اعتقادات تقلیدی،تعصبات و خرافات ، مسلمانان را، تبدیل به گلادیاتورهایی نموده است که نقطه قوت فتوادهندگان جمود و تحجر می باشند!!. علی و عمر دو واژه و تنها دو اسم بی مسمی است که توسط آن، خلایق را به جان یکدیگر می اندازند!! نه از علی بویی برده اند ونه از صحابه کلامی گرفته اند . اختلاف تشیع و تسنن و صوفی و ملا چه معنا دارد !!؟؟ در اختلاف و تفرقه به چه اهدافی نا ئل می شوند که در اتحاد و برادری به آن نمی توان رسید ؟؟!!
سایت مجذوبان نور : حق چیست و کجاست !!؟؟ گوینده و مبلغ حق کیست ؟ قدرتش را از خدا اخذ نموده یا از کثرت عوام و جهالت مقلدین ؟؟ !! فقهایی که مروج برادرکشی و جنگ فرقه ای در میان مسلمین هستند، جوامع اسلامی را به کجا می برند !!؟؟ بزرگانی که فرموده اند اظهار شهادتین برمسلمانی کفایت می کند و در عمل نیز پایبند به این اصل اساسی می باشند چرا منزوی می شوند ؟؟و چراعالمان بی عمل، میداندار تفرقه وخلق بحران !!؟؟ می شوند؟ قصه چیست ؟عده ای برای سلظه برعوام ،اختلاف در روایت راویان تاریخ را، تبدیل به جنگ مذهب علیه مذهب و نزاع اعتقادی نموده اند .
اعتقادات تقلیدی،تعصبات و خرافات ، مسلمانان را، تبدیل به گلادیاتورهایی نموده است که نقطه قوت فتوادهندگان جمود و تحجر می باشند!!. علی و عمر دو واژه و تنها دو اسم بی مسمی است که توسط آن، خلایق را به جان یکدیگر می اندازند!! نه از علی بویی برده اند ونه از صحابه کلامی گرفته اند . اختلاف تشیع و تسنن و صوفی و ملا چه معنا دارد !!؟؟ در اختلاف و تفرقه به چه اهدافی نا ئل می شوند که در اتحاد و برادری به آن نمی توان رسید ؟؟!! اگر دین اسلام، دین برحق است و اعتقادات موضوعی فردی و شخصی است چه کسانی به دنبال تفتیش عقاید و تکفیر وانکار وتکذیب گروهی و اثبات گروهی دیگر می باشند ؟؟ آیا خدا راضی به درگیری و نزاع میان مسلمانان است ؟ چه کسی و کسانی از تفرقه میان مسلمین سود می برند ؟
قرن چهارم، اوج تضادها و اصطکاکهای مذهبی است. در این میان، مخاصمات سنّیان و شیعیان، فصلی مهم از تاریخ را در بر دارد. مروری گذرا بر تاریخ ابن اثیر، نشانگر گوشه ای ازاین حوادث، خواهد بود:
345 هـ . ق. اختلاف سختی میان اصفهانیان و قمیان اتفاق افتاد. عامل آن، این بود که از فردی قمی، که از ملازمان مسؤول پلیس و امنیت اصفهان بود، نقل شد که یکی از صحابه را دشنام داده است. مردم، شورش کردند و در جمعی انبوه، گرد آمدند و در اداره پلیس، تجمع کردند. گروهی در این حادثه، به قتل رسیدند. مردم اصفهان، اموال تاجران قمی را غارت کردند. خبر به رکن الدوله، رسید(1)…
353هـ. ق. در این سال، همچون سال پیش، معزوالدوله دستور داد بازارهای بغداد را ببندند و مراسم عزا بپادارند. در نتیجه برخورد سختی میان شیعیان و سنّیان اتفاق افتاد. گروهی مجروح شدند و اموال فراوانی،غارت شد.(2)
362 هـ . ق. در این سال، یکی از مأموران دولتی و متعصب اهل سنّت، محلّه کرخ را به آتش می کشد. آتش گسترده ای، این مرکز شیعی نشین را در بر می گیرد. هفده هزار در آتش می سوزند، سیصد دکان و خانه های فراوان، طعمه حریق می شوند، سی و سه مسجد نابود می گردد(3) و…
380هـ . ق. پس از بازگشت بهاءالدوله از بغداد به اهواز، عیاران در دو سوی بغداد، آشوب کردند. درگیریهایی بین شیعه و سنی رخ داد. کشتار فراوانی، اتفاق افتاد. برخی از محلّه ها، به آتش کشیده شد. اموال فراوان،غارت رفت. خانه هایی خراب شد. چندین ماه، آشوب ادامه داشت تا بهاءالدوله، به بغداد بازگشت(4)
382 هـ. ق. در این سال، مجدداً میان اهل کرخ، مرکز شیعه نشین بغداد، و سنیان، درگیری رخ داد. محمد بن الحسن بن الحاجب، به رفع آشوب پرداخت. آن قدر کشت و دار زد تا شهر آرام گرفت!(5)
