محمدابراهيم باستانی پاريزی
در پاكستان نامهای خيابانها و محلات اغلب فارسی و صورت اصيل كلمات قديم است.
خيابانهای بزرگ دوطرفه را شاهراه مینامند، همان كه ما امروز «اتوبان» میگوييم!
بنده برای نمونه و محض تفريح دوستان، چند جمله و عبارت فارسی را كه در آنجاها به كار میبرند و واقعاً برای ما تازگی دارد در اينجا ذكر میكنم كه ببينيد زبان فارسی در زبان اردو چه موقعیتی دارد:
نخستين چيزی كه در سر بعضی كوچهها میبينيد تابلوهای رانندگی است.
در ايران ادارهی راهنمايی و رانندگی بر سر كوچهای كه نبايد از آن اتومبيل بگذرد مینويسد: «عبور ممنوع» و اين هر دو كلمه عربی است، اما در پاكستان گمان میكنيد تابلو چه باشد؟
«راه بند»!
تاكسی كه مرا به قونسلگری ايران در كراچی میبرد كمی از قونسلگری گذشت، خواست به عقب برگردد، يكی از پشت سر به او فرمان میداد. در چنين مواقعی ما میگوييم:
عقب، عقب،عقب، خب!
اما آن پاكستانی میگفت: واپس، واپس، بس!
و اين حرفها در خيابانی زده شد كه به «شاهراه ايران» موسوم است.
اين مغازههايی را كه ما قنادی میگوييم (و معلوم نيست چگونه كلمهی قند، صيغهی مبالغه و صفت شغلی قناد برايش پيدا شده و بعد محل آن را قنادی گفتهاند؟)
آری اين دكانها را در آنجا «شيرينكده» نامند.
آنچه ما هنگام مسافرت «اسباب و اثاثيه» میخوانيم، در آنجا «سامان» گويند.
«سلام» البته در هر دو كشور سلام است. اما وقتی كسی به ما لطف میكند و چيزی میدهد يا محبتی ابراز میدارد، ما اگر خودمانی باشيم میگوييم: ممنونم، متشكرم، اگر فرنگیمآب باشيم میگوييم «مرسی» اما در آنجا كوچک و بزرگ، همه در چنين موردی میگويند: «مهربانی»!
آنچه ما شلوار گوييم در آنجا «پاجامه» خوانده میشود.
قطار سريعالسير را در آنجا «تيزخرام» میخوانند!
جالبترين اصطلاح را در آنجا من برای مادرزن ديدم. آنها اين موجودی را كه ما مرادف با ديو و غول آوردهايم «خوشدامن» گفتهاند. واقعاً چقدر دلپذير و زيباست.
از پاريز تا پاريس – چاپ ششم، ١٣٧٠، ص ١٣٣ و ١٣۴