بسم الله الرحمن الرحیم
فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه
١٧ دقیقه و ۴٩ ثانیه
بخش نخست سلوک که ما میگوئیم یعنی راهپیمایی و راه رفتن، منتها نه راه رفتن با این پا راه رفتن با بال، بالهای روحانی و اینها اشتباه کردهاند و خیال کردهاند ما راهپیماییمان با همین پاهاست، و گفتهاند که مجوز راهپیمایی شما تأیید نشده است در فرمانداری بنابراین غیرقانونی است ما نخواستهایم راهپیمایی کنیم، اولاً من خیلی خوشحالم که برای اولین بار فقرا خودشان جنبیدهاند خودجوش کاری کردهاند وقتی من خدمت آقایان عرض کردهام و در تمامی اعلامیهها عرض کردهام که: « “درویشی” در سیاست دخالت نمیکند» ،” درویشی” ! یعنی “مکتب درویشی” ، یعنی آن مکتبی که از زمان آدم (ع) تا زمان خاتم (عج) وجود دارد هر مرتبه یکی خادم میشود، امروز من خادم آن هستم من … “ كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿۲۶﴾ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿۲۷﴾“- سورۀ رحمان، من پس فردا میروم یکی دیگر خادم آن میشود.
آنچه نمرده است و نمیرد تویی
این چون نمایندۀ اوست، …
این البته خب خوشحالم این خودجوشی، من هم گوشهای نشسته بودم بهعنوان یک درویش، خادم درویشها ولی خب به هر جهت باید مراقب باشند، “كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته” (حضرت علی (ع)) همهتان چوپانید نگهدارندهاید و همهتان مسئول رعیتتان هستید که اداره میکنید، خب من هم یکی از همانها هستم، من هم یکیشان هستم و خب یک آزمایشی هم بود برای اینکه فقرا توجه داشته باشند، خودجوشی هم از اینجا ایجاد میشود، یک وقتی که همه میدانند یک واقعهای قضیهای یک احساس خاصی در این عده ایجاد میکند مطمئن باشند همین احساس در مردم دلیجان هم میشود، در مردم کاشان هم میشود در مردم سمنان هم میشود و انشاءالله در مردم قم هم میشود. این است مطمئنم که من یک تصمیمی بگیرم و یا آن یکیها عاقلانه، آنهای دیگر هم چون عواطفشان همین است، همین تصمیم را میگیرند این است که خودجوش یک چنین چیزی. خب بعد از ایجاد شدن خودجوش اثرش را باید دید همین من الآن به اصطلاح جریان اخیر بعد از شقاوتی که در اصفهان ظاهر شد یعنی خیلی تازه است، و… ولی همین قدر که شماها، فقرا، ماها و همه نشان دادیم که دفاع از جان و مال و ناموس واجب است حالا دفاع چگونه است، فرق میکند البته همانجوری که جهاد چگونه است؟ یکی از جریانات چیزهای دفاع این است که چون دفاع در اسلام، دفاع از عبادات است، نماز داریم روزه داریم و چی داریم… و جهاد داریم ، منتها برای ما شیعه چون یکی از شرایط صحت جهاد وجود معصوم امام معصوم در بین مردم است یعنی ظاهر باشد امام حالا که غایب است بنابراین عملاً شرایط جهاد برای ما نیست این است که اعلان جهاد اصلاً حرف صحیحی نیست غلط است در شیعه ولی دفاع واجب است دفاع در هر حال، شب روز- زن و مرد واجب است ، دفاع از چیست؟ دفاع از هویت و شخصیت خود آدم است ، و از جان و مال و ناموس خودمان، جان و مال و ناموس خودمان و در درجۀ اول برادران مؤمنمان و بعد همۀ مسلمانها، …
بنابراین این حضور شما برادران عزیز و احیاناً خواهران، خواهرها، خودش نشانۀ این است که ما میخواهیم دفاع کنیم از خودمان و برادرمان که مثل خودمان است این برادر اگر در آرژانتین هم باشد به او تجاوزی به جان و مال و ناموسش شود ما در اینجا از او دفاع میکنیم بدون اینکه حتی قیافهاش را دیده باشیم، این اثر الحمدلله همینقدر حاصل شد، حاصل شد و نشان دادیم که ما…
چون دفاع این نیست که فقط با چاقو و قمه و… یا بمب اتمی جمع کنیم و مرز بگیریم و… دفاع همین است (که ما انجام دادیم) این دفاع دفاعی است مقدس! و در راه این دفاع قدمهایی که برداشتید همهاش مصاف است تا اینجا دفاع بود بسیار هم صحیح و جالب و اثر کرد.