389 هـ . ق. اهل بصره، در مقابل جشن و سرور عید غدیر و نیز عزاداری عاشور، دو روز را برای عزا و جشن قرار دادند. بیست و شش ذی الحجه را به عنوان: روز غار، قرار دادند و در آن روز، به جشن و سرور می پرداختند. هیجده محرم را به عنوان سالگرد قتل مصعب بن زبیر، روز عزا، اعلان کردند و به عزاداری، رو می آورند.(6)
391 هـ . ق در این سال، اهل سنّت به پشتیبانی نیروهای ترک بغداد، علیه شیعیان محلّه کرخ هجوم می بردند(7)
393هـ . ق . در بغداد، فتنه سختی در گرفت. مفسدان و رهزنان، مسلّط شدند. بهاء الدوله، ابوعلی استاذ بن هرمز، عمید الجیوش، را به عراق، فرستاد تا امور را سامان دهد.پس از رسیدن به بغداد، دستور داد که اهل سنّت و شیعه، حق اظهار مذاهب و عقایدیشان را ندارند. پس از آن، شیخ مفید را تبعید کرد(8)
398 هـ . ق. در ماه رجب، آشوبی در بغداد اتفاق افتاد. آغاز آن، چنان بود که فردی از هاشمیان محلّه باب البصره، پیش شیخ مفید آمد و او را، آزار داد. شاگردان شیخ، برآشفتند و به سوی ابوحامد اسفرایینی و ابن اکفانی، دو فقیه اهل سنّت بغداد رفتند و آنان را، دشنام دادند. فقهای دیگر اهل سنت را نیز، جستجو کردند، آنان گریختند. ابوحامد اسفرایینی، به منطقه دار القطن منتقل شد. فتنه و آشوب، بغداد اوج گرفت. سلطان،دستور داد عده ای را گرفتند و به زندان، افکندند. شهر، آرام شد. ابوحامد اسفرایینی، به مسجد خویش بازگشت و شیخ مفید، از بغداد، تبعید شد. علی بن مَزید در رابطه با وی، شفاعت کرد و به بغداد، بازگشت.(9)
406هـ .ق. اختلاف و نزاع میان محله کرخ و محله باب الشعیر، رخ داد. فخرالملک، عملکرد شیعیان محله کرخ را ناشایست دانست و آنان را، از برپایی مراسم نوحه و عزاداری پنج روز عاشور، منع کرد(10)
407 هـ . ق. در این سال، شیعیان بسیاری در مناطق گوناگون افریقیه، یه قتل رسیدند. منشأ آن، چنان بود که معزّبن بادیس به قیروان آمد، به جمعی برخورد کرد، گفت: اینان کیانند؟ پاسخ دادند: جماعت رافضه هستند و ابوبکر و عمر را دشنام دهند. معزّبن بادیس گفت: خداوند از ابوبکر و عمر راضی باد.
بلافاصله،عوام قیروان، به محله شیعیان، المقلی، آمدند و آنان را، به قتل رساندند و اموالشان را غارت کردند. ریشه آن هم، چنان بود که نظامیان و هواخواهان آنان، به غارت اموال شیعیان، طمع داشتند. والی قیروان نیز، آن را می خواست; زیرا شنیده بود که ابن بادیس می خواهد او را برکنار کند. در نتیجه می خواست شهر را به آشوب بکشاند.
در این حادثه، جمع بسیاری از شیعه، نابود شدند و در آتش سوختند و خانه های آنان، غارت گردید. در پی آن کشتار شیعه در تمام افریقیه، آغاز شد. گروهی از باقیماندگان آنان، در قصر منصور، در نزدیکی قیروان، تحصّن کردند. اما عوام، آنان را محاصره کردند و بر آنان سخت گرفتند، تا آن که از گرسنگی به تنگ آمدند. یکایک آنان، که بیرون می آمدند، کشته شدند. گروهی از آنان در مهدیّه، به مسجد جامع، پناه بردند، امّا در همان جا، به قتل رسیدند! شاعرانِ بسیاری، از این حادثه یاد کرده اند. گروهی فرحناک و شادمان و جمعی اندوهگین و گریان!(11)
407 هـ . ق. اختلافی بین اهل سنت و شیعه در شهر واسط رخ داد. سنّیان، پیروز شدند و رهبران شیعی و علویان، به علی بن مَزید پناه بردند و از او، یاری طلبیدند.(12)
408 هـ ق. آشوبی میان سنیان و شیعیان بغداد، درگرفت. القادر بالله، از شیعه، معتزله و دیگر مذاهب،تعهد خواست که در مسائل مذهبی، از مناظره و مباحثه، پرهیز کنند. او تهدید کرد که هرکس نافرمانی کند، مجازات خواهد شد.(13)
وقایع فوق، می تواند گوشه ای از موقعیت و مسائل شیعه را در مقطع اوج فعالیت و شهرت شیخ مفید، بازگو کند. فضای اجتماعی که شیعه با آن درگیر بود و رهبر مذهبی شیعه، شیخ مفید، تماس نزدیکتری با آن داشت و در کشاکش آن حوادث، حداقل سه تبعید و نیز توهینها و آزارهایی را، به جان خرید.
