سمیرا بهزادی ـ کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلام
معنی لغوی فتوت، «بخشندگی، بخشش، مروت، جوانمردی و مردانگی» است. در اصطلاح اهل حقیقت آن است که خلق را به دنیا و آخرت از خویش نرنجانی. کف نفس از آزار رساندن به خلق، بخشش موجود، ترک شکایت از فقد موجود باشد.
از جنبههای بسیار مهم تاریخ اجتماعی ایران، رواج آیین جوانمردی و تشکیل جمعیتهای جوانمردان یا فتیان است. بنیاد این مسلک اجتماعی در ایران پیش از اسلام گذاشته شده است و یادگار دورهای است که امتیازات طبقاتی بر مردم ایران سخت گران آمد و کسانی که ناکامی میکشیدند، این راه را درپیش گرفتند که از طبقات ممتاز با مردم سازگارتر و مهربانتر باشند.
دلیل دیگر اینکه این مسلک پیش از اسلام در ایران پیدا شده، این است که بسیاری از افکار مانویان در آن راه یافته است. از طرفی در اواسط قرن دوم هجری که ایرانیان در گوشه و کنار و بهویژه در مشرق ایران و بیشتر در خراسان و سیستان در برابر بیدادگریها و تعصبهای نژادی امویان و دستنشاندگان آنان برخاستند، راهنمایان این جنبشهای مردانه ملی بیشتر جوانمردان بودند.
بزرگترین راهنمای این دسته ابومسلم خراسانی در اوایل حکومت خلفای عباسی است. سالها بعد جمعیتی از عیّاران در شرق ایران بهپا خاستند و علیه خلیفه قیام کردند که مهمترینشان جنبش حمزه آذرک در سیستان است. چهل و یک سال بعد از آن «صفاریان» برخاستند. جوانمردی رنگ طبیعی و عادی همه جنبشهای ملی ایرانیان را در برابر سختگیریهای دولتهای وقت چه پیش از اسلام چه بعد از آن در ایران داشته است.
فتیان در ایران
فتوت پدیدهای است که از بطن تصوف زاده شد. تعالیم و دستورالعملهای زندگی در این دو مکتب یکسان است و تفاوتشان در این است که فتوت نقش فعالانهای در جامعه بر عهده میگیرد، در حالی که تصوف میتواند منزوی و دور از قیل و قالهای اجتماعی به حیات خود ادامه دهد. دستورالعملهای صوفیانه انسان را از قیدهای دست و پا گیر میرهاند، همه را به یک زندگی اجتماعی یکسان و به دور از من و مایی فرا میخواند، فقیر و غنی و خاص و عام را در یک ردیف قرار میدهد، حق و حقیقت را چراغ راه خود میسازد. و «فتوت» انسان را از گوشهنشینی و انزوا بهدر میآورد و او را وامیدارد که فعالانه بکوشد تا حق را به حقدار رساند.
با این طرز اندیشه و آرمان اجتماعی بود که مردم کوچه و بازار، کاسب و پیشهور، زارع و دهقان به جنبش خاستند و نهضتهای بزرگ و کوچک بر ضد بیدادگری بهپا گشت. اهل فتوت معتقد بودند بسیاری چیزها در شریعت رواست که در فتوت روا نیست. با اهل فتوت اگر کسی بدی کند، ایشان در عوض نیکی میکنند، ولی در شریعت جزای بدی، بدی است. در همه حال عفو از جمله موارد والای این طریقت است.
اوج قدرت فتیان
اوج نیروی فتوتیان را در دوران الناصر عباسی میبینیم. این خلیفه زیرک جهت مهار کردن قدرت فزاینده فتیان در جهان اسلام، خود را رئیس کلشان اعلام کرد و درنتیجه بغداد مرکز فتوت گردید. با این عمل طریقه فتوت در سراسر جهان اسلام گسترش یافت و سلاطین، شاهزادگان و بزرگان و اشراف برای ورود در آن از هم پیشی میگرفتند و همین امر سبب شد که طبقه اشراف و دستگاه حاکمه در این فرقه مردمی راه یابند. هرچند که ناصر با در دست گرفتن ریاست فتیان در کار آن بود که قدرت فزاینده آن را مهار کند و در دست خود گیرد، و برای این منظور دستور داده بود تنها دولتمردانی در این سلک وارد شوند که کسوت جوانمردی را او بر تنشان کرده و سراویل (شلوار مخصوص فتیان) را از دست او گرفته باشند.
