محمدابراهیم ایرجپور
چکیده
معارفالعارفین تذکرهای ارزشمند از عارفان و مشاهیر متصوفه عصر قاجار است و از آنجا که این برهه تاریخی از نظرگاه ادبی و فرهنگی کمتر طرف توجه و اقبال پژوهندگان بوده است، در مقالۀ حاضر به بازشناسی و معرفی تنها نسخه این اثر سودمند پرداخته خواهد شد.
معارفالعارفین به قلم محمدکاظم تبریزی، ملقّب و متخلّص به «اسرار»، در شرح حال قریب به پنجاه تن از عرفای نامدار همروزگار مؤلّف است که علاوه بر زندگی آنان، نمونهای از بیانات و اقوال و گاه بخشی از اشعار و آثـار آنان نیز در آن گنجانده شده است. بخشبندی این تذکره بر اساس زندگی اقطابی است که پس از شاه نعمتاالله ولی پا به عرصۀ وجود گذاردهاند و از این رو مؤلّف کتاب خود را به هفت باب تقسیم کرده و هر باب را «تعرفه» نامیده است. آشنایی با چهرههایی تأثیرگذار در عرفان و تصوف قاجار که برخی برای اولین بار در این اثر از آنان نامی به میان آمده، انشعاب ناشناختهای که در سلسله نعمتاللهی روی داده بوده و تنها در معارفالعارفین مطرح شده و زندگینامۀ خودنوشت اسرار تبریزی، از مهمترین مطالبی است که در مقالۀ حاضر به تفصیل بدانها پرداخته شده است.
مقدمه
نسخ خطی، بخش مهمی از حافظۀ فرهنگی جوامع است و بازشناسی و احیای آنها، پشتوانۀ تمدنی هر جامعهای را ارتقا میبخشد. اگرچه دیر زمانی نیست که چتر تصحیح متون بر سر نسخ خطی سایه ماندگاری افکنده است، با این حال میتوان گفت که اکثر نسخ دست اوّل زبان فارسی به چاپ رسیده است. اگرچه در عالم تصحیح، باور «ارجحیتِ اقـدم» یا به عبارت دیگر، «تقدیم متقدّم» در ذهن و ضمیر پژوهندگان ادبیات نقش بسته است اما افراط در این اندیشه سبب شده بود تا چندی پیش پرداختن به آثار صفوی و به ویژه پس از آن عهد، عمر به باطل فرسودن و آب به هاون کوبیدن دانسته شود.
اما اینک چندی است که بازشناسی و تصحیح متون عصر صفوی و ادوار بعد از آن، وجهۀ همت پژوهندگان قرار گرفته است. اگرچه این آثار، غالباً عیار همانندان قدیمی خود را ندارند اما از سویی، خواسته یا ناخواسته بخشی از هویت تمدنی ما را تشکیل میدهند و از این نظر حائز اهمیتند و از سویی دیگر، گاه گوهرهای گرانقیمتی در میان آنها یافت میشود که اگر گوی سبقت از پیشینیان خود نرباید با آنان همعنانی میکند.
در این مجال برآنیم تذکرهای از عصر قاجار را با نام «معارف العارفین» معرفی کنیم. با آن که این نسخه را نمیتوان بسیار ممتاز و نادر دانست، با این حال مطالب مهم و کمتر خوانده شدهای در آن یافت میشود که در مواردی برای آنها مشابهی دیده نشده است. نسخۀ این کتاب، در قالب طرحی پژوهشی در دانشگاه پیام نور اصفهان توسط نگارنده تصحیح شده است.
پیشینه و روش پژوهش
محمّدکاظم تبریزی از مؤلّفان و صوفیان عصر قاجار است که آثار متعدّدی از او به جا مانده و اگرچه جسته گریخته در کتب تراجم به احوال او اشارت شده اما تاکنون اطلاعات جامعی از او و آثارش در دست نبوده است. خوشبختانه تبریزی در پایان معارفالعارفین، زندگینامۀ خودنوشتی از خود به یادگار گذارده که در ادامه تلخیصی از آن خواهـد آمد، در سال ۱۳۸۸، کتابی از تبریزی با نام منظرالاولیاء در موضوع مزارات تبریز به تصحیح میرهاشم محدّث توسط انتشارات مجلس به چاپ رسید که در مقدمۀ آن، تنها به معرفی آثار او پرداخته شده است روی جلد این کتاب، پس از نام مؤلّف سال ۱۲۶۵ – حدود ۱۳۱۵ق درج شده و در مقدمه نیز همین مطلب تکرار شده اسـت ولی هیچ توضیح و یا شاهدی برای تاریخ تولد و مرگ او در مقدمه دیده نمیشود (رک : ایرجپور، ۱۳۹۰).
