Search
Close this search box.

متکلمي در قامت فيلسوف

Imageهمايش علمي امام محمد غزالي روزهاي يازدهم و دوازدهم اسفند‌ماه سال گذشته در مؤسسه‌ پژوهشي حكمت و فلسفه‌ ايران برگزار شد. با توجه به اين‌كه در تقويم سال 2008 سازمان جهاني يونسكو، نام محمد غزالي به عنوان يكي از مفاخر فرهنگي ايران ذكر شده بود و برنامه‌هايي در اين‌باره‌ در جهان برگزار شده، موسسه حکمت و فلسفه ايران نيز همايش امام محمد غزالي را در جهت تبيين آراي حكمي و فلسفي ايشان برگزار کرد

گزارش مشروح اطلاعات حکمت و معرفت از بزرگداشت امام محمد غزالي

 

 

همايش علمي امام محمد غزالي روزهاي يازدهم و دوازدهم اسفند‌ماه سال گذشته در مؤسسه‌ پژوهشي حكمت و فلسفه‌ ايران برگزار شد. با توجه به اين‌كه در تقويم سال 2008 سازمان جهاني يونسكو، نام محمد غزالي به عنوان يكي از مفاخر فرهنگي ايران ذكر شده بود و برنامه‌هايي در اين‌باره‌ در جهان برگزار شده، موسسه حکمت و فلسفه ايران نيز همايش امام محمد غزالي را در جهت تبيين آراي حكمي و فلسفي ايشان برگزار کرد. گزارش مشروح اين همايش را در اينجا ملاحظه مي کنيد:

 

غزالي؛ نامداران مکتب

 

مراسم افتتاحيه همايش دو روزه بزرگداشت امام محمد غزالي با حضور صاحب نظران و استادان فلسفه، عرفان، ادبيات و منطق در موسسه حکمت و فلسفه ايران روز يکشنبه يازدهم اسفند آغاز به کار کرد. از جمله نخستين سخنرانان اين همايش مي توان به آيت ا… دکتر مصطفي محقق داماد اشاره کرد که وي به بررسي موضوع " تخطئه و تصويب از نظر غزالي و اصوليين امامي" پرداخت.وي با اشاره به اينکه بحث "تخطئه و تصويب" يکي از مهمترين مباحث کلامي و ديني عميق مسلمانان است که مورد اختلاف بين شيعه و معتزله از يک سو و اشاعره از سوي ديگر است، تصريح کرد: علماي شيعه و معتزله معتقدند که خداوند قوانين شريعت را براي همه بشريت وضع کرده است که به کاوشگران حکم شريعت "مجتهد" مي‌گويند. دکتر محقق داماد در ادامه به نظر اشاعره و اصوليين امامي پرداخت و گفت: اشاعره مي‌گفتند که خداوند در عالم واقع حکمي ندارد بلکه حکم خدا همان است که آراي صاحبنظران بر آن مستقر مي‌گردد بنابراين هيچگاه مجتهدان خطا نمي‌کنند. اين نظريه را "تصويب" و پيروان آن را "مصوبه" مي‌نامند. اما علماي شيعي امامي و اکثر معتزله معتقدند که خداوند احکامي را در عالم واقع دارد و مجتهدان ممکن است به آن برسند و ممکن است نرسند و خطا کنند که به اين گروه "مخطئه" گويند. وي غزالي را از نامداران مکتب اشعري و طرفدار سرسخت نظريه تصويب خواند و با اشاره به قول مرحوم آيت ا… بروجردي، تأکيد کرد که قدمت اين نزاع به قرون اوليه تاريخ تکوين فقه نمي‌رسد و اين بحث بيشتر ناشي از گرم شدن بازار نظريه‌پردازان کلامي است و به طور کلي بيش از آنکه موضوع از مباحث فقهي باشد، بعد کلامي دارد.

