چه اندازه در حفظ زبان مادری خود میکوشیم؟
به گفته نلسون ماندلا، با فردی با زبانی که میفهمد صحبت نکنید، حرفتان به مغزش میرسد، اما اگر با او به زبان مادریش صحبت کنید، حرفتان به دلش مینشیند.
به گفته کارشناسان، انسان باید در حفظ، ترویج، آموزش، نگارش و کاربرد «زبان مادری» خود آزاد باشد و توصیه نظامهای حقوقی و اخلاقی نیز در این باره، همین است. وقتی گروهی، گروهی دیگر را از کاربرد زبان مادریشان محروم کنند، فلسفه حقوق و اخلاق نیز دچار خطا میشود.
اهمیت حفظ زبان مادری به گونهای است که سازمان جهانی یونسکو به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی، یک روز (دوم اسفندماه) هر سال را به عنوان «روز جهانی زبان مادری» نامگذاری کرده است و مجمع عمومی سازمان ملل متحد هم به دلیل اهمیت زیاد آن، سال ۲۰۰۸ میلادی را سال جهانی زبانها اعلام کرده بود. بسیاری از کارشناسان زبان مادری را «زبان بومی» یا زبان والدین میدانند و حمایت و فراهم کردن امکانات فراگیری آن را به ویژه برای مهاجران و اقلیتهای قومی، گامی بلند در راه حفاظت از تنوع زبانها به شمار میآورند.
تعریف زبان مادری
نامگذاری روز جهانی زبان مادری زمانی آغاز شد که در سال ۱۹۵۲ میلادی دانشجویان دانشگاههای مختلف «داکا» پایتخت امروزی کشور بنگلادش، که در آن زمان پاکستان شرقی نامیده میشد و هنوز مستقل نشده بود، از جمله دانشجویان دانشگاه داکا و دانشکده پزشکی آن، برای ملی کردن زبان بنگالی به عنوان دومین زبان پاکستان (در کنار زبان اردو) تظاهرات مسالمتآمیزی در این شهر به راه انداختند. به دنبال این حرکت دانشجویان، پلیس به آنها تیراندازی کرد، که بر اثر آن عدهای از آنها را کشت. بعد از استقلال بنگلادش از پاکستان و به درخواست این کشور، برای اولین بار سازمان یونسکو در ۱۷ نوامبر سال ۱۹۹۹ میلادی بیست و یکم فوریه را روز جهانی زبان مادری نامید، از سال ۲۰۰۰ این روز در بیشتر کشورها گرامی داشته و برنامههایی در ارتباط با این روز برگزار میشود. نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی سازمان ملل به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شده است.
«زبان مادری» را میتوان نشانگر هویت و فرهنگ جامعهای دانست که با آن سخن می گویند. دکتر محمدرضا باطنی ـ زبانشناس درباره تعریف زبان مادری میگوید: «زبان مادرى همان طور که از اسمش برمىآید، یعنى زبانى که کودک از مادر خودش براى اولین بار مىشنود و آن زبان را یاد مىگیرد. ولى این اصطلاح گاهى گمراهکننده است، چون زبان مادرى همیشه مهمترین زبان در زندگی کودک نیست، از این رو امروزه زبانشناسان به جاى زبان مادرى اصطلاح «زبان اول» را بهکار مىبرند و به همین ترتیب زبانى را که بعداً یاد مىگیرند، را «زبان دوم» مینامند.
مطابق برآورد یونسکو، از حدود ۶ هزار زبانی که در جهان شناخته شده است، بیش از ۳ هزار زبان در حال نابودی است. بیشتر این زبانها هماکنون توسط گروههای بسیار کوچکی به کار برده میشوند و تقریباً هیچکدام شانسی برای بقا ندارند. ۹۶ درصد از زبانها فقط در میان ۴ درصد از جمعیت جهان رواج دارند.
دکتر باطنی میافزاید: سالهاست که شعار انتخابی یونسکو برای روز جهانی زبان مادری، حول موضوع آموزشهای چند زبانه بهعنوان یکی از پیششرطهای توسعه پایدار میچرخد. یونسکو امسال نیز با اشاره به اهمیت تنوع زبانی در جوامع انسانی بر تعهد همهجانبه خویش به پاسداشت تنوع زبانی و چندزبانگی تأکید میکند و یادآور میشود که زبان به اندیشهها و هویت ما شکل میدهند و ما از رهگذر آنها خویش را بیان میکنیم. بدون احترام به تنوع زبانی که راهی را برای درک درست همه فرهنگها باز میکند، یک گفتوگوی معتبر یا همکاری مؤثر بینالمللی شکل نمیگیرد.