محمدعلی تربیت در کتاب دانشمندان آذربایجان درباره محمدکاظم تبریزی مینویسد: «اسرارعلیشاه تبریزی متخلّص به اسرار از دراویش به طریقۀ شاه نعمتاللهی است که در سنۀ ۱۲۶۵ تولّد یافته و چندین کتاب تألیف کرده است و دیوانی نیز دارد مشتمل بر ۲۵ هزار بیت و این مطلع و مقطع از یک غزل اوست:
مکش تو خطّ خطا بر وجود نـاقص مـا که ما به دفتر عشـق تـو فـرد منتخبـیم
مکن تغافل از اسرار بیش از این ترسـم گمان برند خــلایق که رانـده غضبـیم
محمدکاظم تبریزی دو کتاب مشتمل بر اشعار سخنوران بذلهسرا و نوحهخوانان قرن سیزدهم هجری آذربایجان و شرح حالات آنهایی که غالب اشعارشان به زبان ترکی بوده و ندرتاً برخی از غزلیات و قطعات و رباعیات پارسی در دواوین آنها دیده میشود تألیف کرده. یکی از آنها را حدیقةالشعرا دیگری را لهجةالشعرا نام نهاده است و گویا مقصود عمده مؤلّف از تدوین این دو کتاب، نقد و انتقاد بعضی از اشعار سست و بیمزه سخنوران آن قرن میباشد کـه منباب مطایبه در مقابل یخچالیه میرزا ابوطالب مذهّب به قلم آورده است» (تربیت، ۱۳۷۸: ۸۳-۸۲). گلچین معانی نیز در جلد یک تاریخ تذکرههای فارسی، تذکره بهجةالشعرای اسرار را به صورت دقیق و مشروح معرفی میکند و شرح حال او را از دانشمندان آذربایجان بعینه نقل مینماید (گلچین معانی، ۱۳۶۳: ۱۳۶/-۱۳۰). منابع دیگر چون ریحانةالادب (مدرس تبریزی، ۱۳۷۴: ۱/۱۱۸)، تذکره شعراي آذربایجان (دیهیم، ۱۳۶۷: ۲/۴۸-۴۷)، سخنوران آذربایجان (دولتآبادی، ۱۳۵۵: ۲۰۶-۱۹۹)، مکارمالآثار (حبیبآبادی، ۱۳۷۶: ۵/۷۹۸)، موادالتواریخ (نخجوانی، ۱۳۴۳: ۵۰۶-۵۰۵) و اثرآفرینان (حاج سید جوادی، ۱۳۷۷: ۱/۲۴۸) نیز از محمدکاظم تبریزی یاد کردهاند و البتّه بر سخنان استاد تربیت چیزي نیفزودهاند.
محمدکاظم تبریزی، صاحب معارفالعارفین
اسرار در شرح احوال خودنوشتی که در پایان معارفالعارفین آورده است مینویسد: «بدان که فقیر کاظم بن میرزا محمّد تبریزی در ششم ماه مبارک ذیقعدهالحرام در سال هزار و دویست و شصت و پنج هجری، سال دویم از جلوس میمنت مأنوس حضرت ظلّاللهی، ملکالملوک ناصر دین شاه قاجار – ادام االله ملکه و سلطانه فی ذریته – در دارالسلطنۀ تبریز فرحانگیز از بیدای عدم به فضای وجود قدم نهاد» (تبریـزی، ۱۳۰۶: ۳۱۴). در دهسالگی وی، پدرش قصد روم میکند و در ارزنهالروم مسکن میگزیند و از این هنگام، اسرار نزد جد خود به فراگیری علوم رسـمی میپردازد. از بیست سالگی، چون علوم معمول روح وی را اقناع نمیکرده است، به ریاضت و تقوا میل می کند و پس از نشست و برخاست با برخی از علما در می یابد که در پس علوم ظاهر، علوم باطنی نیز هست؛ پس عزم سیر آفاق و سفر میکند تا به دیدار مردان حق نایل آید. «لاجرم عزم سیاحت بعضی از عراق و فارس و طبرستان نموده، از راه رشت و گیلانات به قصد زیارت مکّۀ معظمه از طریق آذربایجان به کشخر[۱] روم رسید و در بعضی اماکن روم و صفحات مصر و ممالک شامات سیاحت کرده و به صحبت علما و عرفا و حکمای هر دیار رسیده، مدّت چند ماه در خدمت حاجی میرزا صفای خراسانی[۲] – انار االله برهانه – به خدمات اشتغال ورزیده، بعد به اذن آن جناب از راه طرب افزون [ترابوزان] روانۀ ایران گردیده، اکثر مداین آذربایجان و کردستان و ارمنیه را در این رجوع و برگشت، سیر نموده بعد در دارالسلطنۀ تبریز رحل اقامت افکنده» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۳۱۵). تبریزی پس از این نیز بسیار در پی راه هدی و طریق خدا برآمد تا زمانی که حاجی محمدعلی خراسانی، مشهور به مشتاق خراسانی، به قصد زیارت خانۀ خدا به تبریز آمد و اسرار محضر او را درک کرد و از آن پس به سلک ارادتمندان وي در آمد. چنان که از زندگی نامۀ خودنوشـت اسرار بر می¬آید، وي پس از آشنایی با حاجی خراسانی «به امر آن حضرت به موجب خبر لا رهبانية فی الاسلام متأهل شده به امر کاسبی مشغول گردیدم تا به تحت فرمایش الکاسب حبیب االله داخل باشم و قریب به بیست و دو سال است که در ایام تعطیل و بیکاری مشغول به تألیف و تصنیف بعضی کتب که خالی از منفعت نبوده گردید الی هذه الیوم» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۳۱۶) سرانجامِ این زندگینامۀ خودنوشت، معرفی ۱۹ اثری است که تبریزی تا روزگار تألیف معارفالعارفین در سال ۱۳۰۶ هـ . ق به تحریر و نگارش آنها توفیق داشته است و در ادامه معرفی میشوند.
آثار و تألیفات
از محمّدکاظم تبریزی، آثار متعددی بهجا مانده که نسخ خطی اکثر آنها در کتابخانۀ آیةاالله مرعشی نجفی باقی است و جز یک اثر، همه در جلد ۱۰ فهرست نسخ خطی این کتابخانه معرفی شدهاند (حسینی، ۱۳۶۲: ۱۰/۸۶-۸۰). این آثـار عبارت است از:
۱- میر اسرار، مثنوی با حدود ششهزار بیت در فضایل، مناقب و سرگذشت حضرت علی (ع) در سه جلد که آن در سال ۱۲۸۴ به اتمام رسیده است. یک نسخۀ آن شامل جلد دوم و سوم در که کتابخانۀ آیة االله مرعشی نجفی به شماره ۳۶۸۴ موجود است، در سال ۱۲۹۵ توسط عبدالغفور خویی کتابت شده است (حسینی، ۱۳۶۲: ۱۰/۸۰)
۲- منظرالاولیاء در مزارات تبریز که در سال ۱۳۸۸ به تصحیح میرهاشم محدّث به چاپ رسیده است.
