گنجینهٔ سخن

ganjine sokhanحیوان به سَر زنده است.
آدمی به سِرّ زنده است.
هر که به سَر زنده است؛ بل هُم اَضَل.
هر که به سِر زنده است؛ و لقد کرمنا.
آخر سِر در این سَر و کله کی گنجد؟
چون در این‌جا نگنجد من چه کنم سَر را؟

شمس تبریزی

***********

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی                               صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی

گر پیر مناجاتست ور رند خراباتی                        هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی

سعدی

 ***********

این ذوفنون عالم که در فقه و اصول و فروع متبحر است، اینها هیچ تعلق ندارد به راه خدا و راه انبیاء، بلکه پوشاننده است او را…
اول از اینها همه بیزار می‌باید شد، و انگشت برآری:

لا اله الا هو

شمس تبریزی

 ***********

درويش و غنى بنده اين خاک و درند

آنان كه غنى‌ترند محتاج‌ترند

 سعدی

***********

مرد باید که صاحب وقت بود و صاحب وقت کسی بوَد که شغلِ وقتش نه به اندیشۀ ماضی گذرد نه به تفکر مستقبل؛ که تفکر در ایام گذشته و تدبر در ایام مستقبل، تضییع وقت است.
و هرکه وقتِ خویش بشناخت و وقت، او را درپذیرفت، در حال با خویشتن در دین چندان کار دارد که پروای دی و فرداش نباشد.
گفتۀ عزیزان است که: صوفی ابن‌الوقت… مرد صوفی در حالت صفا فرزند خویش است، دور از هرچه طبع را با او آشنایی است.
حسن بصری گفت: کسانی را یافتم که ایشان به دنیا جوانمرد و سخی بودند، همۀ دنیا بدادندی و به وقت خویش چنان بخیل بودند که یک نفَس از روزگار خویش نه به پدر دادندی و نه به فرزند؛ و این آن سخن است که مهتر عالم، سید وُلد آدم گفت: لی مع الله وقتٌ لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل:

کشف‌الاسرار میبدی

***********

تا دل به هوای وصل جانان دادم                                        لب بر لب او نهاده و جان دادم

خضر ار ز لب چشمهٔ حیوان جان یافت                             من جان به لب چشمهٔ حیوان دادم

فروغی بسطامی

***********

قلب مؤمن كه متذكّر اسماء الهى مى‌شود و آنها را در خود حاضر مى‌سازد و در آن حال مخصوص، اسم‌هاى الهى را تكرار مى‌كند، اين اسم‌ها قلب او را طواف مى‌كنند.
یعنی همانگونه كه جن و انس و ملک خانهٔ كعبه را طواف مى‌كنند.
اسم‌هاى الهى نيز خانهٔ دل بندهٔ مؤمن را كه بزرگترین خانهٔ خداست طواف مى‌كنند.

محی‌الدین بن عربی

***********

معرفت چون به رسم توحید آید نه به رسم محبت، ازعشق حلاوت ببرد.
اگر در توحید عشق طلب کنی، کافری…

روزبهان بقلی شیرازی

***********

اولین چیزی که بر سالک الی‌الله واجب است:
یادگیری آن چیزی است که به واسطه‌ی آن طهارت و نماز و روزه و تقوای تو و آنچه که بر تو واجب است با آن علم محقق شود. 
همین مقدار از علم واجب است و نه زیاده بر آن و این اولین باب سلوک است.
سپس عمل به این علم واجب است و بعد از آن ورع و بعد از آن زهد و سپس توکل.

محی‌الدین ابن عربی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

آخرین اخبار اختصاصی دراویش گنابادی