خیلیها خب زحمتی کشیدهاند و از شهرستانها حتی آمدهاند، خیلیها خب البته یک عدهای هم نگذاشتهاند حتی از شهرستانها بیایند و ما که الآن نه جنگ داریم با کسی نه اسلحۀ هسته و پستهای و اینها داریم، که جنگ کنیم ؟! “ما اهل صلح هستیم” اصلاً (اساساً)! ما این دفاعی هم که میکنیم از “صلح” است و از آزادگی خودمان دفاع میکنیم. من شنیدهام و گفتم این چون همه چیز خودجوش بوده است من چیزی نمی… ولی خب همه فقرا نگاه میکنند که من چی میکنم، من چی میگم … ولی خب من از اول هم یک عمل خودجوشی بوده است از این نه اینکه من بگویم جزء چی باشد…
من خب همین حکم شرعی و عرفانی جهاد و دفاع را عرض کردم گفتم خب برای اینکه اینهایی هم که تشریف میآورند ولی خب این رسم راهپیمایی که مدتی است متداول شده است اینها برای مبارزات سیاسی است این است که راهپیمایی میکند میخواهد به اونی که روی صندلی نشسته است بگوید تو بیا پائین من بنشینم ما که نه، این صندلیها مال همانهایی باشد که توی آن نشستهاند به این کاری نداریم ولی همینقدر نشان دادیم که باید از خودمان دفاع کنیم و حاضریم به دفاع ولو با جان و خودمان بازی کرده باشیم ولی …
گفتم که یک عدهای گفتند و اینهایی که از شهرستان آمدهاند خب زحمتی کشیدهاند اینها اگر خواستند اسمشان را بنویسند یا خودشان را بگویند یا امضایی در ذیل نامه چون منظور ما راهپیمایی نبود، اینها نفهمیدند، سلوک ما را به راهپیمایی هم …
ما میخواستیم بگوئیم، البته همۀ دنیا هم متوجه شدند، میخواستیم اولیاء خودمان را که دیرتر از همه چشمهایشان را باز میکنند و نگاه میکنند بگوئیم نگاه کنید. خود روزنامههای اینها مینویسند یعنی در جریان قم و اینها؛ دو میلیون و دویست هزار نفر در ایران مخالفت کردند با آن کارها در همۀ دنیا هم همینجور، خب ما میخواهیم بگوئیم اینها عده را، اینها را در نظر بگیرید اینها ما هستیم که انسانهایی هستیم …
حقوقی داریم و به حقوقمان هم واردیم و از حقوق خودمان دفاع میکنیم. اگر برای حفظ آرامش و امنیت گاهی ممکن است یک گوشهای از حقوقمان را ببخشیم (توجه نکنیم به آن) ولی نه اینکه همیشه در حال خواب هستیم همیشه بیداریم و این را نشان دادیم بنابراین من از، بدون اینکه در این خودجوشی شرکتی داشتهام، شرکتی داشته باشم از همه تشکر میکنم که این خودجوشی را انجام دادهاند و نشان دادهاند که ما قادریم همه کاری بکنیم.
ما قادریم از آن قبیل نیست که میگویند ما (نمیدانم) ابرقدرتیم، اون یکی ابرقدرت است ما ضعیفترین موجود الهی ولی قویترین نیروی الهی با ماست، ما خودمان ضعیفترین و کمترین بندۀ خدا ولی قویترین قدرت خدا را داریم، انشاءالله.
