Search
Close this search box.

میراث‌بر و میراث‌گذار

درس‌گفتار دکتر مریم حسینی درباره‌ خواجوی کرمانی

maryam hoseini 96یکی‌از خواندنی‌ترین مثنوی‌ها به تقلید و در دنباله‌ مخزن‌الاسرار نظامی، روضةالانوار خواجوی کرمانی است و در مقایسه با دیگر مثنوی‌ها، از مثنوی‌های پرقدرت شعر فارسی است با زیبایی‌شناسی‌های مخصوص به خود و جذابیت‌هایی که کاملاً آن را از مثنوی مخزن‌الاسرار متمایز می‌کند.

 مثنوی «حدیقه‌الحقیقة» سنایی اولین مثنوی عرفانی تعلیمی شعر فارسی و مثنوی «سیر العباد» اولین مثنوی رمزی فارسی است و هر دو این مجموعه اشعار رهروان بسیاری داشتند. حدیقه با دربرداشتن تعداد زیادی حکایت‌ کوتاه، مثل‌ها و تمثیل‌ها با هدف تعلیم و تربیت مخاطبان، اولین مثنوی ماست. آبشخورهای فکری پیش از سنایی را باید در کتابهایی مثل «اللمع» ابونصر سراج و «کشف المحجوب» هجویری و «احیای علوم دین» غزالی دید.

 عموماً بعد از سنایی، به عطار به عنوان مهم‌ترین شخصیت شعر عرفانی، می‌پردازیم و از مثلث داستانی «الهی‌نامه، منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه» یاد می‌کنیم. در فاصله میان سنایی و عطار مثنوی‌هایی پدید می‌آید که عموماً مغفول مانده و به آن‌ها پرداخته نشده است؛ درحالی‌که خود آن‌ها روی جریان‌های مثنوی‌سرایی در شعر فارسی بسیار تأثیرگذار بودند. دو مثنوی «رحیق التحقیق» از مبارکشاه مرورودی که حدود سال ۵۵۰ آن را سروده و «مصباح الارواح» از بردسیری کرمانی که هنوز درباره مؤلفش تردید هست، نشان می‌دهند که جریان‌های مثنوی‌سرایی چگونه شکل گرفته است. مصباح الارواح کاملاً دنباله سیرالعباد سنایی است و در آن از تمام فضاهای شعری سیرالعباد استفاده شده است. یکی از جذابیت‌های این مثنوی آن است که سالک و راوی‌‌ همان شاعر است؛ همان‌طور که در سیرالعباد شاعر راوی داستان است. بنابراین این‌گونه مثنوی‌ها را با یک سیر معراجی با داشتنن راوی اول‌شخص می‌توان در زمره مثنوی‌هایی که دارای تجربه عرفانی هستند جای داد. رحیق التحقیق کاملاً مثنوی «زبان حالی» است که نخستین بار آقای پورجوادی آن را تصحیح کردند. مثنوی‌های زبان حالی یکی از جریان‌هایی است که در شعر فارسی شکل می‌گیرد. مایه‌های آن را مبارکشاه در ابتدای مثنوی خود عنوان می‌کند که از کتاب احیای علوم دین غزالی گرفته است.

 سه‌گانه شعر عرفانی

 عطار از سیرالعباد و حدیقه استفاده بسیاری می‌کند. تعداد زیادی ابیات با حکایت‌ها و تمثیل‌هایی همراه می‌شود و داستان مرکزی ندارد، موضوعات فراخور موقعیت مطرح می‌شوند و حکایتی به مناسبت آن‌ها مطرح می‌شود. اسرارنامه را می‌توان دنباله حدیقه دانست. اما در میان آثار عطار مهم‌ترین آن‌ها، مثلث شعر عرفانی است که از الهی‌نامه آغاز می‌‎شود، به منطق‌الطیر می‌رسد و به مصیبت‌نامه ختم می‌شود. در الهی‌نامه، مرحله طلب اتفاق می‌افتد. در منطق‌الطیر سلوک مطرح است و می‌توان آن را سلوکیه نامید و در مصیبت‌نامه که مرتبه رسیدن و نهایی است، پایان می‌یابد.

 عطار در شکل‌ دادن به مصیبت‌نامه به طور خاص، به رحیق‌التحقیق توجه دارد که بیش از هزار بیت نیست. طرح مصیبت‌نامه شبیه طرح رحیق‌التحقیق است و عطار در آن از‌‌ همان زبان حال استفاده کرده است. مصیبت‌نامه یک حرکت معراجی است که معراج‌نامه‌های پیامبر اسلام مایه‌های اصلی آن را فراهم می‌کردند. عطار در مصیبت‌نامه روایت سوم‌شخص را به کار می‌برد و از این جهت از حوزه تجربه‌های عرفانی خارج می‌شود و اثرش را در سلک رساله‌هایی که آن‌ها را رساله‌های معراجی نام می‌گذاریم، قرار می‌دهد.

