ایّوب (علیهالسلام): پیامبرى بزرگ و الگوى صبر و استقامت
ایّوب نامى است عبرى که ایبوب و یوباب نیز خوانده شده است.[۱] برخى آن را به احتمال برگرفته از ریشه عبرى ایبوب به معناى گریه یا از ایبت به معناى ندبه دانستهاند[۲]؛ برخى شارحان تورات آن را در اصل عربى و ترجمهشده به عبرى دانسته و گفتهاند: این واژه به آیب در عربى بهمعناى بازگشتکننده به سوى خدا نزدیک است.[۳] این معنا با وصف «اوّاب» که براى ایوب در آیه ۳۴ ص/۳۸ آمده، سازگار است.[۴] برخى دیگر آن را برگرفته از آبَ یَؤوب و به معناى کسى مىدانند که سلامتى و مال و خانواده خود را بازیافته است.[۵]
نسب ایوب مورد اختلاف است؛ مشهور نسبشناسان جدّ ششم وى را ابراهیم (علیهالسلام) دانستهاند[۶]، درصورتى که ضمیر «ذُرِّیَّتِهِ» در آیه ۸۴ انعام/۶: «ومِن ذُرِّیَّتِهِ داوودَ وسُلَیمـنَ واَیّوبَ» به ابراهیم بازگردانده شود این نظر به واقع نزدیکتر است[۷]؛ اما بر اساس گفته برخى که پدر ایوب را از مؤمنان به ابراهیم و مادرش را از فرزندان لوط دانستهاند[۸] وى از معاصران حضرت ابراهیم است؛ نه از نوادگان ندیده او. البته این با دیدگاه مشهور که جدّ ششم وى را ابراهیم دانستهاند مخالف است. درباره زمان زیست ایّوب احتمالهایى از جمله معاصر بودن با موسى، یعقوب، سلیمان و یوسف وجود دارد.[۹] با توجه به اینکه بیشتر مورخان و مفسران ایوب را از طریق عیص بن اسحاق، به ابراهیم منسوب مىدانند، وى از پیامبران بنىاسرائیل نیست، زیرا آنان فرزندان یعقوب، برادر عیص بودند.[۱۰]
برخى ایوب را از پیامبران اولوا العزم دانسته و معتقدند که وى از پیامبرانى است که افزون بر نبوت، مقام پادشاهى نیز داشته است و آمدن نام وى در کنار داود و سلیمان (انعام/۶،۸۴) را شاهد بر آن دانستهاند، چنانکه برخى متون تفسیرى و تاریخى نیز وى را از پادشاهان روم دانسته است.[۱۱] کتاب مقدس نیز در سِفْر ایوب به تفصیل سرگذشت ایوب را آورده؛ امّا به نبوت وى اشارهاى نکرده است.[۱۲]
نام ایوب (علیه السلام) ۴ بار در قرآن آمده است: در سوره نساء/۴، ۱۶۳ و انعام/۶،۸۴ ـ ۹۰ نام وى در ردیف پیامبران دیگر ذکر و به مقام نبوت و بعضى صفات برجسته او تصریح شده است. در سوره انبیاء/۲۱، ۸۳ ـ ۸۴ اجابت دعاى او در برطرف شدن سختى و مصیبتهایش و در سوره ص/۳۸، ۴۱ ـ ۴۴ با تفصیل بیشترى مشکلات آن حضرت، پایان یافتن آن و روىآوردن نعمتهاى الهى به وى بیان شده است.
