✍️ مجذوبان نور
آنچه میخوانید گزارش درویشان زندانی از وضعیت زندان تهران بزرگ (فشافویه) است. تنبیه زندانیان خاطی با شلاق مقابل چشم همبندیان، آب آلوده به انگل، کمبود دارو و عدم رسیدگی پزشکی، گنجاندن زندانیان بیش از دوبرابر ظرفیت موجود در هر بند از زندان و… تنها بخشی از مشکلات عدیده زندان تهران بزرگ است که در غیبت رسانهها و بیاطلاعی افکار عمومی آنجا را به داخائو و آشویتس وطنی تبدیل کرده است. به گفتهی درویشان زندانی، هر ماه به طور متوسط یک زندانی جرایم اجتماعی در زندان فشافویه خودکشی میکند و آخرین این خودکشیها مربوط به هفته گذشته بوده است. این افراد که معمولا از طبقات پاییندست جامعه هستند در زندان نیز روی خوشی از زندگی نمیبینند و بدون این که از حقوق قانونیشان مطلع باشند هر گونه جور و ظلم و تحقیری را که در زندان بر آنها تحمیل میشود تحمل میکنند و مادامی هم که طاقتشان تاق و تحملشان تمام شد به جای اعتراض به رفتار خلاف قانون ماموران و مسولان زندان، به خودشان آسیب میرسانند و خودزنی و خودکشی میکنند.
مشروح گزارش درویشان زندانی را در زیر بخوانید:
وضعیت زندانهای کشور آنچنان که شایسته و بایسته است توصیف و تشریح نشده است و اخبار فجایعی که در زندانها میگذرد مانند خود زندانیان در حصار دیوارهای بلند زندان بایکوت میشود و به بیرون درز نمیکند. این گزارش را با همان دستانی مینویسیم که که جنازه یک زندانی را که هفته پیش خودکشی کرده بود تشییع کرد و هنوز گرمای آن جسم بیجان عذابکشیده را در خود دارد. قلم و کاغذ در دستمان، مانند نقاشان رئالیست، به ترسیم فاجعهای که در زندان تهران بزرگ رخ میدهد مشغولیم، اما در فقدان رنگ و تنها با یک قلم سیاه و موضوع آن؛ رنجها و مصائب زندانیان.
شوربختانه زندانیان جرائم عادی که غالباً از آسیب فردی و اجتماعی رنج میبرند و از شئون و حقوق خود بهعنوان یک زندانی آگاه نیستند به دلیل پذیرش این باور عمومی که حق زندانی تحقیر شدن و دم برنیاوردن است صدای اعتراضی از خود بلند نمیکنند. از طرف دیگر عدم دسترسی نهادهای نظارتی مستقل و فعال در زمینه رصد شرایط زیست زندانیان کار را به آنجا رسانده است که به طور کلی از رسیدگی به وضعیت این قشر از جامعه غفلت شود. خوشبختانه یا متأسفانه موج گستردهی بازداشت فعالین اجتماعی و سیاسی و عقیدتی و نگهداری از آنان در چنین زندانهایی باعث درز اخبار فجایع جاری در آنها به بیرون از زندان شده و اخبار و گزارشهای گاهبهگاهیِ آنان سبب شده است تا دستکم دورنمایی از آنچه در زندانها میگذرد تصویر شود. گزارش پیش رو به بهانهی خودکشی یک زندانی در اندرزگاه ۲ زندان شماره چهار فشافویه (زندان تهران بزرگ) به رشته تحریر درآمده و شرحی از وضعیت این اندرزگاه را ارائه میدهد:
آب؛ مایهی بیماری زندانی و تجارت زندانبان
«آب مایه حیات و زندگانی است». این جمله بیش از هر جای دیگر در زندان تهران بزرگ معنا مییابد، بهخصوص وقتی که تنها آب جاری در لولهها، آن هم تنها در ساعاتی از روز، آبی طعمدار با آلودگی و سختی بالاست. در چنین شرایطی زندانیان فرودست که اکثریت زندانیان را تشکیل میدهند با نوشیدن آن، صابون بیماریهای انگلی و کلیوی را به تن میمالند زیرا قدرت خرید آب آشامیدنی در بطریهای بستهبندیشدهی بدون تاریخ تولید و مصرف و با قیمت بالای زندان را ندارند. هرچند مشخص نیست این بطریها در کجا پر میشوند اما فروش آن به زندانیان، جیب مسئولانی را که از این وضعیت برای خودشان کیسه دوختهاند پر میکند
