قلب به گونهای عمل میکند که گویی ذهن خودش را دارد. قلب مرکز اعصاب بسیار پیشرفتهی خود را دارد که میشود از آن به عنوان مغزی کوچک در قلب یاد کرد و به قلب این استقلال را میدهد که مجزا از مغز سر، بفهمد، بخاطر بسپارد و احساس کند. این امواج صادره از قلب میتواند در نیات و اعمال آدمی نیز تأثیر داشته باشد.
این نوشته هرگز قصد ندارد مبلغ یک ایدهی اثباتنشده باشد. غرض تنها معرفی ایدهای است که اگر به ثمر بنشیند و بتواند بیش از این از اتاق فرضیه به تالار نظریه نشو نماید؛ تکیهگاهی گردد برای درک و توجیه بسیاری ازمسائل یک ذهن شرقی که دردستگاه منطق قیاسی قابل اثبات نیستند. معرفی نماید جایگاه دل را که در کتاب مقدس مسلمانان مرکز فهم به آن نسبت داده شده است (دلهایی دارند که با آن نمیاندیشند!!!)
نظر شما چیست؟ شما خود را در کجای تنتان حس میکنید؟ درون کاسهی سفالین جمجمه یا در ابعاد قفسهی تنگ سینه؟ یا درهمهی پیکرتان؟ فکرنمیکنم از این احوال خارج باشد. بالاخره هرکسی خودش را یک جایی درون پیکرش حس میکند. گاه پشت پنجرهی نگاهش رو به آسمان و گاه پشت تارهای لبانش وقتی که با دیگری صحبتی میآغازد. شما در کجای ناکجای پیکرتان قراردارید؟
این نوشته گزیدهای از نظریات متخصصین مغز و اعصاب، کاردیولوژیستها، روانپزشکان و نوروکاردیولوژیستهاست که از حدود ۵۰ سال قبلتر بطور جدی آغاز شده است. عمدهی این تحقیقات در مؤسسه HeartMath متمرکز بوده است. این مؤسسه توسط دکتر شیلدر با کمک دکتر Rollin McCraty که یک مهندس الکترونیک میباشد، درکالیفرنیا تأسیس شده است.
ادعا شده که بر خلاف این دیدگاه سنتی که تنها مغز است که سیگنالهای مدیریتی به ارگانهای مختلف بدن میفرستد، قلب نیز میتواند پایگاهی برای مدیریت دادهها باشد!
قلب از ۴ طریق مغز را تحت کنترل دارد:
• پیامهای عصبی
• پیامهای هورمونی
• پیامهای از جنس امواج فشاری خون (که به فاصلهی کوتاهی از بطن چپ و از طریق آئورت به پایانهی مغز میرسند)
• پیامهایی از جنس امواج مغناطیسی
این امواج صادره از قلب میتواند در نیات و اعمال آدمی نیز تأثیر داشته باشد.
ازمهمترین کارکردهای قلب این است که به پردازش اطلاعات مربوط به هیجان میپردازد. هیجان مهمترین ادجوانت برای اندیشه در آدمی است به نحوی که تفکراتی که مشخصاً در مغز شکل میگیرند، شامل تصمیمات، اگر بار هیجانی مناسبی نداشته باشند، از ضمانت اجرایی برخوردار نیستند.
به ادعای ذیل توجه کنید:
“ما دریافتیم که قلب به گونهای عمل میکند که گویی ذهن خودش را دارد…”
“قلب درحقیقت یک ارگان پیچیده و یک مرکزسنجش و پردازش خودمختار است که مغز خودش را دارد…”
John and Beatrice Lacey درواقع جزء اولین کسانی بودند که از سال ۱۹۶۰ بطور جدی به این قضیه پرداخته و مدعی وجود The Intelligent Heart شدند.آنها دریافتند که قلب حامل پیامهای معناداری برای مغز است که نه تنها توسط مغز فهمیده میشود که اطاعت هم میگردد، به نحوی که رفتار ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
ازپیشگامان نوروکاردیولوژی دکتر J. Andrew Armour میباشد که فرضیهی “مغزی در قلب” را درسال ۱۹۹۱ مطرح نمود:
مغزی در قلب (The Brain in the Heart)
ایشان مدعی شدند که قلب مرکز اعصاب بسیار پیشرفتهی خود را دارد که میشود از آن به عنوان مغزی کوچک در قلب یاد کرد و به قلب این استقلال را میدهد که مجزا از مغز سر، بفهمد، بخاطر بسپارد و احساس کند!!!!
اذعان شده که قلب به عنوان مرکز پردازش اطلاعات هیجانی سریعتر از مغز به عنوان مرکز پردازش اطلاعات فکری عمل کرده و نتیجهگیری خودرا زودتر به اطلاع میرساند. پیش از آنکه هنوز مغز درمورد آن موضوع به نتیجهی خاصی رسیده باشد.
اینگونه است که گاهی اوقات احساس میکنیم یک جای کار ایراد دارد درحالیکه در محاسبات فکری و عقلی ایرادی به کارمان وارد نیست!!
دلمان میگوید که کاری را هرچند به ظاهر درست انجام ندهیم. ما عمدتاً از اینکه دلمان با ما سخن میگوید تعجب میکنیم. و روایتهای دل را با تعجب برای یکدیگر بازگو میکنیم. چراکه تنها مغز را به عنوان مرکز پردازش اطلاعات، به ما شناساندهاند. و عادت کردهایم که بگوییم کار فکری یا کار مغزی…
تصمیماتی که توسط قلب اخذ میشود مستقیماً میتواند بر نحوهی ساماندهی اطلاعات توسط مغز اثر بگذارد.
قلب و مغز هر دو به پیامهایی درمورد رخدادهای آینده پاسخ میدهند، اما قلب در این مورد سریعتر عمل میکند.
پاسکال فیلسوف فرانسوی میگوید: ”قلب برای خودش دلایلی دارد که عقل از آن آگاه نیست”
در تصویر ذیل میتوان ارتباط تنگاتنگ دستگاههای عصبی قلب و مغز را در قالب یک نمودار ( به شکل مدار) مشاهده نمود.
“گانگلیون خارجی قلبی“ (extrinsic cardiac ganglia) را به نوعی یک مرکز پردازش به حساب میآورند که واسطه مهم ارتباط قلب با ارگانهای مختلف است.
heart’s coherent state که برای دانستن معادل فارسیاش میتوانید به دایرةالمعارفها مراجعه کنید (دولت منسجم قلب یکی از معانیاش میباشد) از نگاه محققین آن وضعیت متعادل، مطلوب و ایدهآلی است که انسان به دنبالش است.
و قلب در ایجادش فاکتوری اساسی محسوب میشود، خاصه با ریتمش!
درمورد نحوهی ارسال مغناطیسی پیامها از سوی قلب اعتقاد بر این است که قلب در بین ارگانهای بدن قویترین میدان مغناطیسی را داراست، به نحوی که بر همهی ارگانهای بدن اثر میگذارد و از آن به عنوان یکی از مهمترین واسطههای انتقال پیام دربدن یاد میشود.
سیگنالهای بخش الکتریکی قلب دارای آمپلیتود تا ۶۰ برابر سیگنالهای صادره از مغزند. قدرت میدان مغناطیسی قلب نیز ۵۰۰۰ برابرمغز تخمین زده شده است.
ناگفته نماند قدرت مغناطیسی قلب به حدی بالاست که مگنتوکاردیوگرافها (MCG) ممکن است جانشین الکتروکاردیوگرامها (ECG) نیز بشود و این داستان ادامه دارد…