وی همچنین میگوید: زبان مشترک به تنهایی نمیتواند دلیل بر هویت ملی مشترک و تعریف یک ملت باشد و نمونههای عینی بسیاری نیز وجود دارد که اثباتکننده این نظریه است. چه بسیارند مردمانی که زبانی مشترک دارند، ولی خود را از هم جدا و متعلق به هویت و ملیتی متفاوت میدانند. بهترین نمونه این مردم، انگلیسیزبانها به ویژه در بریتانیا و ایرلند است. علیرغم آنکه مردم دو کشور از یک زبان مشترک یعنی انگلیسی برخوردارند، ولی از نظر تاریخی و هویتی خود را به طور کامل دو ملت متفاوت میدانند و اگر کسی ایرلندی را، انگلیسی خطاب کند، یک توهین به او قلمداد میشود.
تنوع زبانی، پیششرط توسعه
خطر روزافزون نابودی زبانها، از میان رفتن قبیلهها و قومهای کوچک بر اثر از میان رفتن زیستگاههای طبیعی، یا کوچ دادن آنها به حاشیه شهرهای بزرگ و اردوگاهها، یکی از تهدیدهای زبان مادری است. به نحوی که در چند دهه گذشته بسیاری از قبیلههای جنگلنشین به این شکل زبان و هویت قومیشان را از دست دادهاند. جنگهای داخلی و مهاجرت وسیع قومهای مغلوب به کشورهای همسایه هم از دیگر دلیلهای فراموش شدن بعضی از زبانها است. عصر مدرن و تغییراتی که در ساختار سنتی زندگی بشر پدید آمده است، عرصه را بر زندگی گروههای کوچک تنگ کرده و باعث گسترش و تسلط چند زبان در میان اکثریت جامعه جهانی شده است. زبانهای شفاهی که تعدادشان حدود ۱۲۰۰ زبان تخمین زده میشود، بیشتر در معرض خطر نابودی قرار دارند و بخش عمده این زبانها متعلق به مردم قاره آفریقاست که به ۲ هزار زبان سخن میگویند.
پروفسور «توه سکوتنابب کانگاس» که مؤلف بیش از ۱۰۰ کتاب و مقاله در مورد «زبان و زبان مادری و سیاست و قدرت» است، زبان مادری را به «پوست انسان» تشبیه کرده است: «زبان مادری مثل پوست ماست و زبان بیگانه چون شلوار جین! ناآشنا و تنگ بر تنمان که کم کم میتوانیم به آن عادت کنیم، اما بدون اینکه یک روزی جای راحتی پوست یعنیجلدمان را بگیرد و همان اهمیت را در راحتی و حفاظت بدن ما داشته باشد .زبان بیگانه چون پوششی است که ما میتوانیم آن را بر تن خود بدوزیم، بپوشیم وهر روز با یک لباس نو هم برویم، اما همواره چون سطحی بر پوست ما قرار میگیرد. دور کردن زبان مادری مانند کندن پوست از بدنمان است!»
حقوق زبان در دنیای امروز
طبق ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق زبانی، برای هر زبانی حقوقی وجود دارد و همه گروههای زبانی مثل ترک، لر، کرد و فارس در این مسائل باید برابر باشند و هرکسی باید با حقوق خود آشنا باشد. اول، حق آموزش زبان و فرهنگ(آموزش به زبان مادری) دوم، حق دستیابی به خدمات فرهنگی (مثل فرهنگستان زبان) سوم، حق حضور برابر زبان و فرهنگشان در رسانههای ارتباطی (مثل تلویزیون) و چهارم، حق برخورداری از حمایتها و توجه برابر حکومتها در تمامی زمینهها.
محسن رنانی ـ استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و پژوهشگر حوزه توسعه، کمرنگ شدن آموزش زبان مادری و اجبار به آموختن زبان فارسی در مدارس اقوام غیرفارسیزبان را قتل این زبان میداند و با توجه به این که حدود نیمی از جمعیت کشور را اقوام ایرانی غیرفارسیزبان تشکیل میدهند، این موضوع را عاملی در تخریب توسعه در ایران میداند. او در این مورد میگوید: یکی از خطاهای ما، حذف نیمی از جمعیت کشورمان از حضور فعال و بههنگام در فرایند توسعه بوده است. هیچ آمار رسمی از سهم جمعیت اقوام و زبانها در کشور ما جمعآوری و منتشر نمیشود. اما بر اساس برآوردها جمعیت اقوام ایرانی غیرفارسیزبان در کشور ما بین ۴۲ تا ۴۹درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند. ما در طول ۷۰ سال گذشته، فرزندان نزدیک به نیمی از جمعیت کشور، یعنی اقوام غیرفارسیزبان را مجبور کردهایم که از سال اول دبستان زبان فارسی را بیاموزند و به زبان فارسی آموزش ببینند.