ابتلاى ایوب (علیهالسلام):
آیات مربوط به ایوب، گرفتار شدن وى به درد و رنج را به صراحت گزارش مىکند؛ اما به چگونگى و سبب آن هیچ اشارهاى ندارد: «و اَیّوبَ اِذ نادى رَبَّهُ اَنّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ و اَنتَ اَرحَمُ الرّاحِمین» (انبیاء/۲۱، ۸۳)؛ همچنین از آیه ۴۳ ص/۳۸ برمىآید که خانواده و فرزندانش نیز از بین رفته بودند: «وَ وَهَبنا لَهُ اَهلَهُ وَ…». این در حالى است که انبوهى از روایات و گزارشهاى تاریخى در این باره وجود دارد که در این میان دستهاى به افراط گراییده و گزارش کردهاند که ایوب (علیه السلام) به مَرضى مبتلا شد که مردم و اطرافیان به جز همسرش وى را ترک کردند. همه اعضاى بدن، جز قلب او به بیمارى جزام دچار شد. مردم از حالت او دچار وحشت و تنفر شده و وى را در مزبلهاى در بیرون شهر جاى دادند. برخى نیز آن را از نوع روماتیسم و دردهاى مفصلى دانستهاند.[۱۳] مدت درد و رنج وى نیز ۷ یا ۱۸ سال گفته شده است.[۱۴]
درباره سبب گرفتارى و بیمارى ایوب نیز مطالبى گفته شده که با چالش جدى روبهروست؛ گاهى سبب آن را پناه بردن ایوب به فرعون بر اثر قحطى در سرزمین شام گفتهاند و اینکه در حضور فرعون به اعمال او اعتراض نکرده است.[۱۵] این افراد برآناند که آیه ۴۱ ص/۳۸: «واذکُر عَبدَنا اَیّوبَ اِذ نادى رَبَّهُ اَنّى مَسَّنِىَالشَّیطـنُ بِنُصب و عَذاب» تأیید بر این است که او مرتکب گناه ترک امر به معروف و نهى از منکر شده؛ زیرا عذاب، جزاى گناه است. گاهى هم یارى نکردن مظلومى که از وى یارى جسته بود یا مغرور شدن وى به مال فراوان را سبب گرفتاریش گفتهاند[۱۶]؛ اما افزون بر معتزله [۱۷] دانشمندان و مفسران شیعه نیز این دسته گزارشها را برنتابیده و آن را برگرفته از تورات و اسرائیلیات دانستهاند که ازطریق وهببن منبه و کعبالاحبار به منابع اسلامى وارد شده است.[۱۸] چالش یاد شده براین دیدگاه کلامى استوار است که انبیا چون مرجع و هدایتگر مردماند، هرگز به بیمارى نفرتانگیز دچار نمىشوند[۱۹] و نیز پناه بردن به فرعون، یارى نکردن مظلوم، غرور و ترک امر به معروف و نهى از منکر با عصمت آنان سازگار نیست، هرچند برخى در توجیه گزارشهاى یاد شده، بیمارى ایوب را مربوط به پیش از نبوّت وى دانستهاند.[۲۰] از سویى هیچ دلیلى هم وجود ندارد که بیمارى و گرفتاریهاى ایوب پیامد گناه او باشد و واژه «عذاب» در آیه ۴۱ ص/۳۸: «اَنّى مَسَّنِىَ الشَّیطـنُ بِنُصب و عَذاب» نیز به معناى مجازات نیست، بلکه به معناى درد و رنج و ضرر است، برخلاف واژه «عقاب» که همواره به معناى مجازات است.[۲۱] احادیث اسلامى نیز گزارشهاى یادشده را رد مىکند. در روایتى از امام صادق (علیهالسلام)ساحت انبیا منزه از گناه دانسته و ابتلاى ایوب به بوى بد، کریه شدن چهره، جارى شدن خون و چرکابه از بدن و تنفر مردم از وى نفى شده است. براساس این روایت دورى مردم از وى به سبب فقر و ناتوانى ظاهریاش بود.[۲۲]
نقش شیطان در ابتلاى ایوب:
دیگر موضوع مورد چالش در قصه ایوب رابطه شیطان با مصیبتهاى اوست. قرآن به صراحت شکوِه ایوب به خدا از آسیب شیطان را گزارش مىکند: «اَنّى مَسَّنِىَ الشَّیطـنُ بِنُصب و عَذاب». (ص/۳۸،۴۱) بر اساس گزارشهاى تاریخى همه مصیبتهاى ایوب به وسیله شیطان بود. خداوند شیطان را بر مال، فرزندان و جسم ایوب مسلط ساخت تا صبر و پایدارى وى را به شیطان نشان دهد.