تشکیلات فتوت که در این عهد به صورت یک نوع حزب سیاسی اشرافی-نظامی درآمده و در سراسر ایران، بینالنهرین، شام، مصر و آسیای صغیر گسترش یافته بود، در دوران اولیه حکومت مغول همچنان برقرار ماند، ولی تا حدی اهمیت گذشتهاش را از دست داد.
در تهاجم این قوم که در همه شئون نکث و شکست وارد آمد، در تشکیلات فتیان نیز دگرگونی و تفرقه پدیدار گشت.
در این زمان فتوت تغییر جهت داد و بار دیگر از موضع حکومتی بازگشت و جایگاه مردمی یافت و پشتیبان ضعیفان در برابر زورمندان شد و در برابر حکومت قرار گرفت. فتوت که تصوفی عامیانه و سنن و آدابش ساده، عملی و درخور فهم و درک عامه مردم بود، بار دیگر راه کوچه و بازار را در پیش گرفت. فتیان حفظ نظم شهر را عهدهدار شدند و در مواقع گرفتاری چون قحط و ناامنی و مصائب ناشی از جنگها و بلایای طبیعی، به کمک مردم میشتافتند و گاه حکومتها نیز از آنان یاری میطلبیدند.
در عهد مغول
عهد مغول را یکی از پرجنبوجوشترین و زندهترین ادوار فتوت مییابیم. در این زمان بهخصوص دست تشیع از آستین فتوت بیرون آمد و چون حربهای کارساز در برابر ستم بیگانه قد علم کرد. به جرأت میتوان فتوت را شاخه تصوف متشیع خواند؛ هرچند که دستجات فتیان سنی نیز وجود داشتند در سراسر دنیای اسلام پراکنده بودند. فتوت در قالب تشیع که نیروی فعال سیاسی را در خود نهفته داشت و هدفش رسانیدن حق به حقدار و برقراری عدل و داد در جامعه بود، بهتر جا گرفت.
این موج در دوره مغول چنان بالا گرفت که آنان نیز بدان پیوستند و افرادی از ایلات جزء مریدان پیران درآمدند و برخی از آنان نیز مقام جوانمردی را تا آنجا پیمودند که در صف اقطاب قرار گرفتند. عیاران و جوانمردان از این نیروی بیگانه در مقاصد سیاسی سود میجستند. گروههای شیعی برای پیشبرد هدفهای خود از وسایل گوناگونی بهره میگرفتند. دراویش در بازارها و میدانهای شهرها مردم را گرد میآوردند، به مدح امام علی(ع) میپرداختند و منقبت اهل بیت را میخواندند و پهلوانان و عیاران از آنان حمایت میکردند.
به سبب اوجگیری نیروی فتوت در آن عصر، تشکیلات این سازمان گسترده و نیرومند، توسعه و شکوفایی و توان فراوان یافت و با سایر سازمانهای حکومتی به رقابت پرداخت. سلسلهمراتبی که در فتوت وجود داشت، غیرقابلتغییر، و احترام و اطاعت زیردست از بالادست امری اجتنابناپذیر بود. این سلسلهمراتب عبارت بود از: شیخ، مقدم، کبیر، زعیم، قائد، اب، رأسالحزب که شباهت بسیار به تشکیلات اصناف دارد.
شیخ: به کسی میگفتند که از طرف همکاران خود و سایر جوانان به عنوان رئیس و پیشکسوت انتخاب میشد. و بعد از او مقام مقدم بود و بعد کبیر تا آخر. پیشکسوت یا پیر از نیروی سیاسی-اجتماعی وسیعی بهرهمند بود و میتوانست نقش فعال و مؤثری در جامعه ایفا کند. اغلب جوانمردان در خدمت پیر خود بودند و در مواقع لزوم شمشیر میزدند و عیاری میکردند، علاوه بر آن در خدمت مردم و مسافران و تازهواردان به شهرشان بودند و عواید روزانه کسب و کار خود را تحویل خانقاه میدادند. این عواید از کسب و کار حلال، ثروت زیادی در اختیار پیشکسوت قرار میداد. پیشکسوتان گاه به مقام فرمانروایی شهرها میرسیدند.
از مهمترین خصوصیات جوانمرد میبایست جسم سالم، زورمندی و تبحر در فنون گوناگون کشتی و سایر ورزشهای متداول چون تیراندازی، شمشیربازی، ناوهکشی و امثال آن بود تا بتوانند در برابر شداید و گرفتاریها و کمک به درماندگان مقاومت کند و در برابر زورگوییها به دفاع از خود و دیگران بپردازد. در عهد مغول، کشتی میدانی و پهلوانی مورد توجه فراوان قرار گرفت و خانها از سراسر ایران کشتیگیران را که اغلب از اهل فتوت بودند، به دربار دعوت میکردند و مسابقات کشتی ترتیب میدادند. پهلوان برنده در این مسابقات مایه آبرو و شوکت طریقه و گروهش بود. اهل فتوت از این مجرا نیز نفوذ خود را در حکومت و درنتیجه در جامعه گسترش میدادند و از توجه خانها و سلاطین مغول به کشتی بهره میگرفتند.
