در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» به رابطهی مستقیم مسیحیت اروپایی با تشیع صفوی اشاره میکند که در رقابت با حکومت عثمانی سنی مذهب شخصیتها و عناصر فرهنگی مذهبی مسیحیت وارد مبانی فکری مذهبی حکومت شیعه وقت ایران میشود.
او در این کتاب میگوید بعدها در تعزیهی کربلا و نمایشهای مذهبی این عناصر که مهمترین آن خودزنی است وارد مراسم سوگواری شد که به طور واضح مشهود است که نه در فرهنگ ایرانی سابقه داشته و نه در دین اسلام.
گفت و گو با دکتر محمود صدری، استاد دانشگاه تگزاس در رشته جامعهشناسی تطبیقی
رضا جمالی
در میان نهادها و پدیدههای اجتماعی، دین یکی از نهادهایی است که همواره مورد توجه جامعه شناسان و تئولوژیستها بوده است.
در تببین پدیدههای دینی با استفاده از مدل کارکردی سعی میشود تا کارکردهای دین بازشناخته شود و متناسب با آن دلایل وجودی آن پدیده عنوان شود.
در گشت و گذاری دور و بر جهان و نگاه به مراسم عزاداری مردم در کشورهای مختلف، صحنههایی از خودزنی، ریاضت و رنج دادن مذهبی میبینیم که به نوعی الگوبرداری از یکدیگر در آنها قابل مشاهده است.
در کشورهای آمریکای لاتین و آسیایی که مذهب کاتولیک رواج دارد، در روز به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح گروهی از مردم به نشانهی عزاداری خود را شلاق میزنند.
یا در هائیتی با گذاشتن سنگهای سنگین روی سر خود، بار گناهان خود را سبک میکنند و در مکزیک، گروهی با خار کاکتوس و زنجیر این کار را انجام میدهند.
پرفسور پاتریک فاندر میرش، استاد علوم الهیات دانشگاه خرونیگن هلند در کتاب La chair de la passion درباره تاریخچه شلاقزنی که در سال ۲۰۰۲ به چاپ رسید، نگاهی عمیق به علل و انگیزههای خودزنی در مذهب کاتولیک داشته است.
وی میگوید: در سفری که به همراه تعدادی از دانشجویانش در جهت تحقیق در مورد «خودزنی» به شمال اسپانیا داشته، در روستایی به نام سان ویسنته دلا، هر ساله مردمانی جمع میشوند و در سالروز به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح شروع به خودزنی خویش میکنند.
افرادی با لباسها و ماسکهای سفید که صورت آنها پیدا نیست با شلاقهایی به پشت کتف خود میکوبند.
پرفسور فاندر میرش در ادامه میگوید:
آنها این کار را داوطلبانه و با اشتیاق انجام میدهند و میگویند پدرانمان نیز این کار را میکردند و با این کار در زجری که عیسی مسیح کشیده، ما هم شریک میشویم.
وی میگوید عمل خودزنی در اینگونه مراسمها در نگاه اول به نوعی عملی مازوخیستی میماند، اما در واقع برای آنان به معنای ترفیع روح است که به خداوند نزدیکتر میشوند.
دکتر علی شریعتی،در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» به رابطهی مستقیم مسیحیت اروپایی با تشیع صفوی اشاره میکند که در رقابت با حکومت عثمانی سنی مذهب شخصیتها و عناصر فرهنگی مذهبی مسیحیت وارد مبانی فکری مذهبی حکومت شیعه وقت ایران میشود.
او در این کتاب میگوید بعدها در تعزیهی کربلا و نمایشهای مذهبی این عناصر که مهمترین آن خودزنی است وارد مراسم سوگواری شد که به طور واضح مشهود است که نه در فرهنگ ایرانی سابقه داشته و نه در دین اسلام.
اساس مراسم عزاداری مسیحیان بر اساس احیای خاطرهی خونین عیسی مسیح و شکنجهها و ظلمهای بر او رفته به شکلی دیگر با تغییراتی چند، وارد مراسم عزاداری شیعیان شده است.