۳- فنونالجنون تنها نسخۀ موجود آن در کتابخانۀ آیة االله مرعشی نجفی با شمارة ۳۶۸۶ نگهداری میشود. این کتاب ۱۱۴ برگ دارد و ذیل صفحات رکابه و بالای هر صفحه شمارهگذاری جدید شده است. دو برگ (۴ صفحه) از انتهای نسخه و پیش از صفحۀ پایان، افتادگی دارد که گویا شامل شرح حال مؤلّف بوده است. کتاب تقدیمی بـه ناصرالدین شاه است و ترقیمۀ مختصر آن چنین است: «قد حصّل الفراغ من التألیف هذا الکتاب مستطاب بعون ملک الوهاب المسمّی بفنون الجنون فی بلدة تبریز بهجت انگیز فی یوم الخمیس، سبع من شهر شوال المکرّم فی سنة اثنین ثلاثة مائة بعد الف من هجرة نبوية علیه و آله سلام باد». نسخه با خط تحریري خام نگاشته شده و کاتب کمسواد که نام او نیز باقی نیست، اغلاط متعددی در نگارش مرتکب شده است. این اثر شرح احوال و اقوال ۳۳ تن از عقلای مجانین، بیشتر از تبریز و حوالی آن شهر است (تبریزی، ۱۳۸۹: ص).
۴- کنز الغرایب، در باب داستانهای تاریخی شگفتانگیز و محیّرالعقول.
۵- دیوان شعر فارسی، شامل ۵۵۰۰ بیت در قصیده، غزل، رباعی و… که نسخهای از آن با شماره ۳۶۸۸ در کتابخانۀ آیة االله مرعشی نجفی نگهداری میشود و به سال ۱۲۹۳ تحریر شده است (حسینی، ۱۳۶۲: ۱۰/۸۴).
۶- مختصرالتواریخ، تقویمی در نهایت اختصار و ایجاز از حوادث مهمّ تاریخی شامل سال ولادت و وفات بزرگان اسلام از ابتدای هجرت تا سال ۱۲۹۷ق که طیّ ۱۵ روز در ذیالحجه ۱۳۰۰ق به نگارش در آمده است (حسینی، ۱۳۶۲: ۱۰/۸۵).
۷- تاریخ تبریز که نام آن، گویای موضوع آن است. اثری عمده و مهم از مؤلف که ناتمام مانده و جز اندکی از مقدمه آن نوشته نشده و مؤلف در منظرالاولیاء و دیگر آثارش چندین بار به آن و آرزوی اتمام آن اشارت کرده است.
۸- بهجة (لهجة) الشعرا، شناختهترین اثر تبریزی که در منابع موجود ذیل احوال و آثار او به آن اشاره شده است و البتّه در جنب دیگر آثار وی چندان قدری ندارد. این کتاب تذکرهای درباره هشتاد و شش شاعر خطۀ آذربایجان و ترک زبان است که غالباً اشعار سست مطایبهای دارند. این اثر به اقتفای یخچالیۀ بهار اصفهانی تألیف شده و تبریزی گزیدهای از آن را نیز با عنوان حديقةالشعرا فراهم آورده است. معرفی کامل این اثر را در تاریخ تذکرههای فارسی (گلچین معانی، ۱۳۶۳: ۱/۱۳۶-۱۳۰) میتوان مطالعه کرد.
۹- مرآت سیر، گسترش یافته و تکمیلشده مختصرالتواریخ است که پیشتر ذکر آن رفت. نسخهای از این کتاب در کتابخانۀ آیة االله مرعشی نجفی با شماره ۳۲۲۰ نگهداری میشود که در جلد ۹، صفحۀ ۲۲ فهرست آن کتابخانه معرفی شده است. نکته مهم درباره این نسخه، اضافاتی است که مرحوم آیة االله مرعشی نجفی در حاشیۀ نسخه بر آن افزوده¬اند و نشان از توجه ایشان به این اثر بوده است. نسخۀ دیگر در کتابخانۀ آیة االله العظمی بروجردی با شماره ۴۲۶ یافت میشود (حسینی، ۱۳۸۴: ۲/۲۸۶).
۱۰- مرآتالمذاهب، که درباره انواع مذاهب اسلامی و غیراسلامی است. این کتاب در سالهای ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ تألیف شده و تنها نسخۀ آن با شماره ۹۳۲۸ در ۱۷۷ برگ متعلق به کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی است (منزوی، ۱۳۶۳: ۳/۲۷۱ و تبریزی، ۱۳۹۱: ص).
۱۱- منظومه سرو و گل در بحر هزج مسدّس که تبریزی در سرودن آن از خسرو و شیرین نظامی پیروی کرده است. به تصریح مؤلف در مقدمۀ مرآتالمذاهب، وی این منظومه را در جوانی سروده است ( تبریزی، ۱۳۹۱: ۲)؛ متأسفانه از این منظومه اثری در کتابخانهها دیده نمیشود.
۱۲- منظومه شیخ صنعان در بحر رمل و به اقتفای مثنوی مولانا که تبریزی در مقدمۀ مرآتالمذاهب در کنار منظومۀ سرو و گل به آن اشاره میکند و این منظومه را از آثار جوانی خود برمیشمارد (تبریزی، ۱۳۹۱: ۲).
۱۳- منظومه احکام دین در وزن حدیقه ( تبریزی، ۱۳۸۹: ۷۷).