قیامهای فتیان
به علت نفوذ فراوان جوانمردان در دستگاه حکومت و به دست آوردن شغلهای حساس از سویی، و نفوذ در توده مردم که گروهگروه به خانقاهها و پیران میپیوستند از سوی دیگر، فتوت یکی از پایگاههای عمده مردمی و گردآوری ثروت بیکران شد. جوانمردان که پهلوانانی نیرومند و ثروتمند بودند و از توان سپاهی برخوردار، به هنگام احساس ضعف حکومت، در برابرش قد علم میکردند و به منظور طرد بیگانه و اعاده عدل و داد به پا میخاستند. این طغیانها که هر یک ضربهای بر پیکر حکومت وارد میساخت، سرکوب میشد تا اینکه «قیام سربداران» شکل گرفت و برای اولین بار توسط فتیان شیعی، حکومتی در ایران تأسیس شد. نمونه اولین قیام، قیام اخی شجاعالدین ـ از جوانمردان کرمان ـ است. نمونه دیگرش، شورش پهلوان یاراحمد در هرات بود یا پهلوان محمدبن محمود جردی در خواف.
در اواخر حکومت ایلخانان در ایران، جنبشی به ثمر رسید که رهبران و مجریانش، عدهای از عیاران و جوانمردان خراسان بودند، مانند عبدالرزاق و برادرش وجیهالدین مسعود باشتینی، و بعد شاگردان آنها مانند پهلوان حیدر قصاب، پهلوان حسن دامغانی و… در بین سربداران حکومت موروثی نبود، و بیشتر از پهلوانی به شاگردش میرسید، آنها سلسهمراتب شاهی را ایجاب نکردند چون از هر قشری از عیاران و فتیان در قیام آنها شرکت داشتند و همه خود را در قدرت ذینفع میدانستند. وجیهالدین خود از عیاران و از نزدیکان به دربار بوسعید بوده و به دربار ایلخانان رفت و آمد داشت بعد با شیخ حسن جوری متفق شد و رهبری قیامشان از آنها به شاگردانشان میرسید.
یکی از پیشوایان بزرگ جوانمردی و فتوت در این دوره، شاعر متصوف، پهلوان مسعود خوارزمی معروف به «پوریای ولی» است. نوشتهاند که وی از پهلوانان زورمند زمان خود به شمار میرفته و کشتیگیران هنوز وی را از پیشروان خود میدانند و اشعارش را در مراسم ورزشی میخوانند. البته در دوران آخر حکومت سربداران، آرمان رهبران با آرمانی که در آغاز قیامشان داشتند، متفاوت شد. در ابتدا آنان بر ضد ایلچیان مغول بهپا خاستند و امیرانشان زیر لوای رهبران مذهبی و معنوی دولت خود را در خراسان تشکیل دادند و درواقع نفوذ آنان در میان مردم، زمینه انقلاب را فراهم کرد؛ اما در اواخر حکومتشان آنان درصدد از بین بردن رهبران دینی برآمدند و آیین جوانمردی همچون پیش رعایت نمیشد و همین امر موجب از بین رفتن قدرت آنان از حکومت شد.
کتابشناسی:
۱. آژند، یعقوب؛ قیام شیعی سربداران، تهران، نشر گستره، ۱۳۶۳.
۲. بیانی، شیرین؛ دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ج: دوم، ۱۳۸۱.
۳. جمعی از مؤلفان، زیر نظر احمدرضا خضری؛ تاریخ تشیع، تهران، انتشارات سمت، ج: دوم، ۱۳۸۴.
۴. حقیقت، عبدالرفیع؛ جنبش سربداران و دیگر جنبشهای ایرانیان، تهران، کومش، ۱۳۹۰.
۵. خواندمیر؛ حبیبالسیر، با مقدمه: استاد جلالالدین همائی، زیر نظر دکتر محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، سوم، ۱۳۸۰.
۶. میرخواند؛ تاریخ روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک الخلفاء به تصحیح و تحشیه: جمشید کیانفر، تهران، اساطیر، ج: هشتم، ۱۳۸۰.
منبع: روزنامه اطلاعات