با روی کار آمدن دولت صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع عزاداری محرم در ایران جدیتر و رسمی تر شد. در این دوره، روضهخوانی و مناقبخوانی دیگر یک شغل به حساب میآمدند.
سرودن شعرهای دینی برای شاعران، افتخاری بس بزرگ بود و این تاثیر فراوان بر آیندهی آیینهای سوگواری در ایران گذاشت.
در این زمان کتاب «روضةالشهدا» نوشته شد که سبک تازهای از روضهخوانی و عزاداری را به وجود آورد. استفاده از شمایلها، عکسها و بعضی تصاویر وارد عزاداریها شدند.
در طول دورهی صفوی، اشکال دیگری از نمایشهای مذهبی پدید آمدند که در ارتباط با رقابت با دولت سنی عثمانی و تعامل و همکاری با دولتهای کاتولیک در اروپا در اوایل سدهی شانزدهم در میان شیعهی صفوی به گونهای گسترده انتشار یافت.
بررسی کارکردی عناصری مانند خودزنی در مذهب و چگونگی مطرح شدن آن به عنوان ارزشهای دینی و اجتماعی در جامعه، پرسشهای پیش روست که در گفت و گو با دکتر محمود صدری، استاد دانشگاه تگزاس در رشته جامعهشناسی مقایسهای در میان گذاشتم.
آقای دکتر صدری، مسایلی چون قربانی کردن، رنج کشیدن و در نهایت خودزنیهای مذهبی از چه دورههایی وارد مبانی اعتقادی بشر شدهاند و چگونه این عناصر در فلسفه اعتقادی ادیان توجیه شدهاند؟
نشانههای ریاضت منجر به رستگاری را از ادیان ابتدایی میبینیم و تقریباً در همهی ادیان معاصر جهانی نمونههایی از آن را میبینیم. این در تشیع و تنها در اسلام نیست.
عبارتی که برای این پدیدار در جامعهشناسی دینی انتخاب شده، ریاضت منجر به رستگاری یا رنج منجر به رستگاری است. در ادیان دیگر، مثل مذهب هندو یا مذهب بودایی هم نمونههایی میبینیم.
در ادیان نزدیکتر به اسلام مانند مسیحیت و یهودیت هم این انواع رنجها و ریاضتها و حتی آنچه شما میفرمایید خودزنیها را میبینید.
در آیین کاتولیک، راهبها یک نوع شلاقهای کوچکی دارند که برای کسانی که میخواهند ریاضت بکشند از آن شلاقها استفاده میکنند.
اگر از بُعد تلفیقی نگاه کنیم، میتوان آمیزههای فکری و فقهی مشترکی در این سه دین (ادیان ابراهیمی) پیدا کرد. فکر میکنید در بُعد عملی، این نوع خودزنی مشابه را که در مسیحیت کاتولیک هست و آنجور که (با تفاوتی چند) شیعیان انجام میدهند، ریشهای مشترک دارند، یا اینکه این دو را باید جدا از هم مورد ارزیابی قرار داد؟
در واقع من این دو را به صورت پارالل با همدیگر میبینم. در همهی ادیان، مسالهی رنج و مصیبت و مسالهی اینکه چرا در دنیا رنج وجود دارد، یکی از مسایل بسیار اساسی است.
به طور پارالل هر کدام از این مذاهب به نحوهی خاص خودشان مواجه شدهاند و پاسخهایی به سوال رنج دادهاند و در واقع در بسیاری از این مذاهب، تحمل رنج را یکی از راههای رستگاری شناختهاند.
این فقط قضیهی زنجیرزنی نیست، در آیین کاتولیک چیزی داریم تحت عنوان مراحل راه مصائب. ۱۴ مرحلهی مصیبتهای مسیح از حکم اعدام تا تدفین او، یک چیزی شبیهی دستههای زنجیرزنی و سینهزنی ماست که در تمام لحظات شلاق خوردن عیسی مسیح تا به صلیب کشیده شدن او را میبینیم.
