Search
Close this search box.

گزارشی از گردآوری و تدوین قرآن تا روزگار عثمان (بخش اول)

Hasan Yousefi Eshkevari13 v

ابوبکر در آغاز پیشنهاد عمر برای جمع‌آوری و تدوین و کتابت قرآن را قبول نکرد، ظاهراً به این دلیل که این اقدام خلاف سیرهٔ پیامبر است و اگر چنین ضرورتی بود حتماً آن حضرت انجام می‌داده اما در نهایت پذیرفت. داستان جمع قرآن از آنجا آغاز شد که در سال نخست خلافت ابوبکر در جریان پیکارهای مشهور «رِدّه» جمعی از حافظان قرآن در پیکار یمامه (جنگ با مُسیلمه) کشته شدند و در پی آن این نگرانی در میان اصحاب پیدا شد که میراث بی‌مانند پیامبر یعنی مجموعه آیات قرآن در م

حسن یوسفی اشکوری

درآمد

Hasan Yousefi Eshkevari13دوران عثمان از جهاتی در تاریخ اسلام مهم است. در این دوران سیر گذشته زیست فردی و اجتماعی و نظام سیاسی نوپای مسلمانان دچار تحول اساسی شد اما در این میان دو رخداد در روزگار خلافت عثمان منشأ تحولات مهمی گردید، یکی شورش علیه خلیفه و قتل او، و دیگر، تدوین جدید قران که به «مُصحف امام» و یا قرآن عثمانی شهرت دارد و هنوز این عنوان بر قرآن اطلاق می‌شود. در مورد شورش و قتل خلیفه در جستار بعدی شرحی خواهد آمد اما در اینجا ماجرای قرآن عثمانی گزارش می‌شود که یکی از پرمناقشه‌ترین موضوعات دین اسلام و تاریخ اسلامی است. به دلیل طولانی بودن نوشتار ناگزیر در دو بخش تقدیم می‌گردد. در همینجا بگویم که این نوشتار سالیانی قبل در سه قسمت منتشر شده و اکنون با حذف و افزوده‌هایی قابل توجه و در واقع با ویرایش جدید در این سلسله جستارها به ضرورت منتشر می‌شود.

اما پیش از ورود به مبحث اصلی باید به یاد داشت که تحقیق درباره تاریخ قرآن و چگونگی و چرایی تألیف و تجمیع و تدوین آن در نیم قرن نخست هم کاری است خطیر و هم اقدامی است بس دشوار. دشواری بدان جهت است که از یک سو هیچ نسخه کامل قابل استنادی از قرآن زمان پیامبر و نیز قرآن‌های پس از آن و از جمله قرآن‌های ابوبکر و عثمان در اختیار نیست و از سوی دیگر راه روشن و استواری برای تحقیق و تفحص و انکشاف حقایق متقن وجود ندارد. امروز جز متن قرآن کنونی و نسخه‌هایی از قرآن‌های غالباً ناقص از قرون نخست و نیز انبوه روایات متنوع و غالباً متضاد اسنادی برای تحقیق در قرآن‌های نیم قرن اول در دست نیست. در این روایات غالباً گزارش‌های مشابهی برای قرآن‌های مختلف و از جمله مصاحف ابوبکر و عمر و عثمان و علی و دیگران ارائه شده به گونه‌ای که دقیقاً نمی‌توان دریافت فلان روایت مربوط به جمع قرآن در زمان ابوبکر است و یا عمر و یا عثمان. گرچه قطعاً بعدها از سر بی‌توجهی و یا سهل‌انگاری و یا در نسخه‌برداری‌های پیاپی در گزارشهای راویان بین روایات خلط هایی رخ داده و این امر شماری از این روایات را مبهم و حتی نامفهوم کرده است، اما در این نیز تردید نیست که یکی از مهم‌ترین دلایل این تناقضات و آشفتگی‌ها جعلی بودن بسیاری از این روایات است که بعدها پیروان اصحاب و به ویژه خلفا به انگیزه‌های گوناگون (از جمله گرایشات فرقه‌ای و به طور خاص فضیلت‌تراشی برای شخصیت‌های مورد اعتقاد و علاقه‌شان) بر ساخته شده‌اند. با این همه، فعلاً راهی جز این وجود ندارد که از میان انبوه روایات پراکنده در منابع روایی و تاریخ قرآن و با استفاده از تحقیقات قرآن‌شناسان سنتی و (در حد اطلاع نویسنده) جدید گزارشی از تاریخ قرآن در نیم قرن نخست هجری به دست دهیم.

الف. روزگار پیامبر

شهرت دارد که قرآن در زمان ابوبکر جمع و تدوین شد و در روزگار عثمان اصلاحاتی در آن صورت گرفته و در نهایت به شکل نسخه نهایی و اجماعی اصحاب و مسلمانان در آمد و به زودی در تمام قلمرو اسلام و امپراتوری عربی-اسلامی قرآن عثمانی قران رسمی شمرده شد. اما پیش از ورود به نظریه مشهور ادوار جمع و ویرایش نهایی قرآن، باید اشاره کرد که نظریه مشهور دیگری نیز وجود دارد که متن قرآن در زمان پیامبر کتابت و نیز جمع و تدوین شده بود و سیوطی نیز در «الاتقان» به آن تصریح کرده است.[۱] گرچه نظریه نخست مستند است به گزارش‌های مختلف و فراوان تاریخی، که به آنها اشارت خواهد رفت، اما مستندات این نظریه نیز کم نیست و بلکه قابل توجه است.

شمار قابل توجهی از پژوهشگران قدیم و جدید و مسلمان و غیرمسلمان بر این گمانند که آیات و سور قرآن در زمان پیامبر با نظارت وی کتابت و جمع شده است. یکی از کسانی که از این نظریه حمایت کرده محقق نامدار تاریخ قرآن نولدِکه است. وی می‌گوید از برخی از آیات چنین استنباط می‌شود که این متن در زمان پیامبر تدوین شده بود. وی از آیات ۴۷-۴۸ عنکبوت، ۱۶-۱۷ قیامت و ۱۱۳-۱۱۴ طه اتخاذ سند می‌کند.[۲] او می‌افزاید احتمالاً محمد آیات پراکنده را در مجموعه‌های بزرگتر جمع می‌کرده است. نیز روایاتی تصریح کرده‌اند که کسانی به دستور پیامبر آیات را می‌نوشتند و تدوین می‌کردند.[۳] احتمال دارد که آیات پراکنده را محمد خود در یک سوره گرد آورده باشد. او تدوین و نظم قرآن را آگاهانه و سنجیده می‌داند و این سنجیدگی را تأییدی بر این احتمال می‌شمارد. او می‌نویسد وحدت ادبی و محتوایی و انسجام مضمونی سوره‌های بزرگ (مانند یوسف، شعراء، معارج و مرسلات) یا تناسب قافیه‌ها و وزن‌ها (مانند صافات) نشان می‌دهد که تدوین آگاهانه صورت گرفته است. وی در جای دیگر این دعوی را که در مقطع رحلت پیامبر قرآن پراکنده و در مکانی واحد و یا در سوره‌هایی مدون و مرتب نشده بود را مردود می‌شمارد و می‌گوید در اواخر محمد خود برخی از سوره‌ها را مرتب و منظم کرده بود. او می‌افزاید سلسله‌ای کامل از نام اشخاص در دست است که می‌گویند قرآن در زمان محمد مدون شده بود. در عین حال او این احتمال را دور نمی‌داند که محمد خود در مدینه بر برخی آیات سابق افزوده‌هایی کوچک و استدراکاتی اعمال کرده باشد (به عنوان نمونه در آیات ۳۱-۳۴ مدثر، ۱۷-۱۸ عبس، ۶ تین، ۸-۱۱ بروج، ۳۷ نبأ و ۳۴-۴۰ مریم).[۴] سید حسین مدرسی طباطبایی از پژوهشگران شیعی معاصر نیز به استناد شماری از منابع کلاسیک اسلامی می‌گوید شواهدی وجود دارد که قرآن در زمان پیامبر به صورت متن مکتوب در آمده بود. محمد این کار را از اوایل مدینه آغاز کرد و تا آخر ادامه دادند. [۵] وی به کاتبان می‌گفتند که بخش‌های جدید وحی‌شده را در کجا قرار دهند.[۶]

افزون بر آنها می‌توان از شواهد دیگری یاد کرد که در حد اطمینان‌آوری نشان می‌دهند که حداقل در مقطع درگذشت پیامبر قرآن در موقعیتی بوده که به عنوان کتاب و مجموعه‌ای از آیات و سوره‌ها تلقی می‌شده است. افزون بر آیاتی که در استدلال نولدکه آمده می‌توان به آیات ۲۳ بقره و ۱۳ هود نیز اشاره کرد که در اولی در مقام تحدّی مخالفان و منکران می‌خواهد آنان «سوره»ای همتای قرآن بیاورند و در دومی نیز در مقام تحدی صحبت از «عشر سُوَر» (=ده سوره) در میان است. اگر سوره را به معنای امروزین بدانیم، که ظاهراً در آن زمان نیز به همین معنا بوده، روشن است که سوره‌ها با شماری آیات منظم بوده و وجود خارجی داشته که بدان اشاره می‌شده است. بدون مشارالیه اشاره بی‌معناست. به ویژه که وقتی از ده سوره یاد می‌شود، مدعا روشن‌تر و قانع‌کننده‌تر می‌نماید. قطعاً در مقطع طرح آیه ۱۳ هود سوره‌های زیادی وجود داشته که قرآن به حداقل آن یعنی ده تا (به عنوان نمونه حداقلی) اشاره می‌کند. اصولاً اصطلاح «قرآن» و کاربرد فراوان آن در آیات مختلف حکایت از آن دارد که این عنوان بر حداقل و یا غالباً بر یک مجموعه اطلاق می‌شده نه یک آیه و حتی یک سوره. مثلاً وقتی پیامبر به مردمان سفارش می‌کند که قران را از چهار نفر بیاموزید (ابن مسعود، معاذبن جبل، سالم مولی ابی حُذیفه و اّبیّ بن کعب)[۷]، علی‌القاعده به متن مدون و حداقل به یک مجموعه اشاره دارد. روایات نیز کم و بیش مؤید همین واقعیت است. مثلاً وقتی پیامبر پیش از وفات سفارش می‌کند «دو ثقل» (کتاب‌الله و عترت) را به یادگار می‌گذارم و تا روز واپسین از آن دو جدا نشوید[۸]، می‌توان نتیجه گرفت که در آن مقطع نه فقط مفهومی بلکه موجودی به نام «کتاب الله» وجود خارجی داشته که بدان اشاره و توصیه شده است. روایات قابل توجهی به این تدوین در زمان پیامبر تصریح کرده‌اند.[۹] از جمله قتاده از انس روایت کرده که در زمان پیامبر قرآن به وسیله چهار نفر جمع شد که همگی از انصار بودند: اُبّی بن کعب، زیدبن ثابت، معاذبن جبل و ابوزید (قیس بن السکن) انصاری.[۱۰] البته برخی، که در هرحال نمی‌توانستند شواهد جمع قرآن در زمان رسول را نادیده بگیرند، این نظریه را برساخته‌اند که جمع قرآن در زمان پیامبر به معنای «حفظ مجموعه کامل قرآن» بوده اما جمع‌آوری بعدی آن در یک مجموعه مکتوب و مدون بوده است که می‌تواند از جهاتی درست باشد.[۱۱] آنان به نوعی بین دو نظریه جمع کرده‌اند. البته این بدان معنا نیست که تمام آیات وحی شده در زمان پیامبر ثبت و کتابت شده است. نظریه‌ای وجود دارد که می‌گوید بنا بر مضمون آیه ۷۶ بقره آیات ناسخ جای آیات منسوخ نشسته و یا پیامبر به تشخیص خود برخی آیات را به هردلیل در قرآن نیاورده و یا تغییراتی در آنها داده است.[۱۲] برخی از پژوهشگران غربی نیز کم و بیش با نظریه جمع و تدوین قرآن در زمان پیامبر هم‌داستانند.[۱۳]