[۲۳] گرچه برخى در تفسیر این آیه اعطاى چنین سلطه و قدرتى را به شیطان از سوى خداوند دور از حقیقت ندانستهاند[۲۴]؛ اما نظرى که بر پایه مبانى اعتقادى و روایات ائمه (علیهم السلام) بیشتر مورد توجه و تأکید مفسران و متکلمان شیعه قرار گرفته است مقصود از مسّ شیطان را وسوسه او مىداند؛ یعنى شیطان، هنگام گرفتارى و بیمارى ایوب، از یک سو او را به بىصبرى و جزع و از سوى دیگر مردم و اطرافیان را به ترک او فرامىخواند. این دیدگاه برخلاف دیدگاه نخست با قرآن که شیطان را فاقد سلطه یادشده بر انسان و تنها وسوسهگر مىخواند سازگار است: «… و ما کانَ لِىَ عَلَیکُم مِن سُلطـن اِلاّ اَن دَعَوتُکُم فَاستَجَبتُم لى فَلاتَلومونى ولوموا اَنفُسَکُم…». (ابراهیم/ ۱۴، ۲۲)[۲۵] درباره سبب ابتلاى ایوب نیز گفتهاند: حسد ابلیس به شکرگزارى وى بر نعمتهاى فراوانى بود که پروردگار به او عطا کرده بود. ابلیس به خداوند عرض کرد که اگر نعمت را از ایوب بگیرى دیگر شکرگزار نخواهد بود و خداوند مال و فرزندان و سلامتى را از او ستاند و با وجود این از شکرگزارى ایوب کاسته نشد و وى در همه مراحل آزمون الهى، صبر کرد.[۲۶] در روایتى امامصادق (علیهالسلام) سبب ابتلاى وى را به گونهاى دیگر بیان کرده و آن اینکه خداوند ایوب را به بلایى بزرگ گرفتار کرد تا مردم از دیدن وضع او عبرت گیرند و هیچ گاه ضعیف، فقیر و مریض را تحقیر نکنند و بدانند که ممکن است خداوند ضعیف را قوى، تهیدست را توانگر و بیمار را بهبودى ببخشد و نیز هر کس را بخواهد بیمار مىکند، گرچه پیامبرباشد.[۲۷]
در اینکه چگونه مقام صبر ایوب (علیهالسلام) با شکوهاى که از حال خویش کرده سازگار است، مفسران[۲۸] به تفصیل به توجیه آن پرداخته و گفتهاند: ایوب شکوه نکرد، بلکه دعا کرد. خدا هم خواسته او را اجابت کرد: «فَاستَجَبنا لَهُ فَکَشَفنا مابِهِ مِن ضُرّ» (انبیاء/۲۱،۸۴)، افزون بر آن، شکایت به خدا با صبر منافاتى ندارد، همان گونه که حضرت یعقوب (علیهالسلام)در فراق یوسف (علیهالسلام) گفت: «اِنَّما اَشکوا بَثّى و حُزنى اِلَى اللّهِ؛ من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگویم و شکایت نزد او مىبرم». (یوسف/۱۲، ۸۶) برخى نیز نه تنها آن را موجّه بلکه لازم دانسته و گفتهاند: اگر کسى بر بلا صبر کند و رفع آن را از خداوند نخواهد نوعى مقاومت در برابر قهر الهى از خود نشان دادهاست.[۲۹]
شفاى ایوب:
پس از آنکه ایوب (علیهالسلام) از آزمون دشوار الهى سربلند بیرون آمد خداوند به او دستور داد پایش را بر زمین بکوبد تا چشمه آبى خنک بجوشد که هم براى شستوشوى تنش مفید و هم براى نوشیدن گوارا باشد: «اُرکُض بِرِجلِکَ هـذا مُغتَسَلٌ بارِدٌ و شَراب». (ص/۳۸، ۴۲) مکان چشمه را در سرزمین بیتالمقدس، سه میلى شهر «نوى» حد فاصل دمشق و طبریه در نواحى جولان دانستهاند.[۳۰] گفته شده: دو چشمه براى ایوب (علیهالسلام)جوشیده که از یکى آشامید و در دیگرى خود را شستوشو داد.[۳۱] پس از آن، خداوند همه بیماریهایش را شفا داد، آنگاه فرزندانى که مرده یا بر اثر بیمارى طولانى ایوب او را رها کرده بودند[۳۲] به گردش جمع شدند: «وءاتَینـهُ اَهلَهُ و مِثلَهُم مَعَهُم» (انبیاء/۲۱،۸۴)، «و وهَبنا لَهُ اَهلَهُ و مِثلَهُم مَعَهُم». (ص/۳۸،۴۳) گفتهاند: مراد از «و مِثلَهُم مَعَهُم» افرادى از خانواده ایوباند که قبل از ایام بلا مرده بودند.[۳۳] اقوال دیگرى نیز در تفسیر این جمله وجود دارد.[۳۴]
قرآن کریم هدف از بازگشت این مواهب را رحمت الهى بر او و یادآورى به «عابدان و خردورزان» مىداند: «رَحمَةً مِن عِندِنا و ذِکرى لِلعـبِدین» (انبیاء/ ۲۱، ۸۴)، «رَحمَةً مِنّا وذِکرى لاِولِى الاَلبـب». (ص/ ۳۸، ۴۳)
ویژگیهاى ایوب:
