بسم الله الرّحمن الرّحیم
در مورد خلقت جاندارانِ کرهی زمین، کتابهایی، چیزهایی، نوشتههایی هست که هر گروهی از انسانها نظر خودشان را نوشتند. البته ما از حیوانات دیگر. خود انسان یک حیوانیست در رأس حیوانها یعنی از حیوانات دیگر متمایز. ما همین را خودمان میگوییم متمایز. شاید اگر اسبها مثلاً امکان بیان مطلبی باشد آنها هم خودشان تا جایی و عوالمی را اینها را نمیدانم ولی آنچه امروز دیده میشود فقط انسان است که از خلقت خدایش و از خلقت موجودات خبر دارد. حیوانات دیگر را خداوند که آفرید در آنها شعور قرار نداد. ما البته نمیدانیم دقیقاً که هدف خلقت و این مسیر که ما داریم میرویم یا مسیری که هر حیوانی میرود هدفش چیست ولی فقط میدانیم امر الهیست. امر الهی خودش هدف است، هدف نمیخواهد. وقتی میگویند: چرا این جوری است فقط بگویند امر الهی. همین دلیلش کافی است. در اسلام هم انسان همین چیز را دارد. یعنی خصوصیتی که برای خودش بیان کرده و غالب است آگاهی و شعور است یعنی اول خداوند به یک موجودی، به یک جانداری آگاهی داده، یعنی آگاهی منظور از این جهت که «خودش را بشناسد، وجود خودش را بفهمد»، بعد از این آشنایی و این آگهی، آگهیها بر تمام جهات دیگر را کم کم آگاه میشود و میفهمد. یک آهو در هر جا باشد احساسی نمیکند؛ برایش گلستان و گلزار با کویر فرق نمیکند. در همهجا همان زندگی را دارد. ولی انسانها نه. انسانها یک نحوهی زندگیای میخواهند که هم این باشد و هم آن. یعنی انسانها آگاهی میخواهند. و به همین جهت هم آگاهی هرچه بیشتر و هرچه درستتر باشد به انسان نزدیکتر است و انسان را جذب میکند. البته به دنبالهی آگاهی و شعور به واقعیت جهان، مسالهی مسئولیت پیش میآید کمااینکه خداوند وقتی فرمود: «انی جاعلٌ فی الارض خلیفه»؛ من در روی کرهی زمین، در روی زمین برای خودم خلیفه قائل میسازم که بعد فرمود که، خداوند وقتی فرمود که این آدم که آفریدم این است خلقت من، این است وظیفهی من. آنوقت همین … که خداوند یک موجود غیرانسانی دارد. بنابراین ما هرگاه بخواهیم از حیوانات، از حیواناتی که مثل ما هستند، نه مثل ما، از لحاظ اینکه جان دارند و به همان گردشی که یک فرد انسانی دارد، یک رأس حیوان هم همان روش را ادامه میدهد. در ظواهر اینها هیچ تفاوتی دیده نمیشود. آن شعور و آگاهیای که خداوند داده، محرمانه است، در درون شخص. همان رابطهایست که خداوند آفریده. وقتی آدم و هوا را میگفت بروید به… نشان داد آن کره جای شماست، اینها معلوم بود اینها باید در اینجا باشند و طبق قواعدی که خداوند برای جاندار آفریده باید اینها نسل دیگری، نسل بیاورند و همینطور پشت سر هم تا این حکمت خداوند، این عقلی که خداوند آفریده همیشه ثابت و با دوام باشد. حالا انشاءالله ما همین قدر هم که بفهمیم، همین که بفهمیم که در یک خدایی هستیم که تمام موجودات… حالا که خداوند برای خلقت بشر یک مسألهی اضافی از سایر حیوانات گذاشته است، ما خودمان هم باید توجه بکنیم. یعنی آن توقعی که از خودمان داریم، از بشری داریم، از یک حیوان نمیتوانیم داشته باشیم و نباید داشته باشیم. توقع از انسان داشته باشیم منطبق با این خلقت خداوند و منطبق با مسئولیتهایی که به دنبالهی آن بر دوش بشر استوار است. این علائم و این خصوصیات را بزرگانی که ارتباطی با آن عالم داشتند بهتدریج در طی تاریخ برای ما گذاشتند و انشاءالله توجه کنیم و خداوند این توجه را به ما بدهد که بتوانیم آن را درک کنیم انشاءالله.
از برادران محترم و خواهران عزیز مرخص میشوم. برای اینکه بتوانم به زندگی ادامه بدهم ناچارم استراحت کنم. خداحافظ همه.