ب. روزگار ابوبکر

اما با چشم‌پوشی از نظریه جمع و تدوین قرآن در زمان پیامبر، شهرت دارد که قرآن در زمان ابوبکر جمع‌آوری و مدون شده و به قولی در همین زمان «مصحف» خوانده شد.[۱۴] ظاهراً جای تردید نیست که در زمان نبی اسلام و زیر نظر مستقیم و نظارت و هدایت خود او آیات تنزیلی پیاپی و به مناسبت‌های مختلف و متنوع به دست کاتبانی نام‌آشنا نوشته و مکتوب می‌شده است. جز افرادی که به نامشان اشارت رفت علی بن ابی طالب نیز از کاتبان معتبر و معتمد پیامبر در کتابت آیات وحیانی بود و خود او بارها بدان اشاره و تصریح کرده است. در تداوم این سنت ادعا این است که این آیات مکتوب به صورت پراکنده و نوشته شده در برگها و چوبهای نخل و پوست[۱۵]و مانند آن در روزگار پس از درگذشت محمد به دست ابوبکر خلیفه نخست جمع‌آوری و در یک کتاب مجلّد شده و به اصطلاح «ما بین­الدفّتین» یا «ما بین­الّوحین) (بین دو جلد) قرار گرفته است و بعدها در زمان عثمان به دلیل اختلافاتی در قرائات قرآن و برخی امور جزئی دیگر بار دیگر هیئتی مأموریت یافته و از قرآن نسخه واحدی تهیه کرده و آن را قرآن رسمی مسلمانان معرفی کردند. گرچه با فرض جمع و تدوین قران در زمان پیامبر تمام این مباحث پر دامنه، که موجب مناقشات فراوان شده و هنوز هم ادامه دارد، تا حدودی بلاموضوع خواهد شد و لاجرم باید نتیجه گرفت که روایات پرشمار پیرامون قرآن ابوبکر و عثمان و یا قرآنهای دیگر یا به کلی جعل و برساخته بعدی است و یا حداقل به گونه‌ای که ادعا شده واقعیت ندارند اما در هرحال تا زمانی که اجماعی در این موضوع پیدا نشده نقد و بررسی همین روایات و مدعیات پیرامون آن گریزناپذیر است. به ویژه دیری است که نظریه جمع قرآن در زمان ابوبکر و عثمان از رواج و مقبولیت بیشتری (مخصوصاً در میان اهل سنت و پژوهشگران غربی) برخوردار است.

طبق گزارش منابع، داستان جمع قرآن از آنجا آغاز شد که در سال نخست خلافت ابوبکر در جریان پیکارهای مشهور «رِدّه» جمعی از حافظان قرآن در پیکار یمامه (جنگ با مُسیلمه) کشته شدند و در پی آن این نگرانی در میان اصحاب پیدا شد که میراث بی‌مانند پیامبر یعنی مجموعه آیات قرآن در معرض نابودی و یا دگردیسی قرار گیرد و از این رو عمر (و به روایتی زیدبن ثابت) به ابوبکر پیشنهاد کرد که آیات پراکنده و محفوظ در حافظه‌ها و یا موجود در مکتوبات بی نظم جمع‌آوری و مدون و مکتوب شوند.[۱۶] شواهد نشان می‌دهد که در این زمان مصاحف مختلف و متعدد نزد افراد بوده که از روزگار پیامبر پدید آمده بودند و گویا عمدتاً جنبه شخصی داشته‌اند. البته باید اذعان کرد که حتی با فرض قبول تدوین و تألیف قرآن در زمان پیامبر در دوران پس از پایان نزول وحی و رحلت مهبط وحی نیز تدوین و حداقل ویرایش آیات و مصاحف پیشین در یک مجموعه ضرورتی گریزناپذیر بود. زیرا تا آخرین لحظات پیامبر وحی نازل می‌شده و یا احتمال نزول داشت. در این میان طبعاً قرآنهایی که از قبل تنظیم شده بودند (به ویژه قرآنهای شخصی نزد افراد) عملاً نمی‌توانسته‌اند کامل باشند و یا حداقل به کمالشان اطمینانی نبود. وقتی گفته می‌شد که حمزه عموی پیامبر برای خود قرآنی داشته [۱۷] روشن است که چنین قرآنی (با توجه به شهادت حمزه در سال سوم هجرت) کامل نبوده است. در عین حال از منظر دیگر نیز در این زمان تجمیع و تنظیم متن واحد قرآن نیز ضرورت یافت و آن این که در زمان پیامبر نیاز چندانی به مراجعه مستقیم به متن قران نبود و این نیاز در مقطع فقد نبی اسلام بیشتر احساس شد. باید بر این همه افزود که اوراق و اشیای مختلف‌الاجزایی که قرآنهای زمان پیامبر بر آنها مکتوب بود، حداقل به گونه‌ای که نقل است، عملاً قابل جمع و دوختن بین دو جلد نبوده‌اند.

در هرحال گرچه ابوبکر در آغاز پیشنهاد عمر را قبول نکرد (ظاهراً به این دلیل که این اقدام خلاف سیره پیامبر است و اگر چنین ضرورتی بود حتماً آن حضرت انجام می‌داده [۱۸]) اما در نهایت پذیرفت. خلیفه به زیدبن ثابت، کاتب جوان و معتمد پیامبر در زمان نبی، مأموریت داد که بخشهای پراکنده قران را در یک مجموعه گرد آورد و مدون نماید.[۱۹] از آنجا که قرآن به لغت قریش نازل شده بود ابوبکر مردی از فصیحان قریش را همراه زید کرد تا با وی همکاری کند و افزود که اگر مشکلی پیش آید به خود او مراجعه شود. خلیفه فرمان داد که زید و عمر در مدخل مسجد بنشینند و هر آیه یا بخشی از وحی را که دست‌کم دو گواه شهادت دهند که آن را از پیامبر شنیده‌اند، بنویسند. گاه نیز سوگند موجب قبول مدعای افراد می‌شد.[۲۰] روشن است که این اقدام برای پیشگیری از هر نوع اشتباه و یا سوءاستفاده از مقام و موقعیت افراد در دخل و تصرف در قرآن بود. به ویژه که بیشترین تکیه جمع قرآن حافظه‌های افراد بود و این امر می‌توانست راه سوءاستفاده را بیش از پیش هموار کند. از قضا یکی از کسانی که آیه‌ای آورد که در آن حکم رجم زناکاران زن و مرد کهن‌سال بود و به دلیل فقدان شاهد مقبول پذیرفته نشد عمربن خطاب صحابی مشهور و احتمالاً پیشنهاددهنده اصلی تدوین قرآن بود.[۲۱] طبق گزارشی دیگر گروه زید دو منبع برای تحقیق و اقدام خود برگزیدند. یکی این که مکتوبات در حضور پیامبر نوشته شده باشند و دیگر این که در سینه مردمان و حافظان محفوظ و مضبوط بوده باشند.[۲۲] برخی از محققان نوشته‌اند که افزون بر منابع یاد شده، یکی از اهم منابع زید بن ثابت در جمع‌آوری و تدوین قرآن، نسخه‌ای از قرآن بوده که در خانه پیامبر قرار داشته است.[۲۳] طبق روایتی ابی بن کعب املا می‌کرده و دیگران می‌نوشتند. البته از برخی افراد نیز به عنوان همکار زید در جمع قرآن یاد شده است.[۲۴]

در هرحال قرآن ابوبکر بر لوحه‌هایی از چرم و یا برگها نوشته شد. درباره خصوصیات این نسخه ابوبکر اطلاعات روشنی در دست نیست. اجمالاً گفته شده که این قرآن در عین تجمیع و تدوین فاقد ترتیب سوره‌ها بود و حتی معلوم نیست که واقعاً بین دو جلد قرار داشته یا نه.[۲۵] ظاهراً این قرآن تک نسخه بود و در جعبه‌ای نهادند تا محفوظ باشد و در هرحال گویا در اختیار مردم قرار نداشت. به عبارت دیگر به مردم عرضه نشد. گویی قرآنی شخصی و حداکثر قرآن معتبر شخص خلیفه شمرده می‌شد. گفته شده که این نسخه نزد ابوبکر بود و از آن به سختی مراقبت و محافظت می‌شد و او آن را به عمر سپرد و او نیز آن را به دخترش حفصه سپرد. با این که این قرآن به دست خلیفه و دستگاه خلافت رسمی تدوین و آماده شده بود اما قرآن رسمی نبود و از این رو مردمان و صحابه در پیروی از قرآنهای مختلف آزاد بودند.[۲۶]

اما این که این اقدام مهم بی اختلاف و ادعا فیصله پیدا کرد یا نه، چندان روشن نیست. گرچه طبق برخی گزارشها اختلافی جز درباره صحت دو آیه آخر سوره توبه رخ نداد و آن هم با شهادت شخصیت معتبری چون خُزیمه بن ثابت انصاری به جای دو شاهد پذیرفته شد.[۲۷] اما اگر منابع مربوط به داستان جمع قرآن ابوبکر قابل اعتنا باشند امروز روایاتی در دست است که به روشنی از تحریف و تغییر طبیعی و عمدی در کار سترگ جمع قرآن حکایت می کند. از جمله شخص عمر به یاد می آورد که به نظر او آیاتی از قران حذف شده و یا از بین رفته‌اند. یکی از آن آیات درباره وظیفه‌شناسی نسبت به والدین و دیگری درباره جهاد بوده است. حتی سه تن از رجال متخصص قرآن یعنی زیدبن ثابت، عبدالله بن عباس و ابی بن کعب از مدعای وی در مورد دو آیه حمایت کردند.[۲۸] نیز به گزارش مدرسی از منابع، عبدالله بن عمر و همچنین فقیهان بعدی مدعی بودند که بخشی از قرآن پیش از جمع‌آوری از بین رفته بودند. نیز به گزارش نولدکه در دو قرن اخیر برخی محققان غربی مدعی شده‌اند که آیاتی (از جمله آیه اول سوره اسراء) را در همین زمان جعل کرده و بر قرآن افزوده‌اند و یا حتی خود ابوبکر نیز آیه‌ای را جعل کرده است. او گزارش می‌کند سیلوستر دیتراسی فرانسوی آیه ۱۴۴ سوره آل عمران را، آیه‌ای که ابوبکر هنگامی که عمر برآشفته و با هیجان مرگ نبی اسلام را انکار می‌کرد برای او خواند، جعل ابوبکر می‌داند که به خاطر آرام کردن دوستش عمر آن را خوانده است. دلیل و شاهد این محقق نیز این است که عمر با شگفتی گفته که من تاکنون این آیه را نشنیده بودم. اما نولدکه در این دو مورد به تفصیل سخن گفته و هر دو مورد را مردود و نادرست می‌شمارد. او می‌گوید درباره سفر اسراء و آیه آن هیچ مناقشه‌ای وجود ندارد هرچند محتمل است که این یک سفر روحانی در رؤیا بوده باشد. در مورد دوم نیز به درستی می‌گوید عمر و همفکرانش در آن لحظه دچار هیجان و فشار روحی شده و توان تفکر و اندیشیدن را از دست بودند و از این رو عمر چنان سخنی گفته است.[۲۹] اصولاً چگونه می‌توان قبول کرد که در آن شرایط و لحظات کسی چون ابوبکر آیه‌ای را جعل و اختراع کند و آنگاه کسانی چون عمر و یا دیگران به سادگی از کنار آن بگذرند و یا به آن تن بدهند؟[۳۰]