این است که شباهتهای زیادی را میبینیم، حتی قراینی داریم که چیزهایی مانند کتل و علم و اینها هم در واقع از یکگونه تظاهر مذهبی به مذاهب دیگر رفتهاند.
ولی این دلیل نمیشود که ما فرض کنیم ریشه همه از یک جا بوده و از یک مذهب به مذاهب دیگر مهاجرت کرده است. به صورت پارالل، همهی این مذاهب یک گونهای از ریاضت منجر به رستگاری را پذیرفتهاند و میتوانیم در آنها ببینیم.
حالا، سوال این است که نخبگان این مذاهب تا چه حدی اینها را تحمل میکنند؟ واقعیت این است که هیچوقت نمیبینید نخبگان، خواص چه در تشیع و چه در آیینهای دیگر، در میان مسیحیان و کاتولیکها و مراحل بالایی در حد کاردینال و پاپ، این مراسم را اجرا بکنند.
هرچند تحمل میکنند و در بعضی موارد هم هشدارهایی میدهند که باید در حد خاصی انجام شود. مثلاً در اسلام و تشیع داریم که اینگونه چیزها مثل زنجیرزنی، اگر باعث لطمهی جسمی شود، حرام است. معمولاً اینگونه اعمال، رفتارهایی است که در مذهب تودهها و عوام میبینیم.
شما به موضوع، اشارهای پارارلی داشتید، ولی آیا انگیزههای سیاسی در طول تاریخ در وارد کردن آموزههای فرهنگی که در نوع عزاداری کاتولیکها مرسوم است به مذهب شیعه تاثیر داشته یا نه؟ با توجه به نزدیکی که در دورهی صفویه، در ایران بین پادشاهان صفوی و رهبران مذهبی کاتولیک در اروپای شرقی وجود داشته است؟
بله، همانطور که به انواع علم و کتل اشاره کردم، تئوریهایی هستند که اینها را باقی ماندهها و نمونههایی از مراحل تصلیب میدانند.
به خصوص کاتولیکها در شبه جزیرهی ایبری در جاهایی مثل اسپانیا و پرتغال، عین این دستهها را داشتهاند، این علم و کتلها را داشتهاند و برخی از این نوع رنج کشیدنها را در آنجا میبینید.
طبیعتاً قابل پذیرش است که بعضی از اشکال آن وارد تشیع شده است. ولی این به این معنا نیست که کل اینگونه جهتگیری دینی، اینگونه تئوری، اینگونه نگاه به رنج کشیدن را برگرفته از مذهب کاتولیک بدانیم.
همهی مذاهب همانطور که گفتم، مسالهی رنج و ریاضت را دارند و به آن یک جای خاصی در تئولوژی خودشان میدهند و این را در همهی مذاهب میبینیم.
آقای دکتر صدری، چقدر با تئوری الگوبرداری عزاداری شیعیان از شیوهی کاتولیکهای قرون وسطایی موافقید؟ منظورم آن نوع الگوبرداری است که دکتر شریعتی در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» به آن اشارههایی هم داشته است.
ببینید، روابط وجود دارد ولی نمیتوانیم روابط را به روابط علی و معلولی و یکگونه ارتباطپذیری خطی تقلیل بدهیم. اگر بخواهید اینطور نگاه بکنید، میتوانید بگویید مسیحیت هم بسیاری از اعتقادش را از ادیان ما قبل مسیحی گرفته است.
بسیاری از اعتقادات مسیحی از ادیان مانوی میآید یا اعتقاد به مسیح موعود و در واقع مهدویت در مسیحیت و یهودیت از مذهب زرتشت ایران میآید. به این روابط میتوان اشاره کرد.
ولی بنده نمیپسندم که روابط را علی و معلولی بدانیم و کل قضیه مثلاً عاشورا یا کربلا را نتیجهی رقابت دولت صفویه بدانیم.
میدانیم تشیع هم همواره تحت فشار اکثریت بوده و تحت فشار بودن، گونهای عکسالعمل را در شیعیان پدیدار میکرده و طبیعی است برخی از این اشکال طبیعتاً از جاهای دیگر گرفته میشود و میآید.