۱۴- منظومه اسرارالبکاء در بحر متقارب و به پیروی از شاهنامه با موضوع مرثیه ( تبریزی، ۱۳۸۹: ۷۷). تبریزی در مقدمۀ مرآتالمذاهب مینویسد: «در سال هزار و دویست و نود و پنج در ماه محرّم، مجموعهای در مصائب شهدای کربلا و مظلومان نینوا مسمّا به اسرارالبکاء ترتیب دادم» ( تبریزی، ۱۳۹۱: ۳).
۱۵- کتاب گل [و] ریحان فی التمثیل که تبریزی در شرح احوال خود در معارفالعارفین بدان اشاره دارد.
۱۶- شمسالهداية در بحر هزج مسدس مقصور با موضوع عجایب ( تبریزی، ۱۳۸۹: ۷۶).
۱۷- رموزالنجبا فی لطایف الظرفا در لطایف عرفانی، یک نسخه از این اثر در کتابخانۀ آیة االله گلپایگانی موجود است که در سال ۱۲۹۹ ق در ۱۱۱ برگ تحریر شده است (عربزاده، ۱۳۷۸: ۱/۳۸۳)
۱۸- شرح دیوان انوری ابیوردی که تبریزی در ضمن زندگینامۀ خودنوشتش در معارفالعارفین بدان اشاره دارد.
۱۹- کتاب برهانالسالکین که تبریزی در معارفالعارفین مکرّر بدان اشاره میکند و امروزه متأسفانه از آن نشانی در میان نیست. از اشارات به این کتاب مشخص است که برهانالسالکین در موضوع تصوف و شرح احوال عارفان بوده است.
۲۰- جلبندی اسرار، این اثر نیز حاوی مطالب عرفانی است و نسخهای از آن در کتابخانۀ ملی تبریز با شماره۲۸۳۱ محفوظ است و از صفحات و سال کتابت و کاتب آن اطلاعی در دست نیست (منزوی ۱۳۶۳: ۲/۱۱۱۳).
۲۱- معارف العارفین
آثاری که تاکنون به معرفی معارف العارفین پرداختهاند، همواره دو اشتباه داشتهاند که از فهرست نسخ کتابخانه آیة االله مرعشی ناشی شده است. نخستین اشتباه در نام این اثر است که همه جا معارفالعارف نام گرفته است (حسینی، ۱۳۶۲: ۱۰/۸۵؛ تبریزی، ۱۳۸۸: ۲۳؛ منزوی ۱۳۸۲: ۳/۲۲۸۲) در حالی که نام درست آن، چنان که بر تارک صفحۀ نخست آن نقش بسته و در مقدمه و سبب تألیف کتاب هم اشاره شده، «معارف العارفین» است. اشتباه دیگر آن است که غالباً این اثر را در شرح احوال هفت تن از اقطاب سلسلۀ نعمت اللهی دانسته-اند (حسینی، ۱۳۶۲: ۱۰/۸۵؛ تبریزی، ۱۳۸۸: ۲۳ اما چنان که خواهیم دید، اگرچه محور اصلی معارف العارفین هفت تن از اقطاب نعمتاللهی هستند ولی در ضمن هر یک، به مشایخ و مشاهیر همعصر آنان نیز پرداخته شده است.
نسخهشناسی
تنها نسخه معارف العارفین در کتابخانۀ آیة االله مرعشی با شماره ۳۶۸۹ نگهداری میشود. نسخه به خط تحریری نگارش یافته و کتابت آن، مشابه دیگر آثار تبریزی است و به احتمال قریب به یقین به خط مؤلّف است، اگرچه در کتاب به این موضوع تصریحی نرفته است. معارف العارفین در ۱۵۹ برگ و ۳۱۸ صفحه ۱۶ سطری تحریر شده و با رسالۀ مختصر التواریخ، تجلید شده است چنان که از ۱پ تا ۲۴پ مربوط به مختصرالتواریخ و از ۲۶پ تا ۱۹۵ به معارف العارفین اختصاص دارد. تاریخ کتابت هر دو اثر این مجموعه، روز چهارشنبه هفدهم رجب ۱۳۰۶ ضبط شده است. ترقیمۀ نسخه چنین است: «بحمداالله و المنه که این گوهر یگانه که سالهای سال در آرزوی تلفیق و تألیف او بودم، ممکن و میسر گردید.
تقصیرهای رفته ادا کرد روزگــار اقبال را بـه وعـده وفـا کـرد روزگـار
در افخر لیالی و احسن الایام به اقبال طالع فرخندهخیال این نامۀ نامی و دفتر گرامی مسوده شده، فی یوم سبع عشر من شهر رجب المرجب من شهور سنۀ ثلاث مئه بعد الف فی ليلة مبارکه عید نوروز فی بلده تبریز بعون ملک العزیز بید الاقلّ الفقرا مسود اوراق فی امانه.
بپوش اگر به خطایی رسـی و طعنـه مـزن که نفس هیچ بشر خالی از خطا نبـود
در آفتاب نظر کن که با بشـارت خـویش ممـرّ او همه بـر خطّ اسـتـوا نـبـود
تحریراً در اتمام کتاب مستطاب در روز چهارشنبه، هفدهم شهر رجب المرجب هزار و سیصد و شش هجری فی یوم عید سعید سلطانی به اتمام رسید» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۳۱۸). ذیل صفحات فرد، رکابه دارد و خوشبختانه نسخه افتادگی و پارگی ندارد.