اما نولدکه درباره قرآن ابوبکر و انگیزه‌ها و چگونگی آن فراوان مناقشه می‌کند. وی روایات مربوط به این ماجرا را، به دلیل ابهامات و اشتباهات تاریخی و تناقضات فراوان، چندان مقبول نمی‌شمارد و می‌گوید در نهایت این گزارش‌ها کمکی به روشن شدن موضوع نمی‌کنند. از این رو او معتقد است که باید بیشتر بر تحلیل ادبی و محتوایی تکیه کرد تا شکل روایات. به ویژه وی در همان انگیزه طرح جمع قرآن تردیدی جدی می‌افکند. او در مرحله نخست شهادت این شمار از حافظان قرآن (حداقل هفتاد نفر)[۳۱] که در یمامه کشته شدند را غیر قابل قبول می‌داند و (با استناد به گزارشهای طبری و ابن اثیر) می‌گوید دو نفر (عبدالله بن حفص و سالم مولی ابی حذیفه) از کسانی که به وضوح معرفتی از قرآن داشتند در این پیکار به قتل آمدند و از این رو وی ربط جمع قرآن با ماجرای شهادت شمار زیادی از حافظان را بی وجه می داند. به گزارش رامیار محقق دیگری (کائتانی) اسامی ۱۵۱ یک تن از کشته شدگان یمامه را استخراج کرده و به این نتیجه رسیده که اکثریت قریب به اتفاق مجاهدان و کشته‌شدگان این پیکار نومسلمان بوده واز این رو علی‌الاصول نمی‌توانسته‌اند حافظان قرآن باشند. نولدکه حتی رواج گسترده حفظ قرآن در آن مقطع را نیز چندان معقول نمی‌داند.[۳۲] نولدکه می‌افزاید ضمن این که می‌دانیم شخص محمد نیز اصرار بر تدوین وحی داشته و از این رو اگر هم چنان تعدادی از حافظان قرآن کشته هم می‌شدند باز موجب نابودی قران نمی‌شد. این نکته مسلم است که همان قرآن ابوبکر نیز در مرحله نخست به استناد نسخ مکتوب موجود تنظیم شده و این امر نشان می‌دهد حتی نابودی حافظان نیز تهدید جدی برای نابودی مصاحف مختلف نمی‌شده است. در هرحال به نظر می‌رسد جمع و تدوین و تنظیم جدید قرآن در یک مجموعه در زمان پس از رحلت نبی اسلام چندان ضروری بوده که نیازی به ارائه دلیل و یا دلایل خاص ندارد.

نولدکه از این منظر نیز داستان قرآن ابوبکر را مورد نقد قرار می دهد که در زمان کوتاه خلافت ابوبکر عملا امکان و مجال لازم برای چنین کار سترگی نبوده است. او استدلال می کند اگر قبول کنیم که پیشنهاد جمع قرآن در مقطع پس از جنگ یمامه بوده بنابراین حدود پانزده ماه از خلافت ابوبکر باقی مانده بود و در این مدت جمع قرآن با آن پراکندگی بس دشوار بوده است.[۳۳] در واقع این نقد بدان معناست که از نظر نولدکه جمع قرآن در زمان ابوبکر نمی تواند رخ داده باشد.

قابل ذکر این که به روایتی در همین زمان علی بن ابی طالب نیز قرآن را جمع و تنظیم کرده که به «قرآن علی» شهرت دارد و پس از این در این مورد شرح بیشتری خواهد آمد.

ج. روزگار عمر

اما برخی گزارشها نیز حکایت از آن دارد که قرآن در زمان عمر جمع و تدوین شده است. نولدکه می گوید در این مورد سه نظر وجود دارد. اول جمع در روزگار ابوبکر و دوم در زمان عمر و سوم آغاز جمع در زمان ابوبکر و ادامه و اتمام آن در زمان عثمان. او می‌افزاید که ترجیح یکی بر دیگری کار آسانی نیست. اما ظاهراً جمع قرآن در زمان عمر چندان موجه نمی‌نماید.[۳۴] آنچه شهرت دارد این است که قرآن ابوبکر (حداقل نسخه‌ای از آن) نزد عمر بود و او آن را نزد دخترش حفصه به امانت نهاد[۳۵] و همان نسخه بعدها در زمان عثمان متن محوری تدوین و تنظیم جدید قرآن شد.[۳۶] اما نولدکه در این مورد از جهاتی مناقشه می‌کند و می‌گوید به گونه‌ای که در مورد انگیزه‌های ابوبکر و شخص عمر در مورد جمع قرآن گفته شده، این اقدام یک اقدام دینی و حکومتی بوده و چنین امری با نگهداری قرآن در نزد یک شخص و یک زن (ولو دختر عمر و بیوه پیامبر) سازگار نیست چرا که این اقدام نشان می‌دهد که قرآن به عنوان ارث از پدر به فرزند بوده و در واقع یک امر شخصی بوده است. در واقع نولدکه نظریه شخصی بودن امر تدوین قرآن را معقول می‌داند و از این رو می‌افزاید طبیعی است که قرآن از طریق ارث به حفصه منتقل شده است.[۳۷] این که گفته شده حفصه حاضر نبود که قرآن را در اختیار خلیفه عثمان قرار دهد نشان از آن دارد که آن را به عنوان میراث شخصی خود می‌شمرده است. با این همه انتقال قرآن خلیفه ابوبکر به عمر به عنوان جانشین او نشان از آن دارد که این مصحف باید حکومتی باشد نه امری شخصی و به رسم امانت به حفصه سپرده شده بود. در هرحال روایات متناقض می‌نمایند.

با این همه چند نکته مسلم می‌نماید. یکی نقش عمر در پیشنهاد جمع قرآن در زمان ابوبکر و دیگر نظارت بر کار جمع و تدوین و تنظیم مصحف شریف در همان زمان. عمر در زمان خلافتش نیز سعی وافر داشت تا قرآن هم محفوظ بماند و هم به درستی و به خوبی کتابت شود. برای حفظ درست و دقت بیشتر در متن و واژگان ترجیح می‌داد که، جز در نماز، قرآن از روی متن مکتوب قرائت شود. گویا خود او نیز مصحفی داشته است.

طبق گزارش رامیار از منابع مختلف:

وقتی عمر می‌شنید کسی قرآن را از حفظ املا می‌کند در خشم می‌شد. اگر با قرائتی بر خلاف عموم روبرو می‌شد، آنقدر آشفته می‌گردید که وقتی فردی عادی بود با طرف دست به گریبان می‌شد و بعد که خلیفه گردید دست به شلاق می‌برد، هرچند که طرف پایگاهی بلند و مقامی والا داشت. در این مورد داستانهایی در منابع گزارش شده است. از جمله گفته‌اند که در مقام خلافت بود که مصحفی از شام آوردند تا در مدینه مقابله شود. چیزی که تازه در آن دیدند که از اُبیّ بود. عمر شلاق به دست ایستاده بود تا ابیّ را آوردند و آن پیر مرد از خود دفاع کرد.

در آن زمان سفر از شهری به شهری برای به دست آوردن نسخه‌ای از مصحف رایج شده بود و یا مصاحفی را که در شهری دیگر نوشته بودند برای مقابله و بازدید اصحاب به مدینه می‌آوردند و یا گروهی از نویسندگان به مدینه می‌آمدند و ابیّ بن کعب (یا دیگری) قرآن را بر آنها دیکته می‌کرد و آنها می‌نوشتند. او به همه بخشنامه کرده بود که [احتمالاً برای بیم از تحریف] قرآن را به سرزمین دشمن نبرند. اگر کسی مصحف را با خط ریز می‌نوشت او را می‌زد و از دیدن قرآنهای درشت خط مسرور می‌گردید. مردم بادیه را آزمایش می‌کرد و اگر چیزی از قرآن نمی‌دانستند آنها را می‌زد.[۳۸] از این رو باید اذعان کرد که در زمان عمر نیز قرآن به جد محافظت می‌شده است.

د. روزگار عثمان

اما «قرآن عثمانی». گرچه در این مورد نیز روایات مختلف و گاه متضاداند[۳۹] اما طبق نقل مشهور در زمان عثمان در مورد برخی از امور از جمله قرائات قرآن اختلاف پدید آمد و از این رو خلیفه ناگزیر برای رفع اختلافات موجود به گروهی از قرآن‌شناسان معتبر مأموریت داد تا با رفع اشکالات و زدودن کاستی‌ها ویرایش تازه‌ای از قرآن پدید آورند به گونه‌ای که مقبول و مورد اعتماد عموم و اصحاب و بزرگان امت قرار گیرد.

گزارشها حکایت می‌کنند که طی جنگهای ارمنستان و آذربایجان جنگاوران در سوریه و عراق درباره شکل حقیقی قرآن اختلاف کردند. در این زمان مصاحف مختلفی در نزد برخی صحابیان وجود داشت[۴۰] و چند قرآن منسوب به چند تن از اصحاب نامدار پیامبر و قرآن‌شناسان شناخته‌شده در نواحی مختلف جهان اسلام از شهرت و اعتبار برخوردار بودند اما با توجه به اختلافاتی که از برخی جهات در میان این قرآنها وجود داشت مردمان هر ناحیه از قرآنی خاص پیروی می‌کردند و قرآن مختارشان را بر قرآنهای رقیب ترجیح می‌دادند. مردمان حمص قرآن قرائت مقداد را برتر می‌دانستند. دمشقی‌ها قرآن ابی بن کعب را و کوفیان قرآن ابن مسعود و بصریان قرآن ابوموسی اشعری را معیار تلقی کرده و قرآنهای خود را برتر و معتبر می‌شمردند. در واقع هر قرائتی منسوب به صحابه‌ای بود و مردم تنها آن صحابی مقتدای خود را می شناختند و دیگری را قبول نداشتند. پس از بازگشت سربازان به کوفه، حُذیفه صحابی نامدار پیامبر و مقیم کوفه و از سرداران عرب که در پیکار ارمنستان شرکت داشت[۴۱]، که از اختلافات عمیق و گسترده از اختلاف در قرائت‌های قرآن[۴۲] در کوفه و نیز در میان سربازان به سختی پریشان و نگران شده بود، پیش عثمان آمد و از این اختلاف و آشفتگی شکوه و اظهار نگرانی کرد. اصحاب گرد آمدند و به چاره‌جویی پرداختند.[۴۳] و این روند به تصمیم و اقدام خلیفه مبنی بر تنظیم جدید قرآن منتهی شد.[۴۴] در هرحال تفاوت قرآنها در زمان عثمان ضرورت تدوین مصحف عثمانی و تنظیم متنی مورد پذیرش همگانی را پدید آورد.[۴۵]

رامیار گزارش جامع‌تری در مورد ضرورت‌های ویرایش تازه قرآن در زمان عثمان به دست داده است. علاقه‌مندان می‌توانند مراجعه کنند.