 

ژرفترين جريان فکري

 

پيش از سخنراني دکتر محقق داماد، دکتر غلامرضا اعواني رئيس مؤسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران که رياست نشست نخست اين همايش را برعهده داشت، خاطر نشان کرد: محمد غزالي متکلم و عارف ايراني است که در ميان اهل سنت بزرگترين متفکر اسلام شناخته مي‌شود و غربي‌ها نيز در ميان متفکران اسلامي بيش از همه حتي ابن سينا روي غزالي کار کردند. وي با اشاره به داوري ابن رشد درباره غزالي، بررسي آراء و شخصيت وي را بسيار مهم و در عين حال دشوار خواند و گفت: ابن‌رشد درباره غزالي مي‌گويد: غزالي متفکري است که با اشعري، اشعري است و با معتزلي، معتزلي و با عارف عارف است …و شما با يک شخصيت واحدي طرف نيستيد. دکتر اعواني، غزالي را يکي از قوي‌ترين جريانهاي فکري در جهان اسلام خواند که لازم است آراي او از ديدگاه علمي مورد بررسي قرار گيرد. وي با بيان اينکه غزالي متفکر ايراني است و ايرانيان صلاحيت بيشتري دارند که ابعاد مختلف فکري غزالي- چه مثبت و چه منفي- را بررسي کنند، تأکيد کرد: به جهت علاقه‌اي که اهل سنت به غزالي دارند داوري آنها راجع به غزالي دشوار است.

 

از شک به يقين

 

از ديگر سخنرانان اين همايش مي توان به استاد ملکيان اشاره کرد که وي در سخنان خود ضمن رد شباهت "المنقذ من الضلال" غزالي و کتاب "تأملات" دکارت، کتاب غزالي را کتابي معرفت‌شناسانه ندانست و گفت: به سه جهت قصد غزالي لزوماً اين نبوده که به مخاطب نشان دهد که چگونه مي‌شود از شک آغاز کرد و انجام کار را به يقين يا علم رساند. وي در تشريح دلايل خود بر اين مسئله گفت: اولا در کتاب المنقذ، غزالي مطلقا نمي‌گويد که من چگونه از شک به يقين گذر کردم بلکه مي‌گويد با الهامات الهي حالت شک در من از ميان رفت. اگر کتابي در معرفت‌شناسي تلقي شود بايد نشان داد که رفتن از شک به علم يا يقين چگونه بايد صورت گيرد. ملکيان افزود: نکته دوم اين است که غزالي در شک اوليه خود ابتدا ضروريات و حسيات را جاي شک نمي‌داند ولي بعد در حسيات شک مي‌کند و فقط به ضروريات اکتفا مي کند ولي دانسته نيست که چگونه از ضروريات بقيه معارفي که ادعا مي کند قابل استخراج و استنباط هستند و نکته سوم اينکه غزالي در گذرش از شک به يقين از مبادي و پيش‌فرضهايي استفاده مي کند که از ضروريات نيستند از جمله از وجود خدا و امداد خدا در گذر بنده‌اي از شک به يقين. وي با تأکيد بر اينکه المنقذ کتابي در اخلاق باور است، تصريح کرد: همه آنچه که غزالي در اين کتاب گفته امروزه در اخلاق باور قابل اعتنا است و همه اخلاقياتي که انسان هنگام به دست گرفتن باور يا از دست دادن باوري بايد رعايت کند در اين کتاب آمده است.

 

معرفت غزالي

 

دکتر غلامحسين ابراهيمي ديناني نيز در همايش دو روزه امام محمد غزالي به موضوع " منطق و معرفت در نظر غزالي " پرداخت. دکتر ديناني گفت: غزالي در ايران خيلي محبوب نبوده است اما محبوبترين چهره در ميان دانشمندان اسلامي علي‌الاطلاق غزالي است. جهان عرب و جهان اهل سنت و حتي جهان غرب به غزالي احترام مي‌گذارد و در غرب و اروپا شناخته شده‌است. محبوبيت او در غرب به خاطر تطور و تحولات بنيادين روحي‌اش است. استاد فلسفه اسلامي دانشگاه تهران افزود: اولين کتابي که در رد فلسفه نوشته شده، کتاب تهافة‌الفلاسفه است که يکي از تأثيرگذارترين کتابها در عالم به شمار مي‌رود. او از يک طرف ضد فلسفه است و از طرفي يک منطقي تمام عيار و طرفدار منطق. او سه کتاب در حوزه منطق دارد که "محک النظر" و "معيار العلم" از آن جمله است. او اصطلاحات جديدي را وارد منطق کرده است. او به فرق ميان علم و معرفت پرداخته و آنرا مطرح کرده است. به گمان او معرفت به عالم تصورات مربوط است و تصديق، علم است. او تصور را معرفت گرفته و کسي قبل از او اين کار را انجام نداده است.

