گپوگفتی با استاد بهاءالدین خرمشاهی پیرامون آخرین اثرش «با ده زبان خموش»
مهسا رمضانی
کتاب «با ده زبان خموش» جدیدترین اثر استاد بهاءالدین خرمشاهی است که بتازگی از سوی انتشارات قطره روانه بازار شده است. مقالات این مجموعه در ۱۰ زمینه مختلف قرآنپژوهی، حافظ پژوهی و ادبیات کهن، فلسفه، کلام، عرفان و دینپژوهی، ادبیات جدید، نقد و طنز نوشته شده است. خرمشاهی سالیان زیادی است که در سه زمینه ترجمه قرآن، حافظ پژوهی و واژهپژوهی به شکلی تخصصی آثار قابل تأملی را به جامعه فکری عرضه کرده است. با او به گفتوگو نشستیم تا از انگیزهاش برای تدوین این اثر و روند شکلگیری آن بشنویم.
• جناب خرمشاهی هدف شما از انتشار کتاب «با ده زبان خموش» چه بود؟
انتشارات قطره، نزدیک به ۱۵ سال است که کارهای من را منتشر میکند. پشت جلد این کتاب برای معرفی من چنین آوردهاند که خرمشاهی مقالهنویس فعالی است و تاکنون ۲۰۰ مقاله نگاشته است! به مدیریت نشر قطره گفتم که این جمله را به اشتباه نوشتهاید چرا که در سن ۷۱ سالگی نوشتن دویست مقاله کار مهم و ویژهای نیست؛ تعداد مقالات من به بیش از ۱۲۰۰ مقاله میرسد؛ چندین مقاله چند موضوعی دارم و تعداد زیادی هم مقاله تک موضوعی نیز در کارنامه علمی من میتوانید جستوجو کنید. برای مثال، کتاب «قرآن پژوهی» در دو جلد، دربردارنده ۱۱۴ مقاله است و کتاب «ذهن و زبان حافظ» نیز حاوی ۵۱ مقاله حافظانه است. تقریباً دو دهه است که به فکر چاپ کتابهایی افتادهام که به سبک «مجموعه مقالات» است. واقعیت این است که این شیوه چندان برای ناشران جذابیت و سودی ندارد و از سر مهر کتاب مرا چاپ میکنند!
• چه شد که به جمعآوری مقالاتتان و گردآوری آنها در قالب کتاب مصمم شدید؟
جمعآوری مقالاتم از زمانی جدیت گرفت که نتوانستم مقالات خود را که در نشریات مختلف منتشر کرده بودم، بیابم. نمیتوانستم دسترسی پیدا کنم به اطلاعاتی از این دست که مثلاً در چه سالی؟ کدام نشریه؟ چه شمارهای از نشریه؟ و… منتشر شدهاند. از اینرو از دانشجوی جوانی درخواست کردم که مقالاتم را جستوجو کند. در این میان، به سراغ مجلاتی همچون سخن، رودکی و الفبا رفتیم. به این فکر افتادم که وقتی خود به سختی میتوانم مقالاتم را بیابم، این آثار که با تحقیق و پژوهش فراوان مهیا شدهاند قطعاً برای آیندگان قابل دسترسی نخواهد بود. بنابراین، شروع به جستوجو و گردآوری آنها در قالب کتاب کردم. این ۱۰ فصل، در واقع، دربردارنده مجموعه مقالات چند موضوعی بنده است؛ در آثار من، همواره این «چند موضوعی» به طرز عجیبی ثابت است و تکرار میشود.
• به نظر میرسد تمام دغدغههای هفتاد ساله شما به نوعی در این کتاب حول هم گرد آمدهاند؛ حتی ترتیب فصول نیز همان ترتیب پرداخت شما به این مباحث در طول سالیان اخیر است.
بله همین طور است و ممنونم که شما به این نکته توجه داشتید.
• عنوان کتاب هم تأملبرانگیز است؛ چرا «با ده زبان خموش»؟ آیا این عنوان، به ۱۰ بخشی که در کتاب آورده شده ارتباطی مییابد؟
خیر، من این عنوان را از یکی از اشعار حافظ وام گرفتهام و وسواس داشتم که این «با ده» از هم جدا نوشته شود و «باده» خوانده نشود همچنین «با ده زبانِ خموش» نیز خوانده نشود و باید روی طرح جلد بعد از «زبان» ساکن میگذاشتم.