این است که اگر هم آقایان، خیلی متشکر از همهتان اگر این طریقه انجام دادهاند دیگر شهرستانها بروند آنجاها را اذیت و آزار نرسانند. یکی از این آقایان در اصفهان آن مأمور البته، یک مأمور بوده چیزی نبود ولی خب طرز حرفش، گفته است ما امروز در مقابل شما میخواهیم نقش یزید را بازی کنیم. ما هم نقش امام حسین را بازی میکنیم ، آخر امام حسین هم چندین نقش داشت، امام حسین فرمود که مثل منی با مثل تویی بیعت نمیکند به چیز فرمود به اون حاکمِ …
به هر جهت خیلی متشکرم، خیلی لطف کردید، …
و نزدیکی ما ” وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾“- آل عمران، مثل اینکه الآن، الآن است که این فرمایش خداوند خطاب به پیغمبر یعنی خطاب به … ، دستور داد به پیغمبر که به همۀ مؤمنین جهان، سست نشوید محزون نشوید، اگر مؤمن باشید همیشه بالا هستید، این را هم بدانید ما راهپیمایی نداریم همین که صبح راه افتادهاند از منزل آمدهاید اینجا این راهپیمایی است؟ این را میبینند، راهپیمایی اصلی ما آن سلوکی است که در دل داریم.
بسم الله الرحمن الرحیم
بخش دوم ۵ دقیقه و ٨ ثانیه
خداوند، به هیچ چیز ما نیاز ندارد و ما به همه چیز نیاز داریم خداوند وقتی بخواهد شنیدهاید داستانی که ابراهیم رفت به جنگ لشگر نمرود، نمرود با لشگر فراوانی آمد حضرت ابراهیم اینجا تک و تنها بود، نمرود به حضرت گفت پس کو قُشونِت؟ گفت: صبر کن میآید، “پشه!” پشهای که شما اینجوری با یک مشت صد تا میگیرید پشهها آمدند ریختند به جان قشون نمرود که یکی از آنها آمد و رفت از بینیاش بالا، از پشه خدا استفاده میکند، چیز میکند … خدا پس نیازی ندارد اگر به ما فرموده است که اگر اجری میدهد، این اجر برای نیت ماست، ما نیت میکنیم یک کاری بکنیم یک چیزی بکنیم موجباتش فراهم میشود، خود خداوند میگوید نه مثلاً. خدا اجرش را میدهد یک آیۀ قرآن هم هست خطاب به (حفظ نیستم که بگویم الآن) خطاب به مؤمنین میکند و میگوید، تقریباً به این معنا که شما هر قدمی بردارید کاری بکنید و نکنید آن قدم را خداوند برای شما حساب میکند این است که وقتی نیتتان خدمت به امر خداوند باشد، شما همه زحمت کشیدهاید حالا یا از تهران از راههای دور از شهرستانها از … تشریف آوردهاید، آن فرمایش پیغمبر را که من، کسی که صدای مسلمانی را بر استمداد بشنود و کمکش نکند مسلمان نیست “لیس بمسلم” ، حدیث دیگری هست که میفرماید: کسی که ” من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس به مسلم ” کسی که هر روزش را به امور مسلمین همت نکند مسلم حساب نمیشود، به هر جهت الحمدلله شما نشان دادهاید که مسلم واقعی هستید بنابراین بر همین خداوند اجر قائل میشود بعد ملاحظات دیگری هست که حالا اینها … این همین که شما همین قدم را برداشتید من ممنون و متشکرم عصر هم مجلس روضه داریم در حسینیه، پنج-شش روز روضه داریم تشریف بیاورید هر کدام ماندنی هر کدام میخواهید برگردید به شهرستانی که هستید به هر جهت خیلی از همهتان متشکرم، تشکرم از دل برخاسته نه تشکراتی که متداول است، در دل متشکرم چون شما هم با دل آمدهاید از آن سلوکی که حال درویشی است نه سلوک راه رفتن خیلی ممنون و متشکرم، حالا دیگر تشریف ببرید.
