریس علیه‌‏السلام حتی یک قطره باران نیز بر آن سرزمین نبارید. مردم گفتند: سختی و بدبختی ما به سبب نفرین ادریس علیه‌‏السلام است. به درگاه خدا رفته، از گناهان خود اظهار پشیمانی کردند و خاک ندامت بر سر ریختند. خداوند توبه آنان را پذیرفت و ادریس علیه‌‏السلام را به شهر بازگرداند و باران رحمت را بر آنان فرو فرستاد.(۳۴)

رسالت ادریس علیه‌‏السلام

 بعد از جریان پادشاه و توبه مردم، حضرت ادریس علیه‌‏السلام به دستور خداوند مأمور هدایت قوم بت‌پرست «بنی قابیل» شد. ادریس علیه‌‏السلام سه روز هفته را برای ارشاد بنی قابیل و پیروانش قرار داد و آنها را از مخالفت با آیین آدم و شیث علیهماالسلام باز داشت تا اینکه به دستور خداوند به جنگ آنها شتافت و خود را به لقب «هرمس الهرامسه» آراست.(۳۵)

حاکمیت ادریس علیه‌‏السلام

 ادریس علیه‏‌السلام به مصر آمد و در آنجا سکونت گزید، مردم را به اطاعت از حق فرا خواند و امر به معروف و نهی از منکر کرد. او به مردم سیاست، آداب تمدن، قوانین مملکتی و طرز اداره شهرها را آموخت. در اثر تعلیمات آن حضرت، ۱۸۸ شهر روی زمین بنا گردید که کوچک‏ترین آنها «رهایااورفا»(۳۶) بود.(۳۷)
آیین‌ها و قوانینی متناسب با سرزمین‌های مختلف وضع و از نظر اداری، سرزمین تحت حکومت را به چهار بخش تقسیم کرد و برای هر قسمت حاکمی قرار داد تا به امور سیاسی و اداری مردم بپردازند.
علامه نام این چهار تن را چنین ذکر می‏‌کند: «پادشاه اول، ایلاوس؛ دوم، اوس؛ سوم، سقلبیوس؛ و چهارم از آنها اوس آمون.»(۳۸)

مراد از «مکانا علیا»

 پیرامون آیه ۵۷ از سوره مریم که در ابتدای مقاله بیان شد، تفاسیر گوناگونی مطرح شده که در یک نگاه کلی، اقوال به دو صورت تقسیم می‏‌شود:
۱. مراد از آیه، رفعت مکانی است؛ به این معنا که خداوند ایشان را به آسمان‌ها برد و به خاطر رفتن به آسمان، رفعت مکانی پیدا کرد. گروهی این نظر (عروج به آسمان) را پذیرفته و در ذیل این آیه، عروج ادریس علیه‌‏السلام را مطرح کرده‏‌اند، مانند: انس، ابو سعید خدری، کعب، مجاهد،(۳۹) ابن عربی(۴۰) و فخر رازی.(۴۱)
۲. بعضی دیگر بر این باورند که منظور از آیه، رفعت مکانتی و برتری معنوی است که در این قول دو نظر است: بعضی این برتری معنوی را به خاطر شرف و اعطاء نبوت به وی می‌‏دانند، مانند: علامه طبرسی،(۴۲) شیخ طوسی،(۴۳) علامه طباطبایی،(۴۴) و بعضی از معاصرین برتری معنوی ادریس علیه‏‌السلام را به خاطر توحیدش دانسته و به آیه چهلم سوره توبه: «جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَی وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلِیَا»(۴۵) استدلال کرده‌‏اند.(۴۶)