در حاشیه رخدادهای یاد شده، اشاره ای به چند نکته می تواند سودمند باشد:
1 . اقتدار آل بویه، این سود را داشت که به شیعه، موقعیتی رسمی بخشید،اما در جنب آن، حسدها و کینه هایی را نیز پروراند. نتیجه آن شد که در شرایط غیبت آل بویه از بغداد و یا دوره ضعف آنان، کینه توزیها از سوی عوام اهل سنت و گاه خواص! اوج یافت و شیعه، مورد شکنجه ها و آزارهای مکرر قرار گرفت.
2 . شیعه امامیّه در این دوره، به قدرت آل بویه تکیه کرد. این اتکا، سودمندیهای بسیاری را داشت، اما بناچار جامعه شیعی، در معادلات سیاسی نیز جای یافت. آل بویه، رقبا و دشمنانی داشتند. در بغداد قوای نظامی ترکان، رقیب جدّی دیلمیان به حساب می آمدند، نتیجه صف بندیها، آن شد که نیروی نظامی ترکان در بغداد، به عنوان نیروی حامی اهل سنت، به حساب آید. در تمامی رقابتهای ترکان و دیلمیان، به گونه ای پای سنیان و شیعیان نیز به میان می آمد. اهل سنّت بغداد، به نیروی نظامی ترکان دلبستگی نشان می دادند و شیعیان، نیروی نظامی آل بویه را به حمایت می طلبیدند.
3 . گوشه ای از نمونه های یاد شده، نشان می دهد که چگونه بخش عمده ای از منازعات، از هواها و آمال جاه طلبان و ثروت اندو زان برخاسته بود. نمونه قتل و غارت و حشیانه شیعه در منطقه افریقیه، از آن نمونه هاست. حاکم شهر، برای ناامن نشان دادن شهر و تثبیت خود، جماعت اهل سنت را بر شیعیان می شوراند، نظامیان به نیت نهب و غارت، به آشوب دامن می زنند. این نمونه، گوشه ای از روایت تاریخ است.
4 . قرن چهارم، دوره ضعف و افول خلافت عباسی است. ضعف دستگاه خلافت، میدانی را برای مباحثات و ارائه آزاد اندیشه ها و افکار، فراهم آورد. فیلسوفان، متکلمان، و فقیهان مذاهب و فرق مختلف اسلامی، به عرضه متاع فکری خویش پرداختند. مباحثات پردامنه ای درگرفت. این گونه مناظرات و مباحثات، گرچه در تکامل دانشهای دینی، مؤثر افتاد، امّا موجب شد که احساسات عوام نیز، اوج بگیرد و تعصبات فرقه ای، مجال ظهور و بروز پیدا کند. التهاب عواطف مذهبی، شورشها و آشوبهایی را پدید آورد. سوء تفاهم هایی را سامان داد. به رقابتهای بی فرجام، دامن زد. نتیجه آن شد که به عنوان نمونه: چون شیعه، روز عید غدیر را جشن و سرور مذهبی خویش، قرار داده بود، متعصّبان اهل سنّت، در اندیشه احیای روز غار و تجلیل از خلیفه اول، برآمدند و بیست و شش ذی الحجّه را، روز عید و جشن قرار دادند. و از این نمونه ها، فراوان رخ داد. انرژی متراکم و انباشته در جهان اسلام، صرف منازعاتِ بی حاصل شد. در شرایطی که امپراتوری بیزانس، خیالاتی داشت و حوزه ارضی مسلمانان، در معرض تاخت و تاز آنان بود، رقابت ترک و دیلم، شیعه و سنی و… مسأله اصلی جهانِ اسلام شده بود. نتیجه این روند نامیمون، آن شد که در دهه های پایانی قرن چهارم، علایم ضعف و انکسار در تمدن اسلامی رخ نمود و قرن پنجم هجری، مبدأ انحطاط برای آن تمدن شکوهمند گشت. در دهه پایانی این قرن جنگهای صلیبی، شکل گرفت و حدود دویست سال، جهان اسلام را به خود مشغول کرد. واقعه ای که ریشه و مایه آن را، بایستی در شرایط نامناسب منازعات فرقه ای قرن چهارم، جستجو کرد.
منبع
1 و 2. (الکامل)، ابن اثیر، ج517/8، 558 و 628.
10 تا 3 . (همان مدرک)، ج76/9، 94، 168، 155، 178، 208، 263، 294، 295، 305.
11،12،13. (خاندان نوبختی)، عباسی اقبال آشتیانی، 219 ـ 220