 

فيلسوفان زنديق

 

دکتر رضا داوري اردکاني، رئيس فرهنگستان علوم، نيز در اين همايش با اشاره به نقش غزالي در فلسفه اسلامي، گفت: معروف است که غزالي مخالف فلسفه است. او کتاب تهافة الفلاسفه را نوشته و نمي‌شود اين را منکر شد ولي بايد غزالي را در تمام آثار او خواند. اروپائيان در قرون وسطي او را در کتاب مقاصد الفلاسفه خواندند و او را فيلسوف مشايي مي‌دانستند. وي گفت: من قصد ندارم از غزالي يک فيلسوف بتراشم. درست است که غزالي با فلسفه و فلاسفه مخالفت کرد و حتي فلسفه را به زندقه و بدعت نسبت داد اما او در کتاب تهافة الفلاسفه صرف يک فقيه و مفتي نيست بلکه به تحليل قضاياي فلسفه پرداخته و آن همه را به مبادي باز گردانده است. اين تحليل، فصلي از فلسفه اسلامي و در حکم تمهيد راه آينده بوده است. دکتر داوري گفت: من اين را نکته‌ پر معنايي مي‌دانم که هيچ فيلسوفي در شرق عالم اسلام و در ايران به غزالي پاسخ نداد و در رد تهافة الفلاسفه کتاب ننوشت و ابن رشد که در مغرب اسلامي تهافةالتهافة نوشت فلسفه را از يک سو به ارسطو و از سوي ديگر به اروپاي زمان خود برگرداند و حواله کرد. او از غزالي پذيرفت که اسلام را با فلسفه يکي نبايد دانست و حتي بيش از غزالي در کار جدا کردن اين دو اهتمام کرد. از اين که ابن رشد را دو حقيقتي خوانده‌اند معني‌اش اين است که در نظر او راه دين از راه فلسفه جداست پس ديگر فلسفه اسلامي در نظر او وجهي نمي‌تواند داشته باشد. هنوز هم اين بحث که آيا فلسفه مسيحي يا اسلامي چه معني دارد، ميان اهل نظر ادامه دارد.

 

در جستجوي راهي

 

دکتر فتح الله مجتبايي از ديگر سخنرانان همايش بود که به پديدار شناسي تطبيقي "مراتب معرفت در مشکات ‌الانوار غزالي و مکتب ودانته هند" پرداخت. استاد دانشگاه تهران با اشاره به اينکه در مشکات الانوار و المنقذ في الضلال چند مسئله منعکس شده است، افزود: مسئله متافيزيک نور يکي از آن مسائل است که اولين بار در اين سوي دنيا در قالب کتاب منتشر مي شود که بعد از آن به حکمت الاشراق سهروردي مي رسيم. دکتر مجتبايي مشکات الانوار غزالي را آخرين اثر ابوحامد غزالي دانست و گفت: غزالي روحي ناآرام خرسندي ناپذير و خلاق و جستجوگر داشت و بر خلاف کساني چون استادش امام الحرمين، ابن تيميه و بسياري از عالمان، فقيهان و متکلمان ديگر- که به آنچه در مدارس آموخته بودند خرسند بودند و از آنجا که حقيقت را تنها در متن خود مي پنداشتند جز رد و انکار عقايد ديگران هنري نداشتند – غزالي از نيمه هاي عمر علمي کوتاه خود کار تدريس و استادي افتخارآميز نظاميه بغداد را رها کرد و در جستجوي راهي براي دريافت حقيقت به سير و سفر پرداخت و سرانجام راه صوفيان را در پيش گرفت.