عثمان به گروهی از افراد کم و بیش موجه و به ویژه مرتبط با خاندانهای معتبر و مؤثر در دین و سیاست آن روزگار مأموریت داد قرآن را مورد بازنگری قرار دهند و ابهامات و احیاناً اشکالات شکلی آن را برطرف کنند. این افراد عبارت بودند از: زیدبن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعیدبن عاص و عبدالرحمان بن حارث. زید از انصار بود و سه تن دیگر از قریش مکی. البته در برخی منابع از جمله سیوطی در «الاتقان»[۴۶] اعضا را دوازده تن آورده‌اند اما نولدکه آن را نادرست می‌داند و می‌گوید این عدد تحت تأثیر اسباط دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل برساخته شده است.[۴۷]

نولدکه در مورد ترکیب این گروه و اعضای آن و انگیزه گزینش آنان تحقیق کرده و سخنان روشنگری گفته است. او می‌گوید دلیل انتخاب زید روشن و تمام منابع نیز در مورد او اجماع دارند. چرا که او در زمان پیامبر جوانی مورد اعتماد وی و کاتب وحی بود و نیز از هوش و ذکاوت درخوری بهره داشت اما این که او از توان و صلاحیت لازم برای حفظ قران نیز برخوردار بود منابع چیزی نمی‌گویند و اگر بود قطعاً در منابع انعکاس می‌یافت.[۴۸] اما به گفته نولدکه روشن نیست که سه جوان قرشی چرا و به چه دلیل برگزیده شده‌اند. وی سه جوان را به اختصار معرفی می‌کند و در نهایت نتیجه می‌گیرد این انتخاب بدان دلیل بوده که قرار بود قرآن به لهجه و قرائت قریش تنظیم شود.[۴۹] در عین حال به نظر می‌رسد انتخاب جوانان به جای اصحاب نامدار و حافظان قرآن (به ویژه علی و حتی فرزندان جوانش) چندان روشن نیست.

چنان که اشاره شد به احتمال زیاد از زمان پیامبر قرآن مدون وجود داشت اما در عین حال طبق قول مشهور در منابع (عمدتاً اهل سنت) قرآن ابوبکر بود که به عمر سپرده شده بود و او آن را به دخترش حفصه سپرده بود و در زمان عثمان همین قرآن مبنا و متن اصلی برای ویرایش جدید قرآن قرار گرفت.[۵۰] با این همه قرآنهای متفاوت دیگر هم وجود داشت[۵۱] که به ویژه در نواحی دورتر از مرکز مطرح بود و هر کدام طرفدارانی داشت. به گزارش نولدکه در فاصله بیست‌ساله فوت پیامبر تا زمان تدوین قرآن عثمانی حداقل چهار مجموعه قرآن شهرت دارد: قرآن ابی بن کعب، قرآن عبدالله بن مسعود (ملقب به «دیباج القرآن»)، قرآن ابوموسی اشعری (ملقب به «لباب القلوب») و قرآن مقداد بن اسود.[۵۲] اما به گمان این محقق روشن نیست که این قرآنها مستقل و جدای از قرآنهای پراکنده عصر نبوی (نصوص وحی) بوده‌اند یا نسخه‌هایی از همان قرآنهای پیشین. گفته شد که قرآن ابی در دمشق و سوریه رواج داشت و کوفیان از قرائت ابن مسعود و مردمان بصره از قرآن ابوموسی و اهالی حمص از قرآن مقداد حمایت می‌کردند. البته دلیل رواج قرآن ابن مسعود و ابوموسی در کوفه و بصره طبیعی است چرا که آنان در این نواحی بودند ولی دلیل رواج قرآن ابی و مقداد در شامات (دمشق و حمص) روشن نیست. از این قرآنها امروز نشانی نیست و از این رو در باره شکل و محتوای آنها نمی‌توان داوری کرد. در مورد قرآن ابی و ابن مسعود مطالبی و گزارشهایی در دست است[۵۳] اما درباره قرآنهای مقداد و ابوموسی چندان دانسته نیست. نولدکه با استفاده از منابعی چون ابن ندیم در «الفهرست» و سیوطی در «الاتقان» گزارشی مبسوط از قرآنهای ابی و ابن مسعود و نیز ابوموسی ارائه داده است.[۵۴]

ظاهراً اختلاف اساسی در مورد قرائت‌های قرآن بود و همین امر موجب اقدام تازه عثمان بود. بر حسب اسناد تاریخی نولدکه گمان برده که این اقدام در فاصله سالهای ۳۰ تا ۳۲ هجرت انجام شده اما رامیار با نقد و بررسی منابع به این نتیجه رسیده که آغاز این کار را در اواخر سال ۲۴ هجری می‌توان به حساب آورد.[۵۵] از آنجا که در آن زمان هنوز زبان عربی دارای قواعد دستوری چندان روشن و استواری نبود و از سوی دیگر لهجه‌ها و برخی تفاوتهای گویشی در زبانهای نواحی دور و نزدیک و حتی قبایل مختلف و متفاوت بوده تلاوت و قرائت قرآن نیز دچار اختلاف می‌شده و گویا در فاصله زمانی درگذشت پیامبر تا روزگار عثمان این اختلافات و برخی تفاوتهای دیگر به صورت حادی در آمده بود. اما عثمان در مورد قرائت فرمان داد در صورت بروز اختلاف قرائات زبان قریش را معیار قرار دهند با این استدلال که زبان و لهجه پیامبر قرشی است و قرآن به این زبان و لهجه نازل شده است. اما نولدکه می‌گوید قرآن به هیچ لهجه محلی نوشته نشده بود. بلکه به زبان آزاد و به زبان شعر جاهلی بود و این زبان بسیار متنوع بود. می‌توان نتیجه گرفت که اشعار قدیمی و قرآن به زبان فصیح یا قابل فهم عمومی نوشته شده بود و تفاوت این زبان در مراکزی چون مکه و مدینه با زبانهای محلی دیگر بسیار اندک بود. نولدکه می‌گوید اما عالمان بعدها گفتند در آغاز هفت قرائت (=لهجه) وجود داشت و قرآن به لهجه قریش بود.[۵۶]

سرانجام قرآن با ویرایش نو تدوین و تنظیم شد. گرچه از افراد مختلف به عنوان املا کننده و یا کاتب یاد شده اما گویا املا کننده همه مصاحف یک نفر نبوده و املا کنندگان و نویسندگان چند نفر بوده اند. این نسخه‌ها ظاهراً بر کاغذهای ضخیم و یا پوست‌های نازک و با حروف درشت کتابت شده بودند. اما این نسخه‌ها همه یکدست و یکجور نوشته نشد. عثمان می‌خواست که این مصاحف شامل حروف هفتگانه[۵۷] باشد و چون آن زمان هنوز نقطه و اعراب گذاردن در خط عربی مرسوم نبود، پس ناگزیر باید قرآن را بدون نقطه و اعراب نوشته باشند و این امر البته خواندن متن مکتوب را بس دشوار می‌کرد. ظاهراً این قرآنها با خط مشهور به خط کوفی نگاشته شدند که بعدها نیز قرآنها با همین خط نگاشته می‌شدند.[۵۸] از این رو بعدها اختلافاتی در قرائت‌ها و یا برخی موارد دیگر (مانند شماره آیات بعضی سوره‌ها) رخ داده که احتمالاً برآمده از انعکاس همان تفاوتهای زبان نوشتاری در نسخه‌برداری‌های قرآن عثمانی است. در عین حال باید دانست الفاظی که در قرائتشان اختلافی نبود به یک صورت کتابت می‌شد.

در هرحال چنین کار سترگی قطعاً نمی‌توانسته در کوتاه‌مدت انجام شده باشد. به ویژه که کار تفحص قرآنهای مختلف و پراکنده و جمع‌آوری آنها و تحقیق و تطبیق آنها خود کاری زمان‌بر بود. گفته شده که پس از پایان تحقیق نسخه شناسانه از یکایک مردم [احتمالاً مراد اصحابند] شهادت گرفتند. سپس به نوشتن پرداختند و سه بار نوشته خود را با منابع موجود مقابله و مقایسه کردند. احتمالاً چند سالی طول کشیده است. رامیار این دوره را پنج سال می‌داند (از سال ۲۵ تا ۳۰ هجری).[۵۹] کاتبان از نسخه اصلی چهار نسخه تهیه و آماده کرده و هرکدام را به شهری مهم و مرکزی در جهان اسلام فرستادند. یکی را در مدینه نهادند و سه دیگر را به کوفه و بصره و دمشق فرستادند. در این مورد گزارشها یکسان و دقیق نیست. طبق یک گزارش نسخه‌ای نیز به مکه فرستاده شد. برخی حتی از هفت و یا هشت نسخه ارسالی نیز یاد کرده و گفته‌اند به یمن و بحرین و بین‌النهرین و مصر نیز فرستاده شد.[۶۰]به روایتی برای هر یک از سپاهیان نسخه‌ای از قرآن فرستاده شد. از آنجا که خواندن این قرآنها با آن رسم‌الخط دشوار بود با هر قرآنی آموزگاری نیز برای تعلیم مردم در درست خواندن آنها اعزام شدند.[۶۱]

این قرآن پس از آن به «قرآن عثمانی» و نیز «مُصحَف»[۶۲] (=مصحف شریف) شهرت یافت. ظاهراً با الهام از آیه ۱۲ سوره یس به قرآن مدینه «امام مصحف عثمان» گفته شده است.[۶۳]