پذیرش زندانی بیش از دوبرابر ظرفیت بندها
تراکم بالای جمعیت در بندها که ناشی از پذیرش مازاد بر ظرفیت است از دیگر چالشهای جدی تحمل حبس محسوب میشود. اندرزگاه شماره ۲ با حدود ۱۶۰۰ زندانی حدود ۲/۵برابر ظرفیت پذیرش، در خود زندانی گنجانده است. درنتیجه زندانیان مازاد در اتاقها، کریدور و حتی محوطه زندان کفخواب شده و شب را به صبح میرسانند. کفخوابها که شمار آنان بسیار زیاد است در میان زندانیان به کارتنخواب مشهورند. در این میان وضعیت ۱۲۰ درویشی که در انتهای اندرزگاه در محلی به نام «بند ویژه» مستقر شدهاند به لحاظ امکاناتی از قبیل تخت، تعداد سرویس بهداشتی و هواخوری نسبت به سایر بندهای این اندرزگاه نامناسبتر است. این ۱۲۰ درویش، همگی داخل هشت اتاق فاقد پنجره و تخت و در اصل با کاربری سلول تنبیهی جای داده شدهاند و به علت کمبود جا از کریدور بهعنوان جای خواب استفاده میکنند. آنها در طول روز تنها از چهار ساعت هواخوری برخوردارند. مشکل تراکم بالا و خارج از ظرفیت فقط محدود به جای خواب نیست بلکه سایر امکانات اولیهی موردنیاز زندانی را نیز تحت شعاع قرار میدهد، مانند صفهای طولانی تلفن. سهم هر زندانی تنها ۵ دقیقه تماس با خارج از زندان است. حق ملاقات حضوری با خانواده نیز به دلیل تراکم جمعیت زندانیان بیشتر به یک انعام و جایزه ویژه شبیه شده است.
جیرهبندی امکانات درمانی و دارویی و بهداشتی
هر زندانی در ماه فقط یک بار حق مریضشدن و ویزیت پزشکی و درخواست دارو دارد و آن هم بستگی تام و تمام به میزان وخامت بیماری او دارد. این سهمیه و جیره در شرایطی به زندانی تعلق میگیرد که بهداری زندان مطابق برنامه سرویس داده و پزشکان و پرستاران دست به اعتصاب نزده باشند. کادر درمانی زندان از ابتدای سال جاری به دلیل عدم دریافت معوقات بارها دست به اعتصاب زدهاند و همین امر باعث شده است تا اعزامهای پزشکی زندانیانِ لازمالعلاج معلق شود. در فقدان بهداشت، شپش و ساس و سالک و از همه مهمتر موشها همبندی ثابت زندانیان شدهاند و انواع بیماریهای پوستی و عفونی را با آنان به اشتراک میگذارند.
آییننامه اجرایی سازمان زندانها؛ یک کاغذپاره
آییننامه اجرایی سازمان زندانها کاغذپارهای بیش نیست و قانون تفکیک زندانیان رعایت نمیشود. زندانیان سیاسی و عقیدتی مثل محمد حبیبی فعال صنفی معلمان در کنار زندانیان مالی و سرقت و مواد مخدر حبس میکشند اما از معاشرت با ۱۲۰ درویشی که در همین اندرزگاه قرار دارند منع میشوند زیرا درویشان را در بند ویژهای استقرار دادهاند و با دستوری ویژهتر از هرگونه ارتباط و تماس آنان با سایر زندانیان جلوگیری میکنند.
رفتار کادر زندان با زندانیان خاطی و متخلف
رفتار کادر زندان با با زندانیان و محکومان را تنها میتوان شرمآور توصیف کرد. اگر یک زندانی به هر دلیلی تخلف کند یا با زندانیان دیگر درگیر شود، «تنبیه بدنی» ازجمله گزینههای روی میز افسرنگهبانی برای برخورد با اوست. مقابل چشم زندانیان دیگر او را با کابل پلاستیکی و فلزی یا با سیلی و لگد تنبیه میکنند. البته تنبیه شدیدتر برای زندانیان، انتقال آنها به بندهایی است که در مقابل چنین بندهای فاجعهای، به شکنجهگاه میماند.
پایان زندگی
این شیوهی زندانداری و رسیدگی به زندانیان که تنها نمونههایی مختصر از آن گفته شد، آمار خودکشی و مرگومیر را در زندان تهران بزرگ بالا برده است. بهطور متوسط هر ماه یک خودکشی در زندان فشافویه ثبت میشود و زندان را از محلی برای تغییر مسیر زندگی به محلی برای پایان زندگی زندانیان تبدیل کرده است.