 

غزالي در اروپا

 

همچنين در نخستين نشست همايش امام محمد غزالي دکتر قاسم کاکايي از دانشگاه شيراز در باب " تأثير غزالي بر متفکران اروپا از قرون وسطي تا قرون جديد (مورد مطالعه نيکلا مالبرانش)" به ارائه مقاله خود پرداخت. دکتر کاکايي در مقاله خود ضمن اشاره به ترجمه هاي آثار متفکران اسلامي به لاتين در قرون وسطي، بر راهيابي انديشه هاي فلسفي و حتي کلامي جهان اسلام به مسيحيت تأکيد کرد و گفت: در اين مقاله چگونگي راهيابي کتابهاي غزالي به اروپاي قرون وسطي و نحوه تأثيرگذاري آنها بر فيلسوفان اروپايي مورد بررسي قرار مي گيرد. وي با اشاره به نزاع بين دين و عقل در نظر متفکرين مسلمان و مسيحي، اشاعره و غزالي را با اهل حديث يکي ندانست و گفت: غزالي و اشاعره به آن معناي اهل حديث ضد عقل نيستند و اگر نزاعي با فلسفه مشاء دارند در محتواي اين فلسفه است نه در تعقل کردن و مشکل را در محتواي فلسفه مشائيان و ارسطو مي بينند. در ادامه اين نشست، دکتر ضياء موحد نيز پيرامون "کاربرد غزالي از منطق موجهات در تحليل عليت" به سخنراني پرداخت. دکتر موحد در اين مقاله به اين مسئله اشاره کرد که غزالي با استفاده از دو مقدمه فلسفي-عقيدتي، به نفي ضرورت علي مي پردازد که در اثبات اين نفي، به دو مفهوم از ضرورت توسل مي جويد، اينکه کدام يک از اين دو استدلال، استدلال مرجع اوست و روابط علت و معلول ضروري است و يا نه مورد توجه قرار گرفته است. در اين نشست دکتر شهين اعواني نيز با موضوع "کيمياي اخلاق در غزالي" به سخنراني پرداخت و به جايگاه علم اخلاق در تقسيم بندي علوم در نظر غزالي اشاره کرد و گفت: علم اخلاق در نظر غزالي علم واجب تابع شرع است. وي به تعريف اخلاق در نظر غزالي اشاره کرد و گفت: غزالي خلق را در کنار خَلق قرار مي دهد و نسبت خَلق و خلق را ظاهر و باطن مي داند. به گفته دکتر اعواني، از ديد غزالي انسان نبايد در اخلاق به عقل خود رجوع کند بلکه بايد از رفتار و کردار پيامبر و ائمه و فقهاي زمان تبعيت کند.

 

جهاني عقلاني

 

دکتر اصغر دادبه، استاد ادبيات فارسي، نيز در اين همايش به بررسي «غزالي و فخر رازي نماينده دو ديدگاه در يك مكتب» پرداخت و گفت: عقل‌گرا كسي است كه در تعارض عقل و شرع جانب عقل را بگيرد؛ در غير اين صورت هيچ بشري در عالم وجود ندارد كه ناسيوناليسم و عقل گرا نباشد. وي ادامه داد: فخر رازي از كودكي تربيت عقلاني فلسفي داشته اما غزالي اين تربيت عقلاني فلسفي را از دوران كودكي نداشته است. وي بيان داشت: تحولات مكتب اشعري تحولاتي بنيادين است و مكتب اشعري از نقل گرايي محض تا عقل گرايي نزد غزالي و تا حدي توجه به نوع ويژه‌ تري از نظر فخر رازي دارد و در دوره بعد به منطق توجه مي‌شود. وي با بيان مقدمه‌اي از كتاب «مقاصد الفلاسفه» اظهار داشت: غزالي در اين كتاب در دانش منطق و رياضيات اشكال نمي‌بيند اما بعد از تحول روحي عظيم در كتاب المنقض نظرش تغيير مي‌يابد. دادبه در رابطه با جايگاه فيلسوفان گفت: فيلسوف بايد همانند قاضي بي طرف باشد اما غزالي فيلسوفان را با معاني الحاد، كافر، بدعت گذار و سارق ناميده و ازپيش حكم را داده و با اين كارخرد را زير سؤال برده است. وي افزود: فلسفه سرانجام در افكار غزالي تاثير گذاشته و با هدف قبلي به سراغ فلسفه رفته و آنگونه كه خود مي‌خواسته از فلسفه استفاده كرده است.

