پازوكي در ادامه با طرح اين سوال كه دولت ميخواهد براي فرهنگ چه كاري كند، گفت: “ميخواهد به قول خودش براي مردم هنر ديني توليد كند كه ضامن اعتقادات ديني مردم باشد؛ امري كه در تاريخ اسلام بهخودي خود رخ داده است.” پازوكي همچنين گفت: “ميرفندرسكي، حكيم اوايل دوره صفويه رسالهاي نوشته است به نام صناعيه كه اين رساله به فارسي بسيار غليظي است. پرسش ميرفندرسكي اين است كه چگونه صنايع متوقف شده است. ميرفندرسكي يك سلسله مراتب طولي براي صنايع قائل است كه از رنگرزي و معماري و نقاشي تا طبابت و بقالي را در آن ميبينيم. سلسله مراتبي را نيز قائل ميشود و ميگويد منشاء اين هنرها يكي از حكما، اوليا و عرفا بودهاند. از اين رو پرسش ميرفندرسكي بسيار اهميت مييابد چرا كه احساس ميكند ارتباط معنوي ميان هنر و هنرمند دارد از ميان ميرود. چرا قبل از ميرفندرسكي كسي چنين چيزي را ننوشت؟ در واقع صفويه اوج تمدن وفرهنگ ايران اسلامي است ولي بنده هميشه ميگويم اين دوره مثل فوارهاي است كه به بالاي بالا رسيده است و همان زمان هم نزول ميكند”.
هابرماس ميگفت، وزارت ارشاد يعني چه؟
محمد تاجيك - ”دولت فرهنگي، فرهنگ غيردولتي” شايد بهترين شعاري بود كه ميرحسين موسوي در جريان دهمين انتخابات رياستجمهوري مطرح كرد؛ شعاري برخاسته از يك ضرورت كه هنرمندي چون او ميتوانست با تمام وجود آن را درك كند. در اين چهار سال، به باور همگان، آنچه بيش از همه آسيب ديد، فرهنگ و هنر ايران بود كه با برنامههاي محدودكننده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مجال تنفس نيافت. در چنين شرايطي طبيعي است كه شعار “دولت فرهنگي، فرهنگ غيردولتي” با استقبال هنرمندان، نويسندگان و اصحاب فكر و انديشه مواجه شود. يكي از چهرههايي كه از اين شعار حمايت كرد، دكتر شهرام پازوكي استاد فلسفه بود. گزارش سخنراني او را كه هفته گذشته در ستاد ائتلاف اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه حامي ميرحسين موسوي برگزار شد، ميخوانيد.
درباره دولت و فرهنگ
در ابتداي اين نشست، شهرام پازوكي با اشاره به اينكه “دولت” و “فرهنگ” از مفاهيم جديد و مدرن و بيسابقه در تاريخ تفكر است، افزود: “ممكن است بپرسيد آيا حاکميتها، فرهنگها و هنر در طول تاريخ نبودهاند؟ چرا بودهاند، اما نه به اين مفهومي كه ما ميشناسيم. حاكميت به معناي دولت، مفهومي كاملا مدرن و حاصل فلسفه مدرن غربي است. اگر بگويم نسبت مستقيمي بين فلسفه دكارت و كانت و پيدايش مفهوم دولت وجود دارد، سخن موجهي است. فرهنگ نيز مفهومي مدرن است كه با آنچه در گذشته ميشناختند، تفاوت دارد. هايدگر رسالهاي با عنوان “تصوير جهان” دارد كه به پنج مظهر تفكر مدرن اشاره ميكند. يكي از اين مظاهر “فرهنگ” است”.