 مهم‌ترین شخصیت ‌شعر عرفانی

«مثنوی» ختم‌الکلام مثنوی‌سرایی به حساب آمد و نامش را «مثنوی» گذاشتند و گفتند دفتر مثنوی عرفانی با آن دیگر تمام می‌شود. مثنوی مولانا پس از خود پیرو مهمی در زبان فارسی پیدا نکرد.

 تقریباً در‌‌ همان سالهایی که عطار داستان‌های عرفانی خود را می‌گوید، در گنجه، نظامی شروع به سرودن یک مثنوی تعلیمی عرفانی می‌کند. این اثر اولین تجربه اوست که پس از آن داستان‌های عاشقانه‌اش را می‌سراید. سبک و سیاق مخزن‌الاسرار از جهت قرار گرفتن موضوعات عرفانی، اخلاقی و حکایت‌ها بسیار شبیه حدیقه‌الحقیقه است، با این تفاوت که فضای شعر به خاطر موسیقی حاکم بر آن متفاوت است.
اینکه چه چیزی باعث می‌شود شاعران فارسی‌گو تا این حد از نظامی استقبال ‌کنند، دلایل متعددی دارد: یکی حضور منظومه‌های عاشقانه است که در دوره‌های مختلف فضای لطیفی را وارد شعر فارسی کرده و دیگری وزن جذابی است که «بحر سریع» نام دارد و به نظر می‌رسد شاعران عارف هم علاقه‌مند به استفاده از این شیوه بوده‌اند.

 خواجو پیرو نظامی است

 پس از نظامی اولین کسی که این جریان را دنبال می‌کند، امیر خسرو دهلوی است که منظومه‌ای به نام «مطلع‌الانوار» دارد که حدود سه‌هزار بیت است، درست بر وزن مخزن‌الاسرار. در حالی‌که اولین و مهم‌ترین نظیره حدیقه، یعنی اسرارنامه به بحر هزج است؛ یعنی عطار هم بحر خفیف را نمی‌پسندد. در حالی‌که در قرن هشتم اوحدی مراغه‌ای «جام‌ جم» را به‌‌ همان وزن سروده است. در مطلع‌الانوار، امیرخسرو بار‌ها به حق تقدم نظامی اشارت می‌کند. وی خمسه خود را شامل مطلع‌الانوار به تقلید از مخزن‌الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، آیینه‌ اسکندری و هشت‌بهشت سروده است.

 دومین مثنوی مهم که پس از مخزن‌الاسرار از همین بحر استفاده می‌کند، «روضه‌الانوار» خواجوست. در اینکه خواجو پیرو نظامی است، شکی نیست و خودش در مقدمه می‌گوید من این اثر را به سبک مخزن‌الاسرار سروده‌ام، به این نکته اشاره می‌کند و به نظر می‌رسد اعتقاد دارد که روضه‌الانوار از جهت بیان حقایق عرفانی از مخزن‌الاسرار سر است و درست هم می‌گوید. آن تطویلی که نظامی در مقدمه مخزن‌الاسرار دارد، در روضه‌الانوار دیده نمی‌شود و روضه خیلی زود با نعت پیامبر (ص) آغاز و وارد مقاله‌های بیست‌گانه می‌شود.

 از این جهت بیست مقاله‌ نظامی درجه عرفانی پایین‌تری دارد که عموماً از حکایت عارفان استفاده نمی‌کند و البته این طبیعی است؛ چون عرفان، حوزه مطالعه و اندیشه او نبوده. نظامی خیلی کمتر از دیگر شاعران به مضامین عرفانی پرداخته و خیلی زود و هوشیارانه دریافت که کارش سرودن چنین منظومه‌هایی نیست، به همین دلیل سراغ منظومه‎های عاشقانه رفت و در آن عرصه بزرگ‌ترین داستان‌سرای شعر فارسی شد.