بررسی معارف العارفین
چنان که در سطور پیش اشاره شد، معارف العارفین تذکرهای است در شرح حال عرفا و متصوفۀ کمتر شناختهشده پس از صفویه تا روزگار مؤلّف. تبریزی درباره انگیزه خود از تألیف کتاب در مقدمه چنین مینویسد: «از نورالدین شـاه نعمتاالله الی مشتاقعلیشاه مرحوم که استاد و مرشد حقیر است، احوالاتشان مخفی مانده و کسی ملتفت به این مطلب نگردیده و در نمودن احوالاتشان اهتمام نکردهاند تا خرده خرده محو خیال و اوراق گردیدهاند بخصوص احوال و اخلاق دوازده نفر از خلیفهالخلفا که اوّل ایشان برهانالدین اوّل و آخر، شاه رضاعلیشاه دکنی باشـد … مجملاً بنای حقیر در اینجا این است که احوالات دوازده نفر مذکور که حالات ایشان مخفی است ترک نمایم؛ باقی نماند مگر هفت نفر خليفةالخلفا و تلامذه و خلفای آنها: اوّلش معصومعلیشاه دکنی و آخرش مشتاقعلیشاه خراسانی. پس به درستی که بنای این [کتاب] مستطاب را به یک مقدمه و هفت تعرفه و یک خاتمه قرار دادیم » (تبریزی، ۱۳۰۶: ۳).
به عبارت دیگر، تبریزی هر تعرفه را به یکی از اقطاب متأخر سلسلۀ نعمتاللهی اختصاص داده و پس از معرفی وی، سرگذشت مشایخ و خلفای آن قطب را نیز در ضمن آن تعرفه آورده است. جدول زیر فهرستوار مطالب هر تعرفه را ترسیم میکند و شمای کلی کتاب را به دست میدهد.
چنان که ملاحظه میشود، ضمن شرح احوال و اقوال هفت تن از اقطاب سلسلۀ نعمتاللهی، چهل و دو نفر از خلفا و مشایخ آنان نیز معرفی میشوند که با نام و نشان برخی از آنان برای اوّلین بار آشنا شدهایم؛ از آن جمله، کربلایی علیاکبر خراسانی که از مریدان و مشایخ مستعلیشاه شیروانی است. قاعده کتاب آن است که پس از شرح احوال هر عارف، برخی از جملات و سخنان عرفانی او نقل میشود. برای شماری از این عرفا نیز کرامات و خوارق عاداتی روایت شده است. از عرفا و صوفیانی نیز که صاحبقریحه بودهاند و اشعاری از آنان به یادگار مانده و یا دستی در تصنیف و تألیف داشتهاند، اشعار و یا بخشی کوتاه از کتاب آنان آورده شده است؛ چنان که میتوان به اشعار نورعلیشاه اصفهانی در صفحات ۶۷ – ۶۰، اشعار محمدتقی کرمانی ملقّب به مظفرعلیشاه در صفحات ۴۶-۴۰ و مثنوي ثابت علیشاه قهفرخی در صفحات ۲۴۳ – ۲۳۸ و از متون نثر و کتب متصوفه به بخشهایی از بحر المعارف ملا عبد الصمد همدانی در صفحۀ ۱۳۶ و یا مرآتالمحققین رونقعلیشاه بمی که تاکنون به چاپ نرسیده و از لحاظ موضوع بدیع مینماید اشاره کرد. تبریزی درباره این اثر مینویسد: «آن رسالهای است که نظماً [و] نثراً ترتیب فرموده و در عالم سیر، شیطان را مشاهده کرده و از وی سؤالات نموده و شیطان جواب داده، آن جناب سخنان ابلیس را جمع نموده» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۸۹). بخشهایی از این رساله در صفحات ۹۴-۹۰ نسخه نقل شده است.
تبریزی در معارفالعارفین از منابع درجه اوّل بهره برده و به ویژه از آثار حاج زینالعابدین شیروانی که خود از اقطاب شهیر نعمتاللهی به شمار میرود به کرّات اقتباس کرده و گاه حتّی بدون ذکر نام، مطالب وی را برگرفته است. در مواردی، تبریزی به منابعی اشاره میکند که امروزه از آنها نشانی نیست و برای اوّلین بار با نام و نشان آنها آشنا میشویم که بسیار مغتنم است. از آن جمله کتابی است که وی چهار مرتبه از آن با نام «اقاویل» یاد میکند. متأسفانه تبریزی از مولّف آن نام نمیبرد ولی از فحوای مطالب میتوان دانست که تذکره مانندی درباره متصوفۀ پس از صفویه است که بیشتر بر سخنان این طایفه تمرکز داشته و نام کتاب نیز شاهدی بر این مدعاست. دیگری کتابی از خود تبریزی است که امروزه در فهارس نسخ خطی از آن نشانی نیست. نام این اثر «برهان السالکین» است و تبریزی نُه بار بدان اشاره دارد و گاه خواننده خود را بدان ارجاع میدهد و یادآور میشود که تفصیل موضوع را در آن آورده است. با دقّت در مباحث ارجاعی به برهان السالکین میتوان دریافت که این کتاب نیز مجموعهای در عرفان و تصوف بوده که اشاراتی به احوال متصوفه داشته است. اشاره وی به کتابی ناشناخته از ملامحمدرضای همدانی[۳] نیز به نوبۀ خود جالب توجه است. اسرار در شرح احوال این شخص که ملقّب به کوثرعلیشاه و از عالمان برجستۀ صوفیمسلک بوده است مینویسد: «حقیر کتابی در [دست] کرمانیان دیدم مسمّی به تُحفَة الاخیار که دیباچهاش مزین بود به نام محمّدرضا همدانی و سال تألیفش هزار و دویست و چهل و چهار بوده و از این تاریخ کتاب و از این اسم مبارک یقین حاصل گردید که از رسالههای آن جناب است. به هر طور بود ابتیاعش نمودم؛ الان نزد حقیر موجود است و مرشدنا مشتاقعلیشاه خراسانی هم فرمودند که این مجموعه از آخوند ملا محمّدرضای همدانی است» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۱۶۵).