نفي تفسير ايدئولوژيك از فرهنگ
پازوكي در ادامه با اشاره به دو مفهوم “حوزه عمومي” و “حوزه خصوصي” گفت: “براي اولين بار در قرن هجدهم اين دو مفهوم مطرح شد. در دوره جديد هم هابرماس به چيستي آن پرداخت و رابطه حوزه خصوصي با دولت را مورد مداقه قرار داد. چند سال قبل كه هابرماس به ايران آمد و در ديدار با اصحاب فلسفه گفت، اين وزارت فرهنگ و ارشاد يعني چه؟ البته او متوجه واژه فرهنگ ميشد؛ چون همه كشورها وزارت فرهنگ دارند، ولي واژه “ارشاد” برايش غير قابل فهم بود و ميخواست بداند اين ارشاد كردن را از كجا آوردهاند.”پازوكي در ادامه با اشاره به اينكه مساله دولت فرهنگي و فرهنگ غيردولتي مساله ماست، اضافه كرد: ”ما اگر بخواهيم مشابهسازي كنيم و ببينيم دولت و فرهنگ در سنت ايراني و اسلامي چه نسبتي با هم داشتهاند و آيا تاييدكننده يكديگر بودهاند يا نافي يكديگر، بايد از دوره كنوني شروع كنيم. ما الان تلقي خاصي از دين داريم كه بعد از انقلاب پيدا شده است. اين تلقي يك تلقي ايدئولوژيك به معناي دقيق كلمه است. اين نكته را هم بگويم كه ايدئولوژيك شدن فرهنگ، باعث تقويت دولتي شدن آن نيز ميشود.”
وي در ادامه با اشاره به تفسير تكنوكراتيك از فرهنگ گفت: “سياستمداران و مسوولان فرهنگي ما يك تفسير تكنوكراتيك از فرهنگ دارند كه به مثابه يك ايدئولوژي عمل ميكند. مدعايم نيز عباراتي چون مهندسي فكر نرمافزاري و سختافزاري است كه به كار ميرود. ما با اين تعابير، لطيفترين و دستنيافتنيترين بخش تفكر را به يك مفهوم كامپيوتري تبديل كردهايم و توجه نداريم به چه نتيجهاي منجر ميشود. تعبير ديگري كه الان متداول است و بايد به همين خاطر از مسوولان ارشاد ايراد گرفت، تعبير “محصولات فرهنگي” است. اين تعبير نشاندهنده يكي از زشتترين نگرشها به فرهنگ است. ما نبايد فكر كنيم كه فرهنگ مثل محصولات و توليدات يك كارخانه است. از همه بدتر مهندسي فكر است. مگر ميشود فكر را مهندسي كرد؟ پشت اين مفاهيم جرياني پنهان شده است كه ميخواهد فرهنگ را در استيلا و سيطره خود درآورد. تبديل دين به ايدئولوژي هم نتيجه همين نگاه است. ما ميخواهيم تفكر ديني را آنچنان در چارچوب ايدئولوژي قرار بدهيم كه آن را تسخير كنيم؛ اين چيزي است كه عملا دارد رخ ميدهد و عوارض بسياري هم خواهد داشت.”
پازوكي ادامه داد: “ما بايد ببينيم چه نسبتي بين حاكميت و فرهنگ در گذشته برقرار بوده است. آنچه در تاريخ اسلام ميبينيم بهجز موارد خاصي كه از اواسط صفويه شروع ميشود، “فرهنگ” متولي حكومتي نداشته است و متوليان فرهنگ خود حكيم و عارف و اهل نظر بودهاند. اما امروز متاسفانه ايران فرهنگي را فراموش كردهايم و تنها به ايران سياسي توجه داريم. به عبارتي، اگر بخواهيم شعار “دولت فرهنگي و فرهنگ غيردولتي” را تحقق بخشيم، بايد به ايران فرهنگي توجه كنيم. چند سال پيش يك آمريكايي كتابي نوشت با عنوان “سرزمين نجيب اديان”. او در اين كتاب مدعي ميشود كه ايران سرزمين پيدايش و رشد اديان بوده است. اين ثابت ميكند كه ايران فرهنگي نزد شرقشناسان دارد جا ميافتد. هانري كربن بيشترين بحثها را در اين زمينه داشته است و اصلا يك كتاب چهار جلدي دارد”.
در مذمت دولتي شدن فرهنگ
پازوكي در ادامه سخنان خود به انتقاد از سياست دولتي كردن فرهنگ پرداخت و گفت: “يكي از مشكلات دولتي شدن فرهنگ اين است كه همه مسائل، امنيتي و سياسي ميشود. از هر اثر فرهنگي يك تفسير سياسي ميشود. غلبه سياستزدگي بر فرهنگ مساله خطرناكي است. به عنوان مثال، تقابل شيعيان و سنيها بيشتر از اينكه سياسي باشد، اعتقادي است. چه كسي چنين تقابلي را كه امروز وجود دارد، در گذشته سراغ داشت؟ چه زماني در شهرهاي مرزي ما كه اهل سنت هستند چيزي تقابلي بود كه امروز به آن دامن زده ميشود؟ البته بخشي از اين تقابل نتيجه آن نفوذ وهابيت است، اما بخشي از آن هم به خاطر دولتي شدن فرهنگ است، چون در اين فرآيند همه چيز ايدئولوژيك ميشود و صورتهاي مختلف فكري اجازه بروز پيدا نميكنند.”