گفته شده که در کار تنظیم قرآن تقریباً اختلافی رخ نداد و با اجماع انجام شد.[۶۴] به عبارت روشن‌تر نه با تصمیم عثمان مخالفتی دیده شد و نه قرآن آماده شده مورد انکار قرار گرفت. به گفته رامیار همه پذیرفتند که یک نسخه از قران باشد و هر کس نسخه خود را با آن منطبق کند. ظاهراً در این میان فقط یک نفر بود که از برخی جهات معترض بود و معترض باقی ماند و آن عبدالله بن مسعود بود. با توجه به مقام والای ابن مسعود در مصاحبت با پیامبر و پارسایی و به ویژه قرآن‌شناسی وی این اعتراض و مخالفت اهمیت یافت و خلیفه را دچار دردسر کرد. او مصحفی برای خود داشت و کوفیان نیز از او پیروی می‌کردند. وی تن نداد و معترض ماند و گویا کوفیان نیز به آن وفادار ماندند. با توجه به سوابق نیکوی ابن مسعود و حمایت گسترده مردمان آنجا از او تداوم اعتراض وی ایجاد مشکل می‌کرد. از این رو خلیفه او را به مدینه فراخواند[۶۵] و در مسجد و در حضور مردم بین آن دو محاجه‌ای رخ داد. عثمان بر او خشم گرفت و به فرمان او گماشتگان خلیفه ابن مسعود را مورد آزار قرار دادند و، چنان که پیش از این اشاره شد، این امر برای خلیفه نامحبوب گران تمام شد و از آن زمان به بعد آزار شخصیت معتبری چون ابن مسعود به عنوان طعن بر عثمان همواره مطرح بوده و هست. این ماجرا به قدر کافی از شهرت بر خوردار است اما نولدکه در اصل چنین اعتراضی از جهاتی تردید می‌افکند.[۶۶] اما جز ابی بن کعب، که پیش از آن درگذشته بود، از مقداد، که در همان سال تدوین قرآن مرده بود، و نیز ابوموسی اشعری مخالفتی دیده نشد و این به معنای موافقت با قرآن عثمان است.[۶۷] در عین حال نولدکه ادعا می‌کند که ابن مسعود، جز یک مورد و آن هم به تلویح، قرآن عثمانی را متهم به تحریف نکرده و فقط از این که به قرآن او توجه نشده (چرا که قرآن پشین نزد حفصه و نیز متن ابی محور قرار گرفته بود) منتقد و معترض بود.[۶۸]

واقعیت این است که ماجرای مخالفت و اعتراض ابن مسعود تا حدودی پیچیده و مبهم است. بسیار محتمل است که در این کار انگیزه‌های شخصی و اختلافات پیشین بین او و خلیفه و گماشتگانش در کوفه سهمی داشته باشند. به ویژه خلیفه او را با تمام سوابق و شایستگی‌اش در دین‌شناسی و قرآن‌شناسی و مصاحبت با پیامبر در کار سترگ ویرایش قران مشارکت نداد و این امر موجب آزردگی او شده و او خود را برتر و شایسته‌تر از دیگران (به ویژه زید) می‌دانست و بارها نیز بدان تصریح کرده بود. از این رو خلیفه از او خواست تا مصحفش را برای استفاده گروه بررسی‌کنندگان قرآن به مدینه بفرستد اما او تن زد و قبول نکرد. برخورد تند و توهین‌آمیز عثمان با شخصیتی چون ابن مسعود در مسجد مدینه و در حضور انبوه مردمان از عمق اختلافات دیرین و نفرت فیمابین پرده بر می‌دارد. با این همه گفته‌اند که در نهایت هم خلیفه از کرده خود پشیمان شد و از ابن مسعود پوزش خواست و هم ابن مسعود تسلیم شد و قرآن عثمان را مورد تأیید قرار داد (گرچه برخی این روایت را ضعیف دانسته‌اند).[۶۹]

ادامه در بخش دوم…

——————————————————————————————-

منابع و پانوشت‌ها

[۱] . در الاتقان (جلد ۱، ص ۱۶۰) گزارش شده که به روایتی قرآن در زمان پیامبر به تمامی کتابت شده بود اما در یک جا گرد نیامده بود و نیز سوره‌های آن مرتب نبود.

[۲] . رامیار (تاریخ قرآن، ص ۲۵۷-۲۵۸) به برخی آیات دیگر استناد نیز می‌کند اما این آیات وضوح متقنی مبنی بر کتابت آیات از همان آغاز ندارند.

[۳] . این کاتبان بسیارند. رامیار (تاریخ قران، ص ۲۶۱-۲۷۶) فهرستی از کاتبان در مکه و مدینه را نقل کرده (۴۵ نفر) و همین طور چگونگی نگارش آنان و نیز ابزار نوشتن و نیز چیزهایی که قرآن را بر آنها می‌نوشتند را شرح داده است.

[۴] . نولدکه، ص ۲۳۷-۲۳۸ و ۲۴۰-۲۴۱. قابل ذکر این که ترجمه عربی کتاب نولدکه مورد استفاده بوده و در اینترنت ملاحظه شده است.

[۵] . نکته قابل تأمل این است که داستان در مکه چگونه بوده است؟ مدرسی تصریح کرده که کتابت در مدینه آغاز شد و منطقاً نیز باید چنین باشد. اما در این صورت جای این پرسش باقی است که آیات و سوره‌های سیزده‌ساله مکه در حافظه‌ها بوده و در مدینه با استفاده از محفوظات افراد و یا شخص پیامبر به کتابت درآمده‌اند؟

[۶] . مطالبی که در این قسمت از آقای مدرسی نقل می‌شود برگرفته از مقاله «بررسی ستیزه‌های دیرین درباره تحریف قرآن» ایشان است که با همت آقای محمدکاظم رحمتی از انگلیسی به فارسی ترجمه شده و در شماره ۱۱ نشریه «هفت آسمان» در پاییز سال ۱۳۸۰ در قم منتشر شده است. از آنجا که متن چاپ شده مقاله از طریق ایمیل دریافت شده و در اختیار نگارنده است از شماره صفحات واقعی آن در نشریه بی بهره است و از این رو صرفاً به مقاله ارجاع داده می‌شود. طبعاً مراجعه‌کنندگان می‌توانند در صورت دسترسی به نشریه به طور دقیق صفحات را بیابند.

سید محمدباقر حجتی در اثر خود «تاریخ قرآن کریم (ص ۲۱۸-۲۳۳) پس از بررسی دلایل مخالفان جمع قرآن در زمان پیامبر و موافقان آن به این نتیجه می‌رسد که: «از مجموع مطالعاتی که درباره تاریخ قرآن دارم معتقدم که قرآن به طور کامل در زمان رسول خدا نگارش یافت، منتهی بر روی نوشت‌افزارهایی که نمی‌توانست به صورت مصحف و دفتری جمع‌آوری شود».

اما این که شخص محمد خواندن و نوشتن می‌دانسته دقیقاً دانسته نیست. شهرت دارد که او «امی» بوده یعنی خواندن و نوشتن نمی‌دانسته اما در این باب نظر واحدی وجود ندارد.

[۷] . ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد ۱، ص ۴۴۵.

[۸] . این روایت در منابع مختلف (از جمله طبقات ابن سعد، جلد دوم قسمت دوم ص ۲-۳) آمده است.

[۹] . از جمله در روایتی از پیامبر به قرآن با عنوان «مصحف» یاد شده و این بدان معناست که در آن زمان (حداقل تا مقطع گفتار فوق) مجموعه‌ای مدون وجود داشته که درخور اطلاق عنوان مصحف بوده است. رامیار، تاریخ قرآن، ص ۲۸۴-۲۸۵. همین محقق نام چهارده صحابی را که دارای مصحف در زمان پیامبر بوده اند فهرست کرده است (ص ۳۳۴-۳۳۵).

[۱۰] . ذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد ۱، ص ۴۴۵.

نیز: ذهبی در تاریخ الاسلام (عهد معاویه بن ابی سفیان، ص ۵۵) به استناد بخاری در مبحث «فضائل القرآن» و نیز «جمع القرآن» همین روایت را می‌آورد. باید افزود که ذهبی در جلد دوم سیر اعلام النبلاء (صفحه ۶) وفق روایتی افزون بر معاذ و ابی از عباده، ابوایوب و ابودرداء نیز به عنوان کاتبان وحی یاد می‌کند. البته ظاهراً کاتبان مختلف و متعدد بوده اما تمام آنها در تمام ادوار و ثابت نبوده‌اند. در مورد شمار حافظان و معلمان قرآن و شمار و نام آنان از مهاجر و انصار و حتی زنان بنگرید به: رامیار، ۳۴۷-۳۵۷. نیز: نولدکه، ص ۲۴۱.

[۱۱] . نولدکه، ص ۲۴۱. وی از نووی و سیوطی در الاتقان به عنوان صاحبان این نظریه یاد کرده است.

رامیار (تاریخ قرآن، ص ۲۱۱-۲۱۳) در این زمینه سخن گفته است. وی با ارجاع به منابعی چون طبقات ابن سعد درباره معنا و مفهوم «جمع» شرحی مفید داده است.

[۱۲] . مدرسی.

روشن است که حتی در صورت قبول این نظریه باز خللی در وثاقت تاریخی و اعتبار وحیانی و دینی قرآن موجود وارد نمی‌کند چرا که مهم آن است که قرآن مدون و مضبوط به دست پیامیر انجام شده و یا حداقل به تأیید وی رسیده باشد.

رامیار (تاریخ قرآن، ص ۲۸۰-۲۹۵) در این مورد بحث مبسوطی ارائه داده است. وی که این دوره را با عنوان «دوره تألف قرآن» از ادوار بعدی متمایز می‌کند می‌نویسد «در این دوره بود که قرآن به معنای درست کلمه تألیف شد. این سخن تازه‌ای نیست. قدما خود این نامگذاری را کرده‌اند. بیهقی (درگذشته ۴۵۸ هجری) همین نظر را دارد. اما منظور از تألیف چیست؟ بیهقی خود تألیف را جمع کردن آیات در سوره می‌داند به اشاره رسول خدا. ابن عباس و محمدبن حنفیه (درگذشته ۸۱ هجری) هم پیش از او، آن را «بین الدفتین» مجموعه‌ای میان دو جلد دانسته‌اند».

[۱۳] . رامیار (ص ۲۹۲-۲۹۳) به نام و آرای شماری از آنها (بوئر، ریچارد بل و بلاشر) اشاره کرد است.

[۱۴] . سیوطی، الاتقان، جلد ۱، ص ۱۴۶ (این نسخه از اتقان از طریق سرچ اینترنیتی به دست آمده و مورد استفاده قرار گرفته و در این مبحث تمام ارجاعات به این کتاب از همین نسخه است)؛ حجتی، تاریخ قرآن کریم، ص ۴۲۶-۴۲۸؛ رامیار، تاریخ قرآن، ص ۱۱.

به گزارش رامیار (تاریخ قرآن، ص ۱۱) روایات می‌گویند: «وقتی ابوبکر قرآن را جمع آورد به یاران و اصحاب پیامبر گفت که نامی بر آن بگذارند. پاره‌ای خواستند که آن را «انجیل» بخوانند ولی دیگران را خوش نیامد. کسانی پیشنهاد کردند که آن را «سِفر» بنامند مثل سفرهای پنج‌گانه یهود. این پیشنهاد نیز رد شد. سرانجام عبدالله بن مسعود گفت: در مهاجرتی که به حبشه کردیم کتابی دیدم که آن را «مصحف» می‌خواندند. این نام پذیرفته شد و بر قرآن کریم اطلاق کرد. رامیار پس از نقل دو حدیث در این باب و تردید در اعتبار آنها می‌افزاید این امر نشان می‌دهد که پس از رحلت رسول اکرم و در زمان خلفای راشدین نام مصحف رایج‌ترین نام بوده است».