بخش سوم ٧ دقیقه و ١۴ ثانیه
دو بار صحبت کردم با آقایان که خب حتماً نوارش را شنیدهاید یا خودش صدایش بود، گفتم این خطاب به پیغمبر، خداوند میگوید و پیغمبر تنها نه و امت همه، میفرماید که هر قدمی که در این راه برمیدارید خداوند برای شما حساب فتح و پیروزی میکند هر زمینی را که به آن قدم میگذارید آن هر قدم را حساب میکند این برای این است که خداوند به نیت نگاه میکند اجر به نیت میدهد واِلا به هیچیک از اعمال ما نیاز ندارد خداوند اعمال ما هم واسطۀ عزم و ارادۀ خداست که ما چنین کنیم که چنان بشود و این را ما حساب میکنیم و معلوم نیست این حساب است، ما این کار را میکنیم و خدا آن را نمیخواهد و یک کار دیگر میکند منظور این است که به اعمال ما خداوند نیاز ندارد و اجر هم به آن نیست بلکه به نیت است نیتهای شما الحمدلله همه خوب است هر قدمی که برداشتهاید در این راه و تا حالا مأجور خواهید بود و اجرش هم این است که انشاءالله ما از خدا میخواهیم این را یک جور اجر حساب کند که به زودی آرامش پیدا کنیم. انشاءالله.
آنچه “وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۵۵﴾“- سورۀ نور، یعنی به زودی خداوند در آیهای گفته است مرا عبادت میکنید و به هم دیگر شرک نمیورزید، نیتی هم که من که البته گفتم از این جهت خوشحالم که برای اول بار فقرا خودشان هم خودجوش یک عملی کردند بارها گفتهایم که گرچه درویشی یعنی مکتب درویشی در سیاست دخالت نمیکند ولی بالاتر از سیاست است، مثل مرد بزرگی، خیلی هم بزرگوار و بچۀ هفت و هشت ساله همبازی نمیشود درویشی هم با این سیاستهای دروغ و دغل همبازی نمیشود همسر نمیشود مگر گاهی برای مشغولیت پیرمرد کاری کند، ولی گفتهام درویشها هر کدام یک وظیفه دارند شهروندی هستند مسلمان، ایرانی، شیعه. آنجاست که خودجوشی ایجاد میشود یعنی شما در اصفهان همه متأثر میشوند از وقایع خبرش به کاشان و شیراز و اصفهان میرسد اونها هم همین تأثر را دارند چون همه متأثرند انعکاس روانی و عملیشان مثل هم میشود. آنجا هم همان کاری میکند که اینجا میکند که تا یک کاری شروع میشود همه جمع میشوند و این موجب قدرت ماست قدرت درویشی است گفتم ما در ضمن اینکه ضعیفترین فرد خودمان را میدانیم ولی در ضمن این باید بدانیم که بالاترین قدرت را داریم منتها خدا این را میدهد ولی میگوید: “ وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾”- آل عمران، اگر مؤمن باشید سستی به خرج ندهید محزون نشوید، ایمانتان را نگهدارید همیشه برتر هستید، انشاءالله. ما که گفتم سلوکی که ما میگوئیم “راه رفتن” ، راه رفتن درونی و معنوی است اینها راهپیمایی حمل کردند، ما راهپیمایی نیاز نداریم، اگر آن قدرتی که ما داریم خداوند اجازه بدهد همان قدرت نشسته و دنیا را زیر و رو میکند، ولی ما خیال راهپیمایی نداشتهایم این راهپیماییهایی که اینها میگویند نداشتهایم ما میخواستیم …به هر جهت هرچه میخواستیم تا به اینجا حاصل شد، چون تا همین جا حاصل شده باز تشکر، گو اینکه، میگوید تو چکارهای که تشکر میکنی؟ ولی نه من به نمایندگی از همه، از همهتان تشکر میکنم و میگویم قدمتان روی چشم، میتوانید دیگر تشریف ببرید، اینجا دیداری هم تازه کردیم تشریف ببرید هرکدام مال شهرستانها هستید شهرستان منزلها، عصر هم روضه است در حسینیه، امروز روضه است و فردا شب هم مجلس است که هرکدامتان که ماندید و هر کدام هم که تشریف بردید بدانید که همان آیۀ قرآن میگوید منظوری که داشتید حاصل شد و به شما دادیم، خدا میگوید.
بخش چهارم ١٢ دقیقه و ۵١ ثانیه
یعنی داستانی است که از نوع آن داستانهایی است که خداوند هم در قرآن گفته است، خداوند در قرآن گفته است برایت قصه میگوئیم به پیغمبر میگوید.