از دیگر سودمندیهای معارف العارفین، یادکرد از صوفیان و عارفانی است که یا از آنان نام و نشانی نمیتوان یافت یا اطلاعات بسیار اندکی از آنان به جا مانده است؛ از آن جمله مشتاقعلیشاه خراسانی در صفحات ۲۴۳–۲۳۷، کربلایی علیاکبر خراسانی در صفحات ۲۲۸–۲۲۱، حاجی ابراهیم خان فراشباشی در صفحات ۲۶۸ –۲۶۵ و آقا محمّدشفیع تبریزی در صفحات ۲۷۳ –۲۶۹ که با استقصای کامل نگارنده، هیچ نشان دیگری از آنان در منابع موجود به دست نیامد و از آنجا که در معارف العارفین شرح احوال آنان درج شده بسیار مغتنم است. علاوه بر این تبریزی با بسیاری از معاصران خود دیدار داشته و با آنان به گفتگو نشسته است؛ چنان که گاه بازتاب همین گفتگوها و پرسش و پاسخها در معارف العارفین درج شده است. برای نمونه سؤال تبریزی از آقا میرزا محمد خلف میرزا مسلم ارموی درباره توجه به زخارف دنیوی و جواب او در صفحات ۲۷۷ –۲۷۴ و پرسش تبریزی از استاد شیشهگر همدانی و پاسخ وی در باب معرفت و طریقت در صفحات ۲۶۵ –۲۶۱.
مسألۀ ویژه و قابل توجهی که در معارف العارفین برای نخستین بار مطرح شده است، انشعاب ناشناختهای است که در سلسلۀ نعمتاللهی راه یافته بوده و گویا تا امروز این موضوع بر ما پوشیده بوده است. با تأملی در سیر تصوف عصر قاجار درمییابیم که قلمرو تصوف پس از عصر صفوی، بین دو سلسلۀ ذهبیه و نعمتاللهیه شکل میگیرد «و هرچند سلسلسههای دیگر – از قادریه و نقشبندیه تا جلالیه و مداریه و خاکساریه – نیز بیفعالیت نبودند، تجدید عهد تصوف گذشته از لحاظ نظری و عملی، در تمام دوران بعد از سقوط صفویه با تحول این دو سلسله ارتباط یافت و حتّی در اواخر این دوره منجر به بروز بعضی اختلافات و کشمکشهایی که ناشی از داعیۀ شیخی و مرشدی بود در داخل آنها نیز گشت» (زرینکوب، ۱۳۶۹: ۳۰۹). درباره انشعابات سلسلۀ نعمتاللهی تا کنون دو کتاب مستقل به نگارش درآمده، است یکی با عنوان «تاریخ انشعابات متأخرة سلسلۀ نعمتاللهی» (دو رساله در تاریخ جدید تصوف در ایران) به قلم منوچهر صدوقی (سها) که انتشارات پاژنگ در سال ۱۳۷۰ آن را به چاپ رسانده است و دیگری به قلم مصطفی آزمایش با نام «درآمدی بر تحولات تاریخی سلسلۀ نعمتاللهیه در دوران اخیر» که توسط انتشارات حقیقت در سـال ۱۳۸۱ به چاپ رسیده است؛ اما هیچیک از این دو کتاب و حتی دیگر کتابهایی که ناظر بر تصوف عصر قاجار است، به این انشعاب اشارهای نداشتهاند.
توضیح این که در انتقال خلافت و جانشینی پس از حاج زینالعابدین شیروانی، ملقّب به مستعلیشاه، به حاج زینالعابدین شیرازی، ملقّب به رحمتعلیشاه، تقریباً هیچ اختلافی نبوده و مدعی شهیر و نشانههایی از افتراق در سلسلۀ نعمتاللهی گزارش نشده است. در کتاب معارف العارفین برای اوّلین بار از جانشینی میرزا علی قهفرخی معروف به ثابتعلیشاه پس از زینالعابدین شیروانی سخن به میان آمده است. تبریزی در شرح احوال قهفرخی، پس از ذکر اوصاف ممدوح وی مینویسد: «کفایت است در فضل آن بزرگوار که حضرت مستعلیشاه شروانی او را فرزندی خطاب میفرمود و در وقت وفات، او را خليفةالخلفای خود نموده و وصّی خود گردانید» (تبریـزی، ۱۳۰۶: ۲۳۸). بر اساس این روایت، حاجی شیروانی سفارشهایی در باب مشتاقعلی ثانی خراسانی به ثابتعلی قهفرخی میکند و از ثابتعلی میخواهد که امور نعمتاللهیان را پس از خود به مشتاقعلی ثانی خراسانی بسپارد. تبریزی در ادامه مینویسد: «چون جناب ثابتعلیشاه در مدت عمر خود مشغول خدمات مرشد بوده و مجال تربیت خلفا نداشت و خدمت را مقدّم کرده بود و هرکه طالب راه حق بود، مبتدی را حواله به مشتاقعلیشاه میکرد و متکملین را به خدمت حضرت مستعلیشاه دلالت میفرمود، لهذا کسی از خلفاي آن جناب معیّن نیست مگر حضرت مشتاقعلیشاه مرحوم که آن هم در حقیقت پرورده مستعلیشاه مرحوم [است] و از آن بزرگوار خليفةالخلفایی داشته» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۲۳۸).
این روایت تنها به معارف العارفین اختصاص دارد و دیگر منابع موجود، این ادعا را تأیید نمیکنند و حتّی از مشتاقعلی خراسانی در کتاب دیگری نشانی در میان نیست و از او سلسلهای جاری نشده است. علاوه بر این، روایتی موثق از فرزند حاج زینالعابدین شیروانی در دست است که جانشینی ثابتعلی قهفرخی را به جای پدرش کاملاً رد میکند (ر.ک: شیروانی، ۱۳۴۸: د “مقدمه”).