خداوند ایوب (علیهالسلام) را به سه صفت مهم: مقام عبودیت، صبر و استقامت، و بازگشت پیاپى به سوى خدا وصف کرده است: «اِنّا وجَدنـهُ صابِرًا نِعمَ العَبدُ اِنَّهُ اَوّاب» (ص/۳۸،۴۴) و تنها ایوب و سلیمان را (ص/۳۸، ۳۰) «نعم العبد» خوانده، زیرا در حال نعمت شکرگزار بودند.[۳۵] ایّوب (علیهالسلام) از سلسله پیامبران ابراهیمى است، زیرا از ذریّه آن حضرت و از نیکوکاران است: «و مِن ذُرِّیَّتِهِ داوودَ و سُلَیمـنَ و اَیّوبَ و یوسُفَ و موسى و هـرونَ و کَذلِکَ نَجزِى المُحسِنین» (انعام/۶، ۸۴) و او از هدایت ویژه الهى که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مأموریت یافت از آن پیروى کند برخوردار شده است: «اُولـئِکَ الَّذینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدهُمُ اقتَدِهُ» (انعام/۶،۹۰) و از پیامبرانى است که قرآن از وحى به آنان به طور ویژه سخن گفته است: «اِنّا اَوحَینا اِلَیکَ کَمااَوحَینا اِلى نوح والنَّبِیّینَ مِن بَعدِهِ واَوحَینا اِلى اِبرهیمَ واِسمـعِیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وعِیسى و اَیّوبَ…». (نساء/ ۴، ۱۶۳)
همسر ایوب (علیهالسلام):
در قرآن هیچ نامى از همسر ایوب برده نشده؛ اما در تفسیر آیه ۴۴ ص/۳۸: «وخُذ بِیَدِکَ ضِغثـًا فَاضرِب بِهِ ولاتَحنَث…» نقلها و گفتههاى بسیارى درباره همسر ایوب در تاریخ بهجاى مانده است که نمىتوان همه آنها را پذیرفت. وى تنها کسى از اهل و اطرافیانش بود که ایّوب را ترک نکرد، بلکه در همه سختیها و هنگام درد و رنج و مصیبت همگام با همسرش صبر کرد. در این باره گفتهاند: همسر ایوب براى تأمین هزینه زندگى و غذاى ایوب دستهاى از موى زیباى خود را به شخصى داد که آن ابلیس بود و چون ایوب از ماجرا باخبر شد او را سرزنش و سوگند یاد کرد که اگر بهبودى بیابد ۱۰۰ تازیانه به او بزند و پس از بهبودى، خداوند به او فرمود: براى آنکه سوگند خود را رعایت کرده باشد دستهاى از گیاه یا خوشه گندم را بگیرد و یک بار به او بزند. علتهاى دیگرى نیز براى سوگند او گفتهاند؛ از جمله اینکه چون دوران مصیبت و سختیها به طول انجامید همسرش قدرى بىصبرى کرد و ایوب از آن ناراحت و دلآزرده شد[۳۶]؛ امّا هیچ یک از این مطالب مستند نیست.
به نقل تورات پس از آنکه خداوند ثروت و فرزندان ایوب را به وى باز گرداند ۱۴۰ سال زندگى کرد و با ۴ نسل بعد از خود زیست.[۳۷] عمر او را جمعاً ۲۰۰ سال دانستهاند.[۳۸] وى در کنار همان چشمهاى که با شستوشوى بدنش در آن بهبودى یافته بود مدفون شد.[۳۹]
منابع:
آثار البلاد و اخبار العباد؛ الابتلاء و اثره فى حیات المؤمنین؛ الاسرائیلیات والموضوعات فى کتب التفسیر؛ الاعلام؛ اعلام قرآن؛ بحارالانوار؛ البدایة و النهایه؛ تاریخالامم و الملوک، طبرى؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر القمى؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تنزیه الانبیاء؛ جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ الدر المنثور فى التفسیر بالمأثور؛ رحمة منالرحمن فى تفسیر و اشارات القرآن؛ روض الجنان و روح الجنان؛ الطبقات الکبرى؛ عرائس المجالس فى قصص الانبیاء؛ عصمة الانبیاء؛ علل الشرایع؛ قاموس الکتاب المقدس؛ قصص الانبیاء، نجار؛ قصص قرآن مجید؛ الکامل فى التاریخ؛ کتاب الخصال؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ المحبر؛ مروجالذهب و معادن الجوهر؛ المعرب منالکلام الاعجمى؛ المیزان فى تفسیرالقرآن؛ نهایةالارب فى فنون الادب؛ واژههاى دخیل در قرآن مجید.
پی نوشت:
[۱]. المعرب، ص۱۲؛ واژههاى دخیل، ص۱۳۴؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۱۴۶.
