Search
Close this search box.

روش‌شناسی تفسیر عرفانی بیان‌السعادة فی مقامات العبادة (بخش اوّل)

چکیده

hazrate soltanalishah 96یکی از روش‌های تفسیر قرآن، روش تفسیر عرفانی است. عرفا اغلب بر تفسیر انفسی آیات بیشتر از جنبه آفاقی توجه نموده و بر باطن و معنای درونی قرآن بسیار تأکید کرده‌اند. یکی از تفسیرهای عرفانی مهم قرن چهاردهم، تفسیر «بیان‌السعادة فی مقامات العبادة» متعلق به سلطان‌محمّد گنابادی (سلطانعلیشاه) است. این تفسیر، دارای جنبه‌های فقهی، کلامی، فلسفی و عرفانی است. با توجه به اینکه بیشتر تفاسیر عرفانی، متعلق به عرفای اهل تسنن‌اند و از این جهت که تفسیر «بیان السعادة» تفسیری عرفانی با عقاید شیعی است، مناسب می‌نماید که ویژگی‌ها، روش‌شناسی و مطالب مهم عرفانی مطرح شده در آن مورد بررسی قرار گیرد.

مقدمه

یکی از علوم اسلامی که از‌‌ همان سال‌های نخست ظهور اسلام مورد توجه مسلمانان قرار گرفت، علم تفسیر قرآن بود. با توجه به اینکه قرآن دارای شأن نزول بود و نیز بسیاری از احکام به صورت کلی در قرآن آمده است، بنابراین پیامبر (ص) و برخی از صحابه، بعضی از آیات را تفسیر می‌کردند، که با پیدایش گرایشهای مختلف بین مسلمانان، تفاسیر متعددی از قرآن با شیوه‌ها و گرایش‌های گوناگون پدید آمد. از شیوه‌های تفسیری قرآن، می‌توان به روش نقلی، عقلی، فلسفی، عرفانی، علمی، فقهی، ادبی، کلامی و موضوعی اشاره کرد. برای تفسیر، تعاریف متعددی از سوی مفسران و پژوهشگران قرآنی مطرح شده است. از نظر برخی، تفسیر در اصطلاح عبارت است از «بیان مفاد استعمالی آیات قرآن و آشکار نمودن مراد خداوند متعال از آن، بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره، با استمداد از منابع و قرائن معتبر» (بابایی، ۱۳۷۹: ۲۳). سید شریف جرجانی (۷۴۰-۸۱۶ق) در کتاب «التعریفات» خود، در تعریف تفسیر می‌گوید: «تفسیر در اصل به معنای کشف و اظهار است و در خصوص قرآن، به توضیح لغت و بیان شأن نزول و قصد و سببی است که آیه در آن باب نازل شده است؛ به لفظی که دلالت آن دلالتی آشکار باشد» (جرجانی، ۱۳۵۷: ۵۵).

از مهم‌ترین تفسیرهایی که در قرن اخیر، در بین شیعه نوشته شده، تفسیر «بیان السعادة فی مقامات العبادة» است، که سلطان محمّد گنابادی (۱۲۵۱ – ۱۳۲۷ ق)، ملقب به سلطان‌علیشاه (همایونی، ۱۳۵۵: ۲۱۲) آن را تألیف نموده است. ایشان حکمت مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه را در محضر حاج ملا هادی سبزواری (۱۲۱۲- ۱۲۸۹ ق) خوانده و همچنین فقه، اصول و علوم اسلامی را نزد فقیه برجسته عصر خود، شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴ – ۱۲۸۱ ق) گذرانده و مطالب و مباحث عرفانی را نزد حاج محمدکاظم ملقب به سعادت‌علیشاه فرا گرفته است. سلطان‌علیشاه در تصوف، جزء طریقه نعمت‌اللهیه و از علمای قرن اخیر محسوب می‌شود.
(ر. ک: انصاری، ۱۳۶۹: ۳۵۲؛ تابنده، ۱۳۸۴: ۱۰- ۲۵؛ کمپانی زارع، ۱۳۹۰: ۱۴-۱۵؛ گنابادی، ۱۳۷۲: ج ۱، ۶۲).
سلطان‌علیشاه در این تفسیر از مباحث فقهی، فلسفی، کلامی و عرفانی استفاده کرده است.

جنبه عرفانی این تفسیر بسیار پررنگ است و در واقع می‌توان آن را تفسیری عرفانی دانست که سلطان‌علیشاه در آن به مطالب و مباحث عمیق و ژرف عرفان اسلامی، به ویژه عرفان نظری پرداخته و همچنین او در این تفسیر به مسأله ولایت به طور جدی و گسترده پرداخته است.