بعد شرح حال حضرت یوسف را میگوید یک جای دیگر میفرماید قصه میگوییم باز از پیغمبران میگوئیم، اینجور قصههاست و آن قصه این است که وقتی مسلمین رفتند، به جنگ کفار ایرانی، البته این را هم یادتان باشد که نگوئید عرب ایران را فتح کرد، نه! عرب و عجم و اینها یکی هستند در نظر خداوند اسلام ایران را فتح کرد.
بعد در یک جنگی که داشت قشون مسلمین به کلی شکست میخورد وقتی بود روز در مسجد، عمر خلیفۀ دوم داشت سخنرانی میکرد خطبهای میخواند یک مرتبه علی (ع) از پائین داد زد گفت که قشون اسلام دارد شکست میخورد، از کجا؟ از مدینه، حالا نمیدانم کدام جنگ بود، نهاوند و اینجاها … در این حدود عمر نگفت که تو از کجا میدانی؟ تو اینجایی و نهاوند و اینها … میدانست علی از باد شکم به قول ما میگوئیم، علی بیجا نمیگوید چیزی را، واستاد، بعد از صحبتش گفت چکار کنم؟ از علی پرسید: چکار کنم؟ از آن بالای منبر، علی فرمود: ”چند بار بگو الله اکبر” ، بلند! عمر گفت خب من میگویم الله اکبر چه فایدهای دارد؟
علی فرمود تو بگو من صدای تو را میرسانم، عمر گفت: الله اکبر، علی هم صدا را رساند و اینها صدای عمر را شنیدند، بعد البته روحیهشان تقویت شد و … منظور از این جنگ چه بود؟ فتح آنجا بود، تسلط اسلام.
وقتی حاصل شد دیگر جنگ را تعطیل کردند و دیگر جنگ تمام شد اینها جنگ را تمام کردند و آنها صدا را شنیدند و ترسیدند و کوتاه آمدند. خداوند هم در یک آیهای میفرماید که، قدرت الهی کار میکند. ما هم یعنی شما همه آنهایی که بطور معمول همۀ ما شنبهها اینجا ما جلسه داریم ولی خب خیلیها از شهرستانها یا راههای دوری اینجا آمدهاند به نیت اینکه صدای چند نفر از برادرانشان را شنیدهاند آمدهاند به کمکشان، این اجر دارد. اجر بر این است که با این نیت از منزل بیائید بیرون یا از شهرستانتان بیائید بیرون، باز یک داستانی در زمان پیغمبر وقتی پیغمبر هجرت فرمود به مدینه، آیهای آمد که کسانی که هجرت نکردهاند با تو حسابی ندارند با تو مسلمان نیستند این آیه وقتی رسید به مدینه به مکه یکی از صحابۀ بزرگوار اسمها یادم نیست، اسمها فراموش میشود پیرمردی بود خوابیده بود و اصلاً نمیتوانست تکان بخورد، این پیرمرد گفت خدایا من چکار کنم؟ بچههایش را صدا زد و گفت همچین چیزی شده باید مهاجرت کنیم تخت روان آوردند این پیرمردی که داشت در آنجا میمرد گذاشتند روی تخت روان و بردند، که مهاجرت کنند، بعد رفتند در اولین منزل که پیاده شدند پیرمرد رحلت فرمود، خب فرزندانش متأثر شدند، بجای خود فکر کردند که اینها هجرت نکردهاند بلند شدند آمدند اینجا و خدای نکرده آن آیه که گفت هر کی هجرت نکرده … خب شامل اینها نشود، رفتند به خدمت پیغمبر آن آیه نازل شد، عبارتش غلط نخوانم یادم نیست، فرمود خداوند هرکسی پا از منزلش بیرون بگذارد به قصد هجرت بسوی خداوند در بین راه بمیرد و یا کشته شود اجرش با خداست و شهید حساب میشود حالا به این حساب بسیاری از شماها، ماها شهید حساب میشویم ما، نمیخواهیم تظاهرات کنیم نمایش بدهیم یا تئاتر بازی کنیم ما اگر نمایشی هم میدهیم جلوی خداست تا فردا او بپسندد کار ما را بنابراین ما آن منظور و علاقه و هدفی که داشتهایم البته من که همانجور گفتم در مسائل اجتماعی گفتهام فقرا خودشان تصمیم بگیرند و در اینجا اول بار بود که فقرا بصورت خودجوش تصمیم مستقلی و یکنواختی گرفتهاند که بر خود