بسم الله الرحمن الرحیم
من صبحها یا گاهی هم شبها، به هر جهت وقتی وقت معاملهای یعنی ما قراردادی با کسی ندارم که بیاید ببیند و امثال اینها خیلی اوقات تلویزیون را نگاه میکنم یا اخبار اگر باشد. یک وجه مشترکی که در همهی اینها دیدم این است که خب این روحیهای که هست که ما همیشه عزاها را داریم جزئی عزایی که باشد حفظ میکنیم. الان خیلی عزاها هست که، ولی شادیها و تحرکها و دستورات فعالیت که هست اینقدر گوش نمیدهیم، حتی در چیز. این روحیه وقتی جزء روحیهی انسان شد در همهجا جلوه دارد. یک نفر آدم فرض کنید که خوشاخلاق یا بداخلاق آدم خوشاخلاقی هست، این با وقایع ناراحتکننده هم برخورد میکند منتهی از آنها زود رد میشود و جلوهاش را زیاد نمیدهد. اما بهعکس یک آدم بدبین هر واقعهی خوبی را هم جلوهی بد میدهد. همین روز درویش که ما میگوییم که دیروز البته مصادف با همان روز درویش بود اینها، این روز درویش در واقع یک تحرکی است. ما از این جهت که عادت کنیم همه به تحرک و عادت کنیم به شادی و وقایع خوبی که خداوند بهعنوان نعمت برای ما آفریده. این است که این را جشن گرفتیم واِلا به اصطلاح روز درویش نه جشن است نه عزا. روز درویش یعنی بیست و دوم بهمنماهِ آن سالی که من یادم میآید- شماها هم یادتان میآید- یک گروه مسلحی مال نیروی هوایی ریختند و یک گروه مسلح دیگری یعنی از برادرانشان از خودامون که اسمشان گفته بودند: گارد شاهنشاهی. آنها از مادر که به دنیا آمدند که گارد شاهنشاهی نبودند، خب آمدیم به خودمان گفتیم: تو باش گارد شاهنشاهی و تو هم باش چیز، تو هم باش… گفتند: یک عدهای بهجا و یک عدهای بیجا کشته شدند. آنها هم در نظر ما شهید هستند؛ بستگی به خلوص نیتشان دارد، اگر واقعاً نیتشان خالص بوده، خالص باشد و کشته بشوند آنها هم شهید حساب میشوند. به هر جهت ما مردم ایران در این روز هم عزا داشتیم هم شادی. شادی از لحاظ اینکه مقدمهی پیروزی شد و رژیم گذشته از بین رفت و رژیم جدیدی که برکت از اسلام میخواست داشته باشد روی کار آمد. بنابراین نه جشن میشود گفت و نه عزا ولی البته بعد که در ۱۲ فروردین مردم گفتند: جمهوری اسلامی، از آن تاریخ جشن است. نه این همه، این همه جنگها و آدمکشیها هم البته بهعنوان یادگاری و بهعنوان فاتحهای برای اینکه بندگان خدا، آن بندگانی که با خلوص نیت و عبادت خداوند کشته شدند، شهیدند، از آنها تجلیل میکنیم به جای خود، واِلا سایر وقایع، سایر چیزها کشتار بود که خب دیدیم همهی ما یک مقداری. به هر جهت این را نه. این موجب اختلاف و تفرقه شده. همین دو نحوه برداشتی که از این قضایا میکنیم همین موجب اختلافی است ولی این اختلاف به جایی نباید برسد که هم را بزنیم؛ باز یک بار که دو گروه ریختند به هم حالا باز هم با یک گروه بریزیم سرِ گروهِ دیگر، نه. البته در این قضایا در تمام دنیا و در تمام تواریخ میخوانیم که قسمت عمده، کارِ دستگاههای دولتی است که چه جوری اینها را بگردانند. به هر جهت ما حالا میخواهیم بهعنوان دیروز را شما هر چی میخواهید؛ میخواهید عزاداری، میخواهید که تسلیت بهتان بگوییم، میخواهید که تبریک بگوییم، هر جور میگویید