✍️ رسول جعفریان
در جریان بحثهایی که درباره برگزاری همایش تصوف مطرح شد، همان آغاز، اشاره کردم که برگزاری این قبیل همایشها، بهنوعی بازگشت به تجربههای تاریخی صفوی در تقویت منازعات مذهبی در جامعه به نفع یک گرایش است که گروه مرجع فکری در جامعه، در آن زمان، آن را درست میداند. این مهم است که بدانیم جامعهی ایرانی، جامعهای که فرهنگ آن ترکیبی از دین و عقل ایرانی است، در دوره صفوی روی ریل تازهای افتاد. این ریل، کشور را از عقلگرایی یونانی و نگاه ترکیبی مذکور به سمت دینگرایی با گرایش مذهبی تشیع، و به تدریج، نوعی افراط و تعصب و تمرکز در این زمینه پیش برد. ما در دهههای آخر صفوی، جامعهای با برداشت خاص دینی و مذهبی داریم که حساسیتهای آن بر اساس نگرههای خاصی است که عالِمان دینی بهعنوان مهمترین مراجع فکری شناخته میشوند. برای آنها، که مرجعیت اصلی فکری در جامعه را دارند نوعی دینگرایی اهمیت دارد که همهچیز بر محور آن است.
بارها اشاره کردهام که این دوره، تلاش میشد تا طب و نجوم و فنون دیگر، دینی یعنی متکی به روایات شود. بحار مجلسی نتیجه و محصول این نگرش بود. این باور گروه مرجع بود. طبعاً باید با هرآنچه در این بینش، مقابل دین قرار میگرفت، ایستاد. همهی آنچه این عنوان را مییافت، بهعنوان انحراف شناخته میشد و تبعیت از آنها، حکم رفتن به راهی جز صراط مستقیم داشت.
در آنجا و در آن دوره، پیروی از علم به صورت شفاف و مستقل اهمیت نداشت، از نظر عملی و رفتاری هم همین طور. آنچه اهمیت داشت، تفکری بود که این عالمان، بهعنوان دین و مذهب درست میشناختند. در رفتارها هم همین طور. مهمترین و حساسترین مسائل، همین امور مذهبی بود. شعائر دینی نقش مهمی داشت. زیارت و عتبات و حج نهایت اهمیت را داشت. بحث سوگواری و اموری که در امتداد آن بود نهایت اهمیت را داشت و تمام حواسها روی آن متمرکز بود. به وقف نگاه کنید و موارد آن را بنگرید. حتی اگر پای وقف کتاب در میان است، عمدتاً کتابهای مذهبی است. در کنار اینها، تکاپوی درسی مستقل، در ریاضیات و نجوم و داروشناسی و غیره، سست بود. این بینش به صورت جدی وجود داشت. در نتیجه در دورهی صفوی، هیچ توجهی به غرب که دستکم دویست سال بود تغییر را آغاز کرده بود نمیشد. کسی زبان فرنگی نمیدانست. هیچکس به غرب نمیرفت و این در حالی بود که محصولات زیادی از غرب وارد ایران میشد. ما به خاطر همین نگرش تا اواسط دوره قاجاری همین وضع را داشتیم. اینکه امروز ما صفویه را تکرار میکنیم، معنایش همین است. اساس تفکر و تصمیمگیری و رفتار و امور دیگر در سمت و سوی دینی و مذهبی به سبکی است که رسمیت دارد. من در مقامی نیستم که قضاوت کنم این تفکر و رویکرد دینی-مذهبی در این حد درست است یا خیر، اما این را میتوانم بگویم که بیتوجهی ما به علم، ریشه در نوعی نگرش دارد که شاید در اینجا بتوان ریشهی آن را یافت. بیش از هر چیز این نگرش اهمیت دارد. تفسیر پدیدههای جاری، تفسیر عالم و آدم، جهانشناسی، تغییر و دگرگونی، شاخصهای زندگی خوب، نقش علم در زندگی بهتر و ثروت بیشتر، و بسیاری از اموری از این دست، محصول نوع نگرش ماست که به نظر میرسد نگرشی دنیایی و در این زمینه برانگیزاننده نیست. آدمی که تعلق به این دنیا ندارد، نمیتواند برای دنیای خود کاری انجام بدهد. مسلماً میتوان توافقی میان دنیا و آخرت ایجاد کرد، اما خیلی مهم است که این نگرش بتواند روی تحرک دنیوی تأثیر بگذارد. ما دائماً باید مراقب باشیم یک طرف غش نکنیم.
منبع: کانال تلگرامی رسول جعفریان