با این همه باید افزود که با توجه به کاربرد گسترده اصطلاح «قرآن» در خود قرآن بعید می‌نماید که در اواخر عمر نبی اسلام نامی جز قرآن نام اصلی این مجموعه بوده باشد. زیرا روشن است که اصطلاح قرآن لزوماً به معنای عنوان عام مجموعه آیات منزل نیست چرا که در نخستین آیاتی که در آنها کلمه قرآن آمده و به طور کلی آیات مکی هنوز بخش اصلی این مجموعه هنوز پدید نیامده بود که واجد نام معین و متعین باشد. به عبارت دیگر اصطلاح قرآن هم بر یک آیه صادق است و هم بر یک سوره و هم بر تمام آیات نازل شده بر محمد و مجتمع در کتاب قرآن. چنان که عنوان «کتاب» نیز چنین است.

[۱۵] . نولدکه (ص ۲۵۶) می‌گوید از برخی گزارشهای ابن سعد در سیره نبوی می‌توان نتیجه گرفت که در زمان نبی قرآن بر پاره‌هایی از نخل و پوست نوشته شده بود.

[۱۶] . طبق نقل منابع مختلف (بخاری و ابن سعد، ابن داود، ابن عساکر و . . .) زمانی که عمر به ویژه دنبال آیه‌ای از قرآن می‌گشت و نمی‌یافت، بدو گفتند که این آیه همراه فلان کس بوده که در جنگ یمامه کشته شده است و این بر نگرانی عمر افزود. این داستان را به هفت روایت بازگفته‌اند. اما رامیار پس از این گزارش در مورد روایت پیشنهاد عمر به ابوبکر مبنی بر جمع قرآن شرحی می‌آورد و به دلایلی (از جمله وجود روایات متناقض و یا بیانهای مبالغه‌آمیز و ثناگونه) در صحت این روایات تردید می‌افکند و در نهایت ادعا می‌کند حداقل این است که «بازگویی چنین کار و خدایی، خالی از جنبه‌های تبلیغاتی نبوده است». رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.

[۱۷] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۳۴.

[۱۸] . روشن است اگر قبول کنیم که قرآن در زمان پیامبر نه تنها مکتوب مدون (هرچند ناکامل) نیز بوده دیگر چنین اقدامی از سوی مسلمانان و آن هم خلیفه رسول‌الله عملی بدعت‌آمیز نبوده تا در آن تردید روا باشد. از این رو یا چنین روایتی جعل است و یا ملاحظات دیگری موجب چنین تردیدی بوده است.

[۱۹] . این که چرا زید بن ثابت برای چنین کار مهم و خطیری برگزیده شد خود در خور تحقیق و محل تأمل است. زیرا وی در آن زمان بیست و یک سال داشت. رامیار در این مورد تحقیق و تأمل کرده و در نهایت با بیان این گزاره درست که به هرحال این انتخاب‌کننده است که تشخیص می‌دهد چه کسی صلاحیت بیشتر دارد و چرا باید او را انتخاب کند به این نتیجه می‌رسد که با توجه به «مجموعه شرایط» در آن زمان «زید از نظر ابوبکر بهترین بود. دو شرط اصلی داشت که او را از دیگران متمایز می‌ساخت: یکی اعتماد انتخاب‌کننده به او، و دیگری قرائت او». این محقق می‌افزاید «زید به ابوبکر وفادار ماند». تاریخ قرآن، ص ۳۱۷-۳۲۲.

[۲۰] . مدرسی طباطبایی. منابع را در همانجا ملاحظه کنید.

طه حسین (الشیخان، ص ۱۰۲) می‌گوید زید نصی از قرآن نمی‌پذیرفت مگر این که آن را نزد یکی دیگر از یاران پیامبر نیز بیابد. نیز: رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۰۹.

[۲۱] . قابل تأمل این که مدعای وجود آیه رجم (یعنی جمله «و اذا زنی الشیخ والشیخه فارجموهما») در منابع شیعی البته از قول امام صادق نیز نقل شده است. بنگرید به جلد بیست و دوم وسائل الشیعه، کتاب الحدود والتعزیرات، ابواب باب الزنا.

رامیار (تاریخ قرآن ص ۳۱۲-۳۱۳) در توجیه عدم پذیرش دعوی عمر می‌نویسد: «با این که خود [تنظیم‌کنندگان قران] می‌دانستند که رجم از فرائض است و رسول خدا آن را اجرا می‌کرده و پس از آن نیز جاری شد، و عمر خود رکن اساسی این جمع بود، ولی چون شهادت یک نفر به تنهایی قابل قبول نبود، آنچه را عمر به نام آیه آورد و عرضه کرد، از او نپذیرفتند». هرچند نویسنده در ادامه سخن خود مدعی است در عین فریضه بودن حکم رجم و اجراشدن آن در زمان پیامبر و پس از آن، اما باز به نقل خود عمر پیامبر خود نخواسته بود این حکم در متن قرآن گنجانده شود و آیه مورد ادعای عمر نیز آیه نبود.

اما روشن نیست که چرا پیامبر مانع قرار گرفتن حکم یک فریضه الهی در متن قرآن شده بود که از طریق وحی تشریع شده بود؟ مثلاً نسخ شده بود؟ در این صورت هیئت تنظیم‌کننده قرآن می‌توانستند به سادگی به نسخ استناد کنند و دیگر نه نیازی به شاهد داشت و نه دیگر جایی برای اصرارهای عمر و تدوام دعوی او حتی تا پایان عمرش باقی می‌ماند.

وانگهی دعوی رامیار مبنی بر اجرا شدن رجم در زمان پیامبر و استدلال وی جای تأمل دارد. ایشان می‌گوید «این حکم در کتاب مقدس نیز بوده (سفر لاویان، فصل بیستم، آیه ۱۰) و شکی نیست که تصور شود در زمان رسول خدا هم اجرا می‌شده، چرا که در قرآن مجید (انعام، ۹۰) احکام الهی تا به فرمان قرآن نسخ نشده معتبر و مجاز شناخته شده است». اولاً این که دین اسلام و قرآن مصدق دینهای توحیدی و ابراهیمی پیشین بوده و شریعت اسلام نیز به ویژه در آغاز برخی احکام اجتماعی و حتی عبادی ادیان قبلی و بیشتر یهودیت را اجرا می‌کرده تردید نیست اما این که هرگز قرار پیامبر و وحی اجرای شرایع کهن به طور کامل نبوده و از هیچ آیه قرآن نیز چنین چیزی استنباط نمی‌شود و آیه مورد اشاره رامیار و چند آیه بعد نیز چنین سخنی را نشان نمی‌دهند. ثانیاً این که پیامبر حکم رجم را اجرا می‌کرده نیاز به مستندات نقلی و عقلی استوار دارد و چنین مستنداتی وجود ندارد و از این رو خود وی به طور تردیدآمیز می‌گوید «شکی نیست که تصور شود در زمان رسول خدا هم اجرا می‌شده». با گزاره «تصور شود» نمی‌توان مدعایی چنین بزرگ و اثرگذار را مدلل کرد. قابل ذکر این که اخیراً یکی از محققان (امیر ترکاشوند) در تحقیق خود با عنوان «نسخ سنگسار توسط اسلام» ادعا کرده که در اسلام نه تنها حکم سنتی و یهودی رجم پذیرفته نشده بلکه شریعت اسلام آن را نسخ کرده است. این رساله در شهریور ۱۳۹۱ در رسانه‌های مجازی انتشار یافته است.

[۲۲] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۱۰.

[۲۳] . حجتی، تاریخ قرآن کریم، ص ۴۲۵.

[۲۴] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۱۳ و ۳۱۶-۳۱۷.

یعقوبی (جلد ۲، ص ۱۵) می‌گوید ابوبکر بیست و پنج مرد از قریش و پنجاه مرد از انصار را نشانید و گفت: قرآن را بنویسید و بر سعیدبن عاص عرضه بدارید چه او مردی است فصیح. اما این گزارش حداقل در مورد سعیدبن عاص راست نمی‌آید چرا که در این زمان سعید نوجوانی در حدود دوازده سال بود و نمی‌توانست چنین موقعیتی داشته باشد.

[۲۵] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۹۳.

[۲۶] . یعقوبی، تاریخ، جلد ۲، ص ۱۵؛ نولدکه، ۲۴۶-۲۴۸؛ طه حسین، الشیخان، ۱۰۲؛ رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۲۳-۳۲۶ و ۳۳۷.

قابل ذکر این که نوع و جنس اوراق کتابت شده مختلف و متنوع ذکر شده است.

احمدیان در پایان کتاب «سیمای خلیفه دوم عمربن خطاب» عکس آیاتی از سوره بقره را آورده که به خط کوفی قدیم است و گفته شده که از قرآن ابوبکر است و به وسیله kodachi Shirotori محقق و رئیس دانشگاه توکیو در کتاب «شرق اسلامی» منتشر شده است. حجتی (تاریح قرآن کریم، ص ۴۳۴) همین گزارش را آورده و افزوده «این که این برگ از نوشته قرآنی از علائم املایی برخوردار است، نمی تواند نسخه ابی ابی بکر و یا مربوط به زمان او باشد». نیز: مدرسی طباطبایی و منابع وی.

[۲۷] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۱۳-۳۱۴). گرچه برخی این رخداد را به دوران عثمان نسبت داده‌اند که خود او به درستی و وثاقت دو آیه شهادت داده است اما گویا این حادثه در زمان ابوبکر اتفاق افتاده است. نیز در پاره‌ای روایات فقدان آیاتی از سوره احزاب را به دوران ابوبکر نسبت داده‌اند.

اما خزیمه به دلیل قبول شهادت وی به جای دو نفر در زمان پیامبر به «ذوالشهادتین» شهرت داشت و از این رو بسیار معتبر متعمد شمرده می‌شود و به این دلیل شهادت او به جای دو شاهد پذیرفته شد. وی در جریان جدالهای فکری-سیاسی نیم قرن نخست جانب علی را گرفت و در پیکار صفین در سپاه علی بود و در همان جنگ کشته شد.

[۲۸] . این خبر را مدرسی طباطبایی از منابع مختلف (از جمله الاتقان سیوطی) نقل کرده اما روشن نیست که چرا مدعای عمر مبنی بر حذف آیه‌ای در قران ابوبکر مورد اعتنا قرار نگرفته و اصلاً روشن نیست چرا و به چه دلیل آیه‌ای حذف و سانسور شده است. آن هم در حالتی که از حمایت سه متخصص و سه شخصیت معتبر و معتمد در آن زمان برخوردار بود.

[۲۹] . محتمل است که اصولاً انکار مرگ پیامبر و سخن عمر مبنی بر عدم اطلاع از آیه مورد اشاره آگاهانه و به عمد بوده است.

[۳۰] . نولدکه، ص ۳۱۱-۳۱۲ و ۳۱۵-۳۱۶.

[۳۱] . ابن اثیر (سیر اعلام النبلاء، جلد ۲، ص ۶) حافظان قرآن مقتول در جریان یمامه را به روایتی سیصد و هفتاد و به قولی هفتاد نفر ذکر می کند.

