Search
Close this search box.

شبهه؛ حربه‌ی شیطان

shobhe97nدر کتاب نهج‌البلاغه در خطبه ۳۸ از قول امام علی (ع) آمده است: «و من کلام له عليه‌السلام و فيها عله تسميه الشبهه شبهه ثم بيان حال الناس فيها و انما سميت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق: فاما اولياءالله فضياؤهم فيها اليقين، و دليلهم سمت الهدي و اما اعداءالله فدعاؤهم فيها الضلال، و دليلهم العمي، فما ينجو من الموت من خافه، و لا يعطي البقاء من احبه»

«سخنی است که امام درباره‌ی معنی شبهه ايراد فرموده است. شبهه را از اين‌ رو شبهه نام نهاده‌اند که شباهت به حق دارد، اما برای دوستان خدا نوری که آنان را در تاريکی‌های شبهه راهنمایی کند يقين آنها است و راهنمای آنها مسير هدايت است ولی دشمنان خدا گمراهی‌شان آنها را به شبهات دعوت می‌کند و راهنمای آنها کوری باطن است. آنکس که از مرگ بترسد هرگز به خاطر اين ترس از مرگ نجات نمی‌يابد همانطور که آن کس که مرگ را دوست دارد برای هميشه در اين جهان باقی نخواهد ماند».

گاهی راه حق آشکار و راه باطل عیان و هویداست و چشم و گوش، واقعیت‌ها را آنگونه که باید می‌بیند و می‌شنود و عقل در تشخیص و انتخاب دچار تردید نمی‌شود و تمییز راه از چاه، امری سهل و آسان است.

اما گاهی باطل لباس حق می‌پوشد و بر چهره‌ی زشت و کریه خود نقاب حق می‌زند و با این ترفند با پراکندن سم شبهه، چنان غبار سنگینى در فضاى تفکر و اندیشه‌ها ایجاد می‌کند که تشخیص حق از باطل مشکل می‌شود. در فضای کم‌نور شبهه چشم‌ها یار را مار می‌بیند و مار را یار و چون باطل بسان حق سخن می‌گوید گوش‌ها و هوش‌ها فریب شباهت‌ها را می‌خورند و فرق صدای دوست از دشمن را متوجه نمی‌شوند.

ناراستان با رنگ و نیرنگ، عقول و نفوس ساده‌اندیشان را فریب می‌دهند تا در کارزاری دروغین دوستان یک‌دل و برادران همراه یکدیگر را خصم خود ببینند و به دشمنی با یکدیگر برخیزند.

خطری که همیشه سالک طریقت را در سلوک فردی و جمعی تهدید می‌کند شبهه است، زيرا شبهه موجب می‌شود که عقل سالک نتواند شناسای راه صواب از ناصواب شود. شبهه جادو و حربه‌ی شیطان در مبارزه با طالبان حقیقت است.

شبهه شباهت و بهره‌ای از حقيقت دارد و این بهره و تشابه موجب می‌شود که راه خود را در دل مؤمن باز كند. شبهه زهری بى‌طعم و بی‌رنگ است، چندان كه گويى آب گواراست و چون تشنه‌ای آن را به جای آب نوشید، علامه باشد یا عوام، ندانسته و ناخواسته ایمان خویش را بر باد می‌دهد و همچون خوارج نهروان برای «حفظ دین» تیغ بر مولای خویش می‌کشد و یا چون قوم بنی‌اسرائیل گوساله‌پرست می‌شود و یا چون یهودا عیسی را به سکه‌ای می‌فروشد یا چون فرزندان یعقوب، برادر خود را به چاه می‌اندازد و یا آنگاه که دید قرآن بر نیزه‌ها رفته است راه مماشات در پیش می‌گیرد و حکمیت را مصلحت ولیّ خدا می‌داند! و یا …

هرگاه حق‌ستیزان در برابر قدرت حق‌پرستان و اتحاد و برادری آنها درمانده می‌شوند سیاست شبهه را در پیش می‌گیرند و این شیوه‌ای مرسوم و روشی مؤثر در ایجاد تشتت و تفرقه است تا در صفوف آنان نفوذ کنند و به اهداف پلید خود نائل شوند.

در فضای شبهه، شیطان حقی کوچک را بزرگ جلوه می‌دهد تا حقی بزرگ پوشیده بماند و یا همگان را دعوت به مبارزه علیه باطلی کوچک می‌کند تا از باطلی بزرگ غفلت شود یا مستحبی را پررنگ می‌کند تا واجبی کم‌رنگ شود.

در فضای شبهه شیطان از تفاوت‌های معمول در باورها و سلیقه‌ها برای ایجاد تفرقه بهره می‌برد و با وساوس گوناگون، کژدمِ جاه‌طلبی، حسادت و خودبزرگ‌بینی را در درون مؤمنین تحریک و بیدار می‌کند تا آنها ناخواسته در همان مسیری قدم بردارند که او می‌خواهد.

فضای شبهه بستری مناسب و ایده‌آل برای انتشار و شیوع شایعه است و شایعه خود بسترساز تحقق توطئه می‌شود تا دوستان جانی به دشمنان خونی مبدل شوند.

در فضای شبهه، گاه حقيقت آنچنان در پرده‌ای از ابهام قرار می‌گیرد که صاحبان خرد هم در تشخیص آن به خطا می‌روند و ارزش‌های اخلاقی چنان فراموش می‌شود که دروغ، بهتان، غیبت و بدبینی متداول و رایج می‌شود و عنقريب است كه حتى قبح خودفروشی و خیانت از بین برود و دوستان دشمن و دشمنان دوست و عزیزان ذلیل و بی‌مایگان عزیز شوند.

آنچه جادوی جادوگران فرعون را باطل می‌کند و شبهه را نابود می‌سازد تکیه بر توهمات و تصورات و استدلال‌های نفسانی نیست بلکه باید «كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ» بود و برادری و اتحاد را اساس گذاشت و عقل ایمانی را در فهم حقایق به کار گرفت. در اين وانفسا تکیه بر یقین مى‌بايد كرد و یقین حاصل نمی‌شود مگر با توسل به ظاهر و باطن قرآن ناطق و موسای وقت که تنها او میزان است و لاغیر.

عقل ایمانی چو شحنه‌ عادلست                                               پاسبان و حاکم شهر دلست
همچو گربه باشد او بیدارهوش                                       دزد در سوراخ ماند همچو موش
در هر آنجا که برآرد موش دست                                    نیست گربه یا که نقش گربه است
گربه‌اى چه، شیر شیرافکن بود                                             عقل ایمانی که اندر تن بود

✍️ نویسنده: حمیدرضا مرادی

Tags