وي ادامه داد: “از ديگر مضرات دولتي شدن فرهنگ اين است كه يك صورت واحد براي تفكر و فرهنگ ميخواهد. يك مثال بارز همين پوشش خانمهاست. در تمامي شهرها و نواحي مختلف ايران پوششهاي مختلفي بوده است؛ پوششهايي زيبا و متناسب با وضعيت اقليمي و جغرافياي نواحي مختلف. ولي ما به سمت اين رفتيم كه خانمها يك پوشش واحد داشته باشند.”پازوكي تصريح كرد: “ما به لباسهاي محلي كه اسلامي هم بود بهايي نداديم. نميشود به همه انواع فكر صورت واحد داد. خدا همچنين چيزي نخواسته است. حالا لباس ملي تجويز ميشود؟ مگر لباس ملي به انتخاب من وشما ميتواند پيدا شود؟ مگر هنديها لباس ملي ندارند؟ چرا، ولي لباس ملي را كه سياستمداران طراحي نكردهاند. فرهنگ كه به تحكم نيست. فرهنگ مانند تخمي است كه كاشته ميشود، بعد حكيم و عارفي آن را پرورش ميدهد و سالها ممكن است بگذرد كه اين ثمر بدهد”.
سوالي درباره دولت
پازوكي در ادامه با طرح اين سوال كه دولت ميخواهد براي فرهنگ چه كاري كند، گفت: “ميخواهد به قول خودش براي مردم هنر ديني توليد كند كه ضامن اعتقادات ديني مردم باشد؛ امري كه در تاريخ اسلام بهخودي خود رخ داده است.” پازوكي همچنين گفت: “ميرفندرسكي، حكيم اوايل دوره صفويه رسالهاي نوشته است به نام صناعيه كه اين رساله به فارسي بسيار غليظي است. پرسش ميرفندرسكي اين است كه چگونه صنايع متوقف شده است. ميرفندرسكي يك سلسله مراتب طولي براي صنايع قائل است كه از رنگرزي و معماري و نقاشي تا طبابت و بقالي را در آن ميبينيم. سلسله مراتبي را نيز قائل ميشود و ميگويد منشاء اين هنرها يكي از حكما، اوليا و عرفا بودهاند. از اين رو پرسش ميرفندرسكي بسيار اهميت مييابد چرا كه احساس ميكند ارتباط معنوي ميان هنر و هنرمند دارد از ميان ميرود. چرا قبل از ميرفندرسكي كسي چنين چيزي را ننوشت؟ در واقع صفويه اوج تمدن وفرهنگ ايران اسلامي است ولي بنده هميشه ميگويم اين دوره مثل فوارهاي است كه به بالاي بالا رسيده است و همان زمان هم نزول ميكند”.
بگذاريم فرهنگ نفس بكشد
اين استاد فلسفه در ادامه سخنان خود با اشاره به اينكه شايد بهترين كار براي فرهنگ اين باشد كه رهايش كنيم تا نفس بكشد به مورد جالبي اشاره كرد و افزود: “چندي قبل ترجمه بسيار خوبي از انجيل منتشر شد ولي مترجم آن ميگفت، من دو سال مرتب به وزارت ارشاد رفتم تا مجوز چاپ اين كتاب را بگيرم. البته شنيدهام كه دوباره مجوز لغو شده است. خب اين مترجم مانده بود كه چرا در حكومت ديني و اسلامي و در حالي كه بخشي از قرآن درباره حضرت مسيح است و ما سورهاي به نام حضرت مريم داريم چنين مشكلي بايد وجود داشته باشد. استدلال مسوولان اين است كه خيلي از مردم مسيحي شدهاند. سوال اين است چطور قبل از انقلاب مسيحي نشدند؟ چه كار كرديد كه بعد از انقلاب مسيحي شدند؟ به نظرم با چاپ انجيل كسي مسيحي نميشود، آن هم در دورهاي كه هر كتابي را بخواهيد ميتوانيد كمي گرانتر از ميدان انقلاب تهيه كنيد يا از سايتها برداريد.”