[۳۲] . نولدکه (ص ۱۴۲) می‌نویسد از برخی از گزارشهای تاریخی بر می‌آید که در همان نیم قرن نخست نیز همگان از قرآن اطلاع کافی نداشته و یا از آن چیزی در حافظه نداشتند تا چه رسد به حفظ تمامی آن. او به نمونه‌هایی اشاره می‌کند. نیز: رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۹۴.

[۳۳] . نولدکه، ص ۲۵۲-۲۵۴.

رامیار (تاریخ قرآن، ص ۳۲۹-۳۳۲) نیز درباره انگیزه ابوبکر در کار جمع قرآن تأمل می‌کند. او نیز انگیزه احساس ضرورت جمع و حفظ قرآن در پی کشته شدن حافظان قرآن را منطقی و معقول نمی‌یابد.

[۳۴] . احمدیان (کتاب «سیمای خلیفه دوم عمربن خطاب») در پایان کتاب خود عکس صفحه‌ای قرآن منسوب به عمر یا مربوط به روزگار او را آورده که به خط کوفی قدیم است.

[۳۵] . به گفته‌ای ابوبکر نسخه‌ای از قرآن خود را در صندوقی نگاه داشت و از او به عمر و بعد به حفصه به ارث رسید. ایازی، مصحف امام علی، ص ۶۶ (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۰).

[۳۶] . هرچد طبق یک نظریه بین دو نظر جمع شده و ادعا شده که قرآن بار اول در زمان ابوبکر بر اوراق و الواحی نوشته شد و در زمان عمر در کتاب واحدی گرد آمد. نولدکه، ص ۲۵۰.

[۳۷] . نولدکه، ص ۲۵۲ و ۲۵۴.

اما این نظریه و استدلال چندان معقول و مقبول نمی‌نماید. چرا که این انتقال می‌تواند به رسم امانت باشد نه ارث. حتی این انتقال امانتی لزوماً با نظریه غیرحکومتی جمع و تدوین قرآن ابوبکر ناسازگار نیست.

[۳۸] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۴۰۰-۴۰۱.

اگر بتوان به منابع این گزارشها اعتماد کرد می‌توان نتیجه گرفت که در آن زمان با چنین مراقبت‌ها و حساسیت‌هایی تحریف و هر نوع دستکاری در قرآن (حداقل عمدی) تا چه اندازه دشوار و شاید غیرممکن بوده است.

[۳۹] . طبق تحقیق رامیار (تاریخ قرآن، ص ۴۱۶) مجموعه روایات مربوط به داستان اقدام عثمان برای جمع و یا ویرایش قرآن جدید از ده طریق نقل شده اما در نهایت از دو نفر نقل شده یکی انس بن مالک و دیگر از زیدبن ثابت اما بیشتر از انس روایت شده است.

[۴۰] . رامیار (تاریخ قرآن، ص ۳۳۵) می‌گوید «به طوری که امروز نام ۲۳ نفر از صحابه را داریم که کم و بیش خبری از مصاحفشان به ما رسیده و همگی اینها مربوط به زمان پیش از عثمان و بهتر است بگوییم همزمان مصحف ابوبکر است». این محقق شرح تفصیلی ۲۰ مصحف و دارندگان آنها را آورده است (۳۳۸-۳۹۲.

[۴۱] . حذیفه یمانی فرزند یمان مشهور (درگذشته به سال ۳۶ هجری) از اصحاب محبوب و معتمد پیامبر بود و پس از درگذشت محمد نیز در دوران خلافت چهار خلیفه از اعتبار لازم و نفوذ برخوردار بود. در زمان عمر والی مدائن شد. نهاوند به دست او فتح شد. پس از عثمان با علی بیعت کرد. او را کنار سلمان فارسی در مدائن دفن کردند. رامیار، تاریخ قرآن، ص ۴۱۲.

[۴۲] . حجتی (تاریخ قرآن کریم، ص ۲۴۹-۲۵۰) در مورد معنا و مفهوم «قرائت» می‌نویسد: «منظور از انواع قراآت از نظر اطلاق علمی همان است که از گفتار مصنفان این علم استنباط می‌گردد ولی غالب خاورشناسان معنی اصطلاحی قرائت را عبارت از راه و روش تلاوت و رسم و نگارش قرآن را حروف و حرکات و نقطه‌ها و یا عبارت از روش تلاوت قرآن با رسم و نگارش آن با برخی از آنها می‌دانند (از جمله بروکلمان در «تاریخ الادب العربی» و نولدکه در «تاریخ القرآن»). البته این تعریف خالی از تسامح و نقص نیست. تعریف نسبتاً کامل برای قرائت عبارت از طرق و روایات قرآنی است که با اِسناد به ثبوت رسیده تا عمل به آن لازم‌الاتباع باشد واِلا طرقی که در تلاوت و رسم‌الخط قرآن به کار رود با توجه به این که نتوانیم اِسناد و نقل و روایتی برای آنها بیابیم نمی‌تواند معنی اصطلاحی قرائت باشد و قاطبه علمای اسلامی اعم از شیعه و سنی در این امر اتفاق دارند. بنابراین، روایت و نقل اِسناد از اجزاء معتبر در تعریف قراآت خواهد بود اعم از این که روایت متواتر، مشهور، آحاد، شاذ و یا موضوع باشد.

اما هر روشی که ممکن است قرآن را بدان تلاوت نمود و مستند به روایت و نقلی نباشد- اگر چه دارای وجه صحیح و مبنای درستی در عربیت باشد و لفظ یا کتابت قرآن، تاب و تحمل آن را داشته باشد- علما قرائت متفقا آن را به هیچ وجه از قراآت به شمار نمی‌آورند».

اما این که بین «قرائت» و «کتابت» ارتباطی وجود دارد یا نه روشن نیست. برخی رابطه می‌بینند و برخی خیر. اما حجتی (همانجا، ص ۲۵۳-۲۵۶) پیوندی بین آن دو نمی‌بیند و آن دو را دو موضوع جداگانه می‌شمارد.

[۴۳] . نولدکه، ص ۲۷۹-۲۸۰؛ رامیار، تاریخ قرآن، ص ۴۱۲.

[۴۴] . البته به گزارش نولدکه (ص ۲۸۴) انگیزه‌های دیگری نیز در مورد تصمیم عثمان مطرح شده است.

[۴۵] . مدرسی طباطبایی.

در مورد چگونگی و چرایی اقدام عثمان به جمع و ویرایش جدید قرآن نیز بنگرید به: حجتی، تاریخ قرآن کریم، ص ۴۳۷-۴۴۱.

طه حسین (الشیخان، ص ۱۰۳) می‌گوید مصحفی که در زمان ابوبکر و یا عمر پدید آمد صرفاً برای جلوگیری از بین رفتن قرآن و حفظ و نگهداری آن بود و این قرآن مرجع عموم مسلمانان نبود و این قرآن عثمان بود که بر قرائتی واحد و بی اختلاف استوار بود و از این رو به «مصحف امام» شهرت یافت.

[۴۶] . نیز: سجستانی، ابوبکر عبدالله بن ابی داود سلیمان بن اشعث، المصاحف، جلد ۱، ص ۲۵-۲۶.

رامیار (تاریخ قرآن، ص ۴۲۰) به استناد برخی منابع جز چهار نفر یاد شده نام هشت تن دیگر را چنین ذکر کرده است: ابی بن کعب، مالک بن ابی عامر، کثیربن افلح، انس بن مالک، عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمرو. اما این گزارش از جهات مختلف مخدوش است. از جمله ابی بن کعب در این زمان زنده نبود.

[۴۷] . این نکته بسیار مهمی است و بعید نیست چنین باشد. زیرا ادبیات اسلامی به شدت تحت تأثیر دین و فرهنگ و ادبیات یهودیت قرار دارد و از جمله عدد جادویی دوازده در قرآن در مورد اسباط بنی‌اسرائیل (مائده آیه ۱۲) و نیز تاریخ اسلام بارها تکرار شده است (از جمله پیامبر به گروهی از اوس و خزرج که با وی در عقبه دوم بیعت کرده بودند توصیه می‌کند که برای تدبیر امور از میان خود به عدد اسباط بنی اسرائیل دوازده تن را انتخاب کنند و نیز عدد دوازده امام شیعی) البته این مدعا لزوماً به معنای تبار یهودی داشتن هر عدد دوازده‌ای در فرهنگ و ادب اسلامی نیست.

[۴۸] . پیش از این به مناسبت جمع قرآن به دست ابوبکر درباره زید سخن گفتیم. با توجه به سابقه او در جمع قرن ابوبکر انتخاب او برای ویرایش جدید قرآن وتکمیل و احیاناً تصحیح مصحف کاملاً منطقی و معقول می‌نماید. به ویژه در این زمان او دیگر چندان جوان هم نبود و از خردمندی و تجارب بیشتر و مقبولیت نیز برخوردار بود و از این رو صفت جوانی وی دیگر نقطه ضعف او شمرده نمی‌شود و یا حداقل ایجاد شبهه نمی‌کند.

[۴۹] . نولدکه، ص ۲۵۱، ۲۸۰-۲۸۳ و ۲۸۶-۲۸۷.

[۵۰] . به نقل زرکشی (البرهان فی علوم القرآن، جلد ۱، ص ۲۳۵) برخی گفته‌اند جمع قرآن در زمان رسول خدا را «تألیف» می‌گویند و اقدام ابوبکر را «جمع» می‌نامند و آنچه در زمان عثمان انجام شد «نسخ» یا نسخه‌برداری و تکثیر نسخه می‌دانند. به نقل از رامیار، تاریخ قرآن، ص ۲۱۲-۲۱۳.

[۵۱] . از مدونه عایشه نیز یاد شده (نولدکه، ص ۲۸۴) اما روشن نیست که چه بوده و از چه سابقه و ماهیتی برخوردار بوده است. نباید فراموش کرد که برخی از این نوع روایات و نسبت‌ها می‌تواند در همان زمان و بیشتر بعدها در رقابت‌های خانوادگی و سیاسی جعل شده باشد تا حداقل منزلتی برای شخصی و یا خانوده‌ای کسب شده باشد.

[۵۲] . القاب قرآن ابن مسعود و ابوموسی از رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۲۹.

طبق گزارش نولدکه (۲۵۹-۲۶۱ و ۳۳۹-۳۴۰) معرفی‌نامه کوتاه اینان چنین است:

ابی بن کعب از بنی نجار و از اصحاب پیامبر است. او در بدر شرکت داشت. در جاهلیت در کتابت شهرت داشت و از این رو پس از مسلمانی محمد او را به عنوان کاتب نامه‌ها و نیز کتابت وحی برگزید. به حفظ قران شهرت داشت. درگذشت او را از سال ۱۹ هجری تا سال ۳۲ گفته‌اند. اما این نویسنده در جای دیگر (ص ۲۸۲) تصریح می‌کند ابی در سال ۲۲ فوت کرده و از این رو خبر مرگ او در سالهای ۳۰ یا ۳۲ مشکوک است و غیر قابل اعتنا. درباره قرآن ابی بنگرید به: رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۴۰-۳۵۳.