از کاستیها و ضعفهای معارف العارفین به جز استفاده مکرر تبریزی از آثار حاجی شیروانی، باید به اشتباهات و اغلاطی هم اشاره کرد که در کتاب او راه یافته است. برای نمونه، درباره فیضعلیشاه اصفهانی مدفون در تخت پولاد اصفهان و پدر نورعلیشاه، شرح حالی کاملاً متفاوت ارائه داده است که هیچ یک از دیگر منابع آن را تأیید نمیکند (تبریزی، ۱۳۰۶: ۲۳-۲۱). در ذکر احوال رحیمعلیشاه مظفرآبادی نیز او را از مریدان حاج زینالعابدین شیروانی میداند و مینویسد: «آن بزرگوار از اجلّۀ خلفای حضرت مستعلیشاه شروانی است. از قصبۀ مظفرآباد کشور کشمیر بوده، مدتها در خدمت استاد نامدارش سفرها پیموده، سیاحت نموده تا به مدارج مسالک عرفان و معارج مراتب ایقان رسیده و در صدق [و] صفا و فقر و فنا کمتر کسی با او برابری میکرد و در مراتب معرفت، سخنان بلند تقریر میفرمود» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۲۱۳). حال آن که میدانیم شیروانی در جوانی به هند سفر کرده (شیروانی، ۱۳۴۸: ۴۱۰) و آن هنگام مقام و مرتبت بلندي در عرفان نداشته است . با مراجعه به بستان السیاحه نیز در می¬یابیم که وي پس از ذکر موقعیت مظفرآباد که از توابع کشمیر بوده است، به تکیه دراویش و اقامت کوتاه خود در آنجا اشاره میکند و مینویسد: «راقم چند یوم در آن تکیه بوده و با شیخ آنجا صحبت نموده. به ذکر احوال آن عزیز مبادرت مینماید» (شیروانی، ۱۳۸۹: ۳/۱۷۳۶). وی از رحیمعلیشاه مظفرآبادی بـه بزرگی یاد میکند که نشان میدهد آن هنگام مرتبت حاجی شیروانی فروتر بوده و ادعای تبریزی در معارفالعارفین که مظفرآبادی را در سلک مریدان و خلفای شیروانی وارد کرده است، صحت ندارد.
از دیگر اشتباهات تبریزی، زمان درگذشت رحمتعلیشاه شیرازی است: «بعضی تاریخ وفات آن جناب را در سال هزار و دویست و پنجاه و دو دانستهاند و اکثرش شصت و دو فهمیدهاند» (تبریزی، ۱۳۰۶: ۱۹۵). سپس با ذکر دلایلی سال ۱۲۶۲ را ارجح میشمارد حال آن که در طرائقالحقایق که نگارش فرزند رحمتعلیشاه شیرازی است و جای هیچ تردیدی در قول او نیست، رحمتعلیشاه شیرازی یکشنبه هفدهم صفر ۱۲۷۸ در سن هفتاد سالگی چشم از جهان فرومیبندد (شیرازی ۱۳۸۲: ۳/۳۹۳).
به هر روي معارف العارفین نیز همانند دیگر کتب تراجم از برخی اشکالات و اشتباهات تاریخی مصون نمانده است. ارزش عمده دیگر این کتاب، شرح حال خودنوشتی است که محمدکاظم تبریزي در انتهاي این اثر از خود به یادگار گذارده و اگرچه به اختصار و اجمال از خود یاد کرده، متقنترین و بهترین شرح حالی است که از او به جا مانده است.
نتیجه
۱- محمدکاظم تبریزی صاحب بیست و یک اثر مختلف در نظم و نثر بوده و علاوه بر تألیفات بسیار در سیر و سلوک و تصوف نیز مرتبهای بلند داشته است اما تاکنون اطلاعاتی ناچیز و جسته گریخته از او به ما رسیده بود. در مقالۀ حاضر، ضمن گردآوری کامل احوال و آثار او، زندگینامۀ خودنوشت او از پایان معارف العارفین تصحیح شده و آورده شده است.
۲- معارف العارفین با در برداشتن شرح احوال قریب به پنجاه نفر از عرفا و متصوفۀ عصر قاجار حائز اهمیّت بسیار است و از آنجا که برخی از این افراد یا در گمنامی مطلق بوده¬اند و یا بعضاً اطلاعات اندکی از آنان در دست بوده است، بازشناسی و چاپ معارف العارفین میتواند نقش بسزایی در ابهامزدایی تصوف عصر قاجار داشته باشد.
۳- در این اثر برای نخستین بار با گونهای جدید از انشعاب و تغییر در سیر تصوف نعمتاللهی آشنا میشویم زیرا پس از درگذشت حاج زینالعابدین شیروانی، جانشینان او میرزا علی قهفرخی و پس از او مشتاقعلی ثانی خراسانی معرفی شدهاند.
۴- تبریزی در معارف العارفین علاوه بر شرح احوال مشاهیر عرفان و تصوف پس از صفویه تا روزگار خود، در اختتام زندگینامۀ هر یک بخشی از گفتار و کلمات برجستۀ این افراد و گاه نمونههایی از آثار منثور و منظوم آنان را نیز در معارف العارفین درج کرده که ارزشی دو چندان به این کتاب داده است.
پینوشتها:
۱- کشخر: به ضم اوّل و فتح ثالث بر وزن دختر، به معنی اقلیم باشد و آن یک حصه از هفت حصۀ ربع مسکون باشد (برهان، ۱۳۷۶: ۵/ ذیل کشخر).
۲- تبریزی درباره حاج میرزا صفا و نسبت او به خراسانی خبط کرده و این شخص، بیتردید میرزا صفای مازندرانی است. او از مریدان حسینعلیشاه اصفهانی بود و به دلیل حسن سلوک و مراتب بلند عرفانیاش از سوی میرزا حسین خان مشیرالدوله به سفارت عثمانی فرستاده شد تا به ویژه اختلافات سنی و شیعه را در آن سامان سامان بخشد. او که نام اصلیاش رضا قلی خان سوادکوهی بود، در سال ۱۲۹۱ قمری چشم از دنیا فروبست و در جنوب ري در کنار چشمهعلی به خاک سپرده شد و از سوی مشیرالدوله بقعه و بارگاهی بر مزار او بنا شد که به صفاییه مشهور است (رک: شیرازی، ۱۳۸۲: ۳/۲۳۸ ؛ سپهر، ۱۳۸۶: ۲/۷۴۳؛ اعتمادالسلطنه، ۱۳۷۴: ۱/۲۹۳).