این تصمیم و این نیت اجر هست. اجرش، اجر اولیهاش محکم شدن ایمان است که موجب میشود که ایمان محکمتر شود و دشمنان در آتیه هم بیشتر بترسند برای اینکه خداوند در جای دیگر هم میفرماید:” وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾- آل عمران ” خداوند میفرماید سستی به خرج ندهید که شما سستی به خرج ندادید ولاَ تَحْزَنُوا یعنی ننشینید گریه کنید که ای وای، تَحْزَنُوا هم نبودید فقط وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ در مورد شما …
یعنی اگر مؤمن باشید همیشه برتر هستید، هیچ نگران نباشید وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا ، بنابراین چون منظور و هدف آنهایی که استمداد کرده اند من که گفتهام امور سیاسی به خود فقرا واگذار است و خوشحالم که تصمیم گرفتهاند و تصمیم خوبی گرفتهاند…
ولی برای اینکه از تصمیمتان چون آنهایی که نمیفهمند این آیههایی را که خواندهام تصمیم را علیه خود شما بکار نبرند، تا همینجا منظور ما حاصل شد ولی ما جنگ نمیخواهیم، صلح میخواهیم، صلح منظور ماست، صلح بهتر است بنابراین همه فقرا برادران و خواهرانی که تشریف آوردهاند با این نیت شکر خدا را بجا آورند و میتوانند تشریف ببرند و آزاد باشند دیگر نگران هم از هیچ جهت نباشید. وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا را یادتان نرود “
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾- آل عمران ” حالا اگر اجازه بدهید اتاق خلوت شود آنهای دیگر که هستند بیایند.
بخش پنجم ١٢ دقیقه و ۵٩ ثانیه
این آیه را که خواندم یاداشت کنید همیشه در نظرتان باشد “ وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾- آل عمران ” حتماً معنیش را میدانید چون بارها تکرار شده است سستی نکنید، و محزون نباشید، اولی دستور است در واقع دومی هم دستور است و هم نتیجۀ آن میفرماید به این جهت که اگر مؤمن باشید، همیشه بالا هستید و وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ یک داستانی ناچارم از خودم بگویم باز:
حضرت صالحعلیشاه صحبت این بود که منزل جدیدی بگیرند، من و مرحوم حاج آقای ممتحنی و مرحوم اسکندری دنبال منزل بودیم، تا یک منزلی پیدا شد منزلی پیدا شد پسندیدم و گفتیم هم به او که ما یک قولنامهای مینویسیم ولی من نیستم، ما نیستیم گفت خب باشه، بعد باید این سند خریده شود و تصمیم گرفته شود خدمت حضرت صالحعلیشاه عرض کردم و نوشتم خب اول اظهار محبت کردند و تشکر کردند، بعد مرقوم فرمودند که معاملهاش و سندش را تو خودت ننویس از طرف من حاج آقا ممتحنی از طرف من وکیل است و مینویسد، بعد این گذشت تا خب سند انجام شد تا بعداً یک وقتی که به خدمتشان رسیدم فرمودند که از اینکه تو زحمت کشیدی منزل را پیدا کردی بعد من گفتم تو ننویسی و یکی دیگر بنویسد گلهمند نباشی و ناراحت نشوی، بعد گفتم نخیر من چرا ناراحت باشم، من خوشحالم که امر شما را انجام بدهم به هر نحوی باشد آنوقت امر شما این بود که من صبح تا شب بدوم و منزل خوب پیدا کنم و کردم حالا امر شما این است که در خانه راحت بنشینم و بخوابم و این با آن فرقی نمیکند هر دو امر است و انجام میشود. حالا منظور این است که یک وقت امر بر این است که تکان بخور یک وقت امر بر این است که تکان نخور هر دوش امر الهی است ما در عبادات خیلی مواردی داریم بخصوص خانمها، امر خدا