عروج ادریس علیه‌‏السلام به آسمان

 برخی روایات حاکی از عروج حضرت ادریس علیه‌‏السلام به آسمان است؛ گرچه در این مسئله اختلاف‌نظر است و نظر قطعی وجود ندارد. به برخی روایات در این زمینه توجه کنید:
از پیامبر اکرم «صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله» درباره پنج‌شنبه پرسیدند، فرمود: «پنجمین روز دنیاست و پنج‌شنبه روز انیسی است؛ چرا که در آن روز ابلیس لعن شده و ادریس به آسمان رفته است.»(۴۷)
همچنین پیامبر «صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله» می‏‌فرماید: «وقتی که به آسمان چهارم رسیدم، در آنجا مردی را دیدم، از جبرئیل پرسیدم: این کیست؟ جبرئیل گفت: همان ادریس است که خداوند مقامش را عالی و بلند قرار داد. پس به او سلام کردم و او هم به من سلام کرد.»(۴۸)
در نقل دیگر از پیامبر «صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله» آمده که آن حضرت فرمود: «وقتی به معراج رفتم، ادریس را در آسمان چهارم ملاقات کردم.»(۴۹) و در روایت دیگر آمده: «هنگامی که جبرئیل و پیامبر در شب معراج گذرشان به ادریس افتاد، ادریس به پیامبر گفت: مرحبا بر پیامبر صالح و برادر صالح! پیامبر از جبرئیل پرسید: این کیست؟ جبرئیل گفت: ادریس پیامبر است.»(۵۰)
اما گروهی از مفسران عروج ادریس علیه‌‏السلام به آسمان را قبول ندارند و می‏‌گویند: «داستان رفتن ادریس علیه‏‌السلام به آسمان از اسرائیلیات است.»(۵۱)

سرانجام ادریس علیه‏‌السلام

 عمر شریف وی سیصد سال و اندی بود. در این مدت سی صحیفه بر او نازل شد.(۵۲) پیرامون سرانجام ایشان اختلاف است؛ عده‌‏ای بر این باورند که ایشان زنده است و در آسمان‌ها به حیات خویش ادامه می‌‏دهد(۵۳) و عده‏‌ای دیگر معتقدند که ادریس علیه‌‏السلام در آسمان‌ها قبض روح گردیده است.(۵۴)
با توجه به سست بودن روایات زنده بودن ادریس علیه‏‌السلام در آسمان‌ها و اینکه روند طبیعی زندگی انسان به مرگ منتهی می‏‌شود، زنده بودن ادریس علیه‏‌السلام امری خلاف اصل است و اثبات آن نیازمند دلائل محکم می‌‏باشد و با توجه به روایات قبض روح شدن ادریس علیه‌‏السلام در آسمان‌ها، جاودانه بودن عمر وی بعید می‌‏باشد.

جانشین ادریس علیه‌‏السلام

 در روایتی آمده است: «هنگامی که ادریس علیه‌‏السلام به پایان عمر خود رسید، خداوند به او وحی کرد که من می‏‌خواهم تو را به آسمان‌ها ببرم و در آنجا قبض روح کنم. پس فرزندت را جانشین خود قرار ده! حرقاسیل نیز به سفارش پدر عمل کرد.»
گروهی(۵۵) فرزند دیگرش «متوشلح» (متوشلخ) را جانشین ادریس علیه‏‌السلام می‏‌دانند.(۵۶) جمعی نیز «ناخورا» را جانشین آن حضرت به شمار می‏‌آورند.(۵۷)

سخنان ادریس

 بعضی از کلمات حکمت‏‌آمیز آن حضرت چنین است:
۱. بهترین شکرانه نعمت‌های خداوند، احسان و نیکی به بندگان اوست.
۲. به دروغ سوگند یاد نکنید و دروغ‏گویان را سوگند ندهید.
۳. از کسب‌های پست اجتناب کنید.
۴. در پیشگاه خداوند با نیت‌های خالص قدم بردارید.(۵۸)


پی‌نوشت:

