عید مبعث
گفتار عرفا که می گویند پیامبران همه یک چیز می گفتند ، پیامبران همه یکی هستند ، دشمنان سوء استفاده کردند و نفهمیده این را توجیه کردند . باید اگر تشبیه کنیم به منزله ی یک گردن بند یا یک تسبیح است که در این تسبیح تمام این دانه ها به هم مربوط است ، هر کدام یک دانه ي مستقلی است ولی با هم است ، یکی هستند . منتها دراین سلسله که همه به هم وصل است بعضی ها درخشندگی بیشتری دارند . این سلسله هست از آدم گرفته تا موسی ، عیسی و بعد از عیسی ، پیغمبر ما ؛ پیغمبری که امروز مبعوث شد و چنان خارج از طبیعت و دید مردمان بود که حتی خود حضرت نگران شده بودند که این کیست که به من گفت ؟ چه به من گفت ؟ از طرف چه کسی گفت ؟ می دانست ولی آن وحشت و هیبتی که هر وقت فکر می کرد این کیست که این حرف را زده و از جانب که آمده ؛ از هیبت این فرشته و از هیبت این پیام ها بدنش می لرزید
هر روزی که همه ی مردم عید بگیرند آن روز عید است. امروز بگویند به مناسبت ستاره زهره عید داریم، عید است. همه مردم از کجا بفهمند؟ چون گفتیم همه مردم اگر بگویند عید است، عید است، ائمه، علمشان نشان می دهد که حالا ما می بینیم که همه ی مردم مسلمان آن روزگار، از همه آنها که تک تک امکان نبود که بپرسند و نمی پرسیدند ولی همه ی آنها را مظهرش را، همان خلیفه می دانستند، کدام خلیفه؟ خلیفه ای که قبر امام حسین را بلدوزر انداخت و شخم کرد. ضریح حضرت را آتش زد با آن قهوه درست کرد، زهر مار کرد. همان خلیفه اگر می گفت: امروز ماه رؤیت شده و عید است، امام همان روز را عید می گرفتند. هرگز اعاده نکردند. ندیدیم که امام امروز عید بگیرند فردا هم اعاده کنند یا امروز در نماز جماعت پشت سر همان خلیفه نماز بخوانند پس فردا اعاده کنند
ذكر چيزى است كه از اوّل ارادى است و از طريق ذكر، خيال را با اراده مىبريم به سوى خداوند، منتها نه بهمعناى موهوم خيال. خيال يعنى تصوّر چيزى كه وجود ندارد و ما يا علاقمنديم به وجودش يا مىترسيم از وجودش، اين خيال است
عشق به يك حقيقت، همان ايمان به آن حقيقت است كه يك جا لغت ايمان برايش آورده مىشود و يك جا عشق. ايمان جنبه خلوصش است كه در دل نهفته است و كسى نمىبيند، و عشق جنبه بيرونى و جلوه آن است. عشق و ايمان مترادف هم هستند. بنابراين چون ما مسلمانها به يك مبدأ ايمان داريم، ايمان به وجود چنين مبدأيى باعث مىشود كه متوجّه شويم كه كارهاى ما، حساب دارد پس در اينجا، اين عقل ايمانى مىشود.
خداوند بعد از آن كه مراحل مختلف موجودات را آفريد و براي هر كدام قواعدي معين كرد خود او رفت گوشهاي استراحت كند كه تورات هم به اين عبارت ميگويد كه خداوند روز اول چنين کرد؛ روز دوم چنان، تا شش روز و سپس خداوند روز هفتم نگاه كرد، ديد همه كار خود را انجام داده و کامل است؛ پس رفت که استراحت كند، ولي اين چنين نيست ما ميگوييم، خداوند يك لحظه غفلت از كارها و از موجودات نميكند.