اگر به نوع دستهها و انواع و اقسام آلات موسیقی که در دستهها به کار برده میشود نگاه کنید، تفاوتهای بین هر نسل را میبینید. این تاثیرها و تاثیرپذیریها در هر نسل و هر دورهای بوده است.
آیا انگیزههای سیاسی در این الگوپذیری مطرح است؟
انگیزه های سیاسی البته بوده، ولی به نظر من، این قضیه ریاضت منجر به رستگاری که در ریشهی همه مذاهب چه شرقی و چه غربی است، بیشتر در میان مذهب تودههاست تا در مذهب روشنفکران و خواص. این را در میان همه مذاهب میبینیم.
پس الگوهای مشابه موجود در عزاداری شیعیان که به شکلی دیگر در مذهب کاتولیک وجود دارند، چگونه تبیین میشوند.
نمیتوانیم این الگوها را تعبیر بدهیم به اینکه به طور فلهای از مذهب کاتولیک برداشت شده است، چون ما این را در همه مذاهب از جمله مذاهب ابتدایی و در مذاهب شرقی میبینیم. در همه جا انواع و اقسام اینها را ملاحظه میکنید.
ولی آقای صدری، زنجیرزنی و قمهزنی در تاریخ فرهنگی ایران اصلاً جایی نداشته و این نشاندهنده این است که این آموزهها وارداتی هستند و الگوبرداری شده است؟
نمیتوانید چیزی را پیدا کنید که شباهتی به قمهزنی داشته باشد، قمهزنی شاهد دیگری است بر این گفتار که بعضی از این اعمال، مراسمی است که در واقع بنا به دلایل متفاوت، در یک جایی ایجاد میشود. ولی لزوماً از جایی اقتباس نشده است.
بدین ترتیب سینهزنی را پیدا نمیکنید. البته در میان مصریان باستان چیزی شبیه به سینهزنی وجود داشته حالا آیا این مجدداً ابداع جدیدی بوده یا اینکه یک رابطه تاریخی و تاثیر و تاثیرپذیری بوده، بنده نمیدانم.
واقعبینانه است که ما همه این امکانات را در برابرمان قرار بدهیم. برخی از این مراسم تحت تاثیر مراسم دیگر در جاهای دیگر در رقابت و اقتباس از جاهای دیگر گرفته شده است. برخی دیگر از این مراسم در محل ابداع شده است.
یک سطح که پایینتر برویم در سطح روانشناسی جمعی و الهیات مذهبی، مسأله رنج و ریاضت و جای آن در رستگاری انسانها، مسألهای است که همه این مذاهب با آن مواجه بودند و هر کدامشان به فراخور جهانبینی مذهبی خودشان یک پاسخی به آن دادهاند.
به طور کلی اگر بخواهیم این بحث را جمعبندی کنیم آیا این نوع ریاضتکشی را باید به عنوان یک ارزش فرهنگی مذهبی بپذیریم یا به عنوان یک معضل فرهنگی انگاریم؟
به نظر من، یک بعد ارزشی در آن است و یک بعد هنجاری دارد یعنی نفس پذیرفتن ناملایمات که در ریشهی این رفتار است می تواند باعث بیدار شدن وجدان انسان شود که ارزشی جهانی دارد.
ولی هنجارهایی وجود دارند که بعضی از آنها رفتارهای افراطی و ریاضتهای افراطی است که این رفتارها را میتوانیم اینطور دستهبندی کنیم که تعدادی از آنها واقعاً ضرر مهمی به انسان نمیرساند و در واقع حالتی نمادین دارند.
به نظر من، آنها با یک دنیای مدرن دینی مناسب خواهند بود ولی باید در مورد اشکال افراطی آن به روشنگری پرداخت.
چنان که گفتم نخبگان این مذاهب مانند علما یا کاردینالها یا پاپها اینگونه اعمال را محکوم میکنند و آنها را نمیپذیرند. ولی رنج منجر به رستگاری ارزشی جهانی است و لزومی به مقابله با آن نمیبینم.