وي ادامه داد: “نميآيند بپرسند ما چه كردهايم كه به اينجا رسيدهايم؟ الان مسوولان ميگويند كه ما كلي عرفانهاي وارداتي داريم. راست هم ميگويند، از نوع هندي و…. يكي از مسوولان ارشاد به من ميگفت كه بايد چه كار كرد؟ من ميگويم مگر اينها قبل از انقلاب نبود؟ شما آمديد جلوي عرفانهاي اصيل اسلامي را گرفتيد و نتيجهاش اين شد.
دولت با مولانا و غزالي مشكل دارد
پازوكي با اشاره به مشكل دولت با مولانا و غزالي گفت: “مثلا ميخواهند يك كنگره درباره مولانا برگزار كنند، اما دولت با آن مشكل دارد، چون نميتواند مولانا را قبول كند. ماه گذشته هم ميخواستند درباره غزالي كنگرهاي برگزار كنند كه مسوول وزارت ارشاد گفت، غزالي سني بوده است. در حالي كه غزالي جزئي از “ايران فرهنگي” است. ملاصدرا رجوع ميكند به غزالي. ديگر ما كه شيعهتر از “فيض كاشاني” نداريم. مرحوم علامه طباطبايي ميگفت، در ميان علماي شيعه كسي را به جامعيت “فيض كاشاني” نداريم. اگر تمامي آثار فقهي و عرفاني فيض كاشاني را نگاه كنيد ميبينيد او رجوع ميكند به غزالي. حالا با اين وضعيت توقع داريد كه يك جوان ايراني با معنويت و فرهنگ اسلامي آشنا شود. خب، معلوم است كه او داستانهاي ساده كارلوس كاستاندا را ميخواند كه بوي معنويت دارد، گرچه ربطي به اسلام ندارد.”
در ادامه شهرام پازوكي با طرح اين پرسش كه آيا مخاطبان مولانا فقط فيلسوفان هستند، گفت: “مردم كوچه و بازار هم مخاطب مولانا هستند. فرهنگ مردم كوچه و بازار را مولانا حفظ ميكند. در جريان برگزاري كنگره مولانا، برخي مسوولان كه به مولانا علاقه دارند ميگفتند كه اين كنگره برگزار شود، اما برخي هم ميگفتند كه مولانا خارج از اسلام است و نبايد اين كنگره برگزار شود.”
وي همچنين گفت: “ما به عرفان در ايران امان نميدهيم. در همين دو سال گذشته حدود 40 عنوان كتاب در رد تصوف در ايران چاپ شده است كه برخي از آنها به صورت پنهاني زير نظر ارشاد بوده است. ميگويند تصوف بد است. ميگويند تاريخ تصوف، تاريخ ننگين خروج از اسلام و ارتباط با خارجيهاست. بايد گفت سنت معنوي اسلام در تصوف رشد كرده است. شما اگر اين حرف را در تاجيكستان بگوييد، به شما ميخندند”.
مواجهه دولت با فرهنگ
وي در ادامه افزود: “مواجهه دولت با فرهنگ بايد با توجه به عرف باشد. اگر اين گونه نبود، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلام متوقف ميشد. من خود طرفدار هنر اسلامي و فرهنگ ديني هستم، ولي ارتباط ميان اين دو و تعريفشان برايم مهم است. به نظرم بين اين دو فاصلهاي نيست و اينها را از هم جدا نميدانم. مخالفت من با تلقي و تفسيري است كه از دين ميشود.”پازوكي معتقد است كه فهم اصيل ايراني از اسلام را به نفع يك فهم ظاهري و قشري كنار گذاشتهايم. فهمي كه ايرانيان براساس سابقه فكري خودشان از اسلام داشتهاند، يك فهم خاص است و سازگار با روح ايراني. اين فهم را مديون مولانا، غزالي، ميرفندرسكي و ملاصدرا و… هستيم.
روزنامه صدای عدالت