 

جدال ابن رشد و غزالي

 

حضور دکتر عبدالکريم سروش نيز در اين همايش از قابل توجه بود. وي در ابتداي سخن با اظهار خوشحالي از برگزاري سميناري در خصوص غزالي گفت: بحث من ايرادي است که ابن رشد در باب عليت گرفته است. مي‌دانيم که ابن رشد کتاب مهمي در رد تهافةالتهافة غزالي نوشت. او در کتاب تهافت التهافت بر ابوحامد مي‌تازد و نفي عليت را معادل نفي طبايع و جواهر مي‌شمارد و غزالي را به نوعي "نوميناليزم" متهم مي‌کند. در ادامه سخن نقد اسنسياليستيک ابن رشد بر نوميناليزم غزالي را داوري و بررسي خواهيم کرد. وي در ادامه افزود: ابن رشد، هم فيلسوف است و هم فقيه. چهره فقهي او در کتاب تهافةالتهافة روشن است. او در باب معجزه، غزالي را تکفير مي‌کند و او را زندقه مي‌خواند. داستان غزالي در باب عليت مهم است. کمتر کسي در تمدن و فلسفه اسلامي با عليت در پيچيده است. او گفت: غزالي در بحث عليت بدون اينکه نفي خداوند کند، آن را در عالم طبيعي مي‌کند و نمي‌تواند به عليت ايمان آورد. شباهتي ميان غزالي و هيوم در باب عليت وجود دارد اما تفاوتهاي جدي هم دارند. غزالي راه را به سوي معجزات باز مي‌کرد ولي هيوم به شيوه ديگري که آن اخبار معجزات است، جلوي معجزات را مي‌گيرد. از نظر هيوم معجزات قابل نقل نيستند. نويسنده کتاب "قمار عاشقانه" در ادامه افزود: جاي تعجب است که ابن رشد، به شباهت غزالي و هيوم نپرداخته است. هيوم چند دليل بر رد عليت آورده که يکي از آن دلايل را مهم‌ترين دليل مي‌داند و وقتي به آنچه که مسماي معلول است بين آنها استقلال و جدايي ديده مي‌شود و هيچ يک در ديگري تداخل ندارد و نيازي به حاجت ديگري ندارد. اين استدلال را غزالي هم آورده‌است. ولي اهميت اين نيست که هيوم اين استدلال را آورده بلکه مهم اينجاست که چرا ابن رشد به اين موضوع نپرداخته است.

 

وي در ادامه تصريح کرد: ابن رشد معتقد است نفي عليت، در نفي عليت باقي نمي‌ماند و نفي عليت به نفي عقل و نفي علم منجر مي‌شود. سيستم فلسفي ابن رشد مبتني بر عليت است و اگر عليت در اين سيستم فروپاشد، سيستم فلسفي او به کلي فرو مي‌پاشد. ابن رشد معتقد به اسنسياليسم است. او مي‌گويد غزالي با نفي عليت به نوميناليزم مي‌رسد و نفي عليت به نفي حکمت و نفي فلسفه منجر مي‌شود.

 

نويسنده کتاب "علم چيست؟فلسفه چيست؟" در ادامه تصريح کرد: ابن رشد در بحث معجزه مي‌گويد، فيلسوف نبايد به معجزه کار داشته باشد و نبايد درباره معجزه فحص کرد. او مي‌گويد نبايد ايمان مؤمنان را لغزاند، چرا که لغزاندن ايمان کار شايسته‌اي نيست و مجازات زيادي براي آن در نظر گرفته شده است. حجتي که ابن رشد در باب معجزه مي‌آورد اين است که انکار عليت، انکار حکمت است و انکار حکمت انکار فضيلت و انکار فضيلت، انکار انسانيت است و فاعل چنين افعالي زندقه است و قتل زنادقه واجب است. نويسنده کتاب "قصه ارباب معرفت" در ادامه گفت: من از ادله ابن رشد تعجب کردم و آن را شايسته فيلسوف نمي‌دانم. ابن رشد با تعجب مي‌گويد سفسطه است که بگوييم رابطه علت و معلول در مورد موجودات وجود ندارد. وي تصريح کرد: ربط يک امر عقلي است و قابل کشف حسي نيست و فيلسوفي که بگويد رابطه ميان علت و معلول امر معروفي است سخن گفته و ابن رشد گويي آن رابطه را مي‌ديده که منکر به بديهيات قلمداد مي‌کرده است.

