سید مسعود رضوی
خبر درگذشت زندهیاد حسین توفیق، آن هم چند ساعت پس از ارتحال خواهرش مرحومه فریده خانم، در روز هشتم فروردینماه سال جاری، اندوهبار و ناخوشایند بود؛ اگرچه این واژهها در قاموس طنزپرداز شایسته و برجستهای چون حسین توفیق گوارا نیست، اما رجعت انسان از این رباط خاکی حقیقتی است ناگزیر. او ۸۸ سال قبل در پاچنار تهران به دنیا آمد و پس از تحصیل و بالیدن در ایران و فرانسه، سرانجام به جایی که تعلق داشت بازگشت؛ به فکاهینامه توفیق. جایی که داییاش که اتفاقاً او هم حسین نام داشت در سال ۱۳۰۲ خورشیدی، سنگ بنای این مجله را گذاشت. و چنان محکم که در فضای زلزلهخیز سیاست و فرهنگ در ایران، نیم قرن دوام آورد و هنوز یاد و خاطرهاش زنده و شیرین است.
حسین توفیق یکی از سه برادر توفیق بودند (حسن، حسین و عباس) که به قول کیومرث صابری، مثل سه تفنگدار در میدان طنز و توفیق ظاهر شدند و در سومین دوره انتشار توفیق، از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۹، درخشانترین دوران را در تاریخ طنزِ مطبوعاتی ایران رقم زدند. دو برادر وی نیز طنزپردازان قهار و درجه اولی بودند. حسن توفیق، کاریکاتوریستی برجسته و صاحب سبک بود که بسیاری از طرح جلدهای ماندگار توفیق، نگارههای فکاهی اوست. دکتر عباس نیز در عرصه داستان و نثر فکاهی، و نیز پژوهشهای طنز استادی متبحر است. اما یک ویژگیِ دیگرِ حسین توفیق، مدیریت و همجوشی او با کارکنان و طنزآوران توفیق بود.
من شخصاً یک بار آن مرحوم را ملاقات کردم ولی ضمن تحقیقاتی که برای کتاب «تاریخ توفیق / سرگذشت طنز در مطبوعات ایران» انجام میدادم، متوجه شدم که او محبوبیت خاصی در میان همکاران توفیق داشته و همه منسوبان و منصوبان توفیق، از پیشکسوت و تازهکار و شاعر و نویسنده و کاریکاتوریست، تا کارگر چاپخانه و آبدارچی و نامهبر، از او به نیکی یاد کردهاند. شخصاً از دوست فقید عمران صلاحی شنیدم که مرحوم حسین توفیق در اعتلا و سازماندهی مؤسسه توفیق که بسیار منظّم و منزّه کار میکرد و هیچگاه وامدار قدرت و جیرهخوار دولت نشد، نقش اساسی داشت. شخصاً هم نظم و تنزّه در گفتار و کردارش تابان بود. به گفته صلاحی؛ خیلی دیسیپلین داشت، همیشه کار مفیدی انجام میداد و سلامتش چنان بود که گاهی من و بیژن اسدیپور و پرویز شاپور درباره او به شوخی میگفتیم حسین آقا وقتی برای تفریح و خوشگذرانی افراط میکند دوتا چای پررنگ میخورد! حسین توفیق با سازماندهی کلاسها و کارگاههای آموزش طنز و کاریکاتور، در تربیت و بازسازی طنزِ مطبوعاتی ایران نقش مهمی ایفا کرد. طنزآوران برجستهای چون منوچهر احترامی و احمد عربانی و… نقش او را در اعتلای حرفهای خود ستودهاند.
مرحومه فریده توفیق هم در سالهای اخیر کتابی تألیف و منتشر کرد به نام «توفیق و کاکاتوفیق» که چند بار چاپ شد و نقش مفیدی در احیای نام نیک این نشریه و مدیران و بنیانگذارانش داشت. آنچه در این مجال میتوان گفت تنها خاطراتی از طنزآوران و مدیرانی چون حسین توفیق است که در شرایطی بیمنطق و سختگیرانه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با پشتکار و ظرافت و نیز با شکیبایی بر مشکلات فائق آمدند و توانستند بسیاری از حدود و حقوق سلبشده رسانهای را بازپس گیرند. نقد و افشاگری کنند و با شیرینزبانی تلخترین حقایق را بر زبان آورند.
باری، امروز که در رثای حسین توفیق و خاطره روزنامه توفیق و بزرگان و طنزآوران این نشریه مینویسم، باید این نکته را نیز یادآوری کنم که به گفته استاد فقید دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی؛ توفیق فقط یک مجله فکاهی نبود، یک مکتب طنز بود و نسلهایی از بهترین طنزنویسان، شاعران و کاریکاتوریستهای ایران از این مکتب فارغالتحصیل شده و در این مدرسه درس آموخته بودند. حق توفیق برعهده طنز ایران بسیار است و نباید خاطره آن از یاد نسلهای جوانتر زدوده شود. اما چون شایسته نیست که برای طنزپردازی که آرمانش لبخند و شادمانی مردم بوده است بگرییم. پس تنها این بیت معروف توفیق را بدرقه راه میکنم:
ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی چه توفیقی ازین بهتر که خلقی را بخندانی
درگذشت حسین و فریده توفیق را به خانواده محترم و طنزپردازان میهن تسلیت گفته و در بدرقه، به درگاه پرودگار یگانه مهربان نیایش میکنم آن مسافران عالم خاکی، از اضطراب این جهان درگذشته و به روشنا و آرامش عالم باقی رسیده باشند.
منبع: روزنامه اطلاعات