تألیف کتاب تفسیر عرفانی «بیان‌السعادة فی مقامات العبادة»، که دومین اثر سلطان‌علیشاه، بعد از کتاب «سعادت نامه» ایشان است، در سال ۱۳۱۱ق به اتمام رسیده و شامل چهارده مجلد است.

با توجه به اینکه تفسیر «بیان السعادة» تفسیر جامع است و از طرف دیگر تنها تفسیر کامل قرآن بر مذاق تصوف شیعی است، ضرورت دارد که روش‌شناسی و مطالب مهم عرفانی این تفسیر مورد پژوهشی قرار گیرد. منبع اصلی در این پژوهش، کتاب تفسیر «بیان السعادة» است که با مطالعه آن، ویژگی‌های این تفسیر، روش‌شناسی مفسر در این تفسیر و همچنین به تفسیر عرفانی برخی آیات مربوط به عرفان نظری، از جمله موضوع مهم ولایت پرداخته شده است.

 درباره تفاسیر عرفانی قرآن تاکنون مقالات زیادی نوشته شده، که به طور کلی به مباحثی مانند پیشینه تفسیر عرفانی، مبانی تفسیر عرفانی، زبان تفسیر عرفانی، تأویل و تفسیر، ریشه‌های تفسیر عرفانی، ظاهر و باطن در تفسیر عرفانی و… پرداخته شده است.

درباره تفسیر «بیان السعادة فی مقامات العبادة» که تنها تفسیر عرفانی کامل شیعه است تاکنون مقاله‌ای نوشته نشده است. تنها سه ‌پایان‌نامه با عناوین: «نقد و بررسی مبانی و رویکرد سلطان‌محمد گنابادی در تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة» توسط علی غفارزاده آزادلو در سال ۱۳۹۰، پایان‌نامه «نقش طهارت نفس در فهم قرآن با توجه به تفاسیر المیزان و بیان السعادة فی مقامات العبادة» توسط زهرا خدایاری در سال ۱۳۹۳ و پایان‌نامه «پژوهشی در مبانی و روش‌شناسی تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة» توسط معصومه آقایی در سال ۱۳۹۲ نوشته شده است. همچنین مهدی کمپانی زارع کتابی تحت عنوان «گنابادی و تفسیر بیان السعادة» تألیف نموده است که در آن به شرح احوال سلطان‌محمد گنابادی مبانی و ویژگی‌های تفسیر «بیان السعادة» پرداخته است.

فرضیات پژوهش

– تفسیر «بیان السعادة فی مقامات العبادة» تنها تفسیر کامل و جامع عرفانی شیعه است.
– سلطان‌محمّد گنابادی جزء عرفای شیعه قرن چهاردهم است و به مباحث عرفان علمی و نظری تسلط داشته است.
– در تفسیر «بیان السعادة فی مقامات العبادة» توجه ویژه‌ای به امامان شیعه شده و موضوع محوری این تفسیر بحث ولایت است.

نظر سلطان‌علیشاه درباره تفسیر و تأویل قرآن:

سلطان‌علیشاه تفکر و تأمل در قرآن را ضروری می‌داند و معتقد است که: «شایسته‌ترین چیز‌ها، بعد از خدمت کردن به علما و اهل بیت، تفکر و تأمل در قرآن است» (گنابادی، ۱۳۷۲: ج ۱، ۹۷-۹۸) او بر این باور است که قرآن دارای بطون بسیاری است و تمامی معانی قرآن مد نظر است و نیاز به تفسیر دارد. او هرچند به تفسیر قرآن اعتقاد دارد؛ ولی ضمن رد تفسیر به رأی، تفسیر قرآن را با تمام مراتب و مقامات آن، مخصوص اهل بیت (ع) می‌داند، زیرا معتقد است که تمام یا یک سوم یا یک چهارم قرآن درباره ائمه نازل شده است و فقط آن‌ها می‌توانند قرآن را تفسیر کنند.