 

وي در ادامه خاطر نشان کرد: نقد دوم ابن رشد بر غزالي اين است که مي‌گويد غزالي در باب عقل ذاتي چه مي‌گويد. براي ابن رشد مسلم است که هر شي‌ء يک طبيعت دارد (همانگونه که فيلسوفان مشاعي مي‌گويند) و اگر طبيعت را شي‌ء بگيري از آن چيزي باقي نمي‌ماند. از نظر او شي‌ء در گرو آن طبيعت است و با نفي عليت همه آنها بر باد مي‌رود. نقد سوم ابن رشد بر غزالي اين است که مي‌گويد غزالي با نفي عليت، نفي عقل کرده است. عقل معني‌اش اين است که علتها را بشناسد و اگر مي‌گوييد علتي نيست، عقل هم بيکار و معطل مي‌شود و بود و نبود آن يکسان است و اسم گذاري بر اشيا هم از بين مي‌رود. اگر طبايع را از شي برداريم نمي‌توانيم آنها را اسم گذاري کرد. وي گفت: نفي عليت در نظر ابن رشد، دامنه وسيعي دارد که نهايتا به نفي علم منتهي مي‌شود. ابن رشد مي‌گويد علم يعني رابطه ضروري ميان اشياء. اگر نفي عليت کنيم، اين رابطه ضروري را نفي کرده‌ايم و آنرا از بين برده‌ايم. اين استاد فلسفه گفت: نقدي که بنده بر ابن رشد دارم اين است که در برابر يک تز تجربي، نمي‌توان يک تز پيشيني را ارائه داد. فيلسوفاني چون فخر رازي، ويتگنشتاين و گيلبرت رايل معتقدند که رابطه عليت قابل مشاهده نيست بلکه قابل کشف عقلاني است و ناديدني است. ولي ابن رشد اين اصل را مفروض گرفته  و معلوم نيست که آن اصل صد در صد هم قابل دفاع باشد. اگر چه غزالي نفي عليت مي‌کند ولي زبان او زبان علي است. زبان هيوم هم زبان علي است و مي‌گويد آنچه باعث مي‌شود که زبان عليت را به کار ببريم، عادت است.  

 

احياء گر دين

 

دکتر شهرام پازوکي نيز در نخستين نشست از آخرين روز همايش دو روزه امام محمد غزالي با موضوع " احياء علوم الدين غزالي و ضرورت احياي آن در روزگار ما" به سخنراني پرداخت. وي احياء علوم الدين را مهمترين کتاب غزالي خواند و گفت: در اين کتاب غزالي به عنوان يک مجدد ديني به دنبال احياي علم دين است و به سبک اصحاب هرمنوتيک سخن از الفاظ مهم ديني مي کند که در زمانه او تحريف شده يا به معناي خاصي اختصاص دارند . دکتر پازوکي افزود: غزالي منشأ فراموشي علوم حقيقي دين را تحريف و يا تخصيص معاني پنج لفظ فقه، علم، توحيد، ذکر و حکمت مي دانسته و اين مقدمه مدخلي است بر کل کتاب احياء علوم الدين وي، چراکه او مي خواهد معاني حقيقي اين الفاظ را که در واقع ارکان فهم دين و به نحوي حاکي از نوعي دانايي اند و از اين جهت به هم مربوط هستند احيا کند. وي اهتمام مشايخ بزرگ تصوف و عرفان در موضوع علم و دانايي را متأثر از کتاب احياء علوم الدين دانست و گفت: شايد به همين جهت کلمه "عرفان" در عرف اهل تصوف و سير و سلوک، جاي لفظ "علم" را گرفته تا معني حقيقي آن حفظ شود. احياي علم دين توسط عارفان معمولا در دوره هايي صورت گرفته که مسلمانان اهل ظاهر آن را منحصر و به اصطلاح فيلسوفان جديد پديدارشناس، تقليل به فقه و کلام کرده اند.

 

منبع :  http://www.ettelaathekmatvamarefat.com/view.asp?newsid=