دکترسیدرضا سعیدی فیروزآبادی
در مورد سعدی و کتاب گلستان وی مطالب بسیاری گفته و نوشته شده است. من در این مختصر قصد تکرار آنها را ندارم و فقط به حکایاتی اشاره خواهم کرد که جنبههایی از مسائل پزشکی در آن به چشم میخورد. جالب اینکه بسیاری از موضوعات همچنان در علوم پزشکی نوین نیز مورد بحث و چالش است و در مورد آنها اتفاق نظر وجود ندارد. من به هیچ وجه قصد تحلیل نظرات شیخ اجل را ندارم و فقط به نقطهنظرات وی اشاره میکنم.
وراثت یا طبیعت (محیط)
یکی از موضوعاتی که از دیرباز مورد بحث بوده؛ تأثیر وراثت یا طبیعت بر شخصیت و رفتار انسان بوده است. برخی معتقدند که جوهره انسان وابسته به وراثت است. برخی نیز به تأثیر طبیعت یا محیط باور دارند و برخی هم به هر دو.
سعدی در حکایات متعدد به این موضوع اشاره کرده است و معتقد به نقش اساسی وراثت است.
در باب اول (سیرت پادشاهان)، سعدی حکایت میکند از دستگیری قافله دزدان به دست سلطان که «همه را کشتن فرمود». در این میان «یکی از وزرا پای تخت مَلک را بوسه داد و روی شفاعت نهاد» برای جوانی که «میوه عنفوانش نورسیده و سبزه گلستان عذارش نو دمیده بود».
ملک روی از این سخن درهم کشیده و گفت:
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
***
ابر اگر آب زندگی بارد هرگز از شاخ بید بر نخوری
با فرومایه روزگار مبر کز نی بوریا شکر نخوری
وزیر در اینجا با سلطان به بحث میپردازد و از تأثیر محیط و تربیت سخن راست میکند که:
با بدان یار گشت همسر لوط خاندان نبوّتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد
دست آخر، سلطان شفاعت وی را میپذیرد و به وزیر فرصت میدهد، اما با اکراه که: «بخشیدم اگر چه مصلحت ندیدم» و با تبسم میگوید:
عاقبت گرگزاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود
بعد از چند سال که این جوان تحت تربیت وزیر است، بالاخره با دوستان ناباب همدستی کرده و وزیر و پسرانش را کشته و چون پدر راه راهزنی در پیش میگیرد. (صفحه ۱۸۱)
یا در باب هفتم (در تأثیر تربیت)، حکایت میکند از پسر پادشاهی که همراه پسران ادیب به تحصیل و تربیت مشغول است و بجایی نرسید. ملک، دانشمند را مؤاخذه کرد. دانشمند در جواب میگوید که: «تربیت یکی است و طبایع مختلف».
علم سمشناسی (Toxicologv) و داروشناسی (Pharmacology)
در باب دوم (در اخلاق درویشان) سعدی حکایت عابدی را میکند که میخواهد با خوردن دارو لاغر شود. به منظور برانگیختن ترحم پادشاه تا «مگر اعتقادی که دارد در حق وی زیادت کند» ولی گویا بیش از حد دارو مصرف میکند که منجر به مرگ وی میشود. (ص۱۱۶)
این اشارت دارد که برخی داروها در مقادیر متفاوت، اثرات مختلفی دارند و حتی میتوانند کشنده باشند. این مبنای علم داروشناسی و سمشناسی است که مقدار (دوز) هر دارو را جهت درمان بیماریها مشخص میکند و مقادیری که باعث عوارض یا مرگ میشود را معلوم کند.
رژیم غذایی و تحرک
یکی از موضوعاتی که از دیرباز مورد بحث و جدل در علوم پزشکی بوده است، رژیم غذایی (Diet) مناسب برای حفظ سلامت است. با پیشرفت علم پزشکی و فناوری (تکنولوژی)، طول عمر بشر در این یکصد سال اخیر دو برابر شده است. بیماریهای حاد و عفونی به عنوان مهمترین علل مرگ و میر در قدیم الایام کنترل شده، اما بیماریهای مزمن شیوع یافته است. بسیاری از این بیماریها با رژیم غذایی و نوع زندگی در ارتباطند؛ مانند بیماریهای قلبی ـ عروقی یا بیماری قند (دیابت).
سعدی در حکایتهای متعدد به مسئله رژیم غذایی و ضرورت رعایت آن اشاره کرده است. در باب دوم (در اخلاق درویشان) سعدی از عابدی حکایت میکند که: «ده من طعام بخوری و تا سحر ختمی در نماز بکردی». پس در نکوهش وی میگوید:
اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی
تهی از حکمتی به علت آن که پری از طعام تا بینی
در باب سوم (درفضیلت قناعت)، سعدی از طبیبی حاذق یاد میکند که یکی از ملوک نزد محمد مصطفی (ص) میفرستاد. طبیب سالی در دیار عرب سپری میکند، ولی کسی به وی رجوع نمیکند. (ص۱۳۹)
وی علت از رسول اکرم سؤال میکند. رسول میفرماید که این طایفه را طریقی است که: «تا اشتها غالب نشود نخورند و هنوز اشتها باقی بود که دست از طعام بدارند» و این عادت را راز تندرستی آنها میداند.
در حکایت دیگر این باب نیز سعدی علاوه بر رژیم، به فعالیت بدنی هم اشاره دارد.
خوردن برای زیستن و کار کردن است تو معتقد که زیستن ز بهر خوردن است
و یا در حکایت دیگری باز در همین باب از یکی از حکما نقل میکند که پسرش را از بسیار خوردن نهی میکند که: «سیری مردم را رنجور کند و به اندازه نگه داشتن سفارش میکند».
نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت برآید
درمان جراحات و زخمها
یکی از عوارض زندگی صنعتی امروز جراحات و آسیبهای بدنی است. سعدی نیز در محیط خود از چنین آسیبهایی با توجه به شرایط زمان آگاه بوده است. بهعنوان مثال در باب دوم (فضیلت درویشان) از پارسایی یاد میکند که از زخم پلنگ مینالیده است که درمانی نداشته است ولی شاکر بوده که «به مصیبتی گرفتارم، نه معصیتی» (ص۱۱۵)
در باب سوم (فضیلت قناعت) از طلب نوشدارو از بازرگان خسیسی «برای جوانمردی که جنگ تاتار جراحتی هول» رسیده و زخمی شده است، نقل میکند. بیمار از درمان سر باز میزند که «حکیمان گفتهاند آب حیات اگر فروشند، فیالمثل به آب روی دانا نخرد که مردن به علت، به از زندگانی به مذلت» (ص۱۳۶)
در این حکایت، بهطور غیرمستقیم به موضوع اختیار بیمار (autonomy) در قبول یا رد درمان نیز اشاره دارد که از اصول اولیه اخلاق پزشکی در روزگار ماست.
روانپزشکی
یکی از مشکلات زندگی ماشینی امروزی، عوارض روحی-روانی آن است. در باب سوم (در فضیلت قناعت)، سعدی ذکر از سفر به جزیره کیش و ملاقات بازرگانی میکند که به بیماری روانپریشی (مالیخولیا) دچار است و در دل آرزوی سفری دور و دراز در اندیشه اندوختن مالی دارد (ص۱۴۱)، سعدی در برابر اصرار وی که «ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده یا شنیدهای» میگوید:
آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیادوست را یا قناعت پر کند خاگ گور
طب تسکینی
یکی از شاخههای جدید علم طب، طب تسکینی Palliative) Medicine) است. برای کاهش درد و رنج بیماران لاعلاج. سعدی نیز در باب ششم (در صحبت پیری) بدین موضوع اشارتی دارد.
وی روایاتی دارد از دمشق و مجلس و بحث با دانشمندان که جوانی وارد میشود و میپرسد که: «آیا در این میان کسی هست که پارسی بداند» و وی را بر سر بالین پیرمردی کهنساله میبرد که در حال مرگ میگوید:
دمی چند گفتم بر آرم بکام دریغا که بگرفت راه نفس
دریغا که بر خوان الوان عمر دمی خورده بودیم و گفتند بس
سعدی سعی در آرام کردن و تسکین پیرمرد دارد و نقل میکند که از فیلسوفان یونان که گفتهاند: «مزاج ارچه مستقیم بود، اعتماد بقا را نشاید و مرض گرچه هایل دلالت کلی بر هلاک نکند.»
شیخ اجل میخواهد طبیبی بر بالین پیرمرد آورد، بیمار میخندد و میگوید:
دست بر هم زند طبیب ظریف چون حرف بیند اوفتاد حریف
خانه از پایبند ویران است خواجه در بند نقش ایوان است
شکایت پزشکی
یکی از مسائل روز پزشکی، شکایات بیماران از پزشک بهعلت نتایج نامطلوب درمان است.
سعدی در باب هفتم (در تأثیر تربیت) از بیماری که بهعلت چشمدرد نزد دامپزشک (بیطار) میرود، حکایت میکند.
دارویی که وی تجویز میکند، منجر به کوری بیمار میگردد. بیمار به نزد قاضی شکایت میبرد. قاضی حکم میکند که: «هیچ تاوان نیست، اگر خر نبودی پیش بیطار نرفتی» (ص۱۸۴)
ندهد هوشمند روشنرأی به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگر چه بافنده است نبرندش به کارگاه حریر
سعدی در حکایات دیگر نیز اشاراتی بعضاً گذرا به برخی دیگر از مسائل چون چاقی (ص۱۷۶)، خودکشی (ص۱۲۴)، بلوغ (ص۱۵۸)، بیاختیاری (ص۱۸۳) و اختلالات جنسی (ص۱۳۳) دارد که در این مقاله وارد آن نخواهم شد.
منابع:
مصلحالدین سعدی، کلیات به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۵.
روزنامه اطلاعات