بسم الله الرّحمن الرّحیم
امروز یک اتوبوسی، در واقع یک جمعیتی از بیدخت، مهمان همه، مهمان من تنها نه که بیدختی، همهتان هم بیدختی هستید. مهمان همهی شماست. آمدهاند که انشاءالله به سلامتی هم فردا را بعد از عصر، بعدازظهر انشاءالله برمیگردند. و من خدا بخواهد باید چون هر دیدی بازیدی دارد اینها به دیدن میآیند من باید بازدید کنم از طرف همهی فقرا، اخوانی که اینجا هستند. مسألهی علاقهی انسان به خاک وطن یک چیز فطریست، طبیعیست، که در همهی جانداران هست. حتی فرض کنید کبوتر از آن لانهی خودش دل نمیکند که برود به کلی به جایی دیگر. میرود آنجا بعد شب که شد یا موقع استراحت برمیگردد به منزل خودش. اگر بپرسند منزلت کجاست نشانی همان جایی که شبها استراحت میکند اسمش گذاشته منزل، نشانی آنجا را میدهد. و خلاصه البته درجاتی هم دارد. یادم میآید در مشهد یعنی من خودم که نبودم، اخوی آقای نعمتالله، دکتر نعمتالله شرحش را میگفت: آمده بود کسی دیدن ایشان، البته از رجالی بود که ظاهراً ارادت داشت و میآمد. آمده بود بعد به طور بلند اینها، تملق انواع و اقسام دارد، به طور بلند گفته بود: من چون خدمت ایشان ارادت داشتم ولی هرگز توفیق این که بیایم دیدنشان نداشتم جز ایندفعه. خواسته بگوید: این دفعه… و اما این دفعه هم جهتش ارادت و چیزیست و آن اینکه در این دنیا که الان خیلی به قول آن بهاصطلاح “بیوطنها” اظهار علاقه کردند و وطنپرستیِ خودشان را اعلام کردند و من به اعتبار اینکه ایشان یک وطنپرست اصیل هستند، آمدم خدمتشان. البته حضرت “صالحعلیشاه” به طور کلی از آمدن و اینها تشکر داشتند ولی یک جملهای فرمودند که در این جریان… فرمودند ایشان یک اشتباهی کردند که گفتند؛ من را گفتند: “وطنپرست”. و حال آنکه من جز خداوند را نمیپرستم. چون او گفته بود: … به کسانی که محبت دارند دوست دارند، نه اینکه بپرستند. پرستش جز برای خدا جایز نیست و هر کسی پرستش دیگری میکند البته شاه هم درست است در آن ایام ظواهر امر اشارت داشت به این که شاه همین کسیست که الان آنوقتها هست ولی شاهِ واقعی تا حدی آن هم قابل پرستش نیست. قابل دوست داشتن، قابل مهر ورزیدن و قابل اطاعت، قابلیت برای رهبری مردم دارد. پرستش جز برای خداش جایز نیست. حالا به هر جهت این آقایان هم روی محبت و روی دوستی، روی دوستی و محبت و ارادتی که به سلسله داشتند و به مکتبشان داشتند تشریف آوردند. انشاءالله خداوند توفیقشان بدهد.