عبدالله بن مسعود از بنی هُذیل بود. از اصحاب نامدار بود و در بدر شرکت داشت. وی پیوسته با پیامبر بوده و با او انس داشت و از این رو نسبت به وحی معرفت بسیار داشت. گفته‌اند بیش از هفتاد سوره را حفظ داشت. عمر او را به عنوان قاضی و مسئول خزانه به کوفه فرستاد و در سال ۳۲ و یا ۳۳ در همانجا درگذشت. البته مرگ او را در مدینه هم گفته‌اند. درباره قرآن ابن مسعود بنگرید به: رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۵۳-۳۶۴.

عبدالله بن قیس مشهور به ابوموسی اشعری. او همراه نمایندگان طایفه اشعر یمنی پس از محاصره خیبر در سال هفتم هجرت نزد محمد آمد و در آن زمان هنوز مسلمان نشده بود. در زمان عمر و عثمان دارای مناصب اداری و نظامی شد. در سال ۱۷ حاکم بصره شد. در سال ۳۴ به جای سعیدبن عاص به امارت کوفه گمارده شد. مدرس و قاری قرآن بود. دارای صورت خوش و صدایی بلند بود. از راویان حدیث شمرده است. در سال ۴۲ یا ۵۲ درگذشته است. شرحی تفصیلی قرآن ابوموسی در رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۸۰-۳۸۴.

مقداد بن عمرو از عشیره بهرای یمنی است. در مکه مسلمان شد. در تمام پیکارها بر ضد مشرکان شرکت داشت. از قهرمانان و جنگاوران نامدار شمرده می‌شد. در فتح مصر از فرماندهان بود و در فتح قبرس تحت فرمان معاویه حضور داشت. در منابع از معرفت قرآنی او چیزی گفته نشده است. در سال ۳۳ یعنی همان سال رسمی شدن قرآن درگذشت و عثمان بر جنازه او نماز گزارد.

[۵۳] . درباره قرآن ابن مسعود و ابی بنگرید به: سیوطی، الاتقان، جلد ۱، ص ۱۷۵-۱۷۶.

[۵۴] . بنگرید به نولدکه، ص ۲۵۹-۲۶۱ و ۲۶۲-۲۷۷.

[۵۵] . نولدکه، ص ۲۸۰؛ رامیار، تاریخ قرآن، ص ۴۳۳-۴۳۵.

[۵۶] . نولدکه، ص ۲۸۷ و ۲۸۸.

شواهدی نیز در دست است که سخن نولدکه را تأیید می‌کند. آورده‌اند که (البته روشن نیست در چه زمانی) انصار به عمر گفتند ما حاضریم قرآن را در کتاب واحد جمع کنیم. عمر گفت شما دارای لحن=لهجه هستید و من اکراه دارم از این که قرآن با لهجه روایت و خوانده شود و از این رو این پیشنهاد انصار را نپذیرفت. ابوزید عمربن شبّه النمیری البصری، تاریخ المدینه المنوره، جلد ۱، ص ۷۰۶.

[۵۷] . سیوطی در اتقان (جلد ۱، ۱۰۳-۱۴۰) مبحث مبسوطی در باره «سبعه احرف» دارد.

«حروف هفتگانه» نیز از موضوعات مبهم و ناروشن در تاریخ علوم قرآنی است. طبق روایتی پیامبر فرمود «انّ هذالقرآن اُنزل علی سبعه احرف، فاقرؤا ماتیسر منه» اما معنا و مراد آن مبهم است و در آن ختلاف بسیار است. به روایتی حدود چهل معنا برای این اصطلاح گفته شده است. شیعیان عموماً چنین روایت و نظریه‌ای را قبول ندارند و بر این گمانند که قرآن بر یک قرائت نازل شده اما این نظریه در اهل سنت عموماً مورد قبول است و درباره آن به تفصیل بحث کرده‌اند. حجتی (تاریخ قرآن کریم، ص ۲۵۶-۳۰۷) در این زمینه تحقیق کرده است. او می‌گوید: «بهترین تفسیر برای «سبعه احرف» بیانی است که اکثر علمای اهل سنت آن را پذیرفته و صاحب قاموس هم آن را تأیید کرده است و همچنین گروهی از متأخران مانند دکتر عبدالحلیم نجار و مصطفی صادق رافعی نیزآن را بر سایر معانی ترجیح داده‌اند و آن این است که قرآن به هفت وجه از وجوه لغات و لهجه‌های عربی نازل شده است، چون قرآن از هفت قرآن از هفت لهجه لغت عرب بیرون نیست زیرا لهجه‌هایی که در جزیرةالعرب تفوق و انتشار داشت به هفت لهجه عمده باز می‌گردد که عبارتند از لهجه قریش، هذیل، ثقیف، هوازن، کنانه، تمیم و یمن» (ص ۲۵۷). شرح تفصیلی این مبحث را در همانجا ملاحظه کنید. در مورد نقد نظریه حروف هفتگانه بنگرید به: خویی، البیان (ترجمه فارسی)، ص ۲۴۲-۲۷۳.

اما باید توجه داشت که حداقل ایراد این دعوی این است که با روایت مشهور نزول قرآن به لهجه قریش سازگار نیست. افزون بر آن چگونه ممکن است که یک متن شفاهی و کتبی به چند لهجه گفته و یا نوشته شده باشد؟

باید افزود که حروف هفتگانه طبق یک نظر با قرائت‌های هفتگانه که پس از این پدید آمد متفاوت است.

[۵۸] . در اینجا اشاره می‌شود که خط عربی در آغاز از نشانه‌های زبان نوشتاری و آوانگاری و قواعد نحوی به شکل پسین تهی بود. در مجموع خطی ابتدایی و ناپخته و نااستوار بود. حتی تصویر قرآنهای مکتوب موجود در قرن دوم نیز تا حدودی چنین‌اند. در عین حال شهرت دارد که در نیمه دوم قرن نخست هجری خط عربی به همت شخصیتی به نام ابوالاسود دوئلی اعراب‌گذاری و اصلاح‌شده است. قابل ذکر این که نخبگان ایرانی نیز در قرن اول و دوم هجری در اصلاح خط عربی و تحول و تکامل آن نقش به سزایی داشته اند.

در مورد خط عربی و انواع آن در روزگار پیش از اسلام و پس از آن و نیز رسم‌الخط قرآن عثمانی بنگرید به: رامیار، تاریخ قرآن، ص ۴۸۹-۵۰۰؛ حجتی، تاریخ قرآن کریم، ص ۴۶۳-۴۸۶.

[۵۹] . رامیار، تاریخ قرآن، ص ۴۳۵ و ۴۴۸.

[۶۰] . از آنجا که در آن دوران و ادوار بعد تفاخر اقوام و نواحی مختلف در رقابت‌های گوناگون اجتماعی و مذهبی شدت یافته بود و هر قوم و منطقه و شهری تلاش می‌کرد برای خود فخری و امتیازی کسب کند، بسیار محتمل است که خبر فرستادن قرآنهایی برای شهرهای مختلف و پرشمار جعل شده باشد.

[۶۱] . نولدکه، ص ۳۳۶-۳۳۷.؛ حجتی،ف تاریخ قران کریم، ص ۴۴۸-۴۵۱.

رامیار (تاریخ قرآن، ص ۴۵۹-۴۶۴) در این مورد شرح مبسوطی داده است. وی به درستی می‌گوید: «در فرستادن مصاحف توزیع جغرافیایی را در نظر نگرفتند. ضابطه کار این نبود. ضابطه کار را هدف مشخص می‌کند. هدف رفع اختلاف در مصاحف و یکی ساختن مصحف بود. اختلاف کجا بود؟ پس در درجه اول مصاحف را بدانجا فرستادند که اختلاف قرائت پیش آمده بود. سه نقطه اصلی را در نظر بگیریم: دمشق، کوفه و بصره. اینها سه پادگان نظامی مهمی بودند که هر کدام بر قرائتی اقتدا کرده بود. اهالی دمشق بر قرائت ابی و یا معاذ می‌خواندند. مردم بصره قراوت ابوموسی را داشتند. اهل کوفه بر قرائت عبدالله بودند و حتی بر آن تعصب می‌ورزیدند و بر سر ان با مردم شام سر نزاع داشتند. این سه ولایت مرکز اختلاف قرائت شده بود و برای رفع این اختلاف لازم بود که نسخه واحدی در دست باشد که بدان مراجعه کنند و رفع اختلاف نمایند. پس اگر این سه پادگان نظامی را در نظر بگیریم و مکه و مدینه را به عنوان شهرهای اصلی قرآن بر آن بیفزاییم همان پنج نسخه می‌شود که ابن جبیر می‌گفت».

[۶۲] . نولدکه (ص ۲۵۷) می‌گوید صُحُف و مفرد آن صحیفه است. صَحَفَ به معنای کتب به معنای «چیزی که برآن نوشته می‌شود» است. این واژه در شعر بت‌پرستان جاهلی و از جمله در دیوان هذیل و نیز اصطلاح مصحف در شعر جاهلی قدیم نیز آمده است. (البته در قرآن نیز عنوان «صحف» بارها و به مناسبت‌های مختلف آمده و از «صحف اولی» (طه، آیه ۱۳۲) و «صحف ابراهیم و موسی» (اعلی، آیه ۱۹) یاد شده است). به گفته نولدکه قرآن عثمانی با نگارش و تدوین تازه بر سیاق حروف عربی جنوبی انجام شد و (احتمالاً) به همین دلیل آن «مصحف» خواندند. گرچه ایازی در «مصحف امام علی» به استناد منابع مختلف نشان می‌دهد که قرآن در زمان پیامبر نیز به مصحف شهرت داشت. و رامیار (تاریخ قرآن، ص ۱۱) می‌گوید در مقطع زمانی پس از درگذشت پیامبر پس از یک رأی زنی با اصحاب در مورد نامگذاری قرآن مصحف خوانده شد.

شرح بیشتر در مورد واژه‌شناسی صحیفه و صحف و مصحف بنگرید به: رامیار، تاریخ قرآن، ص ۹-۱۱. نیز: لسان العرب، ذیل «صحف».

[۶۳] . نولدکه، ص ۳۳۶-۳۳۷ و ۴۴۷.

[۶۴] . برخی اختلافات جزئی وجود داشت. شرح آن در رامیار، تاریخ قرآن، ۴۲۷-۴۲۸.

[۶۵] . به روایتی در این زمان ابن مسعود در مدینه بود نه در کوفه تا به مدینه احضار شود. او از اول ۳۰ تا پایان زندگی در مدینه می‌زیست. رامیار، ص ۴۳۳.

[۶۶] . نولدکه، ص ۳۳۹.

[۶۷] . نولدکه، ص ۲۸۰ و ۳۳۹-۳۴۰.

[۶۸] . نولدکه، ص ۳۲۰-۳۲۱.

[۶۹] . شرح بیشتر و دقیق تر آن را در رامیار (تاریخ قرآن، ص ۴۳۶- ۴۴۴. نیز: حجتی، تاریخ قرآن کریم، ص ۴۴۵-۴۴۷.

منبع: زیتون