Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح شنبه ۹۶/۱/۲۶ – آقايان (تكامل به سوی وجود)

Hhdnat majzoobaalishah96 07بسم الله الرّحمن الرّحیم

یک چند تا مسائلی‌ست که ما به همه‌اش معتقدیم ولی خیلی اوقات ظاهراً و اگر کسی درست متوجه نباشد، با هم متناقض به نظر می‌رسند. اولاً خب در ادیان مختلف این هست که “هر دین الهی، دینِ قبلی خودش را تأیید کرده”، یعنی صریحاً اظهار کرده است که پیغمبر قبلی هم مأمور از جانبِ خدا بود و آنچه دستور داده است، خدایی‌ست. از طرفی اگر، ما خب داریم که فرمان خدا و امر الهی تغییر نمی‌کند. خدا، این خب مسلّم است، همه‌ی ادیان قبول دارند. یعنی “ادیان الهی”. اگر اینجوری‌ست خب چرا پس هر پیغمبری آمده گفته است: زمانِ پیغمبر قبلی تمام شد، از حالا باید به این پیغمبر بپردازد. اگر آن پیغمبر هم از جانب خدا بود که این حرف لازم نبود، یعنی زائد به نظر می‌رسید. ولی این درست بین حالات مختلف خود انسان مطابق است. یعنی هر انسانی در این موضوع که فکر کند حالات خودش را هم نگاه کند می‌بیند نه. اگر من امروز فرض کنید از فلان مطلب عقیده‌ام این است، بعد جور دیگری می‌شود، این تغییرات بر حسب تکامل یا تغایر سلوک شخص است. آن اصلِ مطلب در همه‌ی ادیان یکی است، تغییر هم نمی‌کند. این که فرمایش پیغمبر، گفت: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا». البته خب این مسلم است برای آن عده گفت که هنوز خدایی نمی‌شناختند. نه ولی خب پیغمبر حرف اضافی نمی‌زند، حرف بیجا نمی‌زند. بگویید: خداوند، الله، او خداوند، غیر از او کسی نیست که مؤثر باشد. غیر از او کسی اصلاً نیست، وجودی ندارد. همچین حرفی هیچیک از [پیغمبرهای] قبلی به این صراحت نگفته‌اند ولی همه‌شان همین حرف را گفته‌اند، به عبارات مختلف، به صورت‌های مختلف، و همه‌شان، همه‌ی ادیان در طی تاریخ و تربیت‌هایی که یا خودشان دنبالش رفته‌اند یا بر آنها تحمیل شده؛ این مطلب را می‌فرمایند. این تغییر ادیان، تغییری نیست به ضد. تغییری‌ست برحسب تکامل. یعنی وقتی شما نردبان را گذاشتید دارید می‌روید پشت‌بام. بر پله‌ی چهارم که نشستید غیر از پله‌ی سوم است. وقتی این پله به شما گفتند که: مواظب نردبان باشید اینها، این پله تا پایتان را می‌گذارید می‌بینید سست است. پس در این پله، آن کسی که دستور می‌دهد می‌گوید: وقتی به پله‌ی چهارم رسیدی چنین کن یا اینکه نگاه می‌کند وقتی خودتان در پله – نردبان – دارید بالا می‌روید تا به پله‌ی چهارم رسیدید، آن، همان معلم می‌گوید؛ داد می‌زند: مواظب باش نیفتی! شما می‌بینید در اینجا، در این پله خیلی سختگیری شده. پله‌های بعدی و همچنین پله‌های قبلی اصلاً حواستان نبود که. خودتان می‌رفتید. این تغییرات تضاد نیست؛ این تغییرات تکامل به سوی هدف است. یک هدف آن جلو هست. این هدف، حالا ما نداریم. ما خودمان در ایجادمان داریم ولی خودمان نمی‌دانیم. جهتِ خلقت، این خلقت اگر همین جوری خودبه‌خود انجام شده باشد که محال به نظر می‌رسد، یک چیزی نیست یک مرتبه خودبه‌خود به وجود بیاید! یک عامل دیگری هست به وجود می‌آورد. همان عامل، شما اسمش را بگذارید «عامل»، ما می‌گوییم: با این صفات خداست. خدا یعنی همین که تمام خلقت، تمام خصوصیاتِ خلقت با اوست. اینها، بنابراین در همین نردبان که مثال زدیم اگر کسی در پله‌ی چهارمش که سست است رد بشود، پله‌ی پنجم رسید، دیگر پله‌ی پنجم رسید دیگر آن احتیاط‌های قبلی را ندارد، برای اینکه پله‌ درست است. نمی‌شود برایش اعتراض کرد که چرا آن احتیاط‌هایی که دیروز بهت گفتم انجام بدهی و انجام دادی امروز انجام ندادی. آن کسی که دستور را داده است خودش همان‌وقت گفته است که این دستور، برای این فاصله‌ی زمانی است. یعنی در زمانی که پله‌ی چهارم هستی. از آن اول، دستور، زمان دارد، مدت دارد. یا پله‌ی اول و دوم را نمی‌گویند: چنین است، چنان است، برای اینکه پله درست است. ولی در اینجا شما سخت‌گیری کنید، کار بی‌جایی‌ست. اما شناخت اینکه در این نردبان که دارید بالا می‌روید کدام پله‌ها سست است که باید… و از کی وقتی یک پله‌ای را نمی‌دانستیم سست است یا نه، از کی باید بپرسیم؟ از آن کسی که این پله‌ها را رد کرده و الان می‌داند. ولی از کسی که خبره نیست، پرسیدن نه. مجموعه‌ی اینها را که فکر کنید علتِ ظاهراً تعارض و اختلاف آراء فهمیده می‌شود که در واقع اختلاف آراء نیست؛ طُرُق مختلف است. مثل اینکه شما مثلاً از اینجا که محله‌ی پاسداران است بخواهید به خیابانی که منزل آقای مرحوم حائری هست بروید. طرق مختلف دارد. یک راه مستقیم است. یک راه از آن کوچه بروید. این راه را شما بلد نیستید. همه‌ی این راه‌ها را کسی بلد است که با خالق این راه‌ها رفیق است، می‌داند. و فقط هم او بلد است. کسی دیگر بلد نیست. این است که اگر به او رجوع کردید، یک دستور جدیدی گذاشت، نمی‌توانید بگویید: دیروز من اینجور دستور نداشتم. همان طریقی که او می‌گوید باید عمل کنید. این یک خاصیتی‌ست در سلوک عرفا و در فرمان. ان‌شاءالله خدا ما را متوجه گرداند.