• قالب مقالهنویسی چرا اینقدر برای شما جذاب است؟
برای اینکه خیلی زود به ثمر میرسد. نگارش مقالهها به دو صورت است؛ اساساً مقالهها یا تکموضوعی هستند یا چندموضوعی. اگر قرار است مقالهای چند موضوعی باشد به رساله تبدیل شده و حق مطلب ادا نمیشود. من بیشتر مقالهها بویژه آنهایی که در حوزه اندیشه و فکری هستند را یک شبه مینویسم. اگر ۱۲۰۰ تا را مبنا بگیریم، بیش از ۱۱۰۰ مقاله را یکشبه نوشتهام. اکنون مجموعه دیگری دارم و عنوان آن مقالات بعد از «با ده زبان خموش» است و شاید آنجا حدود سی مقاله دیگر هم داشته باشم.
• با توجه به اینکه نخستین کارهایی که داشتید در حوزه قرآنپژوهی است و نخستین بخش این کتاب نیز به مقالات این حوزه اختصاص دارد، در این بخش چه دغدغههایی را دنبال میکنید؟
من در زمینه قرآنپژوهی کتابهای زیادی را منتشر کردهام. اینکه چرا من به «قرآنپژوهی» به طور مشخص پرداختهام، دلایلی داشت. من در اوایل کار که حدوداً ۴۰-۴۵ سال پیش میشود، تقریباً با هر نشریهای همکاری میکردم و در هر زمینهای مینوشتم تا اینکه شنیدم که گفتند «خرمشاهی پراکندهکار است!» وقتی این را شنیدم جا خوردم چون عین واقعیت بود و این سخن برای من تلنگری شد که نمیتوان در همه کارها ورود کرد چراکه در این صورت، کار، سطحی خواهد شد. اگر بخواهیم ژرفگرا باشیم، باید متمرکز کار کنیم. از اینرو بود که به ترجمه قرآن به شکلی تخصصی پرداختم.
• چه شد از قرآنپژوهی به حافظپژوهی گرایش پیدا کردید؟ چقدر ارتباط میان این دو باعث شد شما این دو حوزه را بهعنوان حوزه تخصصی خود برگزینید؟
من از قرآنپژوهی به حافظ پژوهی نرسیدم بلکه هر دو را با هم پیش میبردم. این در حالی است که میان «حافظ» و «قرآن» هم ارتباط هست. قرآن کتابی است که از آسمان به زمین آمده و دیوان حافظ کتابی است که از زمین به آسمان رفته است.
• در بخش دیگری از کتاب مقالاتی در فلسفه، کلام و عرفان گنجانده شده است، دغدغه شما برای نوشتن این مقالهها چه بود؟
به نظر میرسد که امروز، روزگار شکاکیت است و همه آدمها همانطور که خود را پزشک و سیاستمدار میدانند به همان صورت نیز، خود را متخصص الهیات میپندارند؛ یعنی، بدون آنکه بدانند، پیرامون ادلههای اثبات وجود خداوند و آخرت صحبت میکنند. از این رو، در پاسخ به این موج شکاکیتها بر آن شدم تا در این مجموعه مقالاتی در حوزه فلسفه، عرفان و کلام بگنجانم.
• آثارتان از زبان و ادبیات خاصی برخوردار است که نوعی طنازی در آن به چشم میخورد، این در حالی است که یکی از بخشهای همین کتاب هم به بحث «طنز» اختصاص یافته است. با توجه به این، میخواهیم بدانیم «طنز» برای شما چه شأن و جایگاهی دارد؟
من عاشق طنز هستم حتی برخی به من خرده میگیرند که «چون تو مترجم قرآن هستی و در حوزه الهیات قلم زدهای، طنازی کردن چندان مناسب تو نیست.» اما معتقدم طنز با طعن و هجو تفاوت دارد. سال گذشته منوچهر حسنزاده مدیر انتشارات شصتساله «مروارید» از من یک مجموعه طنز خواست و من ۳۲۱ رباعی طنز را به اسم «دل رباعیها» به ایشان تحویل دادم و سخت بر این باورم که طنز باید بیتکلف باشد.
• برای نگارش این اثر، چه طیف مخاطبی را در نظر داشتهاید؟
مخاطب کتابهای من، هیچگاه خواص نبودهاند. من برای میانگینی از جامعه، کتاب مینویسم. از بین ۱۰ موضوع فلسفه، عرفان، زبان، طنز و…؛ دو موضوع قرآنپژوهی و حافظ پژوهی از موضوعات اصلی این مجموعه است و به تبع، کسانی که به این دو حوزه علاقهمندند میتوانند مخاطبان اصلی این اثر باشند علاوه بر اینکه علاقهمندان دیگر حوزهها را هم مدنظر داشتهام.
منبع: روزنامه ایران