عباس امیرانتظام تجسمیافتهی آن رنجی بود که دهههاست بر ملت ایران رفته است. کمتر از یک سال پس از انقلابی که مقصد و مقصود آن عدالت و آزادی و برابری همهی شهروندان کشور بود، «آزادی» او به ناعادلانهتر شکلی غصب شد تا این پیام به آیندگان برسد که در جمهوری اسلامی، «برابری» مفهومی خالی از معناست و قانون نه ابزار بسط «عدالت» که آلت قهر و سرکوب تمامیتخواهان برای نیل به مقاصد و منویات شخصی و گروهی ایشان است.
مرحوم امیرانتظام در حسرت آزادی زندانی شد و مادامی که پس از ۱۷ سال از زندان بیرون آمد، کشور را جملگی در کف قدرت تمامیتخواهان دید و خالی از آزادیخواهان، زیرا تمامی معترضان به سرنوشت او دچار شده بودند و از خاک و آب و نان و هوا، از آزادی و برابری و عدالت به قدر سلول انفرادی نصیب برده بودند.
او خود را در زندانی بزرگتر از زندانی که هفده سال تمام عمرش در آن تباه شده بود یافت اما از پا ننشست و برای تحقق آنچه از مشروطه تا امروز دغدغه هر ایرانی بوده است، یعنی قانون، به قدر وسع و همت خویش زحمت کشید اما حاصلی نبرد جز بازجوییها، جز احضارها، جز زندانها.
امیرانتظام این فرصت را یافت تا بر بستر احتضار محمدی گیلانی که او را ناجوانمردانه به حبسی ناعادلانه و عمرفرسا محکوم کرده بودند حاضر شود و نشان بدهد که یگانه راه زیستن مسالمتآمیز ایرانی در کنار ایرانی، بخشش و رأفت و مهربانی است اما دریغ که گوش عدالت و قانون، چرکبسته و سنگین از جرم رسوبکردهی ظلم و استبداد، بر بستر احتضار، جان میکَند و میمرد.
عباس امیرانتظام تجسم رنجی بود که بر مردم ایران میرود. تجسم مردمی که گلوی ایشان خون میریزد از فریاد آزادیخواهی و عدالتطلبی، مقابل گوشهای ناشنوای جابران و کینهورزان و جانیان. او از دنیا رفت و ما را با مردمی تنها گذاشت که در حسرت آزادی، هر روز آرزوی مرگ میکنند.
درگذشت این جوانمرد را به همسر مقاوم و صبورش که در تمام این سالها دوشادوش او رنج کشید، به #دکتر_نورعلی_تابنده قطب و مولای درویشان گنابادی و دوست و یار دیرینه آقای امیرانتظام که وکالت ایشان را در آن دوران تیره بر عهده داشتند و به عموم جوانمردان آزادیخواه تسلیت میگوییم.
امضاء:
صالحالدین مرادی
رضا انتصاری
مصطفی عبدی
سینا انتصاری
کسری نوری
محمد شریفیمقدم
و پرسنل مجذوبان نور