۱. مریم/۵۶ و ۵۷.
۲. انبیاء/۸۵ و ۸۶.
۳. جنّات الخلود، محمد مؤمن مدرس، ص ۹.
۴. تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب، ج ۵، ص ۴۴۲؛ تفسیر القرآن، مراغی، ج ۶، ص ۶۴.
۵. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۱؛ مروج الذهب، مسعودی، ج ۱، ص ۳۵.
۶. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۱، ص ۶۶؛ الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ج ۱، ص ۴۰.
۷. المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱۴، ص ۷۴.
۸. مَنْف: نام شهری است که فرعون در آن حکومت می‌‏کرد. ر. ک: معجم البلدان، یاقوت حموی، ج ۵، ص ۲۱۳.
۹. المیزان، ج ۱۴، ص ۷۴.
۱۰. همان.
۱۱. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۱۱، ص ۲۷۷.
۱۲. المیزان، ج ۱۴، ص ۷۶؛ جنات الخلود، ص ۹.
۱۳. همان، ص ۲۰۵.
۱۴. تاریخ الانبیاء، رسولی محلاتی، ج ۱، ص ۳۵.
۱۵. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۸۴ و ج ۱۳، ص ۴۵۶.
۱۶. تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج ۱، ص ۱۰۶.
۱۷. الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۱۰۶.
۱۸. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۸.
۱۹. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج ۳، ص ۳۸.
۲۰. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۰؛ السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۱، ص ۳؛ الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶.
۲۱. بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۸۰.
۲۲. همان، ج ۳۶، ص ۳۳۴.
۲۳. همان، ج ۲۳، ص ۶۲.
۲۴. همان، ج ۱۱، ص ۴۳.
۲۵. همان، ص ۲۷۰؛ قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۷؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۱۱.
۲۶. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۴۰؛ السیرة النبویة، ج ۱، ص ۳.
۲۷. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۳۲. (شاید منظور قرطبی این باشد که نوح علیه‏‌السلام برای تمام اهل زمین مبعوث شده بود، اما ادریس و شیث علیهماالسلام برای قوم خود مبعوث شده بودند.)
۲۸. اشاره به قول ابن عباس و ابن مسعود است که ادریس علیه‏‌السلام را یکی از انبیاء بنی‌اسرائیل شمرده‏‌اند. ر.ک: عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، احمد عینی، ج۱۵، ص۲۲۲.
۲۹. قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۷.
۳۰. صحیح البخاری، ج ۲، ص ۲۳۱.
۳۱. الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۱۰۶.
۳۲. همان، ج ۱۶، ص ۱۰۴.
۳۳. بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۴۰.
۳۴. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۰؛ کمال‌الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲۷. شایان ذکر است که عذاب فراگیر خداوند بر قوم ادریس علیه‌‏السلام، به خاطر سکوت مردم در مقابل ظلم و ستم پادشاه بوده است.
۳۵. تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۱۰۷؛ احسن القصص، ص ۲۳.
۳۶. رهایا اورفا نام شهری است در ترکیه که سابقه تاریخی آن به قرن‌ها قبل از میلاد می‏‌رسد.
۳۷. تاریخ انبیاء، رسولی محلاتی، ج ۱، ص ۳۵.
۳۸. المیزان، ج ۱۴، ص ۴۵.
۳۹. مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱۹.
۴۰. تفسیر القرآن الکریم، ابن عربی، ج ۲، ص ۲۰.
۴۱. تفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۲۳۳.
۴۲. جوامع الجامع، علامه طبرسی، ج ۲، ص۴۰۰.
۴۳. التبیان، ج ۷، ص ۱۳۴.
۴۴. المیزان، ج ۱۴، ص ۶۶؛ تفسیر شبّر (چاپ اسوه) ص ۴۶۳؛ تفسیر المعین، مرتضی کاشانی، ج ۲، ص ۸۰۰.
۴۵. «و گفتار کافران را پایین قرار داد و سخن خدا بالا [و پیروز] است.»
۴۶. تفسیر موضوعی قرآن کریم (سیره پیامبران)، آیة اللّه‏ جوادی، ج ۶، ص ۲۳۳.
۴۷. تفسیر کنز الدقائق، محمد مشهدی، ج ۶، ص ۲۱۰؛ ر. ک: بحارالانوار، ج ۸۶، ص ۲۸۰.
۴۸. تفسیر کنز الدقائق، ج ۶، ص ۲۱۰.
۴۹. جامع الصحیح (سنن ترمذی)، ج ۵، ص ۳۱۶.
۵۰. قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۹؛ احسن القصص، ص ۲۴.
۵۱. قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۹؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، ج۶، ص ۴۳۳.
۵۲. بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۱ و ۲۸۰.
۵۳. تفسیر جامع البیان، ج ۱۶، ص ۷۲؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱۹؛ تفسیر ابن عربی، ج ۲، ص ۲۰؛ اطیب القرآن فی تفسیر القرآن، عبدالحسین خطیب، ج ۸، ص ۴۵؛ کشاف، زمخشری، ج ۳، ص ۲۳؛ قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص ۶۹.
۵۴. تفسیر المعین، ج ۲، ص ۸۰۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱۹؛ جامع البیان، ج ۱۶، ص ۷۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۲۶؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۷۷.
۵۵. بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۶۲.
۵۶. السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۴۰؛ الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۶.
۵۷. بحاراالانوار، ج ۳۶، ص ۳۳۴.
۵۸. سعد السعود، ابن طاووس، ص۴۶.

منبع: ماهنامه مبلغان، نوشته محمدحسن طبسی