همان جور. فقط خاطرهاش این است یادتان باشد که در آن خاطره همهی ما شریکیم. البته به آنهایی که بودند که غالبِ ما به نظرم بودیم، یعنی در حدود چهل سال قبل. دیروز من خودم اتفاقاً کسل بودم، مریض بودم، هنوز هم دنبالهی آن کسالت هست که ناراحت نشستم اینجا، ولی معذلک خب برای همراهی با جمع و برای همراهی با اینها امروز هم آمدم که خدمتتان برسم و بگویم. به هر جهت تاریخ را اگر بخوانید، نه به صورت مثل قصه فقط؛ قصهی “حسین کرد” یا قصهی “امیر ارسلان نامدار” اینها همه را من خواندم؛ تمام جوانیِ من چیزی میخواندم یا کتابی یا قرآنی، همهی اینها را من دیدم، ولی از آن قبیل نخوانید، بخوانيد چیزهای خیلی روشن و وضع زندگی گذشتگان برایتان روشن بشود. این تاریخ، خودِ این تاریخ در همه کتابها یک مختصری گفتند ولی کتابهای مفصل هم خیلی بخوانید. این است که تاریخ آن دوران تاکنون از تاریخ اسلام و ایران جدا نیست. در همان ایام ما بیش از همه به اسلام دلبستگی داشتیم و آن دلبستگی هنوز هم داریم، منتهی نباید این اشتباه کنند، نه ما خودمان و نه دیگران در قضاوت اشتباه… از ارکانی که در ملیت ما وجود دارد همهاش لازم است. هیچکدام را نباید کم یا زیاد کرد. مثلاً برای ایران، ایرانیها به اسلام معتقدند حتی میشود گفت بعد از- مهمتر از سایر کشورهای عربی مسلمانهای عرب- یکی از ارکان عمدهی زندگی ما و ملیت ما همین “دین اسلام” است؛ تمام آداب و رسومی که دین اسلام به ما داده جزء آداب و رسوم ملی ما قرار گرفته است. روز درویش هم بنابراین از همین نظر است، برای اینکه میخواهیم همه یادشان بیاید که “درویشی یعنی ایران”، در واقع در همان اوایل که اسلام آمد؛ از همان اوایل یک جناحهای دیگری مثلاً جناح اعراب با ایران خوب نبودند و ایران را جدا میکردند و حال آنکه ایران با همهی اینها خوب بود. سایر نژادها همه مسلمان که شدند در اسلام محو شدند به جز ایران. به هر جهت ما الحمدلله ماندیم و باید هم بمانیم. برای اینکه ما نگهدارندهی خاطرات ایران هستیم که نگاهدارندهی خاطرات اسلام. در اسلام عربها اصولاً نژاداً خیلی دیکتاتورپسندند. بالاخره یک دیکتاتور به وجود میآورند. این است که غالب کشورهای عربی دیدیم تبدیل به ایران، اما ایران یک نحوه خاصی دارد یعنی دیکتاتوری که مورد تأیید مردم باشد دیکتاتور باشد. به هر جهت یک قدری باهم فرق دارد. شما یادتان باشد، یادتان نرود که ما هم ایرانی هستیم هم مسلمان؛ اینهایی که میگویند: اسلام ایران را فتح کرد درست است ولی شمشیر؛ آن شمشیر آهنی بود که توی کورههای ایرانی پخته شده بود. اعتقادات همه اعتقادات اسلامی بود اما عمل، عمل چیز. اما بعضیها باز از آن ور اغراق میکنند میگویند: نخیر ما اصلاً مسلمان نیستیم و خود ایران یک چیز است. آن هم غلط است برای اینکه فداکاریهایی که برای اسلام کردند بسیاریهاش از جانب ایرانیهایی بود و معتقدین خالصش بیشتر ایرانیها بودند. “سلمان فارسی” که اصلاً تو اسمش هست: “فارسی” و خیلیها. حالا به هر جهت ما انشاءالله از این روز که به نام “روز درویش” نامیدیم انشاءالله بهخوبی بهرهی معنوی ببریم به نفع مملکت خودمان.