[۲]. التحقیق، ج۱، ص۲۰۰، «ایوب».
[۳]. قاموس الکتاب المقدس، ص۱۴۶؛ الاعلام، ج۲، ص۳۶.
[۴]. اعلام قرآن، ص۲۳۴.
[۵]. روض الجنان، ج۱۳، ص۲۵۹.
[۶]. روض الجنان، ج۱۳، ص۲۵۹؛ الطبقات، ج۱، ص۴۶.
[۷]. التحقیق، ج۱، ص۲۰۰.
[۸]. الطبقات، ج۱، ص۴۶؛ البدایة والنهایه، ج۱، ص۲۰۰.
[۹]. تفسیرقرطبى، ج۱۵، ص۱۳۵؛ البدایة والنهایه، ج۱، ص۲۰۰؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۵۲.
[۱۰]. مبهمات القرآن، ج۱، ص۴۳۹؛ تاریخ طبرى، ج۱، ص۱۹۴.
[۱۱]. روض الجنان، ج۷، ص۳۶۳؛ آثارالبلاد، ص۲۵۳؛ نمونه، ج۵، ص۳۲۹.
[۱۲]. کتاب مقدس، ایوب، ۱ـ۴۲.
[۱۳]. قصص الانبیاء، ص۳۵۰؛ الاسرائیلیات، ص۲۸۱.
[۱۴]. البدایة والنهایه، ج۱، ص۲۰۱؛ الکامل، ج۱، ص۹۹؛ کشفالاسرار، ج۶، ص۲۸۹.
[۱۵]. الکامل، ج۱، ص۹۹.
[۱۶]. تنزیه الانبیاء، ص۹۳؛ الکشاف، ج۴، ص۹۷.
[۱۷]. التفسیر الکبیر، ج۸، ص۱۷۵.
[۱۸]. تفسیر قمى، ج۲، ص۲۴۱؛ تنزیهالانبیاء، ص۹۴؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۳۶۴.
[۱۹]. تنزیهالانبیاء، ص۹۵؛ الابتلاء، ص۴۲۸؛ قصصالانبیاء، ص۳۵۰؛ عصمة الانبیاء، ص۱۹۱ـ۱۹۲.
[۲۰]. قصص الانبیاء، ص۳۵۰؛ الاسرائیلیات، ص۲۸۲.
[۲۱]. الکشاف، ج۴، ص۹۷.
[۲۲]. بحار الانوار، ج۱۲، ص۳۴۸.
[۲۳]. کشف الاسرار، ج۶، ص۲۸۴؛ الدر المنثور، ج۵، ص۶۵۶.
[۲۴]. عصمةالانبیاء، ص۱۸۹ـ۱۹۰.
[۲۵]. التبیان، ج۷، ص۲۷۱؛ ج۸، ص۵۶۷؛ تنزیهالانبیاء، ص۹۴.
[۲۶]. علل الشرایع، ج۱، ص۹۵؛ الخصال، ص۳۹۹.
[۲۷]. الخصال، ص۳۹۹ـ۴۰۰.
[۲۸]. کشفالاسرار، ج۶، ص۲۹۰؛ الکشاف، ج۴، ص۹۸؛ روضالجنان، ج۱۳، ص۲۶۷.
[۲۹]. رحمة من الرحمن، ج۳، ص۱۴۲ـ۱۴۳.
[۳۰]. جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۹۸؛ مروجالذهب، ج۱، ص۴۵؛ مبهماتالقرآن، ج۲، ص۴۳۵ـ۴۳۶.
[۳۱]. الکشاف، ج۴، ص۹۷؛ روضالجنان، ج۱۶، ص۲۸۳؛ مبهمات القرآن، ج۲، ص۴۳۶.
[۳۲]. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۳۹۹؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۱۰.
[۳۳]. تفسیر قمى، ج۲، ص۲۴۳.
[۳۴]. عرائس المجالس، ص۱۴۴.
[۳۵]. تفسیرقمى، ج۲، ص۲۴۳؛ قصص قرآن مجید، ص۳۷۰؛ الدر المنثور، ج۵، ص۶۶۰.
[۳۶]. مجمع البیان، ج۸، ص۳۶۵؛ عرائس المجالس، ص۱۴۲ـ۱۴۳.
[۳۷]. کتاب مقدس، ایوب، ۴۲: ۱۲ـ۱۷.
[۳۸]. المحبر، ص۵.
[۳۹]. نهایة الارب، ج۱۳، ص۱۶۴.
برگرفته از سایت مرکز فرهنگ و معارف قرآن، نوشته محمد خراسانی