سلطان‌علیشاه همچنین به وجود تفاسیر مختلف از قرآن اشاره دارد و علت این اختلاف‌ها در تفسیر را، قرائت‌های گوناگونی که از قرآن می‌شده می‌داند (همان: ۱۰۲). از نظر وی، اینکه عده‌ای قرآن را ذی وجوه دانسته‌اند، صحیح است؛ زیرا که چند وجه بودن قرآن، ممکن است از جهت مواد الفاظ، شکل و هیأت آن، یا از جهت ترکیب و اعراب آن و یا از جهت دلالت الفاظ و مصادیق آن باشد (کمپانی زارع، ۱۳۹۰: ۹۸). سلطانعلیشاه علاوه بر تفسیر قرآن به بحث تأویل قرآن نیز توجه داشته است. وی تأویل قرآن را به معنای ارجاع (بازگشت دادن) الفاظ به حقایقشان، که در آن مراتب ثابت‌اند، در نظر می‌گیرد و در این رابطه معتقد است که: «بطون قرآن، عبارت از حقایق پایدار در آن مراتب می‌باشد، چون این مراتب به اعتبار کلیات، هفت مرتبه و از جهت توجه به جزئیاتش، تا هفتصدهزار مرتبه بالا می‌رود؛ بنابراین اخبار در مورد تعداد بطن‌های قرآن مختلف است و چون تعبیر از آن حقایق، برای خفتگان در گورستان طبیعت جز از راه صور مثالی ممکن نیست،‌‌ همان طوری که حقایق عینی در خواب به شکل صور مثالی، ظاهر می‌شود؛ لذا اخبار در تفسیر فواتح سوره‌ها مختلف شده است» (گنابادی، ۱۳۷۲: ج ۱، ۳۲۷). یکی از آیات بسیار مهمی که در رابطه با تأویل قرآن آمده، آیه ۷ سوره آل عمران است، که تفسیر این آیه، توجه تعداد زیادی از مفسران قرآنی را به خود جلب کرده است. سلطانعلیشاه نیز توجه ویژه‌ای به این آیه داشته و آن را مورد بررسی قرار داده است. در این آیه، بحث آیات محکم و آیات متشابه مطرح شده و از افرادی تحت عنوان «الراسخون فی العلم» نام برده شده است.

سلطانعلیشاه کتاب تکوینی کبیر (عالم کبیر) را آیات عقلانی و آیات نفسانی را از جهت وجوه عقلانی آن‌ها، محکمات و اصول متشابهات و آیات عینی طبیعی و علمی ملکوتی (مربوط به ملکوت علیا و ملکوت سفلی) را از جهت راه یافتن محو و زوال به آن‌ها، متشابهات می‌داند. او در تفسیر این آیه می‌گوید که:

«مٰا یَعْلَمُ تَأْویلَهُ؛ جمله حالیه است؛ بنابر اینکه دخول واو بر مضارع منفی به سبب «ما» جایز باشد، یا اینکه جمله عطف شده است و لغت تأویل در اینجا یا به معنی چیزی است که به آن تأویل شده است، یا معنی مصدر لغت است، یعنی آنچه که تأویل آن در نفس الامر است و کسی الا الله، به جز خدا نمی‌داند. «یَقُولُونَ آمَنّٰا بِهِ» از باب تسلیم می‌گویند: به آن ایمان آوردیم، بنابراین، عبارت «یَقُولُونَ آمَنّٰا بِهِ» موقوف به جمله مٰا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اَللّٰهُ می‌باشد. 
(یعنی، جز خدا – حتی راسخون در علم – کسی نمی‌داند) و قول خدا: اَلرّٰاسِخُونَ فِی اَلْعِلْم، ابتدای جمله دیگری است؛ پس صحیح است که گفته شود: تأویل قرآن را نمی‌داند مگر خدا؛ یا گفته شود: علم تأویل قرآن منحصر در نبی صلی الله علیه و اله و ائمه (ع) است و غیر از ان‌ها کسی نمی‌داند» (همان: ۱۸۸ – ۱۹۱).

با توجه به گفته سلطانعلیشاه می‌توان نتیجه گرفت که او «واو» را در آیه وَمٰا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ، «واو» عطف می‌داند و در ابتدا علم تأویل را به نحو مطلق، به خداوند اختصاص می‌دهد. البته او اتصاف علم تأویل را به راسخان، بنا بر تشکیک در مراتب وجودی عالم و استقرار راسخان در مقام مشیت هم می‌داند. او راسخان در علم تأویل را حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار (ع) و بر این باور است که فقط آنان علم تأویل قرآن را دارند و غیر از آن‌ها کسی دیگری تأویل قرآن را نمی‌داند.

ادامه دارد…

نویسندگان: 
قدرت‌الله‌ خیاطیان – عضو هیأت علمی گروه عرفان اسلامی دانشگاه سمنان
سمیه خادمی – دانشجوی دکتری رشته عرفان و تصوف، دانشگاه سمنان
نویسنده مسئول: سمیه خادمی

منبع: فصلنامه مطالعات قرآنی، سال هفتم، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۹۵