 خواجو و قصه‌های عرفانی

 خواجو در قرن هشتم کاملاً با فضای عرفانی خانقاهی آشناست و در سفرهای طولانی‌اش به خانقاه‌ها وارد شده، مشایخ را دیده، سراغ شاهان رفته و بسیاری را مدح است و قصه‌های فراوانی از داستان‌های عرفانی به خاطر دارد؛ در مجموعه بیست مقاله خود کلی از حکایات عارفان می‌آورد و می‌بینیم که بسیار بیشتر از نظامی است. بعد از خواجو، عارفی که از مخزن‌الاسرار استقبال کرده و مثنوی بسیار زیبایی سروده، جامی در قرن نهم است که «تحفه‌الاحرار» را سروده است.

 مثنوی‌هایی مثل حدیقه‌، اسرارنامه، مخزن‌الاسرار، مطلع‌الانوار و روضه‌الانوار و… که از آن‌ها یاد کردیم، حکایت‌های پراکنده‌ای در یک مثنوی با موضوعات عرفانی هستند، اما سیرالعباد یک داستان بلند است. سالک که راوی اول‌شخص و خود سنایی است، از دیدار‌هایش در دوزخ و بهشت سخن می‌گوید تا به مراتب عالی می‌رسد. این مثنوی به‌شدت مورد علاقه قرار می‌گیرد و بیش از مثنوی‌های دیگر مورد توجه است. بعد مصباح‌الارواح است که مثنویی بسیار زیبا و خواندنی است و مانند سیرالعباد بسیار کوتاه است. دقیقاً همین فضا‌ها را در مصیبت‌نامه عطار داریم، با این تفاوت که در آثار سنایی و مصباح‌الارواح راوی اول شخص است، ولی در مصیبت‌نامه راوی سوم شخص است.

کمال‌نامه به سبک سیرالعباد

اگر بخواهیم سیر منظومه‌هایی را یاد کنیم که در آن سالکی مسیر معراجی را طی می‌کند و وارد دوزخ و بهشت می‌شود و از آن بیرون می‌آید، بعد از سیرالعباد و مصباح‌الارواح باید از کمال‌نامه خواجو یاد کرد، یعنی مهم‌ترین منظومه‌ای که سبک و سیاق سیرالعباد را دارد. در کمال‌نامه بخش اصلی رمزی، یک سوم کتاب را تشکیل می‌دهد و دو سوم کتاب کاملاً سبک روایت‌هایی مثل روضه‌الانوار را دارد، اما به جهت وجه غالب این مثنوی، می‌توان آن را، هم در زمره مثنوی‌های زبان حالی و هم در زمره مثنوی‌های معراجی قرار داد.

چهار یا پنج مسیر در جریان مثنوی‌سرایی در شعر فارسی از سنایی تا مولانا داریم: مسیر مثنوی‌های تعلیمی از حدیقه سنایی به جام‌ جم، سلسله‌الذهب و…، مسیر مثنوی‌های معراجی که از سیرالعباد آغاز می‌شود، مجموعه مثنوی‌های تعلیمی که بعد از حدیقه، نظامی سروده. مثنوی‌هایی مثل مطلع‌الانوار، روضه‌الانوار و تحفه‌الحرار که به سبک و سیاق مخزن‌الاسرار سروده می‌شوند، اما با مایه‌های کاملاً عرفانی. این‌ها در حقیقت نظیره‌گوی نظامی نیستند، بلکه یکی از شاخه‌های مثنوی‌های پیرو حدیقه سنایی‌اند و موسیقی کلام را از نظامی می‌گیرند، اما فضای معرفتی آن کاملاً تحت تأثیر فضای شعر سنایی قرار می‌گیرد. در هر کدام از این مثنوی‌ها، عبارات و واژه‌های سنایی خود را نشان می‌دهند.

خواجو به تمام معنا عارف نیست

خواجوی کرمانی از شاعرانی است که دو شاخه مهم شعر عرفانی را دنبال کرده است. او شاعر و علاقه‌مند به عرفان است. نمی‌توان او را یک عارف به تمام معنا تلقی کرد. او از شاعران تراز اول فارسی است. شاعری خوش‌سخن است و به زیبایی‌شناسی کلام کاملاً احاطه دارد و یکی از بهترین منظومه‌سرایان فارسی بعد از نظامی به حساب می‌آید و باید گفت امیرخسرو، خواجو و جامی مهم‌ترین خمسه‌های پس از نظامی را سروده‌اند. خواجو شاعری است که علاقه خود را به سرودن منظومه‌های عاشقانه‌ای مثل همای و همایون، گل و نوروز و امثال آن نشان داده است و مهم این است که او میراث‌بر و میراث‌گذار دو شاخه از شعر عرفانی است: شعر معراجی و شعر تعلیمی که در روضه‌الانوار به آن پرداخته است.

منبع: روزنامه اطلاعات