هر جور باشد فرقی ندارد آنی که روزه میگیرد با آنی که خدا فرموده روزه نگیر این اطاعت بکند و آن اطاعت بکند مثل هم است، ما هم در این یعنی من خودم که گفتم دخالت نمیکنم برای اینکه فکر نکنید وظیفۀ شماست ولی گفتهام فقرا تک تک خودشان یک شهروند ایرانی هستند شیعۀ ایرانی خودشان تکلیفشان را تشخیص بدهند و این خودجوش چنین کاری شد از آنور یک حدیثی داریم که کسی که صدای استغاثۀ یک مؤمنی را بشنود و جواب ندهد خیلی بد است شما حالا هر کی بودید به هر جهت استمداد کرده از شما که بیائید با هم چیز کنیم اقدامی بکنید همهتان به این حرف جواب دادید همین که جواب دادید و نیتتان خیر بود به مقصود رسیدهاید. بنابراین تشریفآوردنتان آنها که به این منظور، خب غیر از یک عدهای که در تهران هستند و در همه مجالس میآیند آنهایی که به این منظور آمدهاند همان اولی که از خانه آمدهاند بیرون، اجرشان با خداست، بعد اینکه حالا ما بگوئیم مثلاً ممنون و متشکر و زحمت کشیدید، میتوانید برگردید شهرستانید نمیتوانید برگردید منزلتان همین قدر ارزش دارد اطاعت این امر که اون یکی ارزش دارد که آدمی که نباید روزه بگیرد شرعاً روز بگیرد گناه دارد نهتنها ثواب ندارد بلکه گناه دارد این است که با تشکر از همه و اینکه منظور حاصل شد ما که نمیخواهیم ما که حزب سیاسی نیستیم که بخواهیم رأی و انتخابات و بخواهیم بگوئیم ما…
بریم بگوئیم تو بیا پائین من بشینم، ما اربابمان خداوند است و خودمان هم در صندلیای نشستهایم که بر همه مسلطیم“ و انتم الأعلاء ان کنتم مؤمنین” ، این است که به این حساب رأی اینکه دنبال چیزهای بعدیاش هم حاصل منطبق با خواستۀ ما باشد این است که گفتهام میتوانند به همۀ این خانمها و آقایان دیگر تشریف ببرند و استراحت کنند از این زحمتی که کشیدند، یه داستان دیگری هم هست که خب خیلی داستانها من میگویم خودتان بعد فکر کنید در موردش علی (ع) در جنگ در همۀ جنگها شرکت می کرد و جنگها در آنجا تن به تن بود، عَمر بن عبدود بود خیلی قهرمان مشهور عرب هیچکس جرأت نمیکرد با او بجنگد یکی دو بار هم صدا زد که چه کسی میآید با من جنگ کند، یک بار علی اجازه گرفت از پیغمبر، پیغمبر اجازه نداد بعد از مدتی باز گفت، فریاد زد، علی اجازه گرفت پیغمبر اجازه نداد دفعۀ سوم شد علی اجازه گرفت پیغمبر اجازه داد و دعا کرد برایش، این آمد به جنگ او و وقتی که بر عمر پیروز شد او را خواباند و شمشیر کشید طبق رسم آنوقتها که گردنش را ببرد عمر یک تف انداخت بر صورت حضرت علی، که مولوی خیلی بیشتر از ما غیرت به خرج داده و ناراحت شده است میگوید:
او خدو انداخت بر رویی که ماه
سجده آرد پیش او در سجده گاه
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
نه تنها افتخار ماست بلکه پیغمبر ما هم میگفت افتخار یک چنین مریدی دارد. و الی آخر.
علی چکار کرد؟ شمشیرش را کشیده بود در غلاف کرد و برخاست یه خرده قدم زد و دوباره آمد، پرسیدند : حالا یا خود او یا دیگری که چرا وقتی اینجوری بودی برخاستی؟ گفت که: من شمشیر از برای حق میزنم بندۀ حقم نه مأمور تنم.
آنوقت عصبانی شدم، خب طبیعی است آن نیتی که داشتم که برای خدا بود یک خرده مخدوش شد یعنی هم از او عصبانی شد و هم … به همین جهت برخاستم تا عصبانیتم تمام شود تا برای خدا باشد حالا ما هم برای خدا این کار را میکنیم و “و انتم الأعلاء ان کنتم مؤمنین”