۳- با آنکه فتحعلیشاه صوفیستیزترین پادشاه قاجار بود، احترام ویژهای برای ملارضای همدانی قائل بود، چنان که ملارضا تفسیر درّالنظیم خود را به درخواست فتحعلیشاه تصنیف کرد. علاوه بر این، میرزا محمّد تنکابنی صاحب قصصالعلما که میانهای با صوفیه نداشته و گاه حملات تندی به آنها کرده است، از میان جوابهای متعددی که به پادری نوشتهاند، سه ردیه را به عنوان برترین و برگزیده نام میبرد که یکی مفتاح النبوه از ملا رضای همدانی است و دو ردیّۀ دیگر یکی متعلق به ملا علی نوری و جناب ملا احمد نراقی است (تبریزی، ۱۳۰۶: ۱۴۱).
منابع:
۱- آزمایش، مصطفی (۱۳۸۱ ). درآمدی بر تحولات تاریخی سلسلۀ نعمتاللهیه در دوران اخیر، تهران: حقیقت.
۲- اعتمادالسلطنه، محمّدحسن خان (۱۳۶۳). چهل سال تاریخ ایران (مآثر و الآثـار)، تصحیح ایرج افشار، تهران: اساطیر.
۳- ایرجپور، محمدابراهیم (۱۳۹۰). « نظری به منظر الاولیا»، میراث مکتوب، آینۀ میراث، س۹ ،ش ۴۸: ۲۰ – ۷.
۴- تبریزی، محمدکاظم (اسرارعلی ). (۱۳۰۶). معارف العارفین، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس، تهران: شماره ۳۶۸۹.
۵- (۱۳۸۸) منظر الاولیاء ، تصحیح میرهاشم محدّث، تهران: مجلس.
۶- (۱۳۸۹). فنون الجنون، تصحیح علی بشارت شفیعی، پایاننامۀ کارشناسی ارشد به راهنمایی محمدابراهیم ایرجپور، دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان.
۷- (۱۳۹۱) کنز الغرایب، تصحیح منیره رهایی، پایاننامه کارشناسی ارشد به راهنمایی علی زمانی، دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان.
۸- (۱۳۹۱) مرآت المذاهب، تصحیح مجید خدامی دستجردی، پایاننامه کارشناسی ارشد به راهنمایی دکتر محمد ابراهیم ایرجپور، دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان.
۹- تربیت، محمّدعلی(۱۳۷۸). دانشمندان آذربایجان، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد.
۱۰- تنکابنی، محمّد(۱۳۸۳) .قصص العلما (زندگی دانشمندان)، تحقیق محمّدرضا حاج شریفی خوانساری، قم: حضور.
۱۱- حاج سید جوادی، کمال (۱۳۷۷) .اثر آفرینان، تهران: انجمن آثار و مفاخر.
۱۲- حبیب آبادی، محمّد علی (۱۳۷۶) .مکارم الآثار، اصفهان: مؤسسۀ نشر نفایس مخطوطات اصفهان.
۱۳- حسینی، احمد (۱۳۶۲). فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ آیة االله مرعشی، قم: کتابخانۀ آیة االله مرعشی.
۱۴- (۱۳۸۴) فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ آیة االله بروجردی، قم: کتابخانۀ آیة االله مرعشی.
۱۵- برهان، محمدحسین بن خلف (۱۳۷۶). برهان قاطع، تصحیح محمد معین، تهران: امیرکبیر.
۱۶- دولتآبادی، عزیز (۱۳۵۵). سخنوران آذربایجان، تهران: تاریخ و فرهنگ ایران.
۱۷- دیهیم، محمود (۱۳۶۷). تذکره شعرای آذربایجان، تبریز: آذرابادگان.
۱۸- زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۶۹). دنبالۀ جستجو در تصوف ایران، تهران: امیرکبیر.
۱۹- سپهر، عبدالحسین خان (۱۳۸۶). مرآت وقایع مظفری، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران: میراث مکتوب.
۲۰- صدوقی، منوچهر؛ سمیعی، کیوان (۱۳۷۰). دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران، تهران: پاژنگ.
۲۱- شیرازی، معصومعلی (۱۳۸۲). طرائق الحقایق، تصحیح محمّد جعفر محجوب، تهران: سنایی.
۲۲- شیروانی، حاج زینالعابدین (۱۳۴۸). حدائق السياحة، تهران: دانشگاه تهران.
۲۳- (۱۳۸۹). بستان السياحة، تصحیح منیژه محمودی، تهران: حقیقت.
۲۴- عربزاده، ابوالفضل (۱۳۷۸). فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ آیة االله گلپایگانی، قم: دار القرآن الکریم.
۲۵- گلچین معانی، احمد (۱۳۶۲). تاریخ تذکرههای فارسی، تهران: سنایی.
۲۶- مدرس تبریزی، محمّد علی (۱۳۷۴). ریحانة الادب، تهران: خیام.
۲۷- منزوی، احمد (۱۳۶۳). فهرست نسخههای خطّی کتابخانه مجلس، تهران: مرکز اسناد کتابخانۀ مجلس.
۲۸- (۱۳۸۲). فهرستواره کتابهای فارسی، تهران: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
۲۹- نخجوانی، حسین. (۱۳۴۳). مواد التواریخ، مقدمۀ مجتبی مینوی، تهران: ادبیه.