او میافزاید: فاز صفر توسعه در هر کشوری در دوران کودکی، در پیشدبستان و دبستان شکل میگیرد و هر چه ما برای آینده کشورمان میخواهیم، باید بذر آن را در این سنین بکاریم. ما با تحمیل آموزش زبان فارسی به کودکانی که زبان مادریشان فارسی نیست، آنان را با یک توقف چندساله در حساسترین سالهای عمر در فرایند اجتماعی شدنشان روبه رو میکنیم. این که ۶۷ درصد مردودی دانشآموزان پایههای یک و دوی دبستان متعلق به ۹ استان دو زبانه کشور است، مؤید چنین مشکلی است. کودکان ایرانی غیرفارسیزبان وقتی سرانجام با زبان فارسی کنار میآیند و آن را یاد میگیرند که سنین کودکی را از دست دادهاند. سنینی که سرنوشتسازترین دوره برای یادگیری و تمرین ویژگیهایی است که بعدها برای حضور مؤثر و مستمر در فرایند آفرینش توسعه، مورد نیاز است.
زبان مادری، زبان زندگی
رنانی به سخنانش ادامه میدهد: «ما توجه نکردهایم که زبان مادری، تنها زبان سخن گفتن نیست، زبان عاطفه، زبان احساس و زبان زندگی فرد هم هست. زبان مادری زبان درونی انسانهاست و فرایند تفکر نخست به زبان درونی هر فرد رخ میدهد و سپس به زبان گفتاری او ترجمه میشود. مطالعات نشان داده است که در گروههای جمعیتی دو زبانهها اگر زبان مادری را خوب یاد گرفته باشند، مغز آنان در پردازش اطلاعات هیجانی و حوزه دریافت معنایی توانایی بیشتری دارد. در واقع ما با کنارگذاشتن آموزش زبان مادری و تحمیل زبان فارسی به کودکانی که زبان مادری آنها فارسی نیست، در همان سنین کودکی، تکامل زبان درونی و زبان تفکر آنان را متوقف میکنیم و آنان با تحمل فشارهای روانی و روحی زیادی و با چند سال تأخیر، سرانجام میتوانند به زبان تحمیلی جدید، تفکر کنند و سخن بگویند. اما آنچه در این میان از دست رفته است، فرصتهای تکامل ابعاد پرورشی و وجودی آنهاست که تواناییهای ارتباطی و توسعهآفرینانهشان را شکل میدهد.
رابطههای پنهان زبان مادری
شاید بتوان بین زبان مادری و روابط بین افراد هم، رابطهای یافت. به زبان سادهتر زبان مادری در ایجاد یک رابطه عاطفی در میان افراد یک جامعه نقش دارد و بین این رابطه عاطفی و شخصیت افراد همبستگی دیده میشود. دکتر سیمین صبری، روانشناس در این مورد میگوید: درک این که زبان مادری چه نقشی در رشد عاطفی و ارتباطات اجتماعی فرد دارد، به زاویهای که ما به زبان مادری نگاه میکنیم و آن را تعریف میکنیم، بازمیگردد.
او معتقد است: زبان مادری تنها و اولین وسیله ارتباطیکودک (و در آینده شخص) با افراد نزدیک خود، پدر و مادر بزرگ، خویشاوندان و دیگر نزدیکان و عزیزان او است و برای حیات اجتماعی یک انسان، ایجاد ریشه و ریشه انداختن در میان افراد نزدیک او در زندگی فامیلی، به خصوص در دوران کودکی نقش حیاتی بازی میکند. کودکی که به دلایلی از زبان مادری و زبان مشترک او با خویشاوندان نزدیک محروم شده است، قأعدتا نمیتواند با خویشان نزدیک، نظیر پدربزرگ و مادربزرگ خود علیرغم دلبستگیهای عمیق آنها به او، ارتباط زبانی، احساسی و شناختی برقرار کند و در واقع احساس تعلق خود را به جمع خویشاوندان، نمیتواند رشد دهد. او میافزاید: با کودک به شکل مخصوص و با زبانی مخصوص که مورد استفاده دیگران نیست، رفتار شده است و طبیعی است که او خود را همواره چون تافته جدا بافته میبیند. کودک احساس میکند که به فضای گفتمانی خویشاوندان متعلق نیست و از حکایات، شوخیها و ایجاد ارتباط با آنها هیچ لذتی نمیبرد. در نتیجه کودکانی که با زبان دیگری به جز زبان مادری رشد میکنند، حتی اگر در آینده به دلیل استعداد فردی تا درجههای بالای تحصیلی پیشروی کنند، معمولاً از برقراری یک رابطه طبیعی با مردم و اجتماعی شدن رنج میبرند؛ چون استعداد جدا از شخصیت است.»
دکتر صبری در ادامه سخنان خود میگوید: شخصیت فرد از کودکی از ارتباط با نزدیکترین خویشاوندان و صمیمیت با آنها ترسیم می شود. کودکان خوشبخت و آسوده از نظر روحی کسانی هستند که از این محبت برخوردارند و به سادگیارتباط عاطفی خود را با افرادی که به آنها از نظر بیولوژیکی نزدیک هستند، برقرار میکنند که آن هم فقط از طریق زبان مادری ممکن است و بس.»
زهرا جعفری
منبع: روزنامه اطلاعات