«انسان با وجودی که آزاد متولد میشود در همه جای دنیا در قید اسارت به سر میبرد.» این عبارت مشهور را عمده علاقهمندان به کتاب خوانده یا شنیدهاند، سطرهای نخستین از رساله بسیار معروف و اثرگذار «قرارداد اجتماعی» است که نخستین بار بیش از ۲۵۰ سال پیش (۱۷۶۲. م) به قلم ژان ژاک روسو (۱۷۷۸- ۱۷۱۲م.) در فرانسه و به زبان فرانسوی منتشر شد و نخستین بار در فارسی با ترجمه غلامحسین زیرکزاده در سال ۱۳۲۵ منتشر شد و البته سالها بعد ترجمهای دیگر از این کتاب مهم به همت مرتضی کلانتریان نیز منتشر شد.
«انسان با وجودی که آزاد متولد میشود در همه جای دنیا در قید اسارت به سر میبرد.» این عبارت مشهور را عمده علاقهمندان به کتاب خوانده یا شنیدهاند، سطرهای نخستین از رساله بسیار معروف و اثرگذار «قرارداد اجتماعی» است که نخستین بار بیش از ۲۵۰ سال پیش (۱۷۶۲. م) به قلم ژان ژاک روسو (۱۷۷۸- ۱۷۱۲م.) در فرانسه و به زبان فرانسوی منتشر شد و نخستین بار در فارسی با ترجمه غلامحسین زیرکزاده در سال ۱۳۲۵ منتشر شد و البته سالها بعد ترجمهای دیگر از این کتاب مهم به همت مرتضی کلانتریان نیز منتشر شد.
ممکن است بسیاری از ما کتابهای روسو را نخوانده باشیم یا با اندیشههای او آشنا نباشیم، اما قطعاً اسم او را شنیدهایم. متفکری شوریدهحال و احساساتی که در میان «فیلوزوف»های قرن هجدهمی فرانسه همچون ولتر و مونتسکیو از بزرگان اصحاب روشنگری تلقی میشود و اندیشههایش به عنوان مبانی فکری انقلاب فرانسه (۱۷۸۹. م) خوانده میشود. ایمانوئل کانت (۱۸۰۴۷-۱۷۲۴. م) فیلسوف بزرگ آلمانی که تقریباً همعصر روسو بود و شیفته انقلاب فرانسه، آنقدر از او متأثر بود که عکس روسو را بر بالای تختش نصب کرده بود و البته در اندیشههای فلسفیاش به خصوص در زمینه فلسفه اخلاق و سیاست سخت متأثر از روسو بود.
روسو آن طور که از تعبیر بالا برمیآید، نگرشی مثبت نسبت به طبیعت انسان داشت و معتقد بود که انسان در «وضع طبیعی» یعنی زمانی که هیچ قید و بند اجتماعی و سیاسی و فرهنگیای ایجاد نشده در وهله نخست آزاد است و اتفاقاً این شرایط زندگی اجتماعی است که او را به تدریج از این آزادی اولیه دور میکند و زنجیرهای بایدها و نبایدها را به دست و پای او میبندد. این نگاه مثبت روسو دقیقاً خلاف نگرش برخی دیگر از اصحاب آن چیزی است که امروز در فلسفه سیاسی با عنوان قرارداد اجتماعی خوانده میشود. پیشتر شاید لازم باشد اندکی درباره خود قرارداد اجتماعی توضیح دهیم.
قائلان به این نظریه، معتقدند که آنچه امروز با عنوان نهادهای اجتماعی و سیاسی شناخته میشود، نتیجه یک قرارداد اجتماعی است که انسانها ناگزیر برای سامان دادن به زندگی جمعی خود به آنها تن دادهاند. یعنی معتقدان به این نظریه میگویند انسانها در «وضع طبیعی» یعنی شرایطی که هنوز وارد مناسبات اجتماعی با یکدیگر نشدهاند، یا شرایط بدوی بهسر میبرند، اما بعداً به دلایل مختلف ناگزیر شدهاند برای شکلگیری زندگی اجتماعی و مناسبات با یکدیگر قرارداد ببندند و مثلاً برخی بایدها و نبایدهای اجتماعی و سیاسی را وضع کنند. چهرههایی چون تامس هابز، جان لاک، ژان ژاک روسو و در زمانه ما جان راولز از اندیشمندانی هستند که هر یک با تعابیر خاص خود به این نظریه معتقدند. یعنی برای توجیه وضع قوانین و نهادهای سیاسی از نظریه قرارداد اجتماعی بهره میگیرند و معتقدند اساس و بنیاد این قوانین و نهادها، بر قراردادی بنا شده که انسانها آگاهانه یا ناآگاهانه برای رفع زندگی خود به آن ملتزم شدهاند.
حالا در میان کسانی که به این نظریه معتقدند، میتوان به دو دسته قائل شد؛ یک دسته متفکرانی هستند که اصولاً به ذات و فطرت بشری بدبین هستند و معتقدند که انسانها در وضع طبیعی، یعنی همان وضع اولیهای که برشمردیم، بدسرشت و بدخواه یکدیگر هستند. مشهورترین تعبیر در این زمینه از آن تامس هابز است که میگفت «انسان گرگ انسان است»، یعنی اگر انسانها را به حال خود رها کنیم، یکدیگر را میدرند و از بین میبرند. به نظر او قرارداد اجتماعی دقیقاً به همین دلیل لازم است، یعنی قید و بندهایی که جلوی این بدخویی و بدسرشتی را بگیرند و مانع از دریدن یکدیگر انسانها شوند.
در مقابل اما کسانی چون روسو قرار میگیرند که اتفاقاً معتقدند انسانها در وضع طبیعی یعنی پیش از ورود به این قراردادها و مناسبات آزاد و رها بودهاند و چنین نبوده که اسیر امیال و هوا و هوسها باشند. او برعکس معتقد بود که محدودیتها و ناکامیها ناشی از نفس این قراردادهاست و بر همین اساس در کتابش کوشید توضیح دهد حالا که رفع نیازهای بشر در سطح اجتماعی ناگزیر از قرارداد اجتماعی است، این قرارداد به چه صورت باشد. این قرارداد مبتنی بر «اراده عمومی» و «خواست همگانی» است. یعنی ارادهای جمعی است که ضرورت را ایجاب میکند. البته در تفسیر این مفهوم اراده عمومی بحثهای متنوعی صورت گرفته است، به خصوص که روسو تأکید دارد اراده عمومی یا جمعی، به معنای حاصل جمع خواستهای فردی نیست، بلکه امری فراتر از آن است و بنابراین با عدم قبول برخی از میان نمیرود. به همین خاطر است که بسیاری تأکید کردهاند که اراده عمومی روسو به معنای قبول نوعی جباریت و نفی آزادیهای فردی است. نکته اخیر البته مورد نقد و مناقشههای فراوانی است و از این حیث ابهام در اندیشه روسو موجب برانگیخته شدن گرایشهای متفاوت و گاه متضادی از دیدگاه او شده است.
منبع: روزنامه اعتماد