تولستوی: برای کشف اقیانوسهای جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشید. این جهان جهان تغییر است نه تقدیر. سعدی: گدایِ نیکانجام به از پادشاهِ بدفرجام.
برای کشف اقیانوسهای جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشید.
این جهان جهان تغییر است نه تقدیر.
تولستوی
***********
دربارهى بُرد و سودورزى حقيقت اين است كه مردم نه فقط دور ميز رولت و بساط قمار، بلكه همه جا هميشه سعى مىكنند كه چيزى از چنگ حريف بيرون آورند و در جيب خود بگذارند.
فيودور داستايوسكى
***********
وقایعی هستند که فقط چون ما از آنها میترسیم اتفاق میافتند.
اگر ترس ما آنها را احضار نمیکرد، برای همیشه نهفته میماندند.
یقیناً تخیل ماست که اتمهای احتمال را فعال و آنها را گویی از عالم رؤیا بیدار میکند.
کارلوس فوئنتس
***********
پند است خِطابِ مهتران، آنگه بند
چون پند دهند و نشنوی، بند نـَهَند
سعدی
هر کس در دنیا نفس خود را تربیت نکند و در رویارویی با مشکلات جدی راه صواب و پاک را در پیش نگیرد در آخرت نیز پشیمان و گرفتار میگردد. وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَر (۱)
۱. ترجمه آیه قرآن: عذاب دنیا را پیش از آن عذاب بزرگتر به ایشان بچشانیم، باشد که بازگردند (سوره سجده، آیه۲۱)
مهتران: بزرگان، دانایان
***********
نیکبختان به حکایت و امثالِ پیشینیان پند گیرند؛ زان پیشتر که پَسینیان به واقعهی او مثل زنند. دزدان دست کوته نکنند تا دستشان کوته کنند.(۱)
نرَوَد مرغ سوی دانه فراز چون دگر مرغ بینـَد اندر بند
پند گیر از مصائبِ دگران تا نگیرند دیگران به تو پند
سعدی
۱. انسانهای سعادتمند همواره در زندگی خود از سرنوشت و آموزههای گذشتگان پند و عبرت میگیرند و همچنین آیندگان از سرنوشت اینان در زندگی خود سرمشق میگیرند. دزدها دست از کار زشت خود بر نمیدارند تا اینکه سرانجام دیگران به زور دستشان را از کار زشت کوتاه میکنند.
***********
آنرا که گوشِ ارادت گران آفریدهاند چون کند که بشنوَد، و آن را که کمندِ سعادت کشان میبرد چه کند که نرَوَد. (۱)
شبِ تاریکِ دوستانِ خدای میبتابد چو روزِ رخشنده
وین سعادت به زورِ بازو نیست تا نبخشد خدای بخشنده
از تو، به که نالم که دگر داور نیست؟ وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست
آن را که تو رهبری، کسی گم نکند وآن را که تو گم کنی، کسی رهبر نیست
سعدی
۱. کسی که گوش بندگیاش را سنگین آفریدهاند همان کاری را میکند که فقط میشنود و کسی که ریسمان سعادت و خوشبختی، او را با خود کشان کشان به سوی خوشبختی میکشاند چطور میتواند مانع راه خود شود و سعادتمند نگردد.
***********
گدایِ نیکانجام به از پادشاهِ بدفرجام. (۱)
غمی کز پِیَش شادمانی بَری به از شادیای کز پَسَش غم خوری
سعدی
۱. گدایی که عاقبتبخیر شود بهتر است از پادشاهی که سرانجام و پایان کارش به تباهی رسد.
***********
زمين را از آسمان نثار است و آسمان را از زمين غبار، کُلُّ اِناءِ يَتَرَشَّحُ بِما فيهِ. (۱)
گرت خویِ من آمد ناسزاوار تو خویِ نيکِ خويش از دست مگذار
سعدی
۱. زمین از آسمان هدیه و برکت دریافت میکند و در مقابل، آسمان از زمین گرد و غبار و کثیفی. کُلُّ اِناءِ يَتَرَشَّحُ بِما فيهِ. (۱)
عبارت عربی «کُلُّ اِناءِ يَتَرَشَّحُ بِما فيه» معادل با ضربالمثل فارسی از کوزه همان برون تراود که دروست، میباشد. منظور سعدی بزرگ از نقل چنین حکایت این است که بازتاب رفتار هر انسان بزرگی به سبب درک و بینش عمیق او از زندگی است و حرکت نادرست برخی انسانها تأثیری در رفتار آنها ندارد.
***********
حق، جَلَّ و عَلا، میبيند و میپوشد و همسايه نمیبيند و میخروشد. (۱)
نعوذ بالله، اگر خلق غيبدان بودی کسی به حالِ خود از دستِ کس نياسودی
سعدی
۱. خداوند بزرگ و بلندمرتبه به همه اسرار ما آگاه است و آنها را حفظ میکند و همسایگان و نزدیکان چیزی نمیدانند و اینچنین آشفته میشوند و فریاد سر میدهند.
***********
زر از معدن به کانکندن بهدر آید وز دستِ بخیل به جانکندن. (۱)
دونان نخورند و گوش دارند گویند امید بِهْ که خورده
روزی بینی به کامِ دشمن زر مانده و خاکسار مُرده
سعدی
۱. گرفتن طلا از معدن به کندن آن ختم میشود و اما گرفتن آن از دست بخیل به مانند گرفتن جان او میباشد.
دونان: انسانهای حقیر
گوش دارند: امیدوار هستند
مفهوم شعر: فرومایگان از مال و اموال خود هیچ بهرهای نمیبرند و امیدوار هستند روزی آنها را استفاده کنند، اما غافل از آنکه روزی خواهد رسید که زرهایشان همچنان باقی است و خود در کام مرگ فرو رفتهاند.
***********
هر که بر زيردستان نبخشايد به جور زبردستان گرفتار آيد. (۱)
نه هر بازو که در وی قوّتی هست به مردی عاجزان را بشکند دست
ضعيفان را مکن بر دل گزندی که درمانی بهجورِ زورمندی
سعدی
۱. هر کس با ضعیفان و زیردستان به نیکی رفتار نکند خود نیز به ظلم بالادستان گرفتار میشود.(اگر به کسی رحم و بخشش نکنی، به تو نیز رحم و بخشش نخواهد شد)
درمانی: ناتوان خواهی شد، درمانده میشوی
***********
در تشيع صفوی، عصمت عبارت است از يک حالت فيزيولوژی خاص، بيولوژی خاص، پسيکولوژی خاص که امامها دارند و از يک ماده خاص ساخته شدهاند که اصلاً آنها نمیتوانند گناه بکنند. خب بنده هم اگر چنين ساخته شده بودم که نمیتوانستم گناه بکنم، تقوای من دو شاهی هم ارزش نداشت، چون وقتی من نمیتوانم گناه بکنم! اين چه جور بیگناهی است؟! ديوار هم با اين وضع نمیتواند گناه بکند، چون ذاتش طوری است که نمیتواند گناه بکند، مثل اينکه بعضی روضهخوانها میگويند شمشير در تن امام اثر نداشت! اين چه فضيلتتراشی احمقانه است که فضيلت را میتراشد و دور میريزد؟
دکتر